فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
فریدون، پنجمین پادشاه نامدار کیانی است که داستان های مربوط به او، بخش قابل توجهی از شاهنامه ی فردوسی را به خود اختصاص داده است. در شاهنامه ، شمار کسانی که به همه ی دوره های زندگی آن ها پرداخته شده باشد، بسیار اندک است. یکی از این شخصیت ها فریدون است. ماجراهای مربوط به فریدون در میان عامه ی مردم نیز نفوذ گسترده ای یافته است. یکی از این گونه روایت ها، روایت یکی از نقالان روستای ماصرم-روستایی در 40 کیلومتری جنوب غرب شیراز- به نام «خاور قشنگ» است. نگارنده، نخست به شیوه ی میدانی، این روایت را ثبت کرده، سپس به بررسی تطبیقی آن با روایت شاهنامه ی فردوسی پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد راویان و نقّالان کوشیده اند برای پذیرش این داستان در میان مردم منطقه، دست به بومی سازی بزنند. به دیگرسخن، این روایت جز در برخی خطوط داستان، کمتر شباهتی به روایت شاهنامه دارد و یکسره متفاوت شده است. بررسی این روایت نشان می دهد که نقالان افزون بر روایت شاهنامه، به عناصر بومی و باورهای عامیانه، روایت های مذهبی و نیز اسطوره های کهن توجه داشته اند. به طورکلی می توان گفت تفاوت های دو روایت در سه بخش قابل بررسی است: حوادث، شخصیت ها و مکان های رخدادها.
بررسی سمبل های حیوان گونگی روح در حکایت های تذکره الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار عرفانی متأخر ردپایی از حیوان گونگی روح دیده می شود هرچند قدمت این باورها به ادوار بدوی حیات انسان می رسد. یونگ در آثار خویش که برآمده از تحقیق در اساطیر ملل گوناگون و پژوهش های مردم شناختی وسیع در آیین اقوام بدوی و شبه بدوی است، به معرفی برخی از نمادهای حیوانی پر تکرار در این فرهنگ ها می پردازد. در این پژوهش با روش تحلیلی تطبیقی بر مبنای تحلیل های یونگ به بازخوانی نقش حیوانات در تذکرهالاولیاء پرداخته ایم. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که در موارد زیادی نقش حیوانات، در حکایات تذکرهالاولیاء مبتنی بر باورهای اساطیری حیوان گونگی روح هستند و اگر روح را به تعبیر روان کاوی یونگ، تعبیر قدیمی «خود» و «روان» بگیریم، این حیوانات نقش نمادهای ناخودآگاه و مراحل تکامل روان را بر عهده دارند. چنان که گاه سمبل خود یا روح متعالی عارف هستند، او را حمایت و حفاظت می کنند، با او سخن می گویند، شناختی برتر از وی دارند و به او معرفتی فراعقلی می بخشند؛ گاه نیز مقام عارف را به عنوان رئیس قبیله و صاحب توتم، نشان می دهند.
مقایسه شیوه شاعران سبک اصفهانی و سبک هندی در میزان رویکرد به شعر سبک عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شگردهای مطرح در گستره سبک شناسی، مقایسه آثار ادبی مشابه با هم در دوره های گوناگون تاریخی است که نتیجه این شباهت ها و تفاوت ها، رمز و راز برتری شاعری بر دیگری و نیز میزان تأثیرگذاری های زبانی و تاریخی و فرهنگی بر متن ادبی، نشان خواهد داد. با نگاهی گذرا به اشعار سبک هندی و اصفهانی، به وضوح می توان گرایش فزاینده سرایندگان آن ها را در به کارگیریِ شگردها و فنون شاعری نسبت به پیشینیان دریافت. فنون و ابزاری که در جنبه های مختلف (فرمی و محتوایی) سبب فاصله گیری گفتار سراینده بر روی زنجیره زبان، از هنجار و زبان معیار و نزدیکی آن به زبان ادب و شعر می شود. در این راستا، تعیین سبک یک شاعر نیز، تشخیص و شناسایی همین ابزارها و شگردها در بسامد است که از شاعری به شاعر دیگر متفاوت هست و این چنین است که سبک های فردی به وجود می آید . بر این اساس، باید گفت که تفاوت اصلی شیوه شاعران سبک اصفهانی و هندی در میزان رویکرد شاعران این روزگاران به شعر شاعران و مضمون های مرسوم ادبی ( motiv ) در سبک عراقی رایج در ایران است. بیدل به عنوان سرآمد سبک هندی می کوشد که تحت تأثیر سبک اصفهانی نباشد (نظریه اضطراب تأثیر)؛ به گونه ای که این رویکرد در برابر شاعران سبک عراقی با شدّت کمتر و در برابر امثالِ صائب با شدّت بیشتر، صورت گرفته است.
نقد ترجمه عناصر فرهنگی کتاب «تَذَکَّرِی» با تکیه بر مثل ها و کنایه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جریان ترجمه داستان، ضرب المثل ها و کنایه ها از عناصر فرهنگی مهم و کلیدی هستند که مفاهیم و پیام های متن اصلی را به خواننده انتقال می دهند.مشکل عمده مترجم در این مسیر، روش برخورد صحیح با این عناصر است. در این چالش، معادل ها یکی از عوامل مهمی هستند که کمک شایانی به مترجم می کنند. معادل خوب باید نه تنها معنا، بلکه روح، حس و تجربه نویسنده ادبی را به مخاطب منتقل کند. این پژوهش، در نظر دارد شیوه ترجمه یکی از آثار پرمخاطب ادبیات پایداری با نام «یادت باشد» را با به کارگیری الگوی نیومارک، به بوته نقد بنشاند. نیومارک در مدل خود، مؤلفه های فرهنگی را مدنظر قرار داده و آن ها را در پنج گروه (بوم شناسی، فرهنگ مادی، فرهنگ اجتماعی، نهادها، آداب و رسوم و مفاهیم و حرکات، اشارات و زبان بدن) تقسیم بندی کرده است. پژوهش حاضر با تمرکز بر گروه چهارم به بررسی کیفیت ترجمه مفاهیم، شامل کنایه ها و ضرب المثل ها پرداخته و آن ها را با تطبیق بر روش های ترجمه فرهنگی نیومارک، تحلیل می کند. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، پس از بررسی نمونه های متعدد و تطبیق آن ها با راهکارهای نیومارک مشخص شد که مترجم با بهره گیری از شیوه معادل کارکردی در ترجمه مفاهیم کتاب موفق عمل کرده است. وی بیشتر از ترجمه معنایی، مدد جسته و گاه نیز معنای ضرب المثل یا کنایه به خوبی درک نشده و در نتیجه معادلی اشتباه در متن وارد شده است.
معرفی الهی نامه حسینی شیرازی و اثرپذیری وی از مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
211 - 246
حوزههای تخصصی:
الهی نامه، مثنوی چهارم از پنج گنج محمد حسین حسینی شیرازی (1184- 1249 ق)، از آثار عرفانی دوره قاجار است که تاکنون پژوهشی درباره آن انجام نشده است. از الهی نامه که در دستِ تصحیح است، هفت نسخه خطی موجود است که معتبرترین آن نسخه کتابخانه علامه طباطبایی شیراز است که شاعر آن را تأیید کرده است. الهی نامه منظومه ای است عرفانی با بیش از نه هزار بیت شامل مناجات ها، حکایات و گفتارها که شاعر برای بخش های مختلف آن سرآغازهایی به نثر مسجّع و آهنگین نگاشته است. حسینی از عرفای نعمت اللهیه بود و سال ها مسند ارشاد و هدایت داشت و با توجه به آشنایی با متون عرفانی کوشید از آثار عرفانی پیشین به ویژه مثنوی برای سرایش اثر خود بهره بگیرد. تأسی جستن حسینی به مولوی و تأثیر مثنوی در الهی نامه گاه آشکار و گاه پنهان و ضمنی است. درج آیات قرآن، استشهاد به احادیث و اشعار، وجود حکایات مشابه، تقلید از ساختار روایی مثنوی، گریزهای راوی در بین حکایات و بیان اندیشه های عرفانی بیانگر این ارتباط است. از نظر فکری، اندیشه های شیعی، تأکید بر عشق در سیر و سلوک عرفانی، پیروی از پیر و نقد زهد ریایی در این اثر بارز است. سادگی، روشنی و روانی زبان و تصویرسازی های ملموس الهی نامه را اثری دلنشین ساخته است، اگرچه اطناب و تکرار نیز در متن وجود دارد و از ویژگی های این اثر است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی ضمن معرفی الهی نامه و بیان ویژگی های آن و تحلیل ارتباط آن با مثنوی، نشان می دهد که اثری ارزشمند و درخور توجه است و برای شناخت سیر ادبیات عرفانی توجه به این آثار ضرورت دارد.
اثرپذیری محمد غزالی در احیاء علوم الدین از اللّمع فی التصوّف و قوت القلوب در موضوع سماع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان در این پژوهش می کوشند با تمرکز بر موضوع سماع مشخص کنند ابوحامد محمد بن محمد غزالی در تألیف احیاء علوم الدین (492 ق.) چگونه و چقدر از دو کتاب اللُّمَع فی التصوف (از ابونصر سَرّاج طوسی) و قوت القلوب (از ابوطالب مکی) بهره برده است. رویکرد نویسندگان توصیفی تحلیلی است. تحقیق درباره احیاء علوم الدین به شناخت بیشتر فرهنگ تصوف و ادبیات فارسی یاری می کند. در این پژوهش نمونه هایی مطرح و بررسی خواهد شد که غزالی در تألیف احیاء از اللُّمع و قوت القلوب بهره برده است؛ مانند انواع وجد و سماع و دیدگاه پیامبر اسلام، یاران ایشان و بزرگان تصوف؛ عمده این برگرفته ها گفتار صوفیان و حکایت هایی مربوط به آنان است. شیوه استفاده غزالی از مطالب این دو اثر به چند صورت است: نویسنده مطلبی را موبه مو نقل می کند؛ به ضرورت، مطلبی را تفصیل و گسترش می دهد؛ چکیده و برگزیده مطلبی را می آورد؛ مطلبی را با طبقه بندی و دگرگون کردن عرضه می کند. گفتنی است نقل دقیق سلسله راویان در نظر غزالی مهم نیست.
تحلیل نشانه شناختی رابطه انسان و خدا در روح الارواح سمعانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۸
127 - 158
حوزههای تخصصی:
روح الارواح از آثار مهم قرن ششم هجری است که به شرح اسماء الله اختصاص دارد. ارتباط انسان و خدا از موضوعات محوری کتاب است. در این مقاله بر اساس روش تحلیلی توصیفی نشانه شناسی ساختارگرا، به بررسی رابطه انسان و خدا در متن روح الارواح سمعانی پرداخته شده است. در بررسی متن، به دنبال یافتن آن دسته از عناصر ژرف ساختی بودیم که در موضوع ارتباط انسان و خدا، نظام های نشانه ای متن را پدید آورده است. این عناصر کلیدی در ساختار تقابل های متن، به عنوان عوامل اصلی نظام ساز شناخته می شوند. برای رسیدن به این هدف، از روش لوی استروس بهره بردیم که بر اساس تحلیل تقابل های دوگانه به بررسی روابط نشانه ها می پردازد. با بررسی روابط نشانه های متن، نشان دادیم که در دایره نشانه های قطب خدا، تقابل جلال و جمال؛ قهر و لطف، شبکه ای از تقابل ها را به وجود آورده است که با تقابل مثبت و منفی شأن و قدر و مرتبه آدمی در نشانه های قطب انسان، مرتبط است. متن از راه ترکیب عناصر متضاد و تلفیق ویژه خود به حل تضادها و تقابل ها می پردازد. در نهایت راهی که متن برای حلّ تضادّ های رابطه انسان و خدا ارائه می دهد، نفی یک طرف رابطه (قطب انسان) است که با شبکه شانه های جلالی و نظام کلامی متن روح الارواح ارتباط پیدا می کند.
تحلیل نمایشنامه مانفرد اثر لرد بایرون بر اساس تأثیر پذیری از ادبیات پارسی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سده نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفته است. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهره شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته می گردد. در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوه تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامه «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقوله «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
مقایسه تطبیقی بررسی تاثیر مرگ آگاهی بر شخصیت های صاحب قدرت، در نمایشنامه کالیگولا نوشته آلبر کامو و داستان ضحاک شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"مرگ" حادثه گریزناپذیر و ناگزیر غایی تمام انسانهاست. بعضی آن را به دست فراموشی می سپارند و برخی معرفت اندیشانه با پذیرش آن، وقوعش را حتمی و حقیقی می دانند. بررسی و تحلیل روایت دو شخصیت مستبد، قدرتمند و خونریز داستان های فردوسی و آلبر کامو و نحوه مواجهه آن دو با مرگ خود و دیگران، مساله اصلی این پژوهش است. کالیگولا و ضحاک که خود را فرمانده مطلق و صاحب اختیار جان و مال آدمیان می دانستند، بر این باور بودند که می توانند بر مرگ نیز تسلط یابند، آنان می کوشیدند با کشتن دیگران، از هراس مرگ خود رهایی یابند؛ اما ناموس طبیعت و حوادث روزگار آنان را با پدیده مرگ رویاروی ساخت. چگونگی پرداخت حوادث داستان از دیدگاه فردوسی طوسی (به نمایندگی از حکمای اسلامی) و آلبر کامو (از نمایندگان مکتب اگزیستانسیالیزم) فلسفه حیات و مرگ را از نظرگاه دو جهان اندیشگانی در شرق و غرب عالم بر ما روشن می کند. هر دو صاحب منصب پس از کسب قدرت دست به ظلم و ستم و کشتار بی سابقه اطرافیان می زنند. مانند تمام آدمهای دنیا از مرگ خود می هراسند و می خواهند با قتل آدمها، قدرت طبیعت در کشتن انسانها را در دست بگیرند. کشتن برای مبارزه با هراس مرگ، تنها راهکار آنهاست. سرنوشت هر دو شخصیت شبیه هم است و در نهایت به دلیل قتل و خونخواری علیه هر دو شورشی به پا می شود و از صحنه قدرت کنار گذاشته می شوند.
عناصر فرهنگی در ترجمه: رویکردهای مترجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر، صاحب نظران حوزه مطالعات ترجمه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ترجمه یکی از شاخص ترین الگوهای برخورد میان دو فرهنگ است و نمی توان آن را به فرایند زبانی صرف محدود کرد. در زمینه ترجمه شناسی، نظریه پردازانی چون برمن [1] ، ونوتی [2] ، شلایر ماخر [3] ، ریکور [4] ... بر بازنمایی دیگری و بیگانه سازی تأکید می کنند و آن را راهبرد برتر می دانند، آن ها مترجم را از هرگونه «مقدس شماری زبان مادری» برحذر می دارند و معتقدند که او باید فرهنگ دیگری را بدون هرگونه دخل و تصرف به خوانندگان زبان مقصد معرفی کند. اما در واقعیت امر همیشه چنین نیست و گاهی مترجم به جای آشنا کردن خواننده مقصد با فرهنگ بیگانه، جای گزینی معنایی را به کار می بندد؛ گاهی حتی به حذف و عوض کردن مطالب روی می آورد. آیا می توان بدون درنظر گرفتن موقعیت، بیگانه سازی را راهبرد برتر دانست؟ اولویت راهبردها به چه عواملی بستگی دارد؟ آیا عدم انتخاب چنین راهبرد به اصطلاح برتر صرفاً ریشه در دیدگاه مترجمان به فرایند ترجمه دارد؟ چه عواملی بر انتخاب های مترجم تأثیر می گذارند و موجب تمایز ترجمه های گوناگون یک اثر می شوند؟ این انتخاب ها چه تأثیراتی می توانند بر خواننده زبان مقصد داشته باشند؟ مقاله حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر انتخاب های مترجم در برگردان عناصر فرهنگی می پردازد، سپس تأثیر این انتخاب ها را بر خوانندگان زبان مقصد مورد بررسی قرار می دهد. [1] Berman [2] Venuti [3] Schleiermacher [4] Ricœur
تحلیل گفتمان انتقادی در حکایت «درآمدن حمزه در جنگ، بی زره» با تکیه بر نظریه نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، مجموع گفتارها و کنش هایی است که به وسیله بازنمودهای ایدئولوژیک یک فرد یا گروه، با نگرشی انتقادی و تحلیلی به قلمروهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و دینی می پردازد. در این مقاله «حکایت درآمدن حمزه در جنگ، بدون زره» از دفتر سوم مثنوی معنوی با تکیه بر نظریه نورمن فرکلاف و در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی می شود. مقاله به روش توصیفی تحلیلی فراهم شده و درصدد است به ساختار صوری و معنایی کلام راوی و مولد گفتمان دست یابد تا از این طریق میزان تسلط او به مخاطب و همچنین نوع تعامل گفتمانی در کنش های متقیدانه در قالب پند و موعظه معلوم شود. نتیجه قابل پیش بینی این است که مولوی با تکیه بر جمله های استوار و متأکد و استعانت از قرآن و آموزه های دینی و اخلاقی، در پی تشکیل دایره گفتمانی خاصی است که ژرف ساخت آن از عنصر مهم «مرگ اختیاری و بی ارزش بودن حیات جسمانی» خبر می دهد.
بررسی و تحلیل روابط ترامتنیت ژراژ ژنت در رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. این مقاله با هدف برقراری ارتباط میان نظریه ترامتنیت ژنت و رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک شکل گرفته است و تلاش گردیده بر اساس تقسیم بندی های ترامتنیت ژنت فضای شهری و معماری استانبول در رمان مورد نظر تجزیه و تحلیل گردد. پژوهش انجام گرفته بر مبنای روش پژوهش قیاسی، به استناد داده های گردآوری شده توسط بررسی های اسنادی و تحلیل داده ها بر اساس تطبیق و مقایسه صورت گرفته است. در رمان مذکور اورحان پاموک توانسته است ریشه هایی از آثار هنری و متون ما قبل خود از قبیل متون ادبی و نثر و شعر و نقاشی را به طرق مختلف در متن خود جای داده و ارتباط و مناسبات تنگاتنگی را با نظریه ترامتنیت ژنت ، علی الخصوص در حوزه بینامتنیت و بیش متنیت برقرار سازد.
بررسی تصاویر آپوکالپتیک در شعر خلیل حاوی در پرتو تصاویر آپوکالپتیک کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
363 - 382
حوزههای تخصصی:
ادبیات آپوکالیپتیک را می توان قسمی ادبیات آرمان گرایانه به شمار آورد که در آن شاعر- نویسنده از وضع اکنونی جامعه خود و گردش امور ناخرسند و ناراضی است و با استمداد از قوه تخیل آفرینشگرانه اش در پی ایجاد جهانی آرمانی، جهانی غیر از جهان اکنونی است. در این نوع از ادبیات، هیمنه اضطراب و فروبستگی ها و نابهنجاری های سیاسی، اجتماعی و دینی و ناتوانی در غلبه برآن، نگاه شاعر- نویسنده را به آینده معطوف می دارد، بدین سان زمان حال منشأ و خاستگاه آگاهی تاریخی او می شود و زمان حال را از منظر آینده مورد داوری و سنجش قرار می دهد. در جستار پیش رو تلاش بر آن است تا ضمن بررسی تصاویر آپوکالپتیکی و مؤلفه های آن در شعر خلیل حاوی به روش تحلیلی- تطبیقی به تطبیق آن تصاویر با تصاویر آپوکالپتیکی کتاب مقدس و نیز به بررسی میزان تأثیرپذیری خلیل حاوی از کتاب مقدس بپردازند. از نتایج برآمده از این پژوهش می توان به این دو نکته اشاره کرد: اولاً خلیل حاوی در تصاویر آپوکالپتیک شعرش کاملاً تحت تأثیر کتاب مقدس است. ثانیاً خلیل حاوی بهشت موعود خود را در این جهان بنا می کند.
مطالعه ی شیوه های بازنمایی زنان در ده داستان کودک از محمدرضا یوسفی «بر مبنای فرانقش اندیشگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی شیوه های بازنمایی شخصیت زنان در ده داستان برگزیده از محمدرضا یوسفی است. بر این اساس داستان هایی از قبیل قالیچه ی بته گلی، قصه ی گل رو و گل بو، سبز، آبی و زرد و... ویژه ی مخاطبان گروه سنی «ب» و «ج» بر مبنای فرانقش اندیشگانی تحلیل شده اند. یوسفی برای معرفی زنان در متن روایت از کنش، گفتار و صفات نسبت داده شده به شخصیت های داستانی بهره می گیرد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زنان در داستان های مدّنظر، شخصیت هایی فعال، کنشگر، تأثیرگذار، تعلیم دهنده و صاحب تفکر هستند. «فرایندهای مادی» ابزار اصلی یوسفی در بازنمایی فعال و بدون تبعیض زنان در ساختار روایت ها است؛ این فرایندها کارکرد ترغیبی چشمگیری دارند و مخاطب را با شخصیت داستان و کنش های وی همراه می کنند و بر جنبه ی حقیقت نمایی داستان می افزایند. شخصیت های زن در بیشتر این فرایندها نقش کنشگر داشته و حضور کم بسامد این شرکت کنندگان در «فرایندهای ذهنی» نیز در «واقع نمایی» و «تقویت باورپذیری مخاطبان» مؤثر است.
تقابل اژدها با جانوران دیگر در اساطیر ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
271 - 290
حوزههای تخصصی:
اژدها موجودی افسانه ای و عجیب که تقریباً به شکل سوسمار و یا مار غول پیکر تصویر شده و در تمامی اساطیر جهان نقش پررنگی دارد. این موجود اساطیری در فرهنگ تمام ملل به جز چین، نماد پلیدی و ناپاکی است که از دهانش آتش بیرون می جهد و دشمن انسان و موجودات دیگر است، و قصد دارد که انسان را از بین ببرد و جهان را نابود کند و در این نقش جنبه اهریمنی و دیوخویی آن بیش تر نمایان می شود. بر همین اساس، در افسانه ها و اساطیر جهان، قهرمانان و پهلوانان پیوسته با این حیوان بدسرشت، در نبرد هستند تا جهان را از وجود آن پاک کنند. حاصل پژوهش نشان می دهد که این حیوان بدسرشت و اهریمنی، نه تنها با قهرمانان نبرد می کند، بلکه با موجودات و جانوران دیگر هم رابطه خوبی ندارد و شواهد و تصاویر به جا مانده از گذشته حکایت از آن دارد که با حیوانات افسانه ای دیگر نظیر سیمرغ و شیر هم در حال نبرد بوده است. در تصاویر به جا مانده، حتی نبرد دو اژدها نیز دیده شده است.
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
195-217
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی چکیده متناقض نما هنرْسازه ای است که موجب آشنایی زدایی و برجستگی کلام شده و ایجازی ه نری می آفریند. از جمله شاعرانی که از این ظرفیت هنری برای عینیت بخشیدن به تجارب و عواطف خود بهره جسته اند، می توان به عبدالوهاب البیاتی (1999- 1926م) شاعر عراقی و از پیشگامان شعر نوِ عربی و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) شاعر، ادیب و محقق برجسته ایرانی اشاره کرد. در این جستار، با نقد و تحلیل مصادیق مشابه و برجسته متناقض نما در شعر دو شاعر از جهت دلالت یا ساخت بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و بر روش توصیفی- تحلیلی کاربستِ این هنرْسازه در ش عر آن ها را می توان به دو ساخت زبانی و ادبی تقسیم و سپس تحلیل کرد که متناقض نما به عنوان یکی از ویژگی های سبکی و خلاقیت های هنری آن دو، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به ش عر، اندیشه های آن ها را ادبی تر بیان کند. این آرایه ادبی در شعر این دو، با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره و کنایه با حفظ فاصله مناسب از غموض، مخاطب را به زیبایی بافت اولیه کلام رهنمون می سازد. البیاتی با ترکیبات و گزاره هایی پرشور و گاه غمناک، تصاویر متناقض نمایش را شکل می دهد، در حالی که متناقض نماهای شفیعی کدکنی لطیف تر و غالباً برگرفته از جهان طبیعتند، با این وجود وجه غالب متناقض نماهای آن دو امیدواری و امید بخشی است. کلید واژه ها: متناقضنما، ادبیات تطبیقی، شعر معاصر عربی و فارسی، عبدالوهاب البیاتی، محمدرضا شفیعی کدکنی
بررسی تطبیقی دیدگاه های فمینیستی در رمان های سال های ابری و مثل آب برای شکلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
79 - 96
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی حوزه ای از پژوهش های ادبی است که در آن آثار دو یا چند نویسنده از دو زبان و ملیّت متفاوت با یکدیگر مقایسه می شود. در این بین، نویسندگان در تصویرسازی ها، شیوه بیان احساسات، انتخاب قالب ها و موضوعات و ترجمه ها از هم تأثیر و تأثّر می پذیرند. در این مقاله دیدگاه های فمینیستی در رمان «سال های ابری» اثر پرینوش صنیعی و «مثل آب برای شکلات» اثر لائورا اسکوئیول از زاویه دید فمینیستی در یک مقدمه و دو گفتار، با روشی توصیفی- تحلیلی بررسی به همراه شاهد مثال، بازخوانی می شود. مطالعه و تحلیل دیدگاه های فمینیستی این دو رمان نشان می دهد که تلاش برای شناساندن هویت و بازنمایاندن مظلومیت زنان و حقوق از دست رفته آنان، در نظام مرد سالاری وجه مشترک این دو اثر، بوده است. نویسندگان هر دو رمان، با موضوع و درونمایه های مشترک، جایگاه و وضعیت زن را بیان نموده اند. آنان روایتگر این بینش دیدگاه فمینیستی هستند که مرد سالاری در ذهن و زبان جوامع، نفوذ کرده و یکی از راه های پاک کردن این ذهنیت، تعظیم و بزرگداشت زنان است.
بازخوانیِ چهارده سخن از تذکره الأولیاء عطار با تکیه بر منابع عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 77
حوزههای تخصصی:
عطّار نیشابوری در تألیف تذکره الأولیاء، بیشتر از منابع عربی بهره برده است. بنابراین برای تصحیح و فهمِ بهتر این کتاب، توجّه به منابع عربی آن بسیار لازم است. در این پژوهش با تکیه بر عالمانه ترین تصحیحی که از تذکره الأولیاء به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی انجام گرفته است، به تحقیق در منابع عربی چهارده سخن از این کتاب پرداخته شده است. در این راستا دگرسانی های متن تذکره با اصلِ عربی اقوال، تبیین و درباب روایتِ صحیح بحث شده است. این دگرسانی ها یا حاصل بدخوانی/ فهم نادرست عطّار از منابع عربی هستند و یا اینکه اشکال به منابع مورد استفاده او و یا کاتبان نسخه های تذکره برمی گردد. روش کلی پژوهش حاضر، جستجو و تطبیق اقوال تذکره الأولیاء در منابع عربی متقدّم بر عطّار و کشف موارد اختلاف روایت تذکره و منابع عربی بوده است. در بررسی اقوالی که در تذکره الأولیاء تصحیف شده اند، نخست مورد اشکال مشخص شده و سپس با توجّه به منبع/منابعِ عربی مورد استفاده عطار درباره وجه صحیح بحث شده است. علاوه بر این در بیشترموارد، درباره اینکه از بین منابعی که محتملاً مورد استفاده عطار بوده اند، کدام یک را باید منبع اصلی دانست، نیز استدلال شده است. در یک مورد نیز به بحث درباره معنای اصطلاحیِ واژه ای در یکی از اقوال تذکره پرداخته شده است. نکته ای که بر آن تأکید می شود آن است که اشتباهات عطّار یا منابع او به هیچ وجه به معنی اشتباه مصحّحِ معتبرترین چاپ تذکره نمی باشد بلکه موارد یافت شده را می توان به عنوان تعلیقاتی بر چهارده قول تذکره الأولیاء محسوب داشت.
تطبیق مفاهیم حقوقی در کلیله و دمنه و گلستان سعدی با مفاد قوانین نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
71 - 94
حوزههای تخصصی:
حقوق در ادبیات آینه ای است از میزان تأثیرپذیری ادبیات از حقوق جامعه؛ مانند قدرت حاکم بر جامعه یا روابط حقوقی بین مردم و نحوه ای که ادبیات از قانون، عدالت و مسائل گوناگون حقوقی صحبت می کند. پژوهش حاظر فرآیند بازتاب مفاهیم حقوقی در متون «کلیله و دمنه» و «گلستان» را با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار داده است. مفاهیم استخراج شده در آثار مورد تحقیق، بیش تر در قالب تمثیل نمود پیدا کرده اند مانند اصل شخصی بودن جرم، تناسب جرم و قصاص، قتل، دزدی، رشوه، شهادت، عفو، سوگند، قصاص، مجازات و انواع آن. قاضی نیز به عنوان اصلی ترین رکن نظام قضایی باید دیندار، عادل، اعلم، عاقبت اندیش و مخالف رشوه خواری باشد. از نتایج تطبیقی بدست آمده اینکه اکثر مفاهیم استخراج شده علاوه بر مطابقت با مواد نظام حقوقی معاصر، امروزه هم کاربرد خاص خود را دارند.
نقد تحلیلی شرح های ختمی لاهوری و جمال آفتاب از منظر عشق و عرفان بر دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
451 - 466
حوزههای تخصصی:
تا کنون شرح ها و تفسیرهای زیادی بر دیوان حافظ نوشته شده است. این شرح ها عمدتاً یا به طور کلی اشعار حافظ را عاری از گرایش های عرفانی می دانند؛ یا تعبیر و تفسیر آن ها صرفاً عرفانی است و نگاهشان به تمامی غزلیات یک نگاه عارفانه است. سؤال مهمی که در این مورد پیش آمده است، این است که آیا این گونه نگاه ها به دیوان حافظ منطقاً درست است یا راه میانه ای هم وجود دارد؟ نگارنده بر این باور است که نگاه جزمی و صرفاً یکسویه به این اثر هنری روا نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر چند بیت از دیوان حافظ و مقایسه دو شرح کامل عرفانی، غیر عرفانی بودن بعضی از اشعار حافظ نیز مشخص شوند. دو تفسیر عرفانی که دست مایه تحقیق در این مقاله قرار گرفته اند، عبارت اند از «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» از علی سعادت پرور که در سال 1380 به چاپ رسیده است، و دیگری «شرح عرفانی ختمی لاهوری بر دیوان حافظ اثرابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری» که در نیمه اول قرن یازدهم در هند به رشته تحریر درآمده است.