فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
نگاهی به کتاب احیای حکمت
قاصر از معنی نو، حرف کهن بررسی اجمالی شعر عرفانی پس از مولوی (نیمه دوم قرن هشتم و نیمه نخست قرن نهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله جریان شعر عرفانی به سه دوره حال، قال و احتیال تقسیم شدهاست، برای ورود به بحث اصلی که بررسی شعر عرفانی دوره قال است، اشاراتی اجمالی به دوره تکوین شعر عرفانی و دوره حال شده است و پس از آنکه با تکیه بر شعر و شخصیت صوفیانه سه شاعر برجسته عصر فترت یعنی شاه نعمت الله ولی، محمد شیرین مغربی و شاه قاسم انوار به طرح این پرسش پرداخته شده است که علت عدم ماندگاری این شعر چیست حال آنکه این جریان شعری در روزگار حیات شاعران خود، پر رونق و پرطرفدار بوده است؟ در ادامه سخن تلاش شده است که علل عدم ماندگاری این جریان شعری برشمرده شود و به علل مقبولیت آن، در روزگار حیات هر شاعر اشارتی رود. در پایان برای عینیتر شدن موضوع، ده غزل از دیوان هر شاعر در سه سطح زبانی، بلاغی و موسیقایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
همت، براق هفت وادی سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی همت به معنای قصد، اراده، کوشش و بلند نظری است، اما از نظر عارفان یکی از مقامات سیر و سلوک است؛ به عبارت دیگر بال پرواز سالک برای رسیدن به دولت عالی است. همت، عامل حرکت و کار و دستیابی به نعمتهاست و موجب تقویت اراده و قدرت صبر و تحمل مصائب می شود. مصادیق بلند همتی عارفان تنها ترک دنیا و آخرت نیست بلکه سر منزل همت عارفان خداوند متعال است. گر چه ممکن است بعضی از رهروان، بی مجاهده و بدون طی مراحل دشوار سیر و سلوک با عنایت خداوندی به مقصود برسند، داشتن همت این امر، برای این دسته نیز الزامی است زیرا همت افراد جهت حرکت را معین می کند و توفیقات و تأییدات از جانب حق موانع و عوایق را رفع می کند و رسیدن را شتاب می دهد. همت بلند تنها به اموری که در توان است متوجه نمی شود بلکه به اموری فراتر از توان نیز مصروف می گردد. عارفان صاحب همت را بالاتر از صاحب اراده و مجاهده دانسته و گفته اند صاحب همت را سکونی نیست و ارزش هر کس به قدر همت اوست.
نقد و تحلیل آپوکالیپس در آثار عرفانی - وحیانی و نقش آن در گفتگوی فرهنگها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکى از مفاهیم مشترک که در تمام جوامع و فرهنگها بر ضرورت پذیرش آن تأکید شده، گفتگو و نقش آن در تقریب اقوام و ملل است. گفتگو به عنوان یکى از عناصر تعامل فرهنگى ملتها و در سطح کلان در بسترهاى گوناگون تجلى مىیابد که امکان بالقوه و شرایط ظهور آن, پذیرش مؤلفههاى مشترک جهانى است. یکى از این بسترها ـ در حوزه ارتباط کلامى- مکاشفههاى اسطورهاى و دینى است که خود به عنوان یکى از ابعاد هفتگانه دین تلقى مىشود. این جستار پژوهشى در عرصه مکاشفات جهانى (زرتشتى، عهد قدیم و جدید) از یک سو و مکاشفه های عرفانی مندرج در آثار ادبی از سویی دیگر است که ضمن توجه به معناى نخستین مکاشفه (Revelation) به معناى ثانوی آن نیز (Apocalypse) مىپردازد و آنگاه پیوند آن را با برخى مقولات مشابه نظیر اسطوره(Myth) رستاخیز و نشوز(Eschatology) هزارهگرایى (Millennium) نشان مىدهد. نگارنده همچنین در این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل زیرساخت مکاشفه ها در غرب و شرق به این مسأله مىپردازد که مکاشفهها نزد حکما و عرفا به عنوان صاحبان آثار ناب عرفانی - ادبی و در کتابهای مقدس و ادیان توحیدى از بنمایه و جریان ثابتی پیروى مىکند و آن ویژگى منحصر به فرد مکاشفه ها با توجه به ساختار فکرى، قومى و فرهنگى ملتها و فرهنگها است.
وجوه عرفانی قرآن در متون تفسیر، حکمت و ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابواب تفسیر اسلامی، وجوه قرآن است؛ یعنی یافتن معانی گوناگون یک واژه در آیات مختلف. در دیدگاه عرفا نیز، واژگان قرآنی شامل معانی متعدّد (وجوه عرفانی) میباشد که گاه چهارچوب تفسیرهای لفظی، قابلیّت گنجایش آن معانی را ندارند و این امر را میتوان دلیل روی آوردن به تفسیرهای عرفانی دانست. تفسیر عرفانی را نوعی تأویل میدانند؛ امّا میتوان این روش را استنباط خواند. عرفا، استنباط یا تأویلی را که بر اساس کشف، نقل و عقل (تثلیث معرفت) باشد؛ عین رحمت میدانند. از روشهای عمده تأویلی ایشان، مطابقت حقائق قرآن با کتاب آفاقی (عالم) و کتاب انفسی (انسان) میباشد و بسیاری از وجوه عرفانی قرآن، نتیجه این شیوه استنباطی و بخصوص تأویلهای انفسی است. قدرتمندترین ابزار در احیای تجارب روحانی که توانایی انتقال چنین معارفی را از سطحی به سطح دیگر داراست؛زبان عرفان میباشد و متون تفسیر، حکمت و ادب عرفانی، جایگاه تجلّی این زبان و بهترین منابع برای اطّلاع از کشف و شهودات عرفانی است.
بازتاب تفکر یونانی، ایرانی و اسلامی در تاویل سهروردی از داستان رستم و اسفندیار
حوزههای تخصصی:
تفسیر و تأویل اساطیر در ادبیات کلاسیک ایران به دلایل زیادی از جمله کفرآمیز پنداری آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است . در کنار تأویلات اندک و از هم گسیخته سنایی، شاعر قرن پنجم، شیخ اشراق، عارف و فیلسوف بزرگ قرن ششم یکی از کسانی است که با جدّیت تمام در پی تفسیر و تأویل اساطیر ایران باستان برآمده است . شیخ اشراق با این تأویلات می خواهد پیوندی عمیق میان سه فرهنگ مجزّا از هم؛ یعنی فرهنگ اسلامی، حکمت ایران باستان و فلسفه یونان برقرار کند . زیرا وی از یک سو به عنوان مسلمان معتقد، با فرهنگ اسلامی و عناصر فرهنگی آن از جمله تصوّف به خوبی آشناست و از طرف دیگر به عنوان ایرانی نژاده و اصیل، میراث دار تمدن ایران قبل از اسلام است و نیز نمی تواند به فلسفه یونان که محصول با ارزش خرد و عقلانیت بشری است، بی اعتنا باشد. سهروردی با ژرف بینی خاص خود پی برده است کلّیت سه فرهنگ به ظاهر مخالف هم نه تنها تضادّی با یکدیگر ندارند، بلکه در صورت اتحاد و سازش میان آنها، می توان به تجربه ای گرانسنگ برای هدایت و رشد بشریت دست یافت . در این مقاله سعی شده است تلاش و کوشش این نابغه بزرگ در ایجاد پیوند و سازش جریان های تفکر بشری که در تأویل وی از داستا ن اسطوره ای رستم و اسفندیار منعکس شده است، تبیین و دلایل چنین تأویلی ضمن نشان دادن عناصر فرهنگ های مذکور باز نموده شود. پیداست که در دوره سهروردی این داستان و دیگر داستان های شاهنامه به اندازه ای مشهور شده بودند که به راحتی و جز برای اغراض ویژه ای در هم ریختن ساختمان آنها سهل و آسان نبود . اما شیخ اشراق با توجه به ذهنیت خاص خود از عهده این مهم بر آمده و این داستان را ساختارشکنی کرده است تا بتواند نظرات اشراقی خود را در لابه لای آن باز گوید.
کشف المحجوب هجویری
جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی، شاعری در کشاکش بوده ها و بایدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرن ششم، گویی عصر شاعران متلون و متزلزل و بی بهره از پشتوانه های قابل اتکای اجتماعی، اقتصادی و فکری و عقیدتی است. این شاعران نه مثل برخی از اسلاف خود – مانند رودکی و عنصری – از صله ها و حاتم بخشی های بی پایان ممد وحانشان برخوردارند و نه مثل بعضی از اخلاف کریم طبع و بلند نظر خود – همانند عطار و مولانا – به دور از محیط دربار، در پی کشف و تجربه آفاق و قلمروهای ناشناخته انسانی، هنری و سخنوری اند.جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، یکی از نمونه های بارز شاعران این دوره است. او هم دل در گرو معتقدات دینی و ارزشهای اخلاقی دارد و هم در اثر ناگزیری یا فزون طلبی، عملا آنها را نادیده می گیرد. هم مدح و غزل می سراید و هم خود را به سبب سرودن آن ملالت می کند. هم از حکمت و معرفت نشان دارد و هم آثار تزلزل و تلون در وجنات سروده هایش هویداست و این همه، چنان نیست که بتوان آن را به تنوع طلبی و عادت گریزی ذاتی شعر و هنر نسبت داد و دامان شاعر را از اتهام آلودن گوهر هنر به هوسها ونیازهای حقیر، مبرا دانست؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که شعر این دسته از شاعران، بیش از آنکه سند تغیر احوال و بی ثباتی شخصیت آنان باشد، آینه بی غبار روزگارانی است که در آن مسندنشینان ناسزاوار حکم می رانند و جریان شعر و هنر را بر بستر هوسها و امیال خام خود به هر سو می کشانند.
با شوریده غزنه
منطق الطیر عطار
نگاهی به احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار
حوزههای تخصصی:
لطائف تعبیرات عرفانى در دیوان شیخ محمد على گیلانى (حزین لاهیجى)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامة ذوفنون "شیخ محمد على حز ین لاهیجى " عالم، عارف، شاعر و مبارز خستگى ناپذیر به سال 1103ه. ق در اصفهان زاده شد، و در سال 1180 به لقاءالله پیوست و در آرامگاهى که از قبل در محله " فاطمان " بنارس براى خود در نظرگرفته بود به خاک سپرده شد. حز ین با سفر به شهرهاى مختلف ایران و شبه قاره و حجاز و عراق، از هر خرمنى خو شه اى چید تا علاوه بر آثار ارزندهء ادبى، تاریخى، مذهبى و عرفانى، دیوانى که هر ورقش دفتر معرفتى است فراهم آورد. ولى علاوه بر اینکه با اداى احترام نسبت به والدین و استادان خود، توفیقات خود را مدیون زحمات ایشان مى داند، برکت یافتن وقت، اشتیاق به مطالعه بویژه مطالعات سحرگاهى و اهتمام در ترک لذاات را از عنایت الهى و مایهء اصلى توفیق خود مى شمارد و بدین نعمت شکرگزار است. گویى این وسعت وقت با وسعت نظر وى توأم شده که بر اثر سیر و سفرها و زندگى پرماجرا در محیط هند و مشاهده همزیستى فرقه هاى مختلف، بدور از تعصب معتقد است که هرکس راهى به خدا راهى به خدا دارد و به حکم " الطرق إلى الله بعددانفس الخلایق ".
تاثیر جهانبینی ایرانی و سامی در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه امروزه به نام «عرفان اسلامی» شناخته شده، با پا نهادن به حریم فکری و فرهنگی اقوام و ملل مختلف، تحت تاثیر جهانبینی خاص آن اقوام، به گنجینه اندیشگی خود، تنوع و غنا بخشید. عرفان اسلامی، اگرچه آموزههای عبادی و خداشناسی خود را از منابع اصیل اسلامی - قران و کلام نبوی - گرفته است، اما از لحاظ جهانبینی، سخت تحت تاثیر افکار و اندیشههای سامی و ایرانی و فیلسوفان یونانی به ویژه افلاطون و نوافلاطونیان بوده است. در این گفتار در پی آنیم تا ابتدا اصول جهانبینی سامی و ایرانی را شناسایی کرده، سپس به نحوه تاثیر آن جهانبینی در مجموعه افکار و اندیشههای عرفان اسلامی بپردازیم. با این بررسی خواننده محترم میتواند علت اساسی «ناسازگاری عرفان ایران و جلوهها و مظاهر آن را با عقاید سایر جهان اسلام » آنگونه که بر تولد اشپولر در بررسی عرفان حلاج از آن خبر داده، دریابد.