فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
عدول از چینش واژگانی معمول در هر زبانی، ساخت هایی با عنوان ساخت های اطلاعی نشان دار را رقم می زند. ساخت های نشان دار معانی کاربردشناختی و نقش ارتباطی در گفتمان دارند. از آنجایی که ترجمه کنشی ارتباطی است، اهتمام به این ساخت ها به منظور برقراری تعادل کاربردشناختی و ارتباطی میان گفتمان مبدأ و مقصد ضروری می نماید. در این پژوهش پس از بررسی مبانی نظری ساخت اطلاع و فرآیند مبتداسازی که جزء مهم ترین ساخت های اطلاعی نشان دار است به شیوه توصیفی- تحلیلی به هفت نمونه ترجمه فارسی از رمان های «الشحاذ» و «الطریق» از نجیب محفوظ، نویسنده سرشناس مصری و برنده جایزه نوبل ادبی 1988، پرداخته شده است. رمان «الشحاذ» را محمد دهقانی با عنوان «گدا» و رمان «الطریق» را محمدرضا مرعشی پور با عنوان «راه» به فارسی برگردان کرده است. در آثار نجیب محفوظ و ازجمله دو رمان یادشده عدول از چینش واژگانی معمول ساخت های اطلاعی نشان داری را رقم زده است که انتقال صحیح آن ها به همان صورت نشان دار به منظور بیان مقصود نویسنده ضروری می نماید. نتایج حاصل شده از این پژوهش نشان داده است که مترجمان اغلب با شم زبانی خود به ترجمه پرداخته و در نتیجه ساخت های نشان دار را به صورت بی نشان برگردان کرده اند. این امر سبب شده است بخشی از معنای مدنظر نویسنده بیان نشده و تعادل ارتباطی و نقشی میان دو گفتمان حاصل نشود.
نقد و بررسی مؤلفه های قالب بسندگی در ترجمه کاظم آل یاسین از رمان «قلب اللیل» براساس رویکردهای روسی شویتسر و رتسکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی به مطالعه زبان می پردازد و نظریه های مستحکم و زایایی را در باب چگونگی عملکرد زبان به دست می دهد و از آنجا که ترجمه فعالیتی زبانی محسوب می شود، منطقی است که تصور کنیم زبان شناسی می تواند در باب ترجمه، حرف هایی برای گفتن داشته باشد. یکی از فنون ارائه شده برای ترجمه، رویکرد روسی شویتسر و رتسکر است. این رویکرد دربر دارنده مؤلفه های قالب بسندگی یا تبدیل ترجمه ای است که شامل 4 عنصر عینی سازی، اشتقاق منطقی، ترجمه متضاد و جبران است. در این جستار با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی مؤلفه های قالب بسندگی در نمونه های انتخابی از تمام ترجمه کاظم آل یاسین از رمان«قلب اللیل» براساس رویکردهای شویتسر و رتسکر پرداخته و در پایان بسامد پایبندی به این الگو در زبان مقصد در دو نمودار دایره ای و ستونی نمایش داده می شود. برآیند پژوهش نشان می دهد مترجم در اکثر مواقع ضمن رعایت اسلوب و مؤلفه های متن مبدأ و انتقال آن، ظرافت های زبانی و روش های بیانی متن مقصد را در اولویت قرار می دهد. از آنجایی که برگردان تمام جوانب متن اصلی، ساختار و پیام متن، کاری سخت و احیانا غیر ممکن است، از این رو، تلاش کاظم آل یاسین برای ارائه یک متن روان مبتنی مؤلفه های قالب بسندگی مناسب و قابل قبول به نظر می رسد.
بررسی عناصر انسجام متن در منظومه برزونامه کهن شمس الدین محمّد کوسج بر اساس نظریه هالیدی و حسن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شمس الدین محمّد کوسج از شاعران قرن هشتم، سراینده برزونامه کهن است شاعر در این منظومه به شرح رویدادهای مربوط به برزو فرزند سهراب و اطرافیان او پرداخته است. در این مقاله به بررسی عناصر انسجام متن در منظومه برزونامه کهن بر اساس نظریه هالیدی و حسن پرداخته شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و داده های تحقیق از طریق استفاده از منابع کتابخانه ای و یادداشت برداری به دست آمده است. محدوده و جامعه مورد مطالعه، بخش کهن برزونامه، اثر«شمس الدین محمد کوسج» با تصحیح و تحقیق اکبر نحوی است. بخش اول منظومه، داستانی به تمام معنا حماسی است که در گذشته بسیار مورد استقبال و توجه مردم قرار گرفته بود؛ اما در میان محققان ایرانی و خاورشناسان چنان که باید و شاید، شناخته نشد و سخنان ضدّ و نقیض درباره آن از دیگر منظومه های حماسی بیشتر گردید. بخش قدیمی کتاب برزونامه در بین دیگر منظومه هایی که به تقلید از شاهنامه سروده شده ، موفّق تر بوده است، به گونه ای که از زمان گذشته، بخشی از آن را وارد نسخه ای از شاهنامه کرده اند. طرح داستانی ساده و عامه پسند، زبان روان و خ الی از آرایه های دشوار بیانی و بدیعی، زودیاب بودن موقعیت های داستانی، بافت حماسی و سرگرم کننده و... سبب شده است، این داستان بیش از دیگر حماسه های ملی و تاریخی پس از شاهنامه در اندیشه مردم باقی بماند. با بررسی عناصر انسجام متن در برزونامه می توان شمس الدین محمّد کوسج را به عنوان یکی از سرایندگان خوش قریحه قرن هشتم در پیروی از شاعران حماسه سرای گذشته دانست و موفقیّت وی را در انعکاس ساختار فکری، زبانی و ادبی آن ها در اشعار خود مورد تأیید قرار داد.
حس آمیزی در شعر محمود درویش و قهّار عاصی مورد پژوهشی مجموعه شعری «لا تعتذر عمّا فعلت» و « ازآتش از ابریشم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
93 - 123
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی یکی از شیوه های بلاغی و هنری است که شاعر با استفاده از آن دامنه خیال پردازی خویش را گسترش داده و منجر به آفرینش تصاویری زیبا و تأثیرگذار می شود. این آرایه هنری به-خاطر بالا بردن سطح لذت ادبی از راه جلب توجه خواننده و انتقال دقیق حس درونی به مخاطب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی حس آمیز دو مجموعه شعری «لا تعتذر اما فعلت» محمود درویش و «از آتش از ابریشم» قهّار عاصی بر اساس روش توصیفی–تحلیلی و با استفاده از آمارهای دقیق از اشعار دو شاعر پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد که استفاده از این آرایه هنری در شعر شاعران بسامد بالایی دارد، به گونه ای که می توان آن را یکی از ویژگی های سبکی شعر آنان برشمرد. با آنهم نکات اختلافی در نحوه استفاده از حس آمیزی در شعر هردو شاعر موجود است؛ اما پیوند میان کاربرد این آرایه هنری با محتوا، اندیشه و احساسات شاعرانه، مسأله بوده که همواره در اشعار آنان رعایت شده است.
فضایل اخلاقی در اشعار قاسمی و الیازجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
35 - 65
حوزههای تخصصی:
ا اخلاق یکی از زمینه های اصلی ادب گران سنگ فارسی است که گویندگان کثیری، بدان پرداخته اند. فضایل اخلاقی در دیگر زبان ها هم مورد توجه بوده است. از قاسمی گنابادی (ف.982ق.)، هشت مثنوی برجای است که در آنها با طرفه اندیشی و بیانی سهل، مضامین اخلاقی را غالباً در قالب حکایت سروده است. در ادب عربی نیز شاعران سترگی از جمله ناصیف الیازجی (1871-1800م.) به مفاهیم اخلاقی توجّه داشته اند. در این جستار با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که وجود زمینه های تأثیر و تأثّر را صرفاً شرط تطبیق نمی داند، به بیان فضایل اخلاقی مشترک در اشعار دو شاعر پرداخته شد. پژوهش حاضر با تکیه بر منظومه های عمدهالاشعار و زبدهالاشعا ر قاسمی و دیوان ا شعار الیازجی و بر اساس تقسیم بندی خواجه نصیرالدّین طوسی از فضایل اخلاقی در چهار حوزه کلی (حکمت، شجاعت، عفت و عدالت) انجام گرفته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه مضمون های اخلاقی مشترکی در شعر قاسمی و الیازجی وجود دارد؟ از دستاوردهای ارزشمند آن تبیین و تحلیل مضامین مشترکی چون علم، تواضع، صداقت ، صبر و وفای به عهد است که در شعر دو شاعر ایرانی و لبنانی بیان شده است. به زیبایی های ادبی اشعار درحد گنجایش مقاله اشاره شد. بسامد برخی مفاهیم اخلاقی در شعر قاسمی چشم گیرتر است. از دلایل آن می توان به اهتمام قاسمی در سرودن مثنوی های متعددی که مشحون از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است و نیز مناعت طبع و ویژگی های خُلقی شاعر اشاره نمود.
تحلیل تطبیقی مراحل سفر اسطوره ای قهرمان و مقامات سفر عرفانی سالک در ادبیّات انگلیسی (برمبنای الگوی پیرسون- مار و الگوی عطار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفر (اسطوره ای/عرفانی)، از مفاهیمی است که نویسندگان بزرگ ادبیات داستانی به آن پرداخته اند. مقاله حاضر به بررسی تطبیقی دو الگوی سفر در ادبیات ایران و جهان از منظر «اسطوره و عرفان» می پردازد. در الگوی پیرسون مار، به دوازده مرحله از منازل سفر اسطوره ای قهرمان اشاره شده است: معصوم، یتیم، جنگجو، حامی، جستجوگر، عاشق، نابودگر، آفرینش گر، حاکم، جادوگر، فرزانه و دلقک. در منطق الطّیر، اثر برجسته عطّار نیشابوری، به هفت وادی یا همان مراحل سفر عرفانی یا سلوک اشاره شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. هدف اصلی مقاله حاضر تطبیق مراحل دو الگوی مذکور از رهگذر بررسی یک رمان سفرمحور، به قلم جان بانیان (1678) و در زمره آثار کلاسیک مسیحی است. قهرمان داستان سالکی به نام ترسا است که از ویرانشهر راهی شهر آسمانی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که، دلیل اصلی همانندی میان مقامات سلوک در منطق الطیر و سیر و سلوک زائر، پیش زمینه مذهبی این دو اثر است. همچنین مشخص شد هر چند، میان مراحل سفر در دو الگوی عطار و پیرسون مار به دلیل اختلاف در تعداد منازل، تناظر یک به یک وجود ندارد، اما از آنجا که اثر مذکور سفری اسطوره ای عرفانی است، مقامات ترسا در قالب تحلیلِ تطبیقی هر دو چارچوب قرار می گیرد.
بررسی و تحلیل قربانی حیوانات در متون نظم روایی بر اساس نظریه های قربانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
91 - 121
حوزههای تخصصی:
آیین قربانی، به عنوان رفتاری دینی اجتماعی ازجمله آیین های کهنی است که در میان اقوام مختلف به شیوه های گوناگون وجود داشته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی می کوشد به تحلیل قربانی های حیوانی در متون نظم روایی (تا قرن هفتم) بپردازد. نتایج پژوهش، نشان می دهد که تعدیل قربانی های انسانی به قربانی های حیوانی از آثار نیک پایه گذاران ادیان الهی است. در متون مختلف ادب فارسی، اغلب حیواناتی مانند: گاو، شتر، گوسفند، اسب و گاه مادیان، گورخر، الاغ و ماکیان به مناسبت های گوناگونی مانند بلاگردانی، دفع نحوست و چشم زخم، شکرگزاری، کامیابی در اُمور، تولّد فرزند، تقویت روان مرده، دفع جادو و ابطال طلسم قربانی می شوند. آیین قربانی در متون حماسی و عرفانی به طور یکسان بازتاب یافته است، اما در متون غنایی با توجه به فضای عاشقانه این متون، اغلب سخن از تقدیم و بخشیدن حیوانات به معابد و آتشگاه ها است و به ندرت از ریختن خون حیوانات سخن می رود و نمود برجسته ای ندارد. نظریات بلاگردانی فریزر و خشنودی ایزدان از بویس و تایلور در تحلیل مصادیق قربانی، کارآمدتر و انعطاف پذیرتر از سایر نظریه ها در این باره است.
جستاری در کارکرد نمادین رنگ و انواع دلالت های آن در شعر کودک و نوجوان دهه ی شصت تا هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ ها ورای ظاهر خود، مفاهیم گوناگونی دارند و تکیه گاه افکار و احساسات نمادین به شمار می آیند. نماد، مخاطب را به درنگ بر معنای شعر وا می دارد و لذت مشارکت در خلق معنای متن را فراهم می کند. این مقاله به بررسی اشعار کودک و نوجوان از چشم انداز نماد رنگ و توجه به این امر که کدام رنگ ها در شعر کودک و نوجوان در موقعیت نمادین قرار دارند و چه مفاهیمی را القا می کنند، پرداخته است. پس از انتخاب نُه شاعر کودک و نوجوان، از میان 134 مجموعه شعری که دسترسی به آن ها ممکن شده است، تنها در 32 مجموعه، رنگ هایی با ویژگی نمادین مشاهده شده است. این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی، ضمن بیان فراوانی هرکدام از رنگ های نمادین در شعر شاعران منتخب و همچنین بیان بسامد آن ها در هرکدام از گروه های سنی (ب، ج، د و ه)، دلالت های هر رنگ را در اشعار مدّنظر، بررسی و با شعر کهن و معاصر مقایسه کرده و میزان تازگی یا تداول آن ها را نشان می دهد. نتایج این بررسی نشان می دهد که رنگ های سیاه، سفید، سبز و سرخ در شعر کودک و نوجوان بیش از رنگ های دیگر، ویژگی نمادین یافته اند؛ سیاه برای بیان ظلمت فقر، گمراهی، ظلم و خفقان به کار رفته است. سفید، پاکی و معصومیت، امید و آگاهی را القا می کند و سبز، رنگ طبیعت، امید، امنیت و بیانگر مفاهیم مذهبی است. رنگ سرخ نیز با مفهوم شهید و شهادت، زیبایی، عشق، شرم و گاه تشویش گره خورده است. بیشتر نمادهای رنگ در این حوزه، نمادهای مرسوم شعر فارسی اند. از میان شاعران منتخب نیز بیوک ملکی، جعفر ابراهیمی، مصطفی رحمان دوست و قیصر امین پور، از نمادهای رنگ بیش از بقیه شاعران بهره گرفته اند.
بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان
فاطمه فرشچی*
قدرت اله طاهری**
چکیده
نشریه ی عروسک سخنگو از سال ۱۳۶۸ در لابه لای مطالب فرهنگی ادبی خود اقدام به انتشار دست نوشته های کودکان و نوجوانان در قالب داستان و انشا با محوریت موضوعات معین کرده است. در این نوشته ها، خوانندگان کودک در هیأت نویسنده ظاهر شده اند. این متن ها از ابعاد گوناگون درخور تحلیل هستند. در پژوهش حاضر، به این مسئله پرداخته شده است که کودکان در روایات و داستان های خویش هویت جنسیتی شان را چگونه بازتاب می دهند. با استفاده از رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف متن های خودنوشت کودکان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین برای نشان دادن چگونگی بازنمایی هویت جنسیتی آنان بررسی و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که با وجود تحولاتی که در لایه های آشکار و پنهان جامعه ی ایرانی به وجود آمده و تا اندازه ای انگاره های جنسیتی را تغییر داده است، همچنان هویت جنسیتی کودکان و نوجوانان بیشتر متأثر از کلیشه های سنتی بازتولید می شود. به عنوان نمونه، پسران در نوشته های شان هویت برتر اجتماعی را به نمایش می گذارند و دختران نیز احساس فرودستی را در مقایسه با پسران بازتاب می دهند. پسران خود را در موقعیت های کنشگرانه به تصویر می کشند و دختران، تمایل دارند نقش های جنسیتی تعریف و تثبیت شده ی اجتماعی از زنان را بروز دهند. این نمونه ها خود تابعی از اثرات ایدئولوژی های پنهان و آشکار مردسالارانه ی حاکم بر جامعه و خانواده های ایرانی است.
واژه های کلیدی : انگاره های جنسیتی، ایدئولوژی، تحلیل انتقادی گفتمان، فرکلاف، عروسک سخنگو، نویسندگان کودک و نوجوان.
* کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شهید بهشتی fatima.farshchi@hotmail.com (نویسنده ی مسئول)
** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی ghodrat66@yahoo.com
تاریخ دریافت مقاله: 18/4/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 6/3/1400
تحلیل ترامتنیّت حکایت های برگزیده اسرارنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت دقیق متون، بررسی تعامل بین آن ها است و ترامتنیّت یکی از رویکردهای خوانش متن است که به روشی نظام مند، روابط بین متون را نشان می دهد. بیشتر حکایت های اسرارنامه ، ریشه در آثار پیش از آن دارد ولی شیوه تغییر و بازتولید آن بسیار سنجیده و هدف مند بوده است. در این پژوهش به روش تحلیلی- تطبیقی بر اساس نظریه ترامتنیّت ژرار ژنت، به بررسی میزان و چگونگی ارتباط اسرارنامه با زیرمتن های آن پرداخته ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد که بهره گیری عطّار از زیرمتن ها به شکل ارتباط بینامتنی از نوع صریح و ضمنی و به منظور اعتباربخشی به روایت و تأیید مطلب صورت گرفته است. بیش ترین نوع رابطه ترامتنی اسرارنامه با زیرمتن های آن، از نوع زبرمتنی و از نوع همان گونگی و تراگونگی به روش گشتار کمّی و کاربردی است . فرایندهایی چون گشتار انگیزه، گشتار ارزش، گشتار کیفی، فزون سازی، انبساط، برش و تلخیص متن سبب تغییر گفتمان حکایات، برجسته کردن مطلب، افزودن عناصر داستانی و خارج کردن متن از حالت گزارشی به گونه روایی، ارزش کاهی یا ارزش گذاری شخصیّت های حکایات و متناسب کردن اهداف در روایت عطّار شده است. فرامتنیّت در اسرارنامه از نوع تفسیری است و در تبیین دیدگاه های عرفانی عطّار، بسط بن مایه و نمادین کردن حکایاتی که در مآخذ اسرارنامه به صورت سطحی و تک معنا نقل شده اند، موثّر بوده است.
بررسی خطاهای پر بسامد استانبولی زبانان در یادگیری و کاربرد حروف اضافه زبان فارسی (مطالعه و تحلیل)
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
283 - 318
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم و کاربردی در آموزش زبان فارسی، آموزش حروف، بویژه حروف اضافه است. پژوهش حاضر به بررسی خطاهای پربسامد حروف اضافه در بین فارسی آموزان استانبولی زبانِ مقیم شهر قم در کاربرد و یادگیری زبان فارسی می پردازد. هدف از انجام این پژوهش بررسی و توصیف به عوامل خطاها در کاربرد حروف اضافه پربسامد و همچنین آسان کردن یادگیری زبان فارسی است. روش انجام این تحقیق توصیفی تحلیلی و میدانی بوده و داده های آن از طریق برگه های املا، انشا، گفتگو، پایان نامه، امتحان کتبی و نوارهای امتحان شفاهی جمع آوری شده است. این خطاها در بین فارسی آموزان ترک زبان متأثر از زبان مادری و زبان فارسی و شیوه های آموزشی آنهاست. این خطاها به سه دسته درون زبانی، بین زبانی و آموزشی تقسیم می شوند. یافته های تحقیق نشان می دهد که هرچه زبان آموز بر زبان مقصد (فارسی) تسلط بیشتری پیدا کند، از تعداد خطاهای وی کاسته می شود. از آنجا که تسلط بیشتر به زبان فارسی از راه شناخت خطاها صورت می گیرد، مطالعه خطاها امری اجتناب ناپذیر است. همچنین در فرایند یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم، مطالعه انواع خطاهای زبانی، انتخاب روش های تدریس، تهیه و تدوین مطالب درسی و دوره های آموزشی مناسب و نیز انجام تحقیقات مفصل دیگر در این زمینه لازم است.
تحلیل راهبردهای گفتمانی هوشنگ گلشیری در رمان «آینه های دَردار» و بازنمایی ایدئولوژی کنش گرانِ این اثر بر پایۀ نظریۀ راجر فاولر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از مؤلفه ها و راهبردهای گفتمانیِ راجر فاولر، به دنبال آشکار ساختن ایدئولوژیِ نویسنده و کنش گرانِ اجتماعیِ رمان آینه های دَردار است. فاولر در نظریه گفتمانیِ خود، برای ساختار متن در زمینه های روساخت و ژرف ساخت اهمیت خاصی قائل است. از این رو جستار حاضر کوشیده است تا با توجه به آرای وی، از طریق تحلیل روساختِ رمان یاد شده، به فهم ژرف ساخت آن دست یابد. در پیوند با این امر، پرسش اصلیِ پژوهش آن است که هوشنگ گلشیری در روساخت اثر خود، چه راهبردهایی به کار برده است تا بدان وسیله ژرف ساختِ متن را به نمایش بگذارد؟ روش این پژوهش از نوع کیفی است و برای توصیف و ارزیابی داده ها از رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده های این مطالعه حاکی از آن است که برجسته سازی و حاشیه رانی ، سازوکار حاکم بر کردار ها و رفتارهای گفتمان رمان است. نویسنده با کاربست راهبردهایی چون ارجاع ضمیر، ایجاد تعلیق، ایجاد ابهام، وجه نمایی، فاعلی سازی، جملات امری و پرسشی، تغییر جایگاه ارکان جمله، حذف برخی عناصر زبانی، زمان پریشی، و مجهول سازی توانسته است ایدئولوژیِ کمونیست های مهاجر ایرانی را به نمایش بگذارد. بیشترین بسامد راهبردهای گفتمانی، مربوط به مولّفه ارجاع ضمیر و کمترین بسامد به تغییر جایگاه ارکان جمله تعلق دارد. گفتنی است که راهبردهای گفتمانیِ فوق الذکر، مهم ترین ویژگی های روساخت رمان گلشیری به شمار می آیند.
قصه نامکرر عشق: جستاری در حکایت «وکیل صدر جهان» و قطعه تازی بهشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی آثار و متون ادبی جهان، از منظر ادبیات تطبیقی یا به عبارتی ادبیات جامع ملل و هم چنین از دید روابط بینامتنیت، وجوه غامض و لایه های پنهان آثار را آشکار می کند و، علاوه بر آن، موجب کشف پیوند ها و تأثیر و تأثرات می شود چرا که هیچ متن، جریان یا اندیشه ای اتفاقی و بدون پشتوانه پیشین یا همان پیش ْمتن نیست. قصّه «وکیل صدر جهان» از قصّه های مشهور مثنوی معنوی است که چه بسا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در خلق قطعه معروف تازیِ بهشت یا یوز خدا ، اثر فرانسیس تامپسن انگلیسی، است. هدف این پژوهش نشان دادن این موضوع مهم، یعنی میزان آشنایی غربیان با آثار عرفان ایرانی اسلامی و چهره های برجسته ای مانند مولانا و آثار اوست و همچنین نگاه به مقوله حب و عشق الهی بر پایه آموزه های دو مذهب بزرگ و عرفان اسلامی و مسیحی و چگونگی پردازش این موضوع. نتایج به دست آمده بیانگر نقاط مشابه و مشترکی است که می تواند الهام و تأثیرپذیری و، در عین حال، بازآفرینی خلاقانه موضوع را به خوبی نشان دهد.
بررسی تطبیقی اسطوره های ضحاک و مردوک در خویشکاری دو نیم کردن هماوردان اساطیری خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
136 - 109
حوزههای تخصصی:
در اکثر قریب به اتفاق منابع پس از اسلام، روایت غلبه ضحاک بر جمشید این گونه آمده است که پس از افول اقتدار سلطنت جمشید و گریختن فرّه از او و پیشروی و کشورگشایی ضحاک، در نهایت جمشید حکومت و تخت پادشاهی را رها می کند و می گریزد. مدت زمانی او در نقاط مختلف جهان سرگردان و فراری بود و ضحاک همه جا در پی او. در پایان ضحاک، جمشید را می یابد، و وی را با ارّه به دو نیم می کند. حال سوال اینجاست: چرا ضحاک جمشید را با این شیوه منحصر به فرد می کشد؟ آیا ضحاک نمی توانست مانند بسیاری از شاهان یا پهلوانان تاریخ اساطیری ایران، دشمن خود را سر ببرد؟ چرا ضحاک او را به دار نیاویخت؟ یا حتی می شد بدون بیان نحوه کشته شدن، تنها به ذکر این مطلب بسنده کرد که ضحاک پس از یافتن جمشید، او را کشت. پس بی گمان رازی و نمادی در پس این نحوه خاص کشتن جمشید؛ یعنی ارّه کردن او بوده است. این تحقیق بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با توجه به تأثیر اسطوره های اقوام بومی ایران که قطعا تحت تأثیر اسطوره های دولت شهرهای میان رودان بوده است، مطابقت اسطوره های ضحاک و مردوک را بیان کند؛ با توجه به شباهت این دو روایت، این نظریه را مطرح می سازد که ارّه کردن جمشید توسط ضحاک، متأثر از دوپاره کردن تیامت توسط مردوک است.
واکاوی فضایل و خصوصیّات اخلاقی مشترک در شاهنامه و اوستا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
1 - 29
حوزههای تخصصی:
مضامین اخلاقی و اجتماعی از مباحث اصلی در ادبیّات فارسی است و از گذشته تاکنون جلوه گاه نغزترین و ناب ترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده است؛ به گونه ای که در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به حکمت و موعظه اختصاص داشته است. ادبیّات تعلیمی از رایج ترین و کهن ترین گونه های ادبی در جهان است که آموزه های عقلانی و اخلاقی را به مخاطبان ارائه می کند تا با کاربست آن ها در زندگی به نیکبختی و سعادت برسد. در شاهنامه که اثری حماسی است، سخن از انسان هایی آرمانی به میان می آید که آراسته به صفات نیکوی انسانی هستند و پای بندی به اخلاق، بارزترین ویژگی زندگی آنان است. فردوسی که صاحب گفتاری پاک و آراسته به راستی و درستی است، خود، به فضایل اخلاقی پای بند است و در داستان های شاهنامه به بیان این ارزش ها در زندگی آدمی می پردازد. اوستا نیز که اثری تعلیمی و اخلاقی است، پر از خوبی ها و اندیشه های انسان دوستانه است؛ که در آن مضامین اخلاقی به انحای مختلف بیان شده است. این مقاله سعی دارد با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای خصوصیات اخلاقی مشترک در این دو اثر را بررسی کند؛ از بررسی و مقایسه این دو منبع، این نتیجه حاصل شد که شاهنامه ضمن تأثیرپذیری و جذب مؤلفه های فرهنگی دین مبین اسلام، تأثیرات فراوانی نیز از فرهنگ ایران پیش از اسلام گرفته، بسیاری از مؤلفه های فرهنگی آن را حفظ و ضبط کرده است.
بررسی تطبیقی لفظ و معنا در امثال کردی ایلامی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
121 - 143
حوزههای تخصصی:
ادبیات تجلیگاه باورها، اندیشه ها وآداب و رسوم ملت هاست که بخش عمده و دیرینه ای از آن در ضرب المثل ها نمود یافته است. ضرب المثل ها جملات کوتاه و موجزی هستند که از روزگاران دورصیقل یافته، سینه به سینه به ما رسیده اند. این عبارات موجز به سبب برخورداری ازعمق معنایی و حکمی و نیز کوتاهی لفظ و قابلیت به خاطر سپاری آسان، همیشه به عنوان یک کالای فرهنگی در بین ملت ها و اقوام در تبادل و انتقال بوده اند.استان ایلام به سبب همسایگی با عراق و وجود مرزمشترک طولانی، همواره محل تردد و داد وستد اقتصادی و فرهنگی مردمان کُرد و عرب بوده است. تأثیرات متقابل دوزبان علاوه بر شعر، در فرهنگ عامه که امثال بخش عمده ی آن است، نیز نمود یافته است. در این نوشتار سعی نگارندگان برآن بوده است تا با بررسی ضرب المثل های عربی و کردی ایلامی با رویکرد تحلیلی –توصیفی و به شیوه ی کتابخانه ای، به بیان اشتراکات و اختلافات لفظی و معنایی موجود در این امثال بپردازند. از نتایج تحقیق آن است که پاره ای از امثال در دو زبان در لفظ و محتوا دارای تطابق نعل به نعل بوده، ظن ترجمه را در مخاطب برمی انگیزند؛ پاره ای دیگر اشتراک لفظی نسبی و معنایی کامل دارند و به احتمال حاصل مهاجرت امثال از زبانی به زبان دیگرهستند و پاره ای نیز تنها اشتراکات معنایی داشته، حاصل نوعی توارد ناشی از نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی و آیینی می باشند.
بررسی و واکاوی مقایسه ای و تطبیقی شخصیت زن از نگاه فردوسی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
153 - 180
حوزههای تخصصی:
در منظومه های ایرانی، زنان نقش های گوناگون را عهده دار بوده اند. بر اساس تعالیم اسلامی و نصّ قرآن کریم، انسان خلیفه خدا بر روی زمین محسوب می شود و انسان ها از هر نژاد و جنسی با هم برابرند. شاعران و نویسندگان ایرانی در حقیقت زیباترین تشبیهات و مضمون های بکر و بدیع را در وصف زنان آفریده اند و با الهام آزاد، آثار جاودان از خود به یادگار گذاشته اند. از نظر آنان، نگاه به زن زندگی می بخشد و تبسّمش عشق آفرین است. محققان در تحلیل وگردآوری داده ها از روش تحقیق تحلیلی-تاریخی به ویژه کتب «شاهنامه» و «مثنوی معنوی» مولوی استفاده کرده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد: از نظر فردوسی ، بزرگ ترین شاخص و جلوه زن در «شاهنامه» این است که موجودی خردمند، هنرمند، صاحب رأی، وفادار به شوی خویش باشد و خوارمایه نباشد و نیز او حافظ هویّت اندیشه ایرانشهری و ارزش های والای قومی و نژادی خویش است. نگاه مولوی به زن نگاهی نسبی و دوسویه است.
تأثیر سبک خاقانی بر حافظ در تبیین اصطلاح- مفهوم پیر مغان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
245 - 270
حوزههای تخصصی:
«پیر مغان» اصطلاح - مفهومی است که همچون خرابات و کوی مغان از آیین مهری و دین زردتشت در زادبوم ایرانیان به یادگار مانده و بعد از انقلاب دینی در دواوین بعضی از شاعران برای افشای موضوعات ریایی به شکلی مقدس و برجسته جلوه نموده است که در این میان خاقانی را می توان پیش قراول استفاده از آن دانست و حافظ با وام گیری از خاقانی و تقدس بخشی و جانمایی آن در کنار مفهوم غامض و وزین «رند» ، این اصطلاح – مفهوم را به گفتمان و ژانری دو «پیر مغان» اصطلاح- مفهومی است که همچون خرابات و کوی مغان از آیین مهری و دین زردتشت در زادبوم ایرانیان به یادگار مانده و بعد از انقلاب دینی در دواوین بعضی از شاعران برای افشای موضوعات ریایی به شکلی مقدس و برجسته جلوه نموده است که در این میان خاقانی را می توان پیش قراول استفاده از آن دانست. خاقانی (۵۹۵-۵۲۰ق) یکی از مهم ترین شاعرانی است که بعد از سنایی (۵۴۵-۴۷۳ق) و عطار (۶۱۸-۵۴۰ق) و قبل از مولوی (۶۷۲-۶۰۴ق) و حافظ به سرودن اشعار مغانه ای اهتمام ورزیده است و در لفظ، معنا و ایجاد ساختار بیرونی و درونیِ شعر مغانه ای بر حافظ (۷۹۲-۷۲۷ق) تأثیرِ مستقیم گذاشته است . حافظ نیز با وام گیری از خاقانی و تقدس بخشی و جانمایی آن در کنار مفهوم غامض و وزین «رند»، این اصطلاح- مفهوم را به گفتمان و ژانری دو وجهی تبدیل کرده است که بعد از عبور از صافیِ ذهن و زبان او از جهاتی شبیه و از جهاتی متفاوت از پیر مغانی است که خاقانی پیش تر با آن روشنگری کرده بود. تبدیل کرده است که از جهاتی شبیه و از جهاتی متفاوت از پیر مغانی است که خاقانی پیش تر با آن روشنگری کرده بود؛ زیرا جنبه هنری و رازآلودی و ایهامی پیرِ حافظ که صورت پیر را انتزاعی کرده، آنی نیست که خاقانی بی پرده و حقیقی با آن افشاگری و ستیهندگی نموده است. پس هر دو در راستای زمان به پیر مغان توجه داشته اند؛ با این تفاوت که پیر خاقانی حقیقی و شفاف است؛ امّا پیر حافظ انتزاعی و رندانه.
صور السّخریه الکاریکاتیریّه عند أبی دلامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
97 - 115
حوزههای تخصصی:
إنّ الصور البصریّه لها قیمه کبیره فی المشاهد الشعریّه. الصوره الکاریکاتیریّه هی صوره بصریّه تستهدف نقد المجتمع عبر تشویه للصوره الموجوده للواقع وتضخیم عیوبه لکی تهاجم بطریقه غیر مباشره علی الواقع الذی غیر قادر علی تلبیه متطلبات المجتمع واحتیاجاته. لهذا، یعدّ الکاریکاتیر من أهمّ وسائل التعبیر وأکثرها قوه علی التأثیر والنفاذ فی ذهن المتلّقی. وبما أنّ الصور الکاریکاتیریّه تبطن عادهً السخریه المریره اللاذعه، کانت نتیجه هذا المزج المتشابک لوناً بدیعاً فی الشعر یسمّی السّخریه الکاریکاتیریّه. فالسّخریه الکاریکاتیریّه هی نسج فنیّ مبتکر یجمع الجدّ والفکاهه بطریقهٍ بارعهٍ حیث یختلط الجدّ والفکاهه اختلاطاً یزیل الفواصل بینهما هادفهً إلی دفع النّاس لیصیبوا کبد الحقیقه عبر تصویر إعوجاج الحیاه وتضخیمه. فهذا اللون من البیان، یفرض صوراً جدیده بارعه فی البنیه الشعریّه تتضاعف حاجتنا الماسّه إلی دراسته. وبما أنّ أبا دلامه، الشاعر العبّاسی الشهیر، مشهور فی المحافل بشاعر السخریّه الکاریکاتیریّه، فهذه الدراسه، معتمده علی المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ فی عرض الماده ونقدها، تهدف إلی إبراز صور السّخریه الکاریکاتیریّه، من خلال أشعار أبی دلامه. وأخیراً وصل البحث إلی أنّ السخریه الکاریکاتیریّه تشکّل خصوصیه متفرده لأشعار أبی دلامه. فأصبح هذا النمط، فی شعره، إلی جانب الفکاهه والظرف، آلیهً دفاعیّهً یستغلّها الشاعر لمواجهه النقائض الاجتماعیّه الموجوده فی المجتمع ومحاربه اعواجها ومکافحه سلبیاتها حتّی ولو تجاوز الخطوط الحمراء فی بعض الأحیان.