فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۱۰٬۳۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، با تحلیل آماریِ ویژگی های واجیِ موجود در 54391 واژة فارسی، کوشیده ایم تا جنبه هایی از سازوکار نظام آوایی زبان فارسی را با زبان آمار بیان کنیم. جنبه های واجی-آماریِ موجود در واژگان (ذهنی) فارسی زبان ها، که در این تحقیق به آن پرداخته ایم، مواردی مانند الگوی تکیة واژه در زبان فارسی، هجا و تعداد هجا در واژة فارسی، واج آراییِ واژه های فارسی، بسامد طبقات طبیعی واجی در کل داده ها، بسامد طبقات طبیعی واجی در درون هجا، واج آراییِ خوشه های همخوانی، هجای بی نشان و بهینه در زبان، فراوانی واج ها در زبان فارسی و مسائل مشابه را دربرمی گیرد. در انتخاب واژه ها، ابتدا یک پیکرة متنی ده میلیون کلمه ای مورد تجزیة ساختواژی قرار گرفت و در ادامه با حذف صورت کلمه ها و نیز کلمات خارجی فهرست واژه ها به دست آمد و سپس این فهرست با فرهنگ معاصر فارسی امروز مقابله شد و مدخل های جدید با بسامد 1 به فهرست واژگان اضافه شد و سپس کل واژه ها از نظر اطلاعات واجی فوق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق واجی-آماری از یک سو مؤید اصول و مفاهیم واج شناختی مانند طبقة طبیعی واجی، فرایندهای واجی، ساختمان سلسله مراتبیِ هجا و غیره است و از طرف دیگر بسامد واج ها و زنجیره های واجی را بازگو می کند، که در نتیجة آن پیوستار بی نشانی و نشان داری در نظام آوایی زبان مشخص می شود.
مطالعة رابطة شناخت و فرهنگ و سیر تحول آنها در متدهای آموزش زبان فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گستره آموزش زبان، استفاده از «شناخت» و «فرهنگ»، به عنوان دو عنصر جدا ناشدنی از زبان، غیرقابل انکار است. به بیان دیگر هر شخص برای برقراری ارتباطی مؤثر با زبان بیگانه،نیازمند بهرهمندی کافی از بار شناختی و فرهنگی از آن زبان است. در محدوده این مقاله، سعی داریم به بررسی مقوله «شناخت» و «فرهنگ»، ارتباط میان این دو مفهوم و چگونگی تحول آنها در طول تاریخ آموزش زبان، به ویژه زبان فرانسه، بپردازیم. هدف ما در این مقاله این است تا با بررسی تحلیلی متون به کار رفته در روشهای آموزش زبان فرانسه، از رویکرد سنتی تا رویکرد کنشی، به سیر تحول این دو مفهوم برسیم. با بررسی این متون به این نکته هم پی میبریم که همزمان با تحول مفهوم شناخت از مفهومی ساختارگرایانه به مفهومی کنشی، مفهوم فرهنگ نیز از فرهنگ خاص و نخبه به فرهنگ عام و روزمره تحول یافته و راه را برای گذر از دیدگاه بینافرهنگی به دیدگاه همفرهنگی باز کرده است. در واقع، همکنشی فرهنگ و شناخت در روشهای آموزشی زبان، همواره با تحول دیدگاههای اجتماعی، فلسفی و همچنین تحول فناوری پیوند دارد.
سرشماری و مسئله زبان
منبع:
فرهنگ بهار ۱۳۷۵ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
استفاده از الگوی طیف نگاشتی واکه ها به عنوان کلیدی برای بازشناسی حقوقی سخنگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آواشناسی حقوقی، از زیرگرایش های زبان شناسی حقوقی است که در آن از دانش اکوستیک و کاربرد ویژگی های آواشناختی داده های صوتی، برای تکمیل مدارک پرونده های حقوقی استفاده می کنند و یکی از شواهد موجود در آن ها مربوط به داده های صوتی فرد مجرم است. از مهم ترین اموری که آواشناسان حقوقی انجام می دهند، بازشناسی حقوقی سخنگو است. در «بازشناسی حقوقی سخنگو»، از آواشناس خواسته می شود تا میزان مشابهت میان دادة صوتی از پیش موجود مربوط به صدای مجرم را با صدای فرد یا افراد مظنون تعیین و مشخص کند که آیا صدای فرد مظنون با صدای مجرم که در حین ارتکاب جرم ضبط شده، هم خوانی دارد یا خیر؟ هدف از این پژوهش که روی داده های صوتی مربوط به 10 سخنگوی مرد و زن فارسی زبان دارای گویش فارسی معیار انجام گرفت، بررسی امکان استفاده از نمودارهای طیف نگاشتی لگاریتمی واکه ها، به عنوان یکی از کلیدهای بازشناسی حقوقی سخنگو است. نتایج بررسی های انجام گرفته در این پژوهش نشان می دهد که این مشخصه می تواند به عنوان یکی از کلیدهای کارآمد با درصد اطمینان بالا در فعالیت های مربوط به بازشناسی حقوقی سخنگو، کاربرد داشته باشد.
بررسی و تحلیل انواع زمان در دفتر اول، دوم و سوم مثنوی مولوی با رویکرد سبک شناسی رایانشی پیکره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد سبک شناسی رایانشی- پیکره ای به بررسی توزیع فراوانی و درصدی انواع زمان در دفتر اول، دوم و سوم مثنوی می پردازد و بر این فرضیه استوار است که می توان با استفاده از متغیر زمان به میزان واقع گرایی، سبک روایی و جنبه هایی از صدای دستوری در این اثر دست یافت. مبانی نظری و کاربردی این نوشتار، تلفیقی از دستور نظام مند هلیدی و دستور سنتی است. پیکره زبانی آن شامل 16122 فعل در سه دفتر نخست مثنوی بوده که بر اساس روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شده و 16 متغیر زمان در پیکره داده ها تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهد در سه دفتر نخست مثنوی، زمان حال %63، گذشته %36 و آینده %5/0درصد افعال را به خود اختصاص داده است. این یافته ها بیانگر این نکات است که مولانا در اشاره گری زمانی فلسفه روانشناسی انسانگرایانه داشته که به زندگی در اینجا و اکنون می اندیشد. همچنین وی از داستان ها و رویدادهای گذشته نیز برای تبیین احوال افراد استفاده می کند و سپس به پند و نصیحت می پردازد که سبک روایی نقل، نتیجه گیری و نصیحت را در مثنوی تایید می کند.
تاریخ زبان فارسی
فرانسیس پونژ در هزار توی شئی و واژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر فرانسیس پونژ جایگاهی متمایز در گستره ادبیات فرانسه دارد. تصور این «شاعر اشیاء» از جهان محسوس‘ تفکر خلاق و نوآورش آن چنان استثنایی بو د که در چارچوب تنگ الگوی زیبایی شناختی یا فکری نمی گنجید. پونژ هیچگاه نخواست جهان را از ورای ذهنیت یک شاعر نشان دهد یا تبیین نماید. او طرف اشیاء را گرفت و کوشش کرد«کلام را به دنیای خاموش و ساکت بازگردند». چگونه اشیاء را باید بیان کرد؟و این بیان چگونه باید باشد تا شاعر در دام عقاید و تصاویر تکراری نیفتد؟ این چالش پایه و اساس تفکر و شعر فرانسیس پونژ است. پژوهش حاضر کوششی است برای دست یافتن به دنیای پونژ از ورای خوانش ژان پیر ریشار از آثار این شاعر که همواره در جستجوی زبان و مادیت زبان در شعر بوده است. چرا که بیش از آن ابزاری برای ارتباط باشد‘ نوشتار‘ از دیدگاه پونژ ‘ نوعی شیوه و روش زیستن است
هندسه ی زبانی سوره ی حمد
حوزههای تخصصی:
سخن از ساختار زبانی سوره ی حمد جدا از مسایل گسترده ی تفسیری که در تاریخ فرهنگ دینی پررنگ و ارج است، جستاری روش مند را با رویکردهای نوین در حوزه ی زبان و ادب ارایه می نماید. خاستگاه این روش همان جایی است که به جای تفصیل، اجمال را برمی گزیند و به جای ساختارهای انتزاعی و ذهنی از هندسه ی حسی و عینی پرده برمی دارد؛ یعنی بنای این نوشتار بر اساس طرحی از سه حوزه ی سپاس و ستایش و نیایش است که قطعاً در ساختار زبانی سوره ی حمد دیدنی و آموختنی است. بی گمان با روشن شدن پیکره ی زبانی سوره ی حمد دلایل برتری و نیکومنظری این سوره و پایگاه آن در گفتمان دین مدارانه و نقش بی بدیلش در راز و نیاز و نماز آشکارتر می گردد. نخستین تجلی گاه این هندسه ی زبانی در آیه ی تسمیت یا بسم اﷲ الرّحمن الرّحیم است که سپاس یزدان با نیایش درهم می آمیزد و گفتار و رفتار دین باوران را سامان می بخشد. شش درنگ این مقاله همه پیرامون شرح سه ضلع اثرگذار در بافتار معنایی و زبانی سوره ی حمد است که یک به یک در چهارچوب اندوخته های زبان عرفان و عرفان زبان از راه می رسند و ادب پژوهان را مخاطب خویش قرار می دهند.
بازنمایی جنسیت در متون دیداری کتاب های آموزش زبان انگلیسی به غیر انگلیسی زبانان از منظر نشانه شناسی اجتماعی تصویر؛ مطالعة موردی: American English File (2), Four Corners (2) & Interchange (2)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر آنیم تا چگونگی بازنمایی عامل جنسیت را در تصاویر کتاب های آموزش زبان انگلیسی American English File (2), Four Corners (2) & Interchange (2)مورد بررسی قرار دهیم. چارچوب نظری به کار گرفته شده در نگارش این مقاله، الگوی نشانه شناسی هلیدی و به دنبال آن، به طور مشخص، نشانه شناسی اجتماعی تصویر کرسو فان لیوون(2006[1996]) می باشد.
تولید متن، از جمله تصویر، یک عمل گفتمانی و در نتیجه، اجتماعی است. این کنش اجتماعی در مورد کتاب های درسی که برای زبان آموزان غیر انگلیسی زبان نوشته شده است، در سطحی فراتر، یعنی بینا فرهنگی عمل می کند. در نتیجه، پیوسته این مسئله وجود دارد که آیا ممکن است فرهنگِ مرکز، یعنی جامعة انگلیسی زبان، از طریق متون کتاب های درسی، ساز و کار های گفتمانی تولید کند که در آن دیگری ویژگی های غیر و غریب را پیدا کند و خود، طبیعی و آشنا تلقی شود؟
این پژوهش با بررسی تصاویر، متون و عناوین زبانی و حاشیة آن تصاویر، کاوش می کند که کتاب های آموزش زبان انگلیسی چگونه فرهنگ جامعة انگلیسی زبان را احتمالاً به عنوان فرهنگ بدیهی، طبیعی و اجتناب ناپذیر به تصویر می کشند و دیگران را به غیرهایی که فقط در صورت جذب در این فرهنگ، غیریت خود را از دست می دهند، تبدیل کرده و به تصویر می کشند. هدف اصلی این پژوهش این است که متون آموزش زبان انگلیسی را به طور گسترده، تحلیل کرده و کارکردهای متفاوت گفتمانی، اجتماعی و فرهنگی آن ها را بررسی نماید. همچنین بررسی نقش تصاویر در این عمل گفتمانی بینا فرهنگی، تفاوت های فرهنگی و چگونگی بازتاب آن ها در کتاب های درسی آموزش زبان انگلیسی، کارکردهای ایدئولوژیکی تصاویر و چگونگی وجه نمایی در تصاویر کتاب های درسی، اهداف فرعی این پژوهش را تشکیل می دهند.
سرنام های دوسطحی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختصارسازی از فرایندهای مهم واژه سازی است که در آن یک یا چند نویسه جا نشین چند واژه یا یک عبارت طولانی می شود.به طورکلی به لحاظ شیوه تلفظ دو نوع اختصار وجود دارد؛ اختصارهای الفبایی که نویسه های آن تک تک تلفظ می شود، و سرنام ها که حروف آن به صورت یک واژه ادا می شود. هدف این پژوهش معرفی و تحلیل چگونگی تشکیل سرنام های دوسطحی است که ساز و کار ویژه و نوینی از واژه سازی در زبان فارسی ایجاد کرده و کاربردش در سازمان ها و نهاد های اجتماعی باب شده و رو به افزایش است. این سرنام ها افزون بر اختصار بودن واژه اند و گویای هدف و پیام آن سازمان ها. از این رو، این نوع اختصار، معنی را در دو سطح بیان می کند؛ به عنوان یک سرنام و به عنوان یک واژه موجود و معمولی زبان. هدف این پژوهش این است که نشان دهد فرایند تشکیل سرنام های دوسطحی که موجب یکسان شدن صورت نوشتاری و تلفظ یک واژه موجود و یک سرنام می گردد نوعی افزایش معنایی به صورت «چندمعنایی» است.
مدواژه ها و عبارت های مد در زبان های پارسی و آلمانی: مدواژه ها و عبارت های مد همگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار به واژگان و عبارت هایی می پردازیم که در یک بازة زمانی به دلیل های ویژه ای در زبان گفتاری یا نوشتاری شهروندان یک مرز و بوم فراگیر، یا به گفته ای دیگر «مد» می شوند و سپس کاربرد و تأثیرشان با گذشت زمان دگرگون می گردد یا از میان می رود. ما چنین واژگان و عبارت هایی را به ترتیب «مدواژه» و «عبارت مد» می نامیم. پیشینة پژوهش دربارة مدواژه در کشور آلمان به سدة نوزدهم میلادی باز می گردد و از آن هنگام کتاب ها و جستارهای بی شماری در این حوزه نوشته شده اند، اما در قلمروی زبان پارسی تا کنون پژوهشی ویژه در این زمینه انجام نشده است. بنابراین نخست تلاش می کنیم تا گزیده ای از دیدگاه های برخی از زبان شناسان آلمانی را در این باره گرد آوریم. ما این دو مفهوم را در یک گروه بندی ویژه دو بخش می کنیم؛ «مدواژه ها و عبارت های مد همگانی» که دربرگیرندة همواژه های مد در زبان ملی درصد بالایی از مردم می باشند و «مدواژه ها و عبارت های مد در زبان جوانان». پژوهش کنونی را به بخش نخست کرانمند می کنیم و برای دستیابی به هدف بنیادین خود که همانا ارائة شناختی کمابیش گویا از گوهرة مدواژه، بررسی سرچشمه های پدیدارشدن آن و نیز داوری دربارة سودرسانی یا آسیب رسانی آن به زبان است، می کوشیم تا از نمونه های روشنگرانه در گسترة زبان های پارسی و آلمانی به همراه یک ارزیابی برابرسنجشی میان آن دو بهره بگیریم.
ایده الیسم انتزاعی در دن کیشوت و دایی جان ناپلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"چهارصد سال پیش، یعنى در سال 1604 میلادى، میگوئل دو سروانتس اسپانیایى این امکان را یافت تا اولین بخش کتاب جاودانهء خود دن کیشوت را به چاپ برساند. اثرى که بعدها عنوان نخستین رمان ادبیات داستانى جهان را به خود اختصاص داد. در سال 1351 شمسى نیز ایرج پزشکزاد نویسندهء ایرانى کتاب جنجالى خود دایی جان ناپلئون را منتشر کرد، کتابى که با استقبال گستردهء قشر کتابخوان مواجه شد و با ساخته شدن مجموعهء تلویزیونى از این کتاب، اشتهار آن فراگیر شد، نوع ادبى هر دو کتاب هزل است، هزلى که استادانه از هجو دورى مى جوید و همین نقطهء قوت این دو اثر محسوب مى گردد. اما آنچه حائز اهمیت به نظر مى رسد و موضوع این مقاله را هم مى شود، قرابت این دو اثر است. دو قهرمان ""مسئله دار"" این دو رمان- یعنى دن کیشوت و دایى جان ناپلئون- دچار ایده الیسمى انتزاعى و در پى احیاى گذشته اى اند که روند تاریخى- اجتماعى محیط، دیگر اجازهء این احیا را نمى دهد. بنابراین براى این دو گریزى نیست و هر دو محکوم به غروب در نا امیدى اند.
"
ویژگیهای ساختاری و روایتی حکایتهای مشایخ در مثنویهای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش قابل توجهی از ادبیات کلاسیک فارسی به آثار تعلیمی اختصاص دارد. تعلیم عرفانی در ادبیات فارسی نمود بارزی دارد و نقل و روایت انواع داستانها و تمثیلات، سهم مهمی در تبیین مفاهیم متعالی و آموزه های دینی، اخلاقی و عرفانی داشته است. حکایتهای مربوط به مشایخ صوفیه و شرح احوال و گفتار آنان نیز در حُکم ابزاری در جهت تعلیم است. عطار نیشابوری در آثار منظوم و منثور خود، اهتمام ویژه ای به آنها داشته و به فراوانی از آنها سود جسته است. آگاهی از کم و کیف نقل و روایت این حکایات در آثار عطار، علاوه بر اینکه جهان بینیِ یک عارفِ معتقد به مبانیِ نظری و عملیِ سلوک عرفانِ عاشقانه را نشان می دهد می تواند شیوه های به کار رفته از سوی این شاعر برجسته عرفانِ تعلیمی را در روایتگری و نقاط قوت و ضعفِ کار او را آشکار کند. در این مقاله برخی از برجسته ترین ویژگیهای ساختاری و رواییِ داستانهای مشایخ در منظومه های عطار بیان گردیده است؛ و بویژه به شیوه های دخالت شاعر در جریان داستان و نتیجه گیری از آن اشاره شده است.
رشد ابزارهای انسجام دستوری در گفتمان نوشتاری دانش آموزان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رشد گفتمانی در کودکان، به بررسی کاربرد ابزارهای انسجام دستوری (ارجاع، حرف ربط، حذف و جانشینی) در روایت های نوشتاری دانش آموزان فارسی زبانِ پایه های چهارم، پنجم و ششم ابتدایی (12-9ساله) در چارچوب دستور نقش گرای نظام مندِ هلیدی و متیسن (2004) می پردازد. گردآوری داده به شیوه میدانی و تحلیل مبتنی بر روشِ توصیفی- تحلیلی است. نمونه آماری 45 دانش آموز پسر یک مدرسه دولتی در تهران در سال تحصیلی 94-93 است. با استفاده از دو داستان مصوّر، در مجموع 90 روایت نوشتاری گردآوری و ازمنظرِ فراوانی، درصد و الگوی رشد تحلیل شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که بالارفتن سن چه تأثیری بر فراوانی و تنوع رخداد انواع ابزارهای انسجام دستوری دارد. فراوانی ابزارهای انسجام دستوری در پایه های چهارم، پنجم و ششم، به ترتیب، 1285، 1866 و 2198 گزارش می شود. بنابراین با بالارفتن سن، کاربرد انواع ابزارهای انسجام افزایش می یابد و مطابق آمار تحلیلیِ کروسکال والیس این اختلاف در سطح p≤0/05 معنادار است. همچنین نسبت رخداد انواع ابزارهای انسجام با بالارفتن سن تغییر می کند و رخداد ابزارهای انسجامیِ پیچیده تر افزایش می یابد. در مقوله ارجاع، ارجاع شخصی بیشترین و ارجاع مقایسه ای کمترین بسامد را دارند. در مقوله انسجامِ پیوندی، حروف ربطِ افزایشی، تقابلی، زمانی- مکانی، علّی شرطی و در نهایت شرح دهنده، به ترتیب، بیشترین تا کمترین بسامد رخداد را دارند. در حذف و جانشینی، بیشترین بسامد به حذفِ گروهِ اسمی و کمترین به حذفِ گروهِ فعلی تعلق دارد. در پیکره مورد بررسی، 62 درصد از ابزارهای انسجامیِ مشاهده شده از نوع مقوله ارجاع، 22 درصد از نوع حرف ربط و 16 درصد از نوعِ مقوله حذف و جانشینی بوده اند.
واژه سازی در زبان آلمانی
حوزههای تخصصی:
مفهوم «ناکجاآباد» در دو رسالة سهروردی براساس نظریة استعارة شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نخستین بار، سهروردی اصطلاح «ناکجاآباد» را در آثارش به کار برد تا «عالم مثال» را که جهانی خارج از ادراک عام آدمی است، توصیف و تصویر کند. نگارنده در این مقاله به بررسی تعبیر «ناکجاآباد» به منزلة یک کلان استعاره در دو رسالة آواز پرجبرئیل و فی الحقیقة العشق پرداخته است؛ به این ترتیب که براساس تحلیل نگاشت های استعاریِ ناکجاآباد نشان داده که استعاره های مرکزی «ناکجاآباد مکان است» و «ناکجاآباد لامکان است» درنهایت مؤید کلان این استعاره است: «ناکجاآباد عالم مثال است». به عبارت دیگر، سهروردی بنا بر ذهنیّتی که دربارة عالم مثال داشته، تعمیم های معنایی متعددی را در سطح خرده استعاره ها برای توصیف و تصویرسازیِ «ناکجاآباد» به کار برده است.
هدف نگارنده این است که برخی از گسترده ترین الگوهای استعاری ناکجاآباد را در دو اثر نام برده نشان دهد و تبیین کند که چگونه سهروردی درون چارچوبی زیبایی شناختی و در عین حال فلسفی و عرفانی، نظر خود را دربارة این مکان بیان کرده است.
بررسی ساختواژی و معنایی پسوند «-گر» در زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش پسوند «-گر» زبان فارسی را از نظر ساختواژی و معنایی بر پایه داده هایی از دو گویش زبان کردی بررسی می کند. در گویش سورانی این پسوند به صورت «-کَر» به کارمی رود. در گویش هَورامی، ستاک حال فعل کردن، «-کَر» و در گویش سورانی، «-کَ» است. سورانی یک پسوند «-َر» ()، مشابه پسوند -er انگلیسی، نیز دارد که نقش عمده اش ساخت اسم فاعل و اسم ابزار است.
در مورد ساختواژه «-گر»، در این نوشتار دو فرضیه مطرح شده است: نخست اینکه این وند از دو تکواژ مقیّد درست شده است (ستاک حال فعل کردن+پسوند «-َر»، هر دو در سورانی)؛ دوم اینکه این وند خود به تنهایی ستاک حال فعل کردن در هَورامی است. سپس این دو فرضیه بر پایه معنی شناسی واژگانی لیبر (2004) و (2009) (اسکلت معنایی، بدنه معنایی، مشخّصه های معنایی و اصل هم نمایگی) به روش توصیفی-تحلیلی ارزیابی و این دستاورد حاصل شده که پسوند «-گَر»، از افزوده شدن پسوند «–َر» به ستاک حال فعل کردن یعنی «-کَ» به دست آمده است.
سه آجر نبشته در موزه ی آستان شاهچراغ
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی سه آجر نبشته از هوتلّودوش-اینشوشینک پادشاه ایلامی میانه (حدود 1120 تا 1100 پ.م)اختصاص دارد که در حال حاضر در موزه ی آستان شاهچراغ شیراز قرار دارد.این سه قطعه آجر نبشته به تمامی مشابه آجر نبشته هایی هستند که در ملیان فارس، آنشان باستانی یافت شده اند.