فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
شیوه های روشمند حل مسائل و چگونگی رویارویی با مشکلات در حوزه علوم انسانی از کارکرد بسیار بالایی برخوردار است. خلاقیت یا توانایی تولید ایده ها و ارائه راه حل های متعدد، جدید و مناسب برای حل مسائل و مشکلات که در دنیای فناوری و ارتباطات امروز به طور جدی مورد بحث و بررسی دانشمندان و محققان در تمام شاخه های علوم قرار دارد، در مثنوی معنوی بازتابی آشکار ی افته است. مولوی را می توان عارفی دانست که به عمق مسائل انسانی پی برده و در صدد تجزیه و تحلیل آن ها برآمده است. یافته های پژوهش، نشان می دهد که مول وی ضمن بیان مب احث عرفانی در قالب حکای ات، از این شیوه ها در حل مسائل و مشکلاتی که انسان در زندگی روزمره خود با آن ها روبه روست، بهره جسته است. تحقیق و تفحص در مثنوی معنوی برای دست یابی به این شیوه ها در حوزه علوم انسانی، به منظور گسترش نگرش فردی و اجتماعی و آشنایی با دستاوردهای فکری و معنوی مولوی در برخورد با مسائل انسانی و معضلات رفتاری، از اهداف این پژوهش است.
واکاوی تشابه و افتراق مؤلّفه های سوررئالیسم غربی و مؤلّفه های مشابه در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
277 - 305
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم مکتبی است که در قرن بیستم در فرانسه پدیدار شد. این مکتب دارای اصولی است که مهم ترین آن ها عبارت اند از: رؤیا و تخیّل، نگارش خودکار، تصادف عینی، جنون و دیوانگی، امر شگفت و جادو و ... . هر چند این مکتب در اروپا مطرح شد، امّا پیشتر در میان فرهنگ های دیگر نشانه هایی از آن دیده می شد. آثار عرفانی شرق از جمله عرفان ایران نمونه ای از آن است. می توان گفت نویسندگان متون صوفیه پیش از ظهور سوررئالیسم در اروپا آثار ارزشمندی با ویژگی های سوررئالیستی ارائه کرده اند. گاه بین این آثار و آثار سوررئالیستی غرب، تفاوت های عمیقی وجود دارد که از اصالت سوررئالیسم ایرانی حکایت می کند. مثنوی مولانا یکی از آثاری است که در کنار طرح اندیشه های سوررئالیستی، در مواردی تفاوت های بارزی با شاخصه ها و مفاهیم این مکتب دارد و این مقاله سعی دارد به بررسی وجوه تشابه و تمایز مفاهیم مثنوی و سوررئالیسم بپردازد. درواقع هرچند بین مثنوی و آثار سوررئالیستی شباهت هایی دیده می شود امّا تمایزاتی نیز وجود دارد که علاوه بر اثبات فرضیّه تقدّم و استقلال سوررئالیسم ایرانی، در برخی موارد، دلایلی بر برتری آن ارائه می دهد؛ تمایزاتی که در حوزه تخیّل، کرامت و جادو، حقیقت و واقعیّت و اصالت مستی بروز یافته اند.
کهن الگوی مادر مثالی در قصه های مشدی گلین خانم با تکیه بر نظریات یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
211 - 247
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای نقد معاصر، نقد کهن الگویی است که بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ، روان پزشک سوئیسی، شکل گرفته است. کهن الگوها از عناصر مهم روان شناختی هستند که در ناخودآگاه جمعی بشر قرار گرفته اند. قصه ها و افسانه ها نیز به عنوان شاخه ای از ادبیات شفاهی، عناصر کهن الگویی فراوانی دارند. کهن الگوها انواع مختلفی دارند که یکی از شناخته شده ترین آن ها مادر مثالی است. کهن الگوی مادر مثالی در صورت های واقعی، مجازی و با نمودهایی مثبت و منفی نمایان می شود. هدف این پژوهش، یافتن جایگاه این کهن الگو در کتاب قصه های مشدی گلین خانم با تکیه بر تعاریف کهن الگویی یونگ است. برای این منظور قصه های مذکور مطالعه و نمونه های کهن الگویی آن استخراج و تحلیل شد. همچنین فراوانی حضور هر یک از مظاهر آن مشخص گردید. پژوهش نشان داد که این کهن الگو، عنصری تأثیرگذار و مهم در قصه های ایرانی است و قصه ها از لحاظ عناصر کهن الگویی و به ویژه، مادر مثالی، غنی هستند و بر نظریات یونگ، مطابقت می نمایند. در نتیجه شناخت کهن الگوها می تواند به درک درست و واقعی قصه های ایرانی از ابعاد شخصیت شناسی و نمادشناسی کمک کند.
پژوهش های عرفانی در آینه علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران در مطالعات علم سنجی با ارزیابی تخصصی پژوهش های علمی، بسیاری از جنبه های پویایی علم را مطالعه می کنند. تحلیل پژوهش های عرفانی با استفاده از فنون علم سنجی، وضعیت شبکه هم نویسندگی پژوهشگران را در حوزه عرفان مشخص می کند؛ همچنین تعیین کننده روند کمی این دسته از پژوهش ها و نیز پژوهشگران برتر این حوزه در پایگاه استنادی جهان اسلام است. مجموعه اصلی رکوردهای مطالعه شده در این پژوهش همه مقاله های چاپ شده در زمینه عرفان و ادبیات عرفانی است که در پایگاه استنادی جهان اسلام نمایه شده است. پس از بازیابی رکوردهای این تحقیق (1931 مقاله) و یکپارچه کردن مجموعه رکوردها، نتایج پژوهش با استفاده از نرم افزارهای علم سنجی و همچنین «اس پی اس اس» در قالب نمودار یا نظریه ارایه می شود. یافته های این پژوهش به رتبه بندی علمی مقالات از جنبه های مختلفی مانند تعداد یا استناد آنها می انجامد؛ ازسوی دیگر تا حد بسیاری جایگاه پژوهشگران را در عرصه نگارش بر مبنای تعداد مقاله یا شاخص اچ مشخص می کند؛ همچنین به جایگاه نویسندگان در عرصه هم نویسندگی برمبنای مرکزیت ایشان در تعامل با دیگر پژوهشگران توجه دارد.
از خیال عارفان تا تخیل ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
7 - 33
حوزههای تخصصی:
«خیال» و «تخیل» جوهره اصلی هنر و ادبیات هستند؛ از وهم گرفته تا رؤیا و الهام و مراتب قدسی، از دوره یونان باستان تا فلسفه و عرفان اسلامی، همه با خیال و تخیل پیوند دارند. این دو واژه اگرچه نزدیک اند، تعاریف متفاوتی دارند. توجه به خیال در عرفان اسلامی قرن های چهارم تا ششم هجری و حتی پس از آن، جایگاهی ویژه داشت؛ به طوری که سهروردی در قرن پنجم عالم مثالی خیال را تعریف کرده است. اما در همین دوره زمانی، یعنی دوره قرون وسطی، در غرب خیال و تخیل معادل وهم و خرافات و جنون انگاشته می شد. رویکردهای اخیر غربی ها به معارف شرق و به ویژه نظریه های عرفان شرقی و اسلامی، تأثیرات شگفت انگیزی بر دانش غربی، به ویژه در حوزه علوم انسانی، برجای گذاشت. در این دوره، شرق شناسانی چون هانری کربن و گاستون باشلار، با بهره گیری از معارف شرق، تغییراتی جدی در رویکرد نسبت به تخیل و شیوه های نقد ادبی به وجود آوردند و درنهایت ژیلبر دوران توانست با بهره گیری از تعالیم شرقی و نیز روش متقدمان خود، به بررسی انسان شناسانه ساختارهای تخیل و دسته بندی صورت های تخیلی بپردازد. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است، علاوه بر تعریف و تبیین دو واژه متشابه خیال و تخیل، به بررسی نظریه های شرقی و غربی که منشأهای اصلی نظریه ژیلبر دوران بوده اند، پرداخته شده است و درنهایت، تأثیرپذیری جریان تخیل شناسی و نقد تخیلی معاصر غربی و به ویژه ژیلبر دوران از معارف اندیشمندان مسلمان قرون وسطی نشان داده شده است.
تأثیر آخرت اندیشی بر عرفان سنایی در حدیقةالحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معمولاً حدیقةالحقیقهرا به دلیل در بر داشتن اصطلاحات، حکایات و مضامین عرفانی، نخستین منظومة عرفانی می خوانند. با وجود این به نظر می رسد عرفان نقشی مرکزی در این منظومه ندارد. مقالة حاضر بر آن است تا ضمن شناسایی مضمون و اندیشة اصلی و غالب در حدیقةالحقیقه، تأثیر آن را بر تلقی سنایی از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی نشان دهد. برای دست یابی به این اهداف، با استفاده از روشی ساختاری، به تحلیل روابط معنایی واژگان و مفاهیم اصلی پرداخته شده است. می توان گفت تقابل دنیا و آخرت مضمون و تقابل اصلی حدیقةالحقیقهرا تشکیل می دهد. وابسته های معنایی طرفین تقابل نشان می دهند که تلقی سنایی از دنیا و آخرت تفاوتی با تلقی رایج در متون غیر عرفانی ندارد. قدرت این تقابل تا حدی است که معنای اصطلاحات و مؤلفه های عرفانی را نیز به نفع خود تغییر داده و آن ها را به عناصری به دور از باطن گرایی رایج در سنت تصوف تبدیل کرده است.
بررسی و تحلیل کلان نمادهای تقابل ساز در مثنوی و غزلیات شمس مورد مطالعه: کلان نمادهای «شیر» و «خورشید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایان منطق ذهن و زبان انسان را بر پایه ساختاری دوقطبی تعریف می کنند که بین دو سوی آن رابطه تقابلی حاکم است. منتقد ساختارگرا با تکیه بر این ایده محوری که میان کلیت متن و اجزای آن رابطه ای تنگاتنگ برقرار است، تقابل های خرد متن را جست وجو می کند تا با درک آن ها به تقابل کلان تر دست یابد و بتواند دلالت ضمنی اثر را توضیح دهد. در پژوهش حاضر، تقابل های مثنوی و غزلیات شمس بررسی و تحلیل می شود. روش پژوهش بر سه مرحله استوار است: 1. تحدید حوزه معنایی تقابل ها با تأکید بر کلان نمادها در مثنوی غزلیات شمس؛ 2. استخراج تقابل هایی که با کلان نمادهای شیر و خورشید ساخته شده اند؛ 3. فهم رابطه دوسویه تقابل ها؛ 4. تحلیل معنا و شیوه بیان تقابل های به دست آمده. مطابق نتایج، در بیشتر موارد، رابطه های طبیعی و منطقی تقابل ها در مثنوی و غزلیات شمس مشترک است. 1. هنجارشکنی در روابط تقابلی، گاهی در مثنوی بیشتر است و گاهی در غزلیات شمس. در این میان، بسامد و تنوع هنجارشکنی در رابطه تقابل های غزلیات چشمگیرتر است؛ 2. در برخی موارد، هنجار و هنجارشکنی در رابطه تقابلی دوگانه ها میان مثنوی و غزلیات شمس، مشابه و مشترک است؛ 3. در مواردی اندک نیز تقابل ها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شده اند.
رد یک اشکال از حدیقه برپایه نمادشناسی سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرس رضوی در تعلیقات حدیقه ذیل حکایت «شتر مست در بیابان» درباره واژه «شتر» اظهاراتی داشته است که از منظر وی حاکی از سوءترجمه یا سوءبرداشت سنایی از منبع اصلی این حکایت، یعنی کلیله ودمنه ابن مقفع است. در اصل حکایت مهابهاراتا و کلیله، «افیل» ضبط شده است و سنایی احتمالاً به دلیل یک اشتباه، افیل را به «شتر جوان» ترجمه کرده است، اما آنچه از نمادشناسی جانوری در آرای سنایی برمی آید، او نماد «شتر» را عامدانه و آگاهانه برگزیده است. بر همین مبنا در این یادداشت، چهار دلیل مستند برای فرضیه «گزینش عامدانه سنایی» طرح می شود: 1. توجه به خواب گزاری سنایی در حدیقه، 2. توجه به سنت نمادین ملی در داستان لشکرکشی اسفندیار به زابلستان، 3. توجه به شواهد اقلیمی و جغرافیایی در حکایات حدیقه، و 4. توجه به حکایت تمثیلی «احوال فیل» در متن حدیقه سنایی.
تحلیل بازتاب آیة تجلی در متون عرفانی فارسی تا پایان قرن هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الفاظ و معانی بلند قرآن کریم، سرشار از اصطلاحات و رمزهایی است که بیشتر، شالوده و بنیان عرفان اسلامی را تشکیل می دهد. آیة رؤیت یا آیة تجلی (اعراف: 143) یکی از پرکاربردترین آیات قرآن کریمدر تبیین مبانی عرفانی است. شرح معراج موسی (ع)و قرارگرفتن در خطاب «لن ترانی»، در متون عرفانی منظوم و منثور فارسی بازتاب بسیاری داشته است. عارفان به تفسیر و تحلیل اندک و سادة مفسران از این آیه بسنده نکرده اند. آنان همواره کوشیده اند تا با توسل به داستان موسی (ع)،برداشت های نو و ژرفی از آیه ارائه دهند و افزون بر بیان آموزه های عرفانی از احوال سالک در مسیر سلوک نیز یاد کنند. هدف این مقاله مقایسه و تبیین جنبه های تمایز و تشابه آرای مفسران و عارفان دربارة این آیه و بررسی و تحلیل بهره گیری عارفان از محتوای آن است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل تطبیقی متون انجام می شود. آنچه با مطالعه و کنکاش در این آثار به دست می آید، بیانگر استشهادهای پیاپی این دو گروه به آیة تجلی در پنج بحث اصلی است: تقاضای رؤیت، شهود پروردگار، پاسخ لن ترانی خداوند، تجلی بر کوه طور، بیهوشی موسی (ع). عارفان با استفاده از زبان رمزی و اشاری خود از آنها به محبت، شوق، مشاهده، غیرت، تجلی و فنای سالک یاد کرده اند و این مباحث را شرح و تبیین می کنند.
کلان ساختار مقامات های صوفیان و نقش ایدئولوژیک آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا نشان داده ایم که در مقامات های صوفیان، کلان ساختاری وجود دارد که در این ژانر همواره تکرار می شود. آن گاه نقش ایدئولوژیک هر یک از عناصر این کلان ساختار را تشریح نموده و به نقش آن در روابط قدرت نیز پرداخته ایم. کلان ساختاری که شاکلة مقامات های صوفیان است از ذکر اصل و نَسَب مشایخ آغاز می شود و با بیان پیشگویی های دیگران دربارة درخشش معنوی آن ها، ریاضت های طاقت فرسا و کرامت ها ادامه می یابد و با مرگ شگفت انگیز آن ها به پایان می رسد. در این ساختار، کرامت نقشی برجسته دارد و کل ساختار را تحت تأثیر قرار می دهد. اصل و نسب سازی ها و پیشگویی ها و ریاضت ها همگی در حکم «تمهیداتی» برای ظهور کرامت عمل می کنند و مرگ-های شگفت و تنازع های گفتمانی در حکم «امتداد» نیروی کرامت اند. نقش عمده این کلان ساختار در مقامات های صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف؛ یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن سازد. این کارکرد ویژه موجب می شود تا در مفصل بندی گفتمان تصوف تغییراتی پدید آید و خُرده گفتمانی جدید به نام «گفتمان اهل کرامت» شکل بگیرد. همین گفتمان راه را برای ورود گفتمان تصوف در مناسبات سیاسی و اجتماعی هموار می سازد.
نظام زیبایی شناختی گفتمان در هم کنشی صدا و نور بر مبنای قصه «یاری خواستن حلیمه از بتان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
145-170
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو، نحوه تحقق نظام زیبایی شناختی گفتمان در قصه «یاری خواستن حلیمه از بتان» از دفتر چهارم مثنوی بررسی و تحلیل شده است. تعامل و هم کنشی دو عامل ادراکی-حسی «صدا» و «نور» در پی رنگ این قصه، نقش بارزی ایفا می کند و اساس شکل گیری معنا در آن هاست. بررسی کارکرد نشانه-معناشناختی این دو عامل نشانگر آن است که بر زیرساخت این داستان، نوعی نظام زیبایی شناختی حاکم است. این نظام، در فرایندی ادراکی-حسی و رخدادی و با حضور عناصری مانند عاطفه، حس، رخداد و شوش تحقق می یابد. مسیله ای که طرح می شود این است که چگونه دو عامل نور و صدا در فرایند هم کنشی و ادراکی-حسی، شرایط گفتمانی جدیدی را ایجاد می کنند و معنایی نامنتظر می آفرینند. از این رو، پرسش بنیادین پژوهش حاضر این است که این دو عامل چگونه می توانند سبب تحقق نظام زیبایی شناختی و استعلای گفتمان شوند. همچنین این پرسش مطرح می شود که کارکرد چنین فرایندی چیست. درواقع، هدف از پژوهش حاضر، بررسی نحوه شکل گیری نظام زیبایی شناختی در قصه مورد بحث و تبیین کارکرد نشانه-معناشناختی آن است. فرض ما این است که دو عامل «صدا» و «نور»، فضایی هم کنشی را شکل می دهند. این وضعیت، فضایی حسی، رخدادی و شوشی را در گفتمان رقم می زند که نتیجه آن، تحقق نظام زیبایی شناختی و وضعیت استعلایی حضور است.
بررسی و مقایسه شرح شطحیّات روزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرار شیخ آذری اسفراینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان شرح شطحیّاتروزبهان بقلی شیرازی و جواهرالاسرارشیخ آذری اسفراینی است. نتایج به دست آمده حاکی است که مؤلفان مذکور با آسیب شناسی عرفان و تصوف از سویی به نقد، و از دیگر سو به دفاع از شطّاحان همت گمارده اند. فارسی بودن زبان هر دو کتاب، نگاه توأم با تکریمِ مؤلفان به مشایخِ عرفان و تصوف، شرح حروف مقطّعه و کلام شِبه شطح حضرت رسول (ص) و شطحیّات مشایخ صوفیه، برخی از مشترکات این دو کتاب می باشند. اما در باب تفاوت ها می توان چنین گفت که پرداختن به کلام شِبه شطح خلفای اربعه از اختصاصات شرح شطحیّاتاست؛ و در مقابل، پرداختن به شطحیّات منظوم متصوفه از اختصاصات جواهرالاسرار؛ دیگر اینکه روزبهان هم خود شطّاح بوده و هم علاقه او به شطحیّاتِ حلاج کاملاً در تألیف او پیداست، این در حالی است که از آذری هیچ شطحی گزارش نشده، او را می توان در مکتب صحو تعریف کرد و اینکه شرح شطحیّاتِ مشایخ گویا برای او بالسّویه بوده است. نوع جهان بینی مؤلّفان از دیگر عواملی است که بر محتوای این دو مکتوب تأثیر داشته است. همچنین نثر فنّی روزبهان، در مقابل نثر نسبتاً روان شیخ آذری از دیگر وجوه این تمایز است.
سلاسل صوفیه از منظر صاحب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از همان آغاز به دلایل مختلف، سیر و سلوک عرفانی با شیوه ها و روشهای گوناگون انجام پذیرفته است که این شیوه ها و سلیقه ها به عنوان طریقت یا سلسله، شناخته شده اند، صوفیان معتقدند که هر صوفی، باید بتواند از عهده اثبات سلسله خویش برآید؛ یعنی سلسله خود را بدون انقطاع به ائمه برساند، چون مدعی هستند که قطبیت ادامه امامت و یا حداقل نیابت خاص است. شیخ یوسفعلی بن حسین بهبهانی از بزرگان صوفیه قرن دوازدهم هجری است و طبق قول کاتب نسخه رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه، در زمان کتابت حیات داشته است. کتاب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه شیخ یوسفعلی بهبهانی که به صورت نسخه خطی است، شامل سلسله ای از مطالب صوفیانه در یک مقدمه و پانزده فصل و یک خاتمه است. از مهمترین فصلهای این کتاب «بیان ترتیب واخذ آداب طریقت وخرقه سلسله های مشایخ» است که در آن ضمن بیان ترتیب سلسله های مشایخ صوفیه، ترتیب رجوع و انتساب خرقه سلسله مشایخ صوفیه به حضرت امیرالمومنین (ع) بلا واسطه یا به یکی از ائمه طاهرین(ع) اولاد آن حضرت و از ایشان به حضرت رسول (ص) بیان می شود.. در این پژوهش ضمن بیان دیدگاه مؤلف کتاب رشحات الغیبیه درباره سلاسل صوفیه، شواهدی از امهات متون صوفیه درباره سلاسل صوفیه نیز بیان می شود و دیدگاه صاحب رشحات الغیبیه درباره نسبت صحبت و خرقه و انتساب سلسله های صوفیه، اعم از معروفیه وغیر معروفیه بیان شده و نام برخی از سلاسل که بدون ذکر نام و به عنوان سلسله دیگر بیان شده است نیز با تطبیق ترتیب اشخاص آن، با متون دیگر تصوف مشخص می شود.
مهلتی بایست تا خون شیر شد (زایش شمس تبریزی از خون حسین بن منصور حلاج در یک نسخه تعزیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
167-182
حوزههای تخصصی:
احتمالاً اصل و مبدأ تعزیه یا شبیه را باید در آیین های پیش از اسلام واکاوی کرد که پس از اسلام، با الهام از فاجعه کربلا به عنوان یک نمایش دینی نمود یافت و در دور تکاملی، اشخاص و قصه های دیگری نیز به آن افزوده شد. نسخه تعزیه/شبیه «حسین بن منصور حلاج» یکی از این دگردیسی های مضمونی تعزیه است که در آن، نطفه شمس تبریزی از خون کشته حسین بن منصور حلاج بسته می شود. شخصیت های اصلی این اثر، حسین بن منصور حلاج، شمس تبریزی، ملای روم (مولانا) و دختر و همسر وی هستند. این مقاله ضمن بررسی شخصیت و ساختار قصه پردازی و روایت در تعزیه/شبیه حلاج، به علل این دگردیسی مضمونی می پردازد. مطابق یافته ها، شمس در روایتی جدید و اسطوره ای، فرزند دختر مولانا و وجه دیگر شخصیت حلاج است و نویسنده بی نام این نسخه تعزیه که با زیست و اندیشه این سه عارف بزرگ (حلاج، شمس و مولانا) آشنا بوده، روایتی اسلامی-شیعی و اسطوره ای از آن ارایه داده است.
تأثیرپذیری متقابل مکتب تصوف و فتوت دربارة نقش و کارکرد پیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فتوت یا جوانمردی عنوان یک مکتب دینی است که در طول تاریخ، ارتباط نزدیکی با مکتب تصوف برقرار کرد. این دو مکتب بر یکدیگر تأثیر متقابل گذاشتند. از اصول مهم تصوف و فتوت، در زمینة هدایت مریدان، انتخاب پیر و اطاعت و فرمانبرداری از او در طریقت است. پیر فردی نیک سرشت و آزاد از تعلقات است که با پیمودن راه معرفت و رستگاری، راهنمای سالکان در مسیر دشوار سلوک می شود. پیر با حمایت خود از مرید، مرتبة او را در نزد پروردگار بالا می برد. او با همت خود، مرید را از سستی ورزیدن در مسیر سلوک بازمی دارد؛ همچنین او را از هواهای نفسانی و دام های شیطان نجات می دهد و تا زمانی که مرید را به رستگاری نرساند از رسالت خود بازنمی ایستد. این مقاله می کوشد تأثیر متقابل این مسئله را در دو مکتب تصوف و فتوت بررسی کند؛ همچنین برای پژوهشگران آینده که در این زمینه پژوهش خواهند کرد، مسیری را هموار کند. این مقاله افزون بر واکاوی جایگاه پیر در مکتب تصوف و فتوت، تأثیر این دو مکتب را بر یکدیگر با توجه به سه وجه مشترک آنها در زمینة پیر بررسی می کند؛ این سه وجه عبارت است از: نقش و تأثیر پیران در تربیت مریدان، شرایط پیران واقعی، طبقه بندی پیران.
بررسی مفهوم تکاملی مرگ در اشعار مولانا براساس نظریه استعاره شناختی مدل فرهنگی استعاره زنجیره بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نگاه زبان شناسان شناختی، استعاره مفهومی به هرگونه فهم و بیان تصورات انتزاعی در قالب تصورات ملموس اطلاق می شود. در این پژوهش، از میان راهکارهای مختلفی که لیکاف و ترنر در تحلیل استعاره مفهومی استفاده کرده اند، با استفاده از ویژگی سلسله مراتبی مدل استعاره زنجیره بزرگ، به بررسی مفهوم تکامل در اشعار مولانا پرداخته می شود. بررسی اشعار مولانا نشان داد خصوصیت سلسله مراتبی استعاره زنجیره بزرگ که نشان دهنده نوعی تکامل است، در نظام ذهنی مولانا نیز برقرار است. او تکامل انسان را در گذشتن از قالب جمادات و گیاهان و حیوانات و حتی خود انسان و رسیدن به مراتب بالاتر یعنی فرشتگان و قرب الهی بیان می دارد که این دو مرتبه اخیر از نظر زبان شناسان شناختی دور مانده است. مولانا شرط گذشتن و عبور از مراتب پایین تر را مردن و فنا می داند و آن را با نوعی استعاره جهتی یعنی حرکت روبه جلو نشان می دهد که در آن، درک استعاری ویژگی های یک ماهیت در یک سطح، از طریق ویژگی های یک ماهیت در سطح دیگر امکان پذیر است؛ یعنی هر بار با زایشی مجدد روبه رو هستیم. با توجه به ماهیت جهانی جسم انسان و محققاً الگوهای جهانی تعاملات فیزیکی ما با جهان، این نوع رابطه در میان فرهنگ های مختلف همچنان تا حدی یکسان عمل می کند، اما جهان بینی و تجربیات مولانا تکاملی افزون تر از نگاه زبان شناسان برای انسان ترسیم کرده است.
بازتعریف مقوله سلوک در ادبیات داستانی با نگاهی به کتاب سه شنبه ها با موری اثر «میچ آلبوم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به مقولة سیر و سلوک در ادبیات داستانی تمام دوران کلاسیک تا مدرن را در برمی گیرد و این ژانر ادبی در تمام کشورهای جهان با رویکردهای متفاوت سبکی و داستانی همواره مطرح بوده است. آثار بسیاری حرکت انسان به سمت تعالی و خدا را تحت عنوان عرفان یا سیر و سلوک مورد توجه قرار داده و گاه به بازتعریف هایی از این مفهوم رسیده اند. کتاب سه شنبه ها با موریاثر نویسنده آمریکایی میچ آلبوم یکی از داستان هایی است که به مراتب کمال آدمی در یک زمینة داستانی واقعی پرداخته است. در این مقاله با روش توصیفی کتابخانه ای نخست شاخص ها و بن مایه های عرفانی که به طور مشخص اساس فرایند سلوک در این رمان قرار گرفته را مشاهده کرده و پس از طبقه بندی آنها را با عرفان های سنتی تطبیق داده ایم. در پایان به این نتیجه رسیدیم که روند ماهیت سلوک در ذهن نویسنده امروز به نوعی دگردیسی رسیده است؛ به این مفهوم که واژه های پیر، بیداری و آگاهی که تعاریف مشخصی در عرفان کلاسیک داشته اند، در عصر نوین با حفظ همان مفهوم، شکل و سیاقی متفاوت یافته اند. در این پژوهش با طبقه بندی مراحل سلوک شخصیت اصلی داستان، به اندازه های ظرف ادبیات داستانی معاصر جهان تأکید شده است.
الحقیقة المحمدیة فی مدائح الخاقانی الشروانی النبویة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المدیح النبوی من الأعراض الشعریة التی تکاد تشترک مضامینها بین جمیع الشعراء ومن أهم المضامین التی تناولها الشعراء فی المدیح النبوی یمکن التطرق إلی معجزات النبی (ص) والتوسل به ومکارم أخلاقه. أمّا الموضوع الرئیس والذی یشکل حجر الأساس فی المدائح النبویة هو ""الحقیقة المحمدیة"" المشهورة بین العرفاء والأوساط الصوفیة وهی مما استقاه ابن عربی من حدیث النبی (ص) ""کنتُ نبیّاً وآدمُ بین الماء والطین."" ومن خلال هذه الحقیقة یتجلّی کمال الکائنات فی الإنسان الکامل الذی یتمثل فی شخصیة الرسول الأکرم(ص). ومن أسس هذه الحقیقة یمکن الإشارة إلی: 1. خلق نور رسول الإسلام (ص) قبل خلق الکائنات ونبوته قبل أن یُخلق آدم (ع) 2. تفضیله علی المخلوقات وعلی جمیع الأنبیاء. 3. أنه هو الغرض الأول لخلق العالم. وبهذا الصدد لقد حاول الباحثان تسلیط الضوء علی المدائح النبویة لدی الشاعر الفارسی الخاقانی الشروانی واستکشاف الحقیقة المحمدیة فیها حیث تبیّن أن الخالقانی من القائلین بالحقیقة المحمدیة.
صوفیان نخستین و جهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهاد از عرصه هایی است که صوفیان نخستین در آن حضور پررنگی داشته اند. به سبب گسترش فتوحات اسلامی و جنگ های متعدد با کفار در قرن های نخستین هجری، بسیاری از صوفیان با سکونت در رباط های مرزی در جنگ برضد کفار مشارکت می کردند که دراین میان نام های حسن بصری، سفیان ثوری، ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، حاتم اصم، عبدال له بن مبارک، محمدبن کرام و پیروان فرقه کرامیه درخور توجه است. اگرچه گاهی حضور در این خانقاه های مرزی با تن پروری همراه می شد و نیات صوفیان را به انگیزه های منفعت طلبانه آلوده می کرد، بسیاری از این مجاهدان با روزی خوردن از دسترنج خود می زیستند و در این جنگ ها نیز به شهادت رسیده اند. از آغاز تدوین کتاب درمیان متصوفه، صوفیان بسیاری به مسئله جهاد پرداخته اند و در آثار خود بحثی مشبع دراین باره مطرح کرده اند که می توان از کُلاباذی، تِرمذی، نِفّری، سَرّاج، مکّی، خرگوشی و سُلَمی یاد کرد. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای و رجوع به منابع اصلی و نزدیک به سرچشمه های عرفان، کیفیت مشارکت صوفیان در جهاد و مسئله جهاد در کتاب های متصوفه بررسی شده است.
بررسی و مقایسه جنبه های تعلیمی دو مفهوم انصاف و عشق در تذکره الاولیا و منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تردید نیست که بخش قابل توجهی از آثار عرفانی با اهداف تعلیمی شکل گرفته اند و پدیدآورندگان این آثار، هریک از منظری خاص به عرفان و مباحث پیرامون آن نگریسته اند. بعضی با به کاربستن زبانی دشوار تنها خواص را مخاطب خویش قرار داده اند و برخی دیگر با به کارگیری زبانی ساده و روشن، گستره مخاطبان خویش را وسعت داده اند. عطار نیشابوری در زمره شاعران و نویسندگانی قرار دارد که روش دوم را برای انتقال اندیشه های خویش برگزیدند. اگرچه آثار بسیاری را به وی نسبت داده اند اما مجموع آثار قطعی او از هفت اثر فراتر نمی رود. به کارگیری تمثیل و حکایات متعدد، شیوه مورد علاقه عطار است؛ از این رو بدون شک می توان در میان مثنوی های وی و تذکره الاولیا که مبتنی بر حکایات است، مفاهیم و حکایات مشترکی را مشاهده نمود. از میان آثار عطار، دو اثر تذکره الاولیا و منطق الطیر را مبنای پژوهش کنونی خویش قرار دادیم تا به بررسی حکایات مشترک این دو اثر با محوریت دو مفهوم «تعلیم انصاف» و «تفاوت عشق ظاهری و حقیقی» بپردازیم. هدف آن است که شیوه عطار در بیان مفاهیم ذکر شده، در دو اثر متفاوت مورد مقایسه قرار گیرد و دامنه تغییرات اعمال شده از سوی وی مشخص گردد تا دریابیم کدام یک از شیوه های به کارگرفته شده در بیان حکایات، از قدرت تأثیرگذاری بیشتری برخوردار است. عطار در گزینش شیوه بیان خود، اقتضای ساختار اثر و اهدافی که به دنبال تحقق آن است را در نظر داشته و برای تعلیم یک مفهوم، آگاهانه شیوه بیان خود را دگرگون ساخته است.