فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
نقد و بررسی اهم تقاریر برهان وجودی در فلسفه غرب،(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ اندیشه بشری، برای اثبات وجود خدا راه ها و شیوه های گوناگونی ارائه شده است. در میان براهین اثبات وجود خدا، برهان وجودی بحث برانگیز ترین آنها بوده است.
برهان وجودی با تحلیل مفهوم خداوند، وجود واقعی او را اثبات می کند. این برهان از هر گونه مفهوم تجربی فراتر رفته است. سابقه تاریخی برهان وجودی به ارسطو می رسد، اما این آنسلم بود که در فلسفه غربی آن را در کتاب پروسلوگیون (proslogion) ]گفت و گو با غیر[ به صورت برهان بیان کرده است. از زمان خود آنسلم، مخالفان و موافقان این برهان برای اثبات عقیده خود قلم فرسایی کرده اند. در این میان، دفاع دکارت از این برهان در قرن هفدهم با تقریر جدید، توجه متفکران را به نحو ویژه به آن جلب کرد.
آراء متفاوت برخی فیلسوفان مسلمان معاصر در اعتبار و عدم اعتبار منطقی این برهان نیز جالب توجه است. به هر حال به نظر دقیق، برهان وجودی دلیلی مبهم، نامعتبر و مبتنی بر مغالطه ای از نوع خلط میان مفهوم وجود و مصداق آن است.
گسست چیست؟
مقایسه دیدگاه تکثرگرایی دینی هیک با دیدگاه انحصارگرایی دینی پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله مقایسه و ارزیابی دیدگاه جان هیک و آلوین پلنتینگا در مورد مسئله ی تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه تکثرگرایی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحی را طرح کرده، و تنها راه خلاصی از این چالش ها را نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی می کند. وی با تأکید بر تحول رستگارآفرین از خود محوری به خدا محوری، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آن ها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین می داند. پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی می کند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را مورد بررسی قرار داده و به رد آن ها می پردازد. پلنتینگا، به کمک نظریه کارکرد گرایی صحیح خود، و با وام گرفتن از الگویی معروف به الگوی آکوئیناس-کالوین، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصارگرایی می پردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلال ها و مبانی آن ها، به نظر می رسد که اشکالات عمده ای بر هر دو دیدگاه، به ویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آن ها، وارد است و هیچ کدام از توجیه معرفتی مناسبی برخوردار نیستند. با این وجود، به نظر می رسد، نظریه هیک، به جهت تأکید بر تسامح بین پیروان ادیان، از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا، بر خوردار است.
ارسطو و بنیادگذاری تبیین علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف تبیین فوسیکوس در برابر تبیین لوگیکوس، و شرح و بیان تبیین فوسیکوس بر پایه جستجوی پاسخ های متناسب انواع چهارگانه «چرا» در باب هر امر طبیعی و صنعتی، ارسطو را قادر ساخت تبیین تا علمی را بنیاد گذارد و ویژگی های بنیادی آن را آشکار سازد. این مقاله کوششی است برای بازسازی مسیری که سرانجام به این توانایی منتهی شد. بندهای پایانی مقاله نشان خواهد داد که همه دیدگاه های جدید در باب تبیین علمی، که عموما در دو نگرش کلی «قیاسی – قانون شناختی» و «استقرایی – آماری» دسته بندی می شوند، به گونه ای از تعلیمات ارسطو بر می آیند.
زبان و سکوت
آنامنسیس و اسطوره گردش ارواح
حوزههای تخصصی:
برای کنار گذاشتن تفسیر آنامنسیس افلاطون به فطری گرایی که مفهوم آن در اصل به فلسفه جدید غربی تعلق دارد دو شاهد گویا در دو رساله افلاطون یعنی در فایدروس و جمهوری یافته می شود آنچه افلاطون اسطوره گردش ارواح با خدایان در فایدروس و تمثیل مشهور غار در جمهوری را به آن تطبیق می کند به خوبی چنانکه در این مقاله خواهیم دید نشان می دهد که افلاطون هرگز تصوری از آنچه بعضی فیلسوفان جدید و حتی معاصر غربی به راحتی پذیرفته اند یعنی فطری گرایی نداشته است.
بررسی دیدگاه جی. ال. مکی درباره شر از منظر فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله شر از مسائلی است که برخی فیلسوفان ملحد، آن را دلیلی برای رد وجود خداوند عنوان کرده اند. جی. ال. مکی از جمله فیلسوفانی است که در مقاله "" شر و قدرت مطلق "" ( Evil and Omnipotence )، در صدد آن است که اثبات کند، شر موجود در عالم با برخی صفات خداوند ، همچون قدرت مطلق و خیر مطلق منافات دارد، در نتیجه متأله یا باید به وجود خدا بدون این صفات معتقد باشد یا باید اساساً منکر وجود خدا شود. از منظر فلسفه اشراق ساختار استدلالی مکی در مسأله شر قابل قبول نیست. سهروردی با قضایای مقوم مکی مخالف است. او خداوند را خیر محض و شر را امر عدمی می داند و تعلق نگرفتن قدرت واجب الوجود به محالات ذاتی را محدود کننده قدرت او به حساب نمی آورد، به علاوه معتقد است وجود شر با هیچ یک از کمالات خداوند منافات ندارد و شر قلیل موجود در هستی، لازمه عالم مادی است و فقدان شر قلیل بی تردید حکمت خداوند را زیر سؤال خواهد برد.
واژه ارسطویی «اوسیا» و نارسایی برخی از ترجمه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«اوسیا» برگرفته از «ایمی» (وجود داشتن)، مفهومی اساسی در هستی شناسی ارسطو است. امّا به رغم این اهمّیّت، نصّ آثار ارسطو در این باره یکدست و همگون نیست و افزون بر آن، گزینه هایی که اغلب مترجمان در ترجمه آن برگزیده یا ساخته اند، در معرض اشکال و ایراد است. در زبان لاتین نخستین مترجمان essentia را برگزیدند که به لحاظ دلالت بر «وجود» وافی به مقصود بود ولی دیری نپایید که این گزینه به سود substantia منسوخ شد. صورت انگلیسی این واژه لاتین نیز به خطا معادل «اوسیا» تلقّی شد و هنوز غالب است. با این وجود، انگلیسی زبانان در صدد تغییر برآمده اند و در نتیجه واژه entity به عنوان گزینه ای مناسب جای خود را به تدریج باز می کند. امّا در محافل عرب زبان اشکال به قوّت خود باقی است و اقدامی صورت نگرفته است. هیچ یک از واژگان «ذات»، «جوهر»، و «طبیعت» کارکرد واژه «اوسیا» را ندارد. بدون تردید چنین وضعی در درک و فهم از هستی شناسی ارسطو آثار منفی بر جا گذاشته است.
مقایسه میان افکار ارسطو و ابن سینا در مسائل علت و معلول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
رساله در دو باب تدوین یافته است. مآخذ اصلی در باب ارسطو ، کتاب الطبیعه و ما بعد الطبیعه ، و در باب ابن سینا ، شفا و اشارات است. مباحث باب اول عبارت است از بررسی علل چهارگانه تناهی علل ، بخت و اتفاق و تفاوت میان آندو علت اولی و علت غائی در باب دوم ، همزمانی و مناسبت میان علت و معلول ، برهان وسط و طرف یا تناهی علل فاعلی ، تناهی علل غائی قابلی ، و صوری و اثبات واجب الوجود از نظر ابن سینا بررسی می شود. نگارنده ضمن نگارش خلاصه ای از هر باب موارد اختلاف نظر میان ایندو فیلسوف را بیان می دارد.
بررسی خاتمیت در دین اسلام و مسیحیت
حوزههای تخصصی:
یکی از اعتقادات مشترک بین مسلمانان و مسیحیان مسأله خاتمیت است. به این معنا که مسلمانان بنیانگذار دین خود را آخرین فرستاده خداوند و دین و شریعت ایشان را آخرین و کاملترین دین و شریعت می دانند. در مسیحیت از آموزه های مهم و اساسی که هر مسیحی به آن ایمان دارد پایان یافتن جریان نبوت با ظهور عیسی مسیح است؛ با آمدن مسیح که منجی انسان ها است صلح همیشگی بین خدا و خلق برقرار شد و عهد بین آن دو نیز به اتمام رسید؛ همچنین معتقدند تعالیم ایشان نیز کامل ترین و آخرین تعالیم و شریعت است. در این مقاله ابتدا به اثبات خاتمیت پیامبر اسلام به گواهی آیات و روایات و فلسفه خاتمیت ایشان پرداخته شده و بعد از آن مساله خاتمیت عیسی مسیح در مسیحیت مطرح گردیده و در آخر این مطلب عنوان شد که اگرچه مسیحیان خاتمیت را مختص به دین خود می دانند؛ اما این ادعا درست نیست چرا که به گواهی تاریخ، مسیحیان و یهودیانی در زمان پیامبر اسلام به نبوت و خاتمیت ایشان آگاه شدند و اسلام آوردند. این خود بیانگر این مطلب است که بشارت به نبوت و خاتمیت پیامبر در عهدین وجود داشته است. بنابراین یک پیامبر خاتم و یک دین خاتم وجود دارد و آن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و دین اسلام است.
مفهوم کنش و ساختار در نظریه ساختاری شدن (با تأکید بر تحولات ایالات متحده آمریکا)
حوزههای تخصصی:
تعریف مفاهیم کنش و ساختار ومیزان تأثیرگذاری هر یک از آنها بر تحولات اجتماعی، یکی از مضامین اصلی نظریات غالب جامعهشناسی مدرن است؛ به گونهای که مرزبندی این نظریات براساس چگونگی نگرش هر یک از آنها به مفاهیم فوق شکل گرفته است. نظریات قائل به کنش عاملین در رخدادهای اجتماعی، نقش ساختارها را نادیده گرفته و نظریات ساختارگرا، کنشگران را مؤثر در وقوع تحولات نمیدانند. در این میان نظریه ""ساختاری شدن"" آنتونی گیدنز با نگاهی نو به مفاهیم فوق و ارائه تعاریف جدید از آنها، تحولات اجتماعی را به صورت توأمان متأثر از این دو مفهوم دانسته و از این رهگذر توانایی خود را در جهت تبیین پدیدههای اجتماعی ارتقاء داده است. این تحقیق ضمن واکاوی نظریه ساختاری شدن گیدنز و بررسی جایگاه کنش و ساختار در آن، با نگاهی کوتاه، تحولات ایالات متحده آمریکا را بر اساس دو مفهوم فوق تبیین کرده است.
ناسازگاری قاعده فرعیه با قاعده عکس نقیض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از قواعد مهم منطق قدیم و فلسفه ارسطو، قاعده فرعیه است. بنا به این قاعده «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له»است. از نتایج مهم قاعده فرعیه میتوان به دو حکم زیر اشاره کرد.
1ـ موجبه بانتفای موضوع، کاذب است.
2ـ سالبه بانتفای موضوع، صادق است.
این دو حکم بدلیل مثال زیر با قاعده عکس نقیض در تضاد است:
الف) گزاره سالبه کلیه «هیچ معدومی معدوم نیست» بدلیل انتفای موضوع، صادق است. (بنا به حکم2 )
ب) عکس نقیض آن، یعنی گزاره «بعضی غیرمعدومها غیرمعدوم نیستند» کاذب است. (چون این گزاره معادل است با گزاره سالبه جزئیه» «بعضی موجودها موجود نیستند» که نقیض آن «هر موجودی موجود است» صادق است.)
این نشان میدهد که قاعده عکس نقیض، صدق را حفظ نمیکند در حالی که «حفظ صدق» در تعریف عکس نقیض آمده است. این مثال از قاعده عکس نقیض، با نتیجه دوم قاعده فرعیه (یعنی حکم2 )در تضاد است. در این مقاله، مثالهای دیگری از عکس نقیض ارائه خواهیم کرد که با نتیجه دوم قاعده فرعیه (یعنی حکم 1)ناسازگاری دارند. از آنجا که قاعده عکس نقیض، دو تعریف دارد (تعریف قدما و تعریف متأخران) بنابرین، ناسازگاری قاعده فرعیه با قاعده عکس نقیض را بر پایه هردو تعریف، بکمک مثالهای مربوطه، شرح خواهیم داد. همچنین راه حلهایی را برای رفع این ناسازگاری طرح کرده و نشان میدهیم که هیچ کدام از آنها ناسازگاری را از میان برنمیدارد. در پایان، موضع منطق جدید را در اینباره ارزیابی میکنیم.
اعتبار و حقیقت در اخلاق؛ افتراق و اشتراک اخلاق طباطبایی و اخلاق ویتگنشتاین متقدم
حوزههای تخصصی:
در فلسفه و کلام اسلامى واژه اعتباری کاربرد پردامنه ای دارد. ظاهراً جز شهاب الدین سهروردی (از متقدمان ) و محمدحسین طباطبایى (از متاخران )، کسى فصلى مستقل در تبیین اعتباریات و چگونگی تمایز آن ها با دیگر مفاهیم نگشوده است . در مقاله حاضر، ذیل عنوان اعتباریات، فلسفه اخلاق طباطبایی به بحث گذاشته شده و از سه منظر وجود شناختی، دلالت شناختی و معرفت شناختی بررسی شده است. در نهایت نیز برای درک بهتر موضع طباطبایی، اشتراک و افتراق فلسفه اخلاق وی با فلسفه اخلاق لودیگ ویتگنشتاین طرح شده است.
اخلاق در ایران باستان
منبع:
مهرسال دهم ۱۳۴۳ شماره ۱
حوزههای تخصصی: