فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۸۱ تا ۳٬۸۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
229 - 249
حوزههای تخصصی:
معرفت حضوری در باب خداشناسی از جانب اندیشمندان بسیاری مورد واکاوی قرار گرفته است. این نوشتار در پی پاسخ به این سؤال است که در منظر افلوطین و مولوی معرفت حضوری به احد چگونه و از چه طریقی حاصل می شود؟ فرضیه مقاله این است که: امکان معرفت حضوری برای شناخت احد از طریق نوس/عقل کلی به روش شهودی وجود دارد اما در مرحله نهایی این ادراک حضوری حتی با فرارفتن از نوس/عقل کلی به دست می آید. روش مقاله در فهم و تحلیل سخنان این دو، تطبیقی با رویکرد تفسیری است. اهمیت جستار به ویژه در زمینه مطالعات بین فرهنگی از این رو است که با وجود آن که برخلاف مولوی، عرفانِ افلوطینی ملتزم به وحی نیست و این عرفان ارتباط چندانی با دین عصر خود (مسیحیت) برقرار نمی کرد و فارغ از تفاوت در منطق و بیان، در خصوص امکان معرفت حضوری به احد و چگونگی آن، اشتراکات نسبی یافت می شود.
هابرماس و دیگریِ عقلانیت غربی: منطقِ دوگانه مشمول گردانیدن و از شمول خارج ساختن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
145 - 165
حوزههای تخصصی:
این مقاله نشان داده است که ادعای هابرماس در مورد همه شمولی مدرنیته، بر پایه تصور ویا برداشتی از مدرنیته قرار گرفته است که با عقلانیت غربی پیوندیافته است: «ما بی شک، ادعای همه شمولی را با درک غربی خودمان از جهان پیوند می زنیم»Habermas, 1984: 17) ) .مقاله بحث کرده است که برداشت مذکور ، وقتی در متن جهانی سرشار از تنوعات فرهنگی قرار داده شود، بسیار پرسش برانگیز خواهد بود. در جهت برجسته ساختن تناقضات ادعای هابرماس، قسمت اول این مقاله بحثی عرضه کرده است در باب منطق دوگانه عقل در زیست جهان تا نشان دهد عقلی که بنیاد مدرنیته قرار گرفته است، به اقتضای ذات خود نمی تواند دیگری خود را در حد و اندازه خود به رسمیت بشناسد. این عقل ازیک سو ناچار است برای تحقق وعده همه شمولی خود، دیگری غیر غربی را به حساب آورد و از سویی دیگر به دلیل نقش محوری و بنیادینی که برای خود قائل است، او را از شمول خارج کند. این منطق که از آن به عنوان «مشمول گردانیدن» و «از شمول خارج ساختنِ» همزمان نام برده شده است، نه تنها اعتراضاتی فلسفی و تاریخی را در دنیای فکری غیر غربی برانگیخته است، بلکه در فلسفه و تاریخ معاصر غربی نیز مورد نقد جدی قرار گرفته است. در برابر ادعای همه شمولی هابرماس بر پایه عقلانیت غربی، مقاله در قسمت دوم خود با گشودن بحثی پیرامون تنوع روشنگری ها بحث کرده است که « دیگری غیر غربی» ضرورت دارد خود را از حاشیه به متن بکشاند و درجهت به رسمیت شناخته شدن خویش، پروژه تجدد سنت خویش را با رویکردی نوین از سر گیرد و در فرایند همه شمولی راستین که حاصل مشارکت همه فرهنگ ها است، نقشی ایفا کند
تبیین و بررسی وحدت اشیاء از جمله انسان با اتکاء بر صورت گرایی توماس آکوئیناس؛ تفسیر نخست: اوصاف به منزله قوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
63 - 83
حوزههای تخصصی:
ادربرگ به عنوان یکی از صورت گرایان تحلیلی مایل است با اتکاء بر آموزه های آکوئیناس، وحدت شئ را به صورت نسبت دهد. به نظر وی این مهم تنها درگرو آن است که خود صورت واحد باشد نه مرکب. ما در این مقاله نشان داده ایم که هرچند می توان با این ادعای ادربرگ همراه کرد اما متافیزیک خاص او توان آن را ندارد که پشتوانه چنین آموزه ای قرار گیرد. بدین منظور ابتدا بر تبیین وی از صورت تمرکز کردیم، سپس استدلال او را بر وحدت صورت بیان کردیم و نشان دادیم که این استدلال دارای نقاط ضعف عدیده است. درادامه استدلال مختار را بر وحدت صورت که برگرفته از ارسطو است، تبیین کردیم. در پایان نشان دادیم که حتی اگر از ضعف های استدلال ادربرگ بر وحدت صورت چشم پوشی کنیم و مدعای او را بر واحد بودن صورت بپذیریم، متافیزیک وی نمی تواند پشتوانه این نظریه قرار گیرد.
بدن آگاهی و نسبت آن با معماری بر اساس فلسفه زیبایی جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی همگانی معماری بر اساس آرای جان دیویی بر سه مولفه ی بدن،محیط وتجربه برای همگان استوار است. پرسش بنیادین در این پژوهش،چیستی بدن و تناسب آن با زیبایی شناسی است.مولفه ی کالبد-بدن در روند تحقیق با گزاره های تن آگاهی،حس آگاهی،پسا بدن،جنسیت،بدن تجربه،بدن-شی ابژه،بدن-موقعیت بررسی شد و تناسب با زیبایی شناسی همگانی با روش تحلیلی استنباطی انجام شد. مرز بین مولفه ی کالبد-بدن با مولفه ی محیط-طبیعت متغیر تبیین شد که با توجه به شرایط زیست محیطی-زیست انسانی و موقعیت بینابینی شاکله ای به مانند هندسه ی متغییر و نوبه نو شونده ی تعاملی تکوینی به خود می گیرد و معماری به سان "ابزار" و"بدن امتداد یافته" در راستای اهداف آرمانی انسان در بستر زندگی تجربه می شود. الگوواره بدن و معماری در این تجربه همگانی،منشوری و زیبایی شناسانه است.
Heidegger’s Socrates: “Pure Thinking” on Method, Truth, and Learning(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
127-145
حوزههای تخصصی:
This speculative essay develops a unique understanding of Socrates by reading Heidegger in relation to contemporary Platonic scholarship arising from the Continental tradition, which embraces Plato’s Socrates as a non-doctrinal philosopher. The portrait of Heidegger’s Socrates that emerges is related to contemporary education and its drive toward emphasizing an academic focus on Science, Technology, Engineering, and Math (STEM) at the exclusion of the Liberal Arts, with the goal of showing that other forms of “knowledge,” such as the philosophical “truth” emerging from the relationship between the human and the unfolding of Being, while stifled or neglected in STEM curricula, are also crucial to our continued development as human beings. Ultimately, the essay seeks to draw out an authentic vision of paideia by turning to the valuable, albeit limited, writings of Heidegger focused specifically on the historical philosopher Socrates, as opposed to Plato.
ارزیابی انتقادی استدلال انتفاء بر حسن و قبح عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه ما «استدلال انتفاء» می خوانیم دومین استدلال از سه استدلالی است که خواجه نصیرالدین طوسی، در کتاب تأثیرگذار تجرید الاعتقاد ، بر حسن و قبح عقلی اقامه کرده است. بر پایه این استدلال، نفی حسن و قبح عقلی مستلزم نفی حسن و قبح شرعی است. نتیجه مورد نظر خواجه و مقدمات استدلال، به دلیل وجود جهات متفاوت معناشناختی، هستی شناختی و معرفت شناختی، قابلیت تفسیرهای متعدد دارد. صورت بندی منطقی معقول ترین خوانش استدلال، که آن را خوانش شکاکانه نامیده ایم، نشان می دهد که نتیجه آن انکار حسن و قبحِ شرعیِ معرفت شناختی است، که البته مشکلات همین تقریر نیز آن را در ردّ نظریه حسن و قبح شرعی معرفت شناختی ناتوان ساخته است. از جمله اشکالات می توان به این موارد اشاره کرد: ابهام در مفهوم امکان به کاررفته در استدلال، استفاده از مقدمات غیربدیهی غیرمستدل، و خلط میان وقوع دروغ گویی و امکان دروغ گویی در غیر قابل اعتماد دانستن دیگری در اِخبار خود. روشن است که این مقاله در پی دفاع از حسن و قبح شرعی یا ردّ حسن و قبح عقلی نیست و ادعای آن صرفاً ناتمام بودن استدلال انتفاء بر حسن و قبح عقلی است.
طرفین گفتگو در دیالوگ گادامر: اشخاص یا اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گادامر همچون افلاطون «دیالوگ» را مبنای شناخت می داند، بدین معنا که ما از طریق دیالوگ اشیا پیرامون خودمان را می شناسیم. روشن است که برای تحقق دیالوگ، دست کم، دو طرف لازم است. در افلاطون، حداقل در نگاه اول، چنین به نظر می آید که طرفین دیالوگ دو شخص هستند. آیا در گادامر هم چنین است؟ برای این پرسش در میان مفسرین گادامر دو پاسخ وجود دارد. الف) اکثر آن ها دیالوگ میان اشخاص را اساس می دانند. به نظر آن ها، ما به مثابه اشخاص برای شناخت جهان و اشیاء پیرامون خودمان باید گرد هم آییم و با یکدیگر گفتگو کنیم. ب) اما برخی از آن ها همچون فیگال Günter Figal خود اشیا را نیز دوشادوش اشخاص طرفی برای گفتگو می شمارند؛ زیرا انسان و جهان هر دو در گادامر زبانمند هستند. اشیاء نیز زبانمند هستند و چیزی برای گفتن دارند. فهم و شناخت در گفتگوی زبانی میان انسان و جهان به مثابه طرفین گفتگو، یعنی به مثابه من/تو، رخ می دهد. در این مقاله می کوشیم نشان دهیم که هر دو نحوه ی «گفتگوی میان انسان و جهان» و «گفتگوی میان اشخاص» در هرمنوتیک فلسفی گادامر به همراه یکدیگر مبنای شناخت و فهم هستند.
نشانه شناسی باستان و تأثیر آن در شکل گیری مبحث دلالت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
99 - 123
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، چگونگی شکل گیری نظریه دلالت و تأثیرپذیری اندیشمندان مسلمان در طرح و گسترش این مبحث مورد بررسی قرار می گیرد. برای این منظور، به آموزه های سه مکتب مهم یونانی ای اشاره می شود که به بررسی و تحلیل نشانه ها پرداخته و آموزه هایشان در نویسندگان دوره های بعد مؤثر واقع شدند: نخست ارسطو بود که در ابتدای العباره و انتهای دفتر دومِ تحلیل پیشین به بررسی نشانه ها پرداخت؛ دودیگر پزشکان که نشانه ها را ذیل دو دسته اصلی تقسیم می کردند و سدیگر رواقیان که نشانه ها را به مثابه مدخل بحث از استدلال ها مورد بررسی قرار می دادند. در دوره اسلامی، ابن سینا نخستین منطق دانی است که با تقسیم بندی انواع دلالت لفظی وضعی به بررسی دقیق دلالت روی می آورد و آموزه های وی که اغلب توسط دیگر منطق دانان تکرار می شود، عمدتاً با توجه به گفتارهای ارسطو در ابتدای کتاب العباره شکل می گیرد؛ پس از ابن سینا، همگام با تصریح به دلالت های لفظی طبعی در آثار خونجی و دیگر منطق دانان به پیروی از فخرالدّین رازی، دلالت های لفظی عقلی نیز در آثار ارموی، علامه حلی و قطب الدین شیرازی مورد اشاره می گیرند و قطب الدین رازی با بحث از دلالت های غیرلفظی دامنه نظریه دلالت را گسترش داده و تعریف جدیدی از «دلالت» ارائه می کند؛ این تعریف جدید از دلالت و توجه به دلالت های غیرلفظی را می توان ناشی از مباحث ارسطو در دفتر دوم تحلیل پیشین و همچنین آموزه های رواقیان و پزشکان دوره باستان دانست که احتمالاً از دو طریق، یعنی آثار متکلمان و شارحان منطق ارسطو بر منطق دانان دوره های بعد مؤثر واقع شده اند.
جایگاه شناسی احکام قضایا در میان منطق دانان مسلمان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۸)
129-164
حوزههای تخصصی:
در کتب منطق اسلامی مباحثی شامل تناقض، عکس مستوی و... یافت می شود. تفاوت مشهود در نوع نگاه عالمان منطق در خصوص جایگاه و اهمیت این مباحث، مبدء این سؤال است که احکام قضایا در دیدگاه منطق دانان اسلامی چه اهمیت و جایگاهی، و در طول تاریخ منطق چه تحولاتی داشته است؟ و اینکه این تحولات چه تأثیری بر علم منطق داشته است؟ در این مقاله، بنا بر یافته هایی که از کتب قدما و متأخرین منطق دان به دست آمد، سیر تطور احکام قضایا (با تأکید بر قضایای حملیه) به سه دوره تاریخی تقسیم شده است و در هر دوره با لحاظ تاریخ حیات نویسنده، تبویب کتاب های آنها شناسایی شده و جایگاه احکام قضایا در آن کتاب ها و همچنین تعداد احکامی که به آن اشاره کرده اند، مطرح شده است.
تحلیل و ارزیابی تلقی سلبی فیلسوفان از اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
13 - 34
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به تحلیل و بررسی یکی از دو تلقی رایج اختیار یعنی تلقی سلبی یا همان تعریف اختیار به برخورداری از امکان های بدیل می پردازد؛ و سعی دارد با احصاء عقلانی انواع ردیه ها و دفاعیه های ممکن برای آن، به ارزیابی و تعیین صحت یا سقم این تلقی مشهور تاریخی نائل شود. بررسی ها نشان می دهد که اختلاف بر سر این صحت و سقم اولین اختلافی است که فلاسفه را در بحث از جبر و اختیار در قالب دو طیف عمده ناسازگارباور و سازگارباور رویاروی یکدیگر می نشاند. اختلاف این دو طیف از نسبت میان اختیار سلبی با دترمینیسم آغاز می شود، با بررسی امکان اختیار در یک جهان متعین ادامه می یابد و نهایتاً به شکل دو ایراد اساسی از جانب هر یک علیه دیگری قوام خود را می یابد: فرضیه ذهن آزار دترمینیسم از جانب ناسازگارباوران در برابر چالش معقولیت از سوی سازگارباوران؛ و به این ترتیب تأیید یا رد چنین تلقی یی نهایتاً بسته به ارزیابی این دو ایراد خواهد بود. حاصل ارزیابی ما در این مقاله ردّ تلقی سلبی است.
پارادوکس مور و تحلیل رویکرد مور درباره آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
117 - 134
حوزههای تخصصی:
جرج ادوارد مور متوجه شد جملاتی مانند «P؛ اما من باور ندارم که P» و «P؛ اما من باور دارم که ~P» می توانند محتوای صادقی داشته باشند؛ اما اظهارشان پوچ و بنابراین پارادوکسیکال است. همچنین او دریافت که این جملات اگر به صورتِ سوم شخص و یا در قالب زمان گذشته اظهار شوند، اظهارشان پوچ نیست. پس از مور نیز مشخص شد علاوه بر اظهارپذیرنبودن این جملات، آنها نمی توانند به درستی باور شوند. در این مقاله ابتدا به معرفی مهم ترین ویژگی های این نوع جملات پرداخته می شود و سپس ضمن معرفی رویکرد اظهاری مور درباره این جملات، استدلال می شود که می توان دستِ کم چهار نقد مهم را به این رویکرد وارد دانست و درنتیجه، این رویکرد نمی تواند تبیین کارآمدی درباره پارادوکس مور ارائه کند.
عیار منطق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
85 - 101
حوزههای تخصصی:
پرسش اساسی پژوهش این است که آیا فقط نام اصطلاحات در منطق سهروردی با منطق مشاء فرق دارد یا او دیدگاههای متفاوت با مشاء نیز داشته است؟ به عبارت دیگر نوآوری های شیخ اشراق در منطق چیست؟ منطق معرفی شده شیخ اشراق ساده تر است؛ چراکه او از جمله دانشمندانی است که در منطق نگاری، از نظام دوبخشی ابن سینا تبعیت نموده است. بررسی نظام فکری سهروردی از جمله اندیشه های منطقی او که تاکنون به طریقی نظام یافته بررسی نشده است، رهیافتی برای رسیدن به این هدف است. با روشی عقلی - تحلیلی در منطق سهروردی می توان گفت که او سعی داشته تا با نگرش خاص خود به بازسازی نظام منطق ارسطو اقدام کند. او بر منطق اشکالاتی وارد کرده که می توان به اشکال بر نظریه تعریف ارسطوئی، عکس، کیفیت و کمیت قضایا، قیاس ارسطوئی و اشکال چهارگانه آن اشاره کرد. در این منطق بیشتر سعی شده تا به کلیات پرداخته شود؛ وی برخی قسمتهای منطق ارسطوئی مانند کلیات خمس و مقولات را از دایره منطق خارج دانسته است. در باب مغالطات نیز نظر وی این است که باید با دیدی کاربردی به آنها نگریست و دایره آن را به مباحث فلسفی می کشاند. درنهایت می توان گفت منطقی که سهروردی پیشنهاد کرده تنها در نظام فلسفی وی معنا دارد. در منطق اسلامی، اکثر منطق دانان به همان منطق ارسطویی بسنده کرده و به منطق اشراق توجه کمتری شده است، در حالی که طبق نظر سهروردی شناخت کامل فلسفه اشراق منوط به شناخت منطق اشراقی است.
واکاوی مبانی قرآن شناختی نواندیشان معاصر در مکتب نواعتزالی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
چیستی وحی قرآنی یکی از مهم ترین موضوعاتی است که نومعتزله دیدگاه های چالش برانگیزی را پیرامون آن مطرح کرده اند و به دنبال آن بسیاری از نو اندیشان و دگراندیشان معاصر در این حوزه با تاثیرپذیری از این اندیشه، جهت گیری سکولاریستی نسبت به معارف وحیانی پیدا کرده اند. هسته مشترک دیدگاه های نواعتزالی عقل گرائی افراطی، تجربه محوری، اسطوره انگاری، زبان شناسی انتقادی بر قرائت قرآن کریم و گرایش به هرمنوتیک فلسفی است. در این نوشتار، مهمترین مبانی اندیشه نواعتزالی مطرح و نارسائی آن با مدلول ایات قرآن و ادله عقلی به روش بررسی اسنادکتابخانه ای و تحلیل عقلی ونقلی مورد بررسی و نقادی قرار می گیرد. حاصل این پژوهش ، در تعارض دیدن مبانی این اندیشه با حقایق قطعی هستی شناسی و حکمت بالغه الهی به دلیل رویکرد افراطی اصحاب آن به عقل و یافته های علوم تجربی و انکار علم حضوری پیامبر اکرم در تلقی آیات الهی است؛گذشته از اینکه این مبانی با دیدگاههای اعتزال کهن( به عنوان خاستگاه اصلی آن )همخوانی و مطابقت ندارد.
خوانش دلوز از عملکردهای تخیل کانتی با توجه به سنتزهای سه گانه ی تفاوت و تکرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر شرحِ افعال و عملکردهای تخیل از وجه هستی شناختی در نظر دلوز با تکیه به آثار پیش نقدی و نقدی کانت است. مفروض اینکه عملکردهای تخیل، در تفکر دلوز از رهگذرِ قوه صورتبخش در تفکرپیشانقدی، فعالیت سنتز و شاکله در نقد اول و نیز تولید و تکوین در امر والا و سمبولیسم در نقدسوم وضوح می یابد. دلوز با یک سری تأکید، سنتزهای سه گانه ی تفاوت و تکرار را بر شالوده ی فعل و عملکردهای تخیل کانتی استوار می کند. در سنتزهای کانتی به کثرات در یک زمان و مکان نظم بخشیده می شود. شاکله به عنوان تعین زمانی، سنتزهایی را تحت سلطه فاهمه انجام می دهد و به داده های حسی فرم می دهد. در دو وضعیت امر والا و نمادسازی، تخیل با فعل تولید و عملکرد تکوین با قوام بخشی به هماهنگی قوا می پردازد. سنتز زمانمند اول دلوز با تمرکز بر سنتز دریافت کانتی، متعلق به اکنون، عادت و مبتنی بر فعل انقباض است. در سنتز زمانمند دومِ دلوز، به موازات امر والا و تکوین شاکله ی کانتی، گذشته ناب، در قالب طرح پرسشی که برهم زننده ی زنجیره متوالی اکنون است، تکوین می یابد. در سنتز سه مرحله ای سوم بعد از دو وقفه، فرم ناب زمان تکوین پیدا می کندکه با مراحل سمبولیسم و بن بست شاکله ی کانتی همخوان است. نتیجه اینکه سنتزهای زمانمند دلوزی در تفاوت و تکرار، مبتنی کنش، فعل و عمل تخیل کانتی در وضعیت های مختلف است.
پارادوکسِ کارنپ و شک گرایییِ مرتبه دومِ وجودشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
183 - 196
حوزههای تخصصی:
گفتنِ این که "عدد اَوّلی بزرگ تر اَز صد وجود دارد" مستلزمِ این اَست که "اَعداد وجود دارند". کارنپ، گویی، اَوّلی را می پذیرد و دومی را نه. چگونه؟ و اَگر او دیدگاهی پیرامونِ وجود شناسی، و به عبارتِ دقیق تر، در فراوجود شناسی، دارد که چونین نتایجی را پی می آورد، آیا نباید دیدگاهِ او را پارادوکس گونه دانست؟ نویسنده با تقسیم بندییِ وجود شناسان به سه دسته، پاسخ می دهد "خیر". در واقع، دو پرسشِ اَصلی در وجود شناسییافت می شود: "چه هست؟"؛ و "بر چه معیاری چیزی هست؟". وجود شناسانِ دسته نخست، پاسخِ پرسشِ اَوّل را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ دوم می دانند. من آن ها را روش گرا نامیده اَم. وجود شناسانِ دسته دوم، جزئی گرایان، پاسخِ پرسشِ دوم را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ اَوّل می دانند. وجو شناسانِ دسته سوم، اَز اَساس منکرِ اِمکانِ پاسخ گویی به هریک اَز پرسش هایِیاد شده اَند. من این دسته را شک گرایییِ مرتبه دومِ وجود شناختی نامیده، آن را به کارنپ اِسناد می دهم و نشان می دهم چگونه با این اِسناد، دیدگاهِ کارنپ پارادوکس گونه نخواهد بود. در دیگر سو، با گنجاندنِ کارنپ در دستهی اِرجاعِ بی دردسر، در برابرِ دستهی اِرجاعِ دردسرساز، نشان می دهم که او چگونه، بی آن که متوجّهِ وجود باشد، اِرجاع می دهد.
بررسی مفهوم «صورت» نزد ابن باجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکت، مبدا اساسیِ طبیعیات ابن باجه(1098-1138) است که بر تمامی دیدگاه های طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابن باجه ای نقش برجسته ای ایفا کند. مهم ترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام جابجایی است. در مقاله ی حاضر مفهوم صورت نزد ابن باجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام بررسی خواهد شد. استدلال های ابن باجه در مبحث «صورت» و مفاهیم مرتبط با آن علاوه بر تاثیر از آرای ارسطو، به واسطه ی عقل گرا بودن وی همواره از اندیشه های افلاطون و فارابی نیز بهره گرفته است. وی به تاثیر از فارابی، نقش صورتی معقول و مجرد از ماده(عقل فعال) را در عالم مافوق قمر و حرکت اجرام سماوی و به تبع آن در حرکت اجسام زمینی موثر دانسته است. این دیدگاه در استدلال او پیرامون تمایز محرک از متحرک در حرکت خودبه خودیِ اجسام طبیعی نیز تاثیرگذار بوده است.
ایران: شرق میانی نگاهی حکمی به جامعیّت وجوه شرقی و غربی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
49 - 61
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و تمدّن ایران در میانه دو فرهنگ و تمدّن بزرگ قرار گرفته است. یکی فرهنگ و تمدّن شرق آسیا و دیگر فرهنگ و تمدّن یونان. شرق آسیا در جانب شرقی وجود، جانب روح و روحانیّات قرار می گیرد و تقدیر تاریخی آن نیستی است و یونان در جانب غربی، جانب جسم و جسمانیات است و تقدیر تاریخی آن هستی است. در این میان احکام فرهنگ و تمدّن ایران نه احکام جانب شرقی و نه احکام جانب غربی است. فرهنگ و تمدّن ایران جامع شرق و غرب است و میراث دار صورتی از تفکّر معنوی است که هم ناظر به وجوه شرقیّه است و هم ناظر به وجوه غربیّه. حقیقت معنوی قلب نیز در وجود آدمی، بنا بر نظر عارفان مسلمان مقام برزخ و واسطه میان روحانیّت صرف و جسمانیّت صرف است. بنابراین ایران را تعلّق و پیوندی وثیق با مقام قلب حاصل می آید. به همین جهت میان تاریخ و فرهنگ و تمدّن ایران با اسلام، در مقام دین جامع، وفاق و قرابت و تلائم کامل برقرار است.
بررسی و تحلیل اعتمادگرایی از منظر گلدمن و پلنتینگا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
37 - 65
حوزههای تخصصی:
بر اساس بررسی و تحلیل دو نظریه مهم اعتما دگرایی فرایندی آلوین گلدمن و فضیلت محور آلوین پلنتینگا، می توان صورت بندی کلّی ای از نظریه های اعتمادگرایانه ارائه داد و بر این اساس وجوه تمایز این نظریه ها از نظریه های درون گرایانه و سایر نظریه های برون گرایانه را تعیین کرد. مؤلفه های مشترک نظریه های اعتمادگرایانه فرایندی گلدمن و فضیلت محور پلانتینگا عبارت اند از: مؤدی به صدق بودن، عدم لزوم آگاهی فاعل شناسا به ماهیت باور، جایگزینی ارزشمند بودن فرایند و ابزار ادراکی باور به جای ارزشمند بودن باور، ناوظیفه گرا بودن، توجه به عوامل معرفتی و غیرمعرفتی بیرون از باور، توجه به ویژگی های فاعل شناسا و محیط شکل گیری باور، وسعت دامنه معرفت، اجتماع محور بودن و نتیجه گرا بودن. نظریه های اعتمادگرایانه با این شاخص ها از دو دسته نظریه های درون گرایانه و سایر نظریه های برون گرایانه متمایز می شوند. درعین حال باید توجه داشت که نظریه های اعتمادگرایانه با اخذ مؤلفه های هنجارمندی، نظام صدق ساز، مطابقت با واقع و باورهای پایه خطاپذیر به برخی از نظریه های مبناگرایانه گرایش پیدا می کنند. نظریه پلنتینگا با لحاظ مؤلفه هایی- همچون فضایل معرفتی، موفقیت و تکامل- مشابه نظریه های مبتنی بر فضیلت است و نظریه گلدمن با در نظر گرفتن ارتباط علّی امر واقع با باور، به نظریه های طبیعت گرایانه نزدیک می شود.
بررسی رویکردهای کلامی مکتب اصفهان در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
103 - 126
حوزههای تخصصی:
شکل گیری مکتب علمی اصفهان نقطه عطف در تاریخ اندیشه کلامی شیعه عصر صفوی است و در کنار پیدایش حکمت متعالیه، کلام اسلامی جایگاه ممتازی یافت و زمینه رشد و گسترش مباحث کلامی شیعه را در غالب سه رویکرد فراهم آورد. «کلام فلسفی» در مکتب اصفهان بر رویکردهای دیگر کلامی تقدم زمانی داشت و اوج آن در آثار و آرای فیاض لاهیجی تبلور یافت و این شاگرد برجسته صدرا، به نوعی تحت تأثیر اندیشه مشاء آثار کلامی خود را ارائه نمود. ظهور «کلام نقلی و روایی» با محوریت علامه مجلسی بر رونق کلام شیعی افزود. با وجود اعتماد شدید مجلسی بر روایات اهل بیت: نمی توان او را عالمی اخباری و ضد عقل انگاشت؛ زیرا او عقل را به عنوان ابزار کسب معرفت دینی دخالت می داد. افزون بر این دو رویکرد کلامی می توان از شکل گیری یک رویکرد ترکیبی توسط قاضی سعید قمی یاد کرد. او که از ذوق عرفانی برخوردار بود و مروج الهیات سلبی تلقی می شد، بر ایجاد تقارب بین ظواهر دینى و فلسفه تأکید داشت و رویکرد «کلام ترکیبی» را بنا نهاد. در این نوشتار ضمن اشاره به جایگاه کلام شیعی در مکتب علمی اصفهان، این سه رویکرد کلامی بررسی شده و تحلیلی از تفوق کلام فلسفی و پرهیز از عقل ستیزی نمایندگان کلام روایی ارائه می شود و اهم ابتکارات و نوآوری های کلامی عالمان عصر صفوی ارائه می گردد.
مقایسه ای میانِ «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگرویِ رالز (بر اساسِ وجوهِ تشابهِ آن دو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
245 - 275
حوزههای تخصصی:
«نظریّه اعتباریّاتِ» سیّد محمّدحسین طباطبائی نظریّه ای برای تبیین ساز وکار آن دسته از ادراکات انسان است که مطابَقی در خارج ندارند و مجعول قوای فعّال انسان اند. دسته ای از این ادراکات، ادراکاتی اند که به حسن (خوبی) و قبح (بدی) مربوط اند. اعتباری دانستن حسن و قبح این فرضیّه را به ذهن ما متبادر کرده که «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی اساساً نظریّه ای قراردادگروانه است. در این مقاله کوشیده ایم تا «نظریّه اعتباریّاتِ» او را با یکی از نظریّه های اخلاق شناختی قراردادگروانه معاصر؛ یعنی، «نظریّه عدالت در حکم انصافِ» جان رالز، مقایسه کنیم، وجوه تشابه آن دو نظریّه را بیان کنیم و به مدد این مقایسه به فهم بهتری از «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگروانه بودن یا نبودن آن دست یابیم. از همین رو، در این مقاله، با روشی تحلیلی، پیش فرض ها، استدلال ها و لازمه های دو نظریّه مذکور را کشف، استخراج و بیان خواهیم کرد. مدّعای ما این است که در هر سه بخش مذکور وجوه تشابهی در نظریّه طباطبائی و نظریّه رالز یافت می شوند که به نحو موجّهی مؤیّد فرضیّه مایند.