فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۱۰٬۲۶۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه می توان به هر فعل مثبتی عنصر منفی ساز افزود و آن را منفی کرد، در این نوشته این پرسش مطرح شده است که آیا منفی کردن جمله، تنها با افزودن نشانه نفی به فعل آن است و آیا هر جمله مثبت، یک نظیر منفی نیز دارد؟ در این بررسی، صورت منفی چند جمله فارسی با رویکردی نقش گرا، براساس نظر گیون و میستامو، دو تن از نظریه پردازان زبان شناسی نقش گرا، مطالعه می شود و روش کار تحلیلی- توصیفی است. از آنجاکه جمله-های مثبت و منفی، بافت گفتمان و پیش انگاره های متفاوتی دارند و افزودن عنصر منفی ساز به فعلِ جمله مثبت، تمام یا بخشی از معنای آن را تحت تأثیر قرار می دهد، در مواردی تنها منفی کردن فعل کافی نیست و منفی سازی جمله با تغییرات ثانویه ای همراه است. همچنین در زبان فارسی همیشه چنین نیست که هر جمله مثبت یک قرینه منفی نیز داشته باشد.
لهجه شناسی زبان فارسی از روی متون سده دهم و یازدهم میلادی
حوزههای تخصصی:
همگونی همخوان ها در زبان فارسی نوین: رویکرد واج شناسی هندسه مشخصه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی فرآیند همگونی همخوان ها در زبان فارسی می پردازد و برای نخستین بار آن را در چارچوب نظریه هندسه مشخصه ها توضیح می دهد. این پژوهش همگونی همخوان ها را در زبان فارسی از دیدگاه گره ها، فضاها و انواع همگونی ها که در فرآیند همگونی دخیل هستند، تحلیل کرده است. نتایج نشان می دهد که همگونی همخوان با همخوان در زبان فارسی به گره های واجگاه همخوان، واکه و مشخصه های پایانی حساس است. همچنین بالاترین فضایی که در آن همگونی همخوان با همخوان صورت می گیرد، گره های خیشومی و به طور قطع کناری است. در رابطه با نوع همگونی، هر سه نوع همگونی در قواعد همگونی همخوان با همخوان زبان فارسی دیده می شود. یافته های همگونی در زبان فارسی مدعای هندسه مشخصه ها را تأیید می کند. این مقاله همچنین استدلال می کند که گره کناری باید جزئی از گره ریشه قرار گیرد و گره ملازی نیز باید در گره بدنه ای مفروض شود و این دو در واقع دو پیامد مهم در رابطه با نوع و جایگاه گره ها در هندسه مشخصه ها است.
خوانش شعر «حکایت» اثر احمد شاملو با رویکرد شعرشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة شعرشناسی شناختی نظریه ای دربارة ادبیات ارائه می دهد که بر زبان متون ادبی و نوع چیدمان واحدهای زبانی مبتنی است و همچنین، بر شگردهای زبان شناسی شناختی ازجمله استدلال قیاسی استوار است. بر اساس چارچوب نظری مارگریت فریمن (2000)، هر متن دارای سه سطح نگاشت ویژگی، نگاشت رابطه ای و نگاشت نظام است. در سطح اول، دریافت شباهت میان اشیاء بررسی می شود. در سطح دوم، روابط میان اشیاء واکاوی می شود و در سطح سوم، تشخیص الگوهای موجود به واسطة روابط میان اشیاء که امکان تعمیم را برای ساختار بسیار انتزاعی تر ایجاد می کند.
در این پژوهش، برای بررسی عملکرد این نظریه، به بررسی شعری از احمد شاملو می پردازیم. این مقاله درصدد یافتن پاسخ این پرسش است: نظریة شعرشناسی شناختی چگونه می تواند به مثابة یک نظریة ادبی مناسب برای تحلیل سازمند و خوانش اثر عمل کند؟ فرضیة مقاله این است که هر نظریه ای باید دارای هفت معیار باشد که به مثابة نظریه ای مناسب تلقی شود و شعرشناسی شناختی ابزار قدرتمندی برای ایجاد تمایز میان کارکرد زبانی و کارکرد شعری فراهم می کند و مهارت های عمومی نگاشت که توانایی شناختی را برای تولید و تفسیر استعاره تشکیل می دهند، از پایه های این نظریه هستند که می توانند بینش ها و محدودیت های نقد ادبی سنتی را روشن کنند. همچنین، کاربرد شعرشناسی شناختی می تواند سبک ادبی را مشخص و ارزیابی کند. هدف اصلی پژوهش، نشان دادن چگونگی تفاوت میان زبان و ساختار شعر با زبان روزمره یا دیگر ژانرهاست و اینکه چگونه خوانش نظام مند هر شعری، با توجه به «نگاشت نظام»، رخ می دهد.
بررسی کلمات ربط تقابلی فارسی و چگونگی تکوین آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبانها برای پیوند دادن بندهای همپایه از راهکارهای مختلفی استفاده میشود. گاهی فقط معنا و کاربردشناسی، ناظر بر ارتباط دو بند است، ولی در بیشتر مواقع کلمات ربط میانبندی هستند که موجب ارتباط دو بند با یکدیگر و ساخت جمله میشوند. با توجه به رابطة معنایی دو بند با یکدیگر، انواع مختلفی از کلمات ربط مورد استفاده قرار میگیرند؛ از این جمله میتوان به کلمات ربط اتصالی، انفصالی، علّی، شرطی و تقابلی اشاره کرد. در این مقاله ضمن مقایسة انواع کلمات ربط ، به تفصیل، به تعریف و معرفی کلمات ربط تقابلی، ساختار و توزیع آ ن ها در دو بند خواهیم پرداخت. به لحاظ ساختار درونی، کلمات ربط تقابلی را میتوان به سه گروه «بسیط»، «مرکب پیوسته» و «مرکب گسسته» تقسیم کرد. نکته درخور توجه در فهرست نسبتاً بلند کلمات ربط تقابلی، وجود تعداد زیادی کلمه ربط مرکب، چه از نوع گسسته، چه پیوسته و حتی به صورت جمله است. دلیل این تنوع به نقش تأکیدی کلمات ربط تقابلی مربوط می شود؛ این اجزای تقابلی، منشأها و منابع گوناگونی دارند که قسمت پایانی این مقاله را به بررسی همین منابع در زبان های جهان و مقایسة آن با منابع کلمات ربط تقابلی در فارسی اختصاص داده ایم. براساس شواهد موجود، در زبان فارسی مانند بسیاری از زبانها، کلماتی با معنای اولیة مکانی، زمانی، علّی و تأکیدی در ساخت این کلمات به کار گرفته شدهاند. نکته قابل توجه اینکه در زبان فارسی- بر خلاف بسیاری از زبانهای دیگر- از افعال، کلمات پرسشی و شرط نیز برای ساخت کلمات ربط تقابلی استفاده شده است. شواهد و توصیفات ارائه شده در این مقاله بیانگر این است که همه کلمات ربط تقابلی، صرف نظر از منبع، از رهگذر دستوریشدگی به وجود آمدهاند.
دگرگونی انسان گرایی عرفانی در شعر معاصر فارسی، مثال از سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قلم ۱۳۸۴ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
در نگاه اول واضح و مبرهن است که مفاهیم عرفان و انسان گرایی در تضاد با یکدیگر قرار دارند. در حقیقت، تعاریف داده شده در مورد این دو کلمه، که بسیار موجز هستند، منجر به ایجاد یک تقارن بی معنا و ناتمام می شوند. بر اساس معیارهای غربی، بشرشناسی جایگاه انسان را در مرکز عالم هستی می داند و به طور اساسی رابطه افقی وی با سایر هم نوعانش را در نظر می گیرد. این در حالی است که عرفان اتحاد و رابطه عمودی بین قلمرو بشری و الهی را مد نظر دارد. مقاله حاضر سعی در توصیف کلمات این دوگانگی آشکار و پرداختن به خصایص چنین ترکیبی را دارد. بخش گسترده ای از مقاله به روند ترکیبی (و از بعضی جهات انتقادی) این مساله اختصاص داده خواهد شد. در دنباله، روند ترکیبی خود را با پرداختن به سهراب سپهری، شاعر ایرانی ادامه خواهیم داد که مجموعه هشت کتاب وی در به تصویر کشاندن فرضیه مان نقش به سزایی دارد.
دیدگاه از منظر زبان شناسی شناختی و کاربرد آن در تحلیل متن داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«دیدگاه» در زبان شناسی شناختی نقش مهمی در تعبیر صحنه ها ایفا می کند. این نکته که هر بیننده یا گوینده صحنة مورد بحث را چگونه تعبیر می کند، به دیدگاه او دربارة آن صحنه بستگی دارد. از این روست که برای بیان یک موضوع از زاویة دیدهای مختلف، پاره گفتارهای متنوع و متفاوتی در زبان وجود دارد؛ زیرا گویندگان مختلف به شیوه های متفاوتی هر صحنه ای را مفهوم سازی می کنند. از سوی دیگر، عنصر دیدگاه در روایت نیز نقش تعیینکننده ای دارد. شایان ذکر است دیدگاه دربرگیرندة عواملی است؛ ازجمله زاویة دید- که شامل جهت دید و نقطة دید است- و عوامل دیگری مانند برجسته، زمینه، عینیت و ذهنیت که در پژوهش حاضر به چهار مورد از آنها پرداخته شده است. هدف این پژوهش، بررسیِ مفهوم دیدگاه از منظر زبان شناسی شناختی با به کارگیری الگوی دو زبان شناس شناختی یعنی لنگاکر و تالمی و الگوی شناختی استاکوِل در روایت در سه گونة رواییِ داستان، فیلم نامه و فیلمِ برگرفته از آن است. نتایج این پژوهش حاکی از تأثیرپذیری این سه گونه از یکدیگر است. یافته ها نیز بر غالب بودن نقش نمود زبانی دیدگاه در داستان صحّه می گذارد؛ همچنین نشان می دهد «دیدگاه» پدیده ای پیوسته نیست و ممکن است در روند رخدادهای قصه تغییر کند.
بررسی تحولات معنایی و ساخت اطلاع ساخت های نشانداری در فرآیند ترجمه از انگلیسی به فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تحولاتی می پردازد که ممکن است در لایه های مختلف معنایی، و ساخت اطلاع یک ساخت نشاندار در فرایند ترجمه از انگلیسی به فارسی روی دهد. منظور از ساخت نشاندار در این پژوهش، ساخت هایی چون ساخت نقش برابر، ساخت های وارونه، و ساخت هایی است که در آن ها پیشایندسازی صورت گرفته است. چارچوب نظری پژوهش را دستور نقشگرای نظام مند هلیدی فراهم آورده است و تحولات معنایی ساخت های نشاندارِ ترجمه شده با توجه به فرانقش های سه گانه این دستور یعنی فرانقش تجربی، فرانقش بینافردی و فرانقش متنی بررسی شده است. داده های پ ژوهش نیز از میان نمونه های بسیاری گزینش شده اند که از ده متن ترجمه شده انگلیسی به فارسی استخراج شده اند. این پژوهش نشان می دهد که در لایه های مختلف معنایی یک ساخت نشاندار، و ساخت اطلاع آن، در فرآیند ترجمه ممکن است تحولاتی رخ دهد. برخی از این تحولات، گریز ناپذیر و بسیاری از آن ها قابل اجتناب هستند. همچنین به نظر می رسد که آرایش واژگانی آزاد زبان فارسی، امکانات فراوانی برای بیان معنای ساخت های نشاندار در اختیار آن قرار داده است .
کوششی بر مقایسة شاهنامه و سرود نیبلونگن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر ادبیات کلاسیک دارای حماسه ایست که در آن عناصر اسطوره ای، عناصر داستانی و عناصر واقعی برگرفته از تاریخ وجود دارند. این نکته درمورد ادبیات آلمانی و فارسی که نیبلونگن و شاهنامه سرآمد آثار آنان هستند نیز صدق می کند. از آن روی که این دو اثر از دیدگاه زبانی و فرهنگی زیر مجموعه زبان های هند و ژرمن هستند، عناصر مشابه بسیار در آنان وجود دارد که با اندک مقایسه ای پدیدار می گردد. این پژوهش تلاشی است بر مقایسه میان این دو حماسه ملی و شرط مهم در مقایسه دو اثر با یکدیگر، شناختن هر چه بهتر آنان است. به همین دلیل در این مقاله ابتدا دو شاهکار «سرود نیبلونگن» و «شاهنامه» از لحاظ پیدایش، ساختار و محتوی بررسی گشته اند. سپس نخست به ذکر شباهت ها و تفاوت های پهلوانان برتر دو حماسه پرداخته شده و بعد نمادها یا پدیده های مشترک میان دو اثر آمده است. آنچه در مقایسه این دو اثر در هر بخش به دست آمده است به صورت جدول ارائه گشته تا بتوان بر آنچه گفته شد، نگاهی اجمالی افکند.
جیمز موریه، حاجی بابا و ادبیات استعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه از جمله آثاری است که ردپای موج جدید استعمار در آغاز سده نوزدهم در آن به خوبی آشکار است، استعماری که به یاری گفتمان نوپای شرق شناسی، متون ادبی را همچون ابزاری برای گستراندن و مستحکم ساختن آمریت و اقتدار غرب بر شرق به کار گرفت. در این نوشته، تلاش بر این است که با بررسی مناسبات سیاسی ایران و انگلستان در دهه های آغازین سده نوزدهم و تشریح نقش موریه در این مناسبات و نیز با ارائه گزارشی کوتاه از روند شکل گیری و پیشرفت گفتمان شرق شناسی و جایگاه موریه و کتاب اش در این روند، نشان داده شود که چگونه رمان حاجی بابا، به مثابه جزئی از پیکره گفتمانی ادبی- استعماری، ساختارهای سلطه گری و برتری جویی غرب را درونی کرده و به تکرار و تقویت آنها پرداخته است.
نقد بافتاری ترجمههای کتاب شازده کوچولو با تکیه بر زبانشناسی متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، با نقد و بررسی بخشهایی از ترجمههای فارسی کتاب شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری، در پی پاسخ دادن به این پرسش بوده ایم که تا چه اندازه بافتار متن اصلی، در ترجمه مورد توجه قرار گرفته است. مقابلهای که بدون تجزیه و تحلیل صورت گیرد و تنها با غلط گیری و ویرایش سر و کار داشته باشد، چندان سودمند نیست. در مبحث نقد ترجمه، ناگزیر از رویآوردن به نظریههایی هستیم تا از طریق آن ها، نقدی علمی و مستدل به دست دهیم. با تکیه بر این نظریه که متن و بافت، مکمل یکدیگرند و درک معنا به بافتار متن بستگی دارد، و بعد از تعریف کردن مفهوم های بافت، همبافت، بافتار، و ساختار خرد و کلان متن، در این پژوهش کوشیده ایم تا با بررسی بافتار متن اصلی و در صورت نیاز، بافت آن، بخشهایی از ترجمههای انجام شده از متن اصلی (زبان فرانسوی) را نقد و بررسی کنیم. در این مطالعه، مشخص شد که بی توجهی به بافتار متن اصلی، موجب بروز کاستیهایی در ترجمه در سطح واژه و جمله می شود و پیوستگی و انسجام متن را مختل میکند.
نظریه های خواندن و درک مفاهیم
حوزههای تخصصی:
نحوه منفی در زبان فارسی و انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ویژگی های نحو منفی در زبان فارسی و انگلیسی مورد مقایسه و مقابله قرار می گیرد و وجود دستور جهانی در مراحل فراگیری ساختارهای منفی در زبان اول و دوم بحث می شود. شواهد نشان می دهد که ساختار نحو منفی در زبان فارسی در جایگاه فرافکن منفی معین می شود و نیازی به انتقال افعال زماندار و غیر زماندار به جایگاه فرافکن زمان ندارد این در حالی است که در زبان انگلیسی جهت منفی کردن، افعال زماندار باید به جایگاه فرافکن زمان منتقل شوند. برای اثبات این موضوع در زبان فارسی وجود و عدم وجود نشانه منفی با نشانه استمراری "داشتن" بررسی می شود.
رده شناسی واژه بست در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ساختواژه، واژه بست به واحدی اطلاق می شود که حد واسط تکواژهای آزاد و وابسته است و تفکر سنتی تقسیم تکواژها به دو گروه آزاد و وابسته را بطور جدی مورد سؤال قرار می دهد. واژه بست ها، هم بعضی از خصوصیات واژه ای و هم برخی از ویژگیهای تکواژهای وابسته را دارند. مطالعه واژه بست ها حوزه مهمی از زبانشناسی از جمله ساختواژه و نحو را در بر می گیرد. در مقاله حاضر تأکید بیشتر بر ساختار ساختواژی واژه بست های زبان فارسی است، اما بحث های نحوی نیز به ناگزیر دنبال شده است و سعی بر آن است تا واژه بست های زبان فارسی بر اساس متغیرهای رده شناختی که ماهیتی جهانی دارند، مورد مطالعه قرار گیرند. از این رو واژه بست های زبان فارسی بر اساس الگوهای رده شناختی آیخن والد (2003)،بیکل ونیکلز (2007)، و کلاونس (1985) مورد مطالعه قرار گرفته اند. مقاله حاضر ثابت می کند که می توان از الگوی پیشنهادی آیخن والد به عنوان ابزاری علمی و البته مناسب جهت تشخیص و مطالعه واژه بست های زبان فارسی استفاده کرد.
ادبیات و فلسفة وجودی (اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میان فلسفه و ادبیات به روزگاران بسیار دور و حداقل به زمان افلاتون فیلسوفی که همپای شهرت فلسفی اش ادیب توانایی نیز بود، باز می گردد؛ شوپنهاور، راسل، برگسون و ... از دیگر فیلسوفانی بودند که آثارشان، به گواهی منتقدان، با بهترین آثار ادبی پهلو می زد. چنین به نظر می رسد که این اندیشمندان برای بیان عقاید فلسفی خود ناگزیر از به کارگیری زبانی روشن بوده اند اما درباره فیلسوفان وجودی و ارتباط آنان با ادبیات و ژانرهای ادبی، باید به گونه ای دیگر اندیشید. در این مقاله ابتدا کوشیده شده است تا با برجسته ساختن مواردی چون رویکرد پدیدار شناسانه این فیلسوفان، تغزلی و عاطفی بودن اندیشه آنان و تلقی شان از انسان چون «هستی ـ در ـ جهان» به علل درهم تنیدگی این اندیشه فلسفی با ادبیات اشاره شود و در ادامه نیز نشان داده شود که چگونه اعتقاد به تقدم وجود بر ماهیت انسانی و نقش تعیین کننده وضعیت های انسانی در شکل گیری ماهیت انسان سبب پیوند این اندیشه با ژانرهایی چون رمان، داستان کوتاه و نمایش نامه گردیده است و باور به توانایی شعر در آشکار ساختن هستی، عامل آشتی دهنده شعر با فلسفه وجودی است.
دستور زبان همگانی و شکل گیری دانش زبانی
حوزههای تخصصی:
مشاهدات عادی نشان می دهد که شکل گیری دانش زبانی در روند زبان آموزی همانند رشد اندامها و فعالیتهای زیستی دیگر به طور طبیعی و کم وبیش یکسان نزد همه افراد به انجام می رسد؛ به این معنی که در ذهن سخنگویان هر زبان به طور ناخوداگاه و کاملا طبیعی دانش مشترکی درباره زبان محیط شکل می گیرد که آنان را تا پایان عمر به تولید و درک گفتار و نوشتار و نیز تنظیم اندیشه و برخی کارکردهای دیگر توانا می سازد. همچنین پژوهشهای بیشتر نشان داده است که تنها با فرض وجود اصلها و ویژگیهای زبانی همگانی که از راه وراثت زیستی در ذهن انسان پدید می آید، توضیح شکل گیری دانش زبانی ممکن می شود. توصیف دقیق دانش دستوری زبانهای گوناگون که به آن دستور زبان زایا گفته می شود و جستجوگری در آنها، نظام اصلها و ویژگیهای زبانی همگانی را نیز آشکار می نماید.در این مقاله، کوشش می شود که با اشاره به برخی داده های زبان فارسی، اثبات فرض دستور زبان همگانی و شکل گیری دانش زبانی به عنوان ویژگی خاص نوع انسان بررسی و ارائه گردد.
بررسی معناشناختی استعاره زمان در داستان های کودک به زبان فارسی (گروه های سنی الف، ب، ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره یکی از مهم ترین موضوعات مورد بحث در زبان شناسی شناختی است. هدف از مقاله حاضر بررسی وجود و کیفیت استعاره ی مفهومی «گذر زمان به مثابه حرکت در مکان» در قصه های کودک در گروه های سنی الف، ب و ج، در چارچوب معناشناسی شناختی بر اساس نظریه معاصر استعاره ی لیکاف است.
روش انجام این مقاله به صورت توصیفی– تحلیلی بوده است. در این مقاله داده ها به روش کتابخانه ای و از 60 کتاب کودک گرفته شده است.
به طور کلی می توان از این مقاله چنین نتیجه گیری کرد که: الف) به نظر می رسد، کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند و این نه تنها از طریق حرکت خطی، در راستای افقی و عمودی امکان پذیر است بلکه جهت حرکت از لحاظ کیفی می تواند متفاوت باشد؛ بدین معنی که حرکت می تواند به صورت حجمی، فضا یا ظرفی را پُر کند، سطحی را بپوشاند یا به صورت تغییر حالت و وضعیت خود را نشان دهد. ب) کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، نه تنها مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند بلکه عملکرد الگوی نگاشت "" زمان چیز است""، ""آن چیز در حرکت است"" در استعاره زمان، با فرافکنی هستی شناسانه به ماه و خورشید و اشیاء پیرامون کودک وابسته است و بر درک مفهوم زمان تأثیر مستقیم دارد.