فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
پى یر بوردیو، از نظریه پردازان تأثیرگذار و مطرح در حوزه سبک زندگى است که اندیشه و آثارش یکى از منابع اصلى در این زمینه شمرده مى شود. سؤال اصلى نوشتار حاضر، که به روش اسنادى و توصیفى تحلیلى انجام شده، این است که مفهوم «سبک زندگى» و عوامل و نیروهاى تأثیرگذار بر تولید، تثبیت و تغییر آن، در اندیشه بوردیو کدام است؟ یافته هاى این مطالعه نشان مى دهد که بوردیو سبک زندگى را در پیوند با مفاهیم «عادت واره، میدان، سرمایه، و ذوق و سلیقه» تحلیل مى کند. از دید وى، «سبک زندگى»، همان اعمال و رفتارهایى است که به شیوه اى خاص طبقه بندى شده و حاصل ادراک فرد به تبع فضاى اجتماعى و جایگاه او در میدان هاى گوناگون فعالیت اجتماعى است. همچنین «سبک زندگى» مجموع فعالیت هاى نظام مندى است که از عادت واره و ذوق و سلیقه فرد ناشى شده، بیشتر جنبه عینى و تحقق یافته دارد. در عین حال، به صورت نمادین به افراد و گروه هاى اجتماعى ملتزم بدان هویت مى بخشد و عامل تمایز اقشار گوناگون اجتماعى از یکدیگر محسوب مى شود.
تأمل معرفتی و روش شناختی درباره جدایی فروید و یونگ
حوزههای تخصصی:
جدایی یونگ، شاگرد و پسر خوانده علمی فروید، از استادش، از حوادث تأملبرانگیز در تاریخ علم است. گستردگی مطالعات هریک از این دو دانشمند سبب شده است که معرفتشناسان یا متألهان در این زمینه تأمل کنند. از این روی تبیینهای مختلفی از این حادثه ارائه شده است. در این نوشتار، سه تبیین عمده مورد بررسی قرار گرفته است: الف) دیدگاه فرویدی: فروید از منظر عقده ادیپ به مسئله مینگرد و یونگ را پسری میداند که قصد پدرکشی علمی دارد؛ ب) دیدگاه یونگی: حصر توجه فروید به نظریات خویش در روانکاوی، عدم تحمل آرای دیگران، تعمیمهای ناروا و در یک کلام حصرگرایی روششناختی فروید سبب اصلی قطع این ارتباط است؛ ج) دیدگاه ژراردی: فروید و یونگ الگو و عاملی هستند که در یک آرزوی تقلیدی بر سر روانکاوی، به عنوان موضوع آرزو به دام افتادند. عامل در این نظریه میکوشد الگو را از صحنه رقابت حذف کند. هریک از این سه تبیین از دیدگاه خاصی به این مسئله چند تباری میپردازد. پس، صرفنظر از انتقادات احتمالی وارد بر هر نظریه، در مقام جستوجوی چرایی این جدایی، پذیرش هریک از این تبیینها به معنای رد سایر آرا نیست.
بررسی تطبیقی برهان امکان و وجوب تومیستی و برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص براهین اثبات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچه ای به سوی اثبات وجود خدا می گشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی مابعدالطبیعی تفسیر کرده اند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، به سادگی نمی توان استدلال او را با برهان صدیقین ابن سینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوت های این دو برهان را به خصوص از لحاظ ابتنای آن ها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. به نظر می رسد در تحلیل و ریشه یابی تفاوت یاد شده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابن سینا چون در پی اثبات واجب الوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیه بر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجب الوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمی توانند صرفاً با تکیه بر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابن سینا، روشن می شود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابن سینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
مبانی کلامی حق و تکلیف
حوزههای تخصصی:
حق و تکلیف از مباحثی است که فقیهان و اندیشمندان مسلمان، بیشتر آن را در حوزه فقه و آثار فقهی مورد بحث قرار میدادند، امّا در چند دهه اخیر برخی محققان به آن صبغه کلامی داده و در این عرصه نیز آن را مورد مداقه قرار دادهاند. این موضوع به سبب عدم طرح یا کم رنگ بودنش در آثار کلامی متکلمان سلف، در زمان معاصر مورد چالش جدی قرار گرفته است؛ به اندازهای که شماری ادعا کردهاند دین رویکردی تکلیفمحور داشته، در حالی که انسان معاصر حقمدار است نه تکلیفگرا، و یا مفهوم حق در گذشته و امروز تفاوت کرده است؛ زیرا حق در گذشته مفهوم اخلاقی داشته، ولی امروز مراد از حق، مفاد حقوق بشر امروزی است. و نیز گفته شد که ادیان الاهی سعی کردهاند جهت بندهپروری انسانها را پرورش داده، روحیه تعبد و تسلیمپذیری او را احیا نمایند، نه آزادیخواهی و کمالجویی او را. انسان سنتی و انسان مدرن نمیتوانند تعریف واحدی در حق داشته باشند. دین شاید نیازهای انسان سنتی را برآورده میساخت. امّا پاسخگوی همه حقوق انسان مدرن نخواهد بود.این مقاله، پاسخ به شبهاتی است که در آثار و مقالات برخی محققان و نویسندگان در این زمینه مطرح شده است.
منشأ و خاستگاه حقّ بشر
حوزههای تخصصی:
یکی از جدال برانگیزترین مباحث در حوزه دانش «فلسفه حقوق»، بحث از تعیین «منشأ حق» است. سؤال اصلی در این بحث، این است که چه چیزی موجد حق، به ویژه حقّ بشر و اعتبار آن، میشود؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید واژه «حق» را از دو نگاه معرفت شناسانه و هستیشناسانه در حوزه دانش فلسفه حقوق تحلیل نمود، آن گاه به بیان خاستگاه اقسام حق پرداخت.
به لحاظ بعد معرفت شناسانه، به نظر میرسد مفهوم «حق» امری بدیهی و به معنای مجاز بودن در «داشتن یک صفت» و یا «انجام یک عمل یا ترک آن» است.
مفهوم «حق» در نگاه هستیشناسانه، مفهومی فلسفی است، نه ماهوی یا منطقی. این مفهوم درباره انسان از مقایسه رابطه او با کمال واقعی مورد انتظار به دست میآید؛ کمالی که در اثر انجام فعل یا ترک آن و یا داشتن صفت میتواند بدان نایل شود. این مفهوم درباره واجب الوجود، که او هم فاعلی مختار است، از مقایسه وی با هدفش انتزاع میشود. با توجه به اینکه پیدایش حق بر رابطه میان فاعل مختار و هدف مطلوب او مبتنی است، حق را به لحاظ نوع هدف فاعل، میتوان به دو نوع تقسیم نمود: حقّ اصیلِ ذاتی، حقّ تبعی.
چون هدف خدا از آفرینش مخلوقات در این جهان، متعلّق دو نوع اراده تکوینی و تشریعی اوست، هر یک از این دو نوع اراده در خداوند، منشأ پیدایش حقّ اصیل تکوینی و یا تشریعی او نسبت به آفرینش مخلوقات است؛ همچنانکه منشأ هر حق تبعی، حقی اصیل است. حقوقی که به انسان نسبت داده میشود، در یک تقسیم کلی، به «حقوق اخلاقی» و «حقوق قانونی» قابل تقسیم است. منشأ بخشی از حق اخلاقی، اراده تشریعی خدا و منشأ بخشی دیگر اراده تکوینی اوست؛ اما منشأ همه حقوق قانونی، اراده تشریعی خداوند است.
مفهوم تجربه در تفکر کانت
حوزههای تخصصی:
کانت بر اساس تقسیمی که از قضا یا به دست داده است و آنها را به تحلیلی و تالیفی تقسیم نموده و قضایای تالیفی را در دو بخش ما تقدم و ما تاخر تعریف کرده است زمینه مفهوم تازه ای از تجربه را فراهم آورده که پیش از وی سابقه نداشته است کانت ابتدا از امکان ذاتی تجربه پرسش می کند و سپس آن را با امکان تحقق طبیعت پیوند می دهد و در بحث از امکان طبیعت به بحث از متعلق تجربه و نسبت آن با فاعل شناسا می پردازد و نحوه امکان قضایای تالیفی ما تقدم را در سایه آن نسبت تعیین می کند و در این بحث سوبژکتیویته را در قالب ـمن می اندیشم به عنوان بنیاد امکان قضایای تالیفی ما تقدم تثبیت می کند بدین ترتیب مفاد تجربه در معنای کانتی آ ن را با امکان تحقق طبیعت پیوند می دهد و در بحث از امکان طبیعت به بحث از متعلق تجربه و نسبت آن با فاعل شناسا می پردازد و نحوه امکان قضایای تالیفی ما تقدم را در سایه آن نسبت تعیین می کند و در این بحث سوبژکتیویته را در قالب من می اندیشم به عنوان بنیاد امکان قضایای تالیفی ما تقدم تثبیت می کند بدین ترتیب مفاد تجربه در معنای کانتی آن که از مبادی تصوریه علوم جدید به شمار می رود می رود معین می شود گفتنی است که این مقاله با نظر به کتاب شی چیست ؟ تالیف مارتین هیدگر تحریر شده است.
تفکر فازی و کاربرد آن در فلسفه
منبع:
علامه ۱۳۸۳ شماره ۳ و ۴
حوزههای تخصصی:
بررسی نظریه ویگوتسکی از دیدگاه روانشناسی و ارتباط آن با مبانی نظری آموزش فلسفه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و بررسی سبک زندگی از منظر دالایی لاما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیل محتوا، برآن است تا الگوی سبک زندگی از دیدگاه دالایی لاما(ی چهاردهم)، رهبر بوداییان تبت را از میان آثار وی استخراج و مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. دالایی لاما در سبک زندگی، بر چند اصل اساسی تأکید دارد. از نظر وی، شادی هدف زندگی است و باید تمامی فعالیت ها و برنامه ها در راستای این هدف سامان یابد. همدردی با دیگران براساس مهرورزی عام، زمینة آرامش و نشاط زندگی را فراهم می کند. تمرین آیات هشت گانه و مراقبه روزانه، معرفت نفس و گیاه خواری، از آموزه های وی در سبک زندگی به شمار می آید. این تعالیم براساس آئین بودایی ارائه شده است. اشکال اساسی تعالیم وی در سبک زندگی، منبعث از اخلاق سکولار و منعزل از مبانی و اهداف ماورایی است. نتایج این تحقیق، گویای این است که گرچه همسویی خاصی در توصیه به برخی عادت واره ها با آموزه های اسلامی مشاهده می شود، اما این آموزه ها فاقد پشتوانه اصیل متکی به وحی و غیرقابل اتکا می باشد.
متافیزیک و فلسفه زبان
بازخوانی نظریه شهید صدر در تفسیر موضوعی قرآن کریم با تکیه بر اندیشه هرمنوتیکی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهید سید محمد باقر صدر از معدود اندیشمندانی شمرده می شود که در زمینه تفسیر موضوعی قرآن کریم اقدام به نظریه پردازی نموده است. مفهومِ محوری در نظریه ایشان «استنطاق» است که به معنای ارائه پرسش های جدید به قرآن جهت اخذ پاسخ های مناسب از آن می باشد. عدم توضیح مبسوط این نظریه توسط ایشان از سویی و کارآمدی فراوان آن از سوی دیگر بسط این نظریه را ضروری می سازد. وجود «الگوی گفتگو» در نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر که دارای همسانی الگویی با نظریه شهید صدر است، زمینه را فراهم می آورد که با استفاده از «روش مطالعه تطبیقی نامتوازن» دست به بازخوانی نظریه شهید صدر زده و آن را در قالب نظریه ای بسط یافته ارائه نمود.
از رهگذر این مطالعه تطبیقی، پی جویی مؤلفه هایی همچون گفتگوی معرفتی مفسّر و قرآن، لایه های گوناگون معنای قرآن، لایه های مختلف فهم مفسّران، پرسش سازی های مبتنی بر نیازهای عصری و پاسخ یابی های متناسب با این نیازها در نظریه شهید صدر ممکن می گردد. این پژوهش علاوه بر روشن ساختن ابعاد نظریه شهید صدر، اهمیت پرداختن به تفسیر موضوعی در کنار تفسیر ترتیبی را نیز معلوم می دارد.
تفسیر هایدگر از شماتیزم و خیال در فلسفه استعلایی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفه کانت داده های حسی هنگام ورود به فاهمه اندکی از کثرت فاصله گرفته اند اما هنوز آمادگی کامل برای اطلاق و اعمال صورتهای پیشین فاهمه را ندارند. از آنجا که صورتهای پیشین فاهمه عملی شبیه به مفهوم سازی دارند، در واقع، به یک واسطه نیاز است که این داده های حسی را برای اعمال صورتهای پیشین فاهمه مهیا کند. کانت معتقد است این واسطه چیزی نیست جز قوة خیال؛ عمل حاصل از این قوه همان است که اصطلاحاً کانت آن را «شماتیزم» (شاکله سازی) میخواند. در حقیقت قوة خیال میکوشد بین دو قوة حس و فاهمه که سنخیت و تجانسی با هم ندارند پیوند و اتصال برقرار کند. بنظر هایدگر در فلسفه کانت همکاری میان حس و فاهمه، یا بعبارت دیگر زمان و مقولات، نسبت به اجزاء آن پسینی نیست بلکه بنحو تام پیشینی است. اصلیترین سؤال هستیشناسی از نظر هایدگر این است که چرا اشیاء بجای اینکه نباشند، موجود شده اند؟ شاکله سازی بنحو اصیلی نزد انسان صورت میگیرد و متعلق به ابژه خارجی نیست و این یعنی آنکه هر نوع شناخت از موجودات، مستلزم نوعی پیش شناخت است. از دید هایدگر تخیل، قوة اصلی شناخت است و حس و فاهمه نیز ریشه در تخیل دارند. همچنین تخیل با زمان نیز ارتباط دارد و به این دلیل ریشه و منشأ مابعدالطبیعه است؛ یعنی هم منشأ عقل نظری به تخیل بازمیگردد و هم ریشة عقل عملی. در نتیجه، میتوان گفت تلاش هایدگر بطور کلی ارتقای مباحث معرفت شناسی کانت به درجة هستیشناسی است. از نظر هایدگر ایدة استعلایی به جایگاهی اشاره دارد که شرایط پیشین امکان شناخت را مشخص میکند. هایدگر معتقد است که مفاهیم نمودهای محض هستیشناختی هستند نه صرفاً پدیدارهای ذهنی.
نظریه معرفت در فلسفه کانت
حوزههای تخصصی:
لاکاتوش و معقولیّت معرفت علمى
حوزههای تخصصی:
این مقاله بعد از مرورى کوتاه به زندگى ایمره لاکاتوش، به طرح و معرفى نظریهى معقولیت وى مىپردازد. لاکاتوش روششناسى را به مثابه یک نظریهى معقولیت مىداند. بنابراین روششناسىِ معرفت علمىِ وى، نظریهاى براى معقولیت معرفت علمى محسوب مىشود. بعد از بررسى اجمالى مفهوم معقولیت، مرورى تاریخى به زمینهها و چگونگى نهادینه شدن «معقولیت معرفت علمى» و نقش روشهاى علم در تحقق این امر داشته و سپسبه اختصار به علل تقلیل اهمیت معقولیت معرفت علمى پرداخته مىشود. لاکاتوش که دیدگاه نامعقولگرایى و شکگرایى را به دیدهى خوف و هراس مىنگرد، درصدد تدوین نظریهى معقولیتى است که مشکلات روششناسىهاى قبلى را نداشته باشد و به شکگرایى منجر نشود. او روششناسىاش را به گونهاى تدوین مىکند که از یکسو نگاهى به تاریخ علم داشته باشد و از سوى دیگر، راهى براى پیشرفت علم بگشاید. او روششناسى برنامههاى پژوهش علمى را بسط مىدهد که در اینجا به اختصار به همراه مبانى پاپرى این روششناسى، ساختار، اجزا و ویژگىهاى آن و همچنین ملاکهاى ترجیح نظریات و برنامههاى پژوهشى به رقبایشان مورد بررسى قرار مىگیرد. لاکاتوش تلاش مىکند با ارائهى ملاکهاى دقیق براى ارزیابى نظریات و برنامههاى پژوهشى، نظریهى معقولیتِ بىعیب و نقصى ارائه دهد. او براى ارزیابى روششناسىها، یک فرارَوششناسى ارائه مىدهد که براساس آن، سایر نظریات معقولیت یا روششناسىها را ارزیابى کند. او در نهایت به این نتیجه مىرسد که روششناسى برنامههاى پژوهشى علمىِ وى برترین روششناسى موجود است و مىتواند ما را از خطر شکگرایى برهاند.
دیالوگ، دیالکتیک، امتزاج افق ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گادامر فهم را عملی دیالکتیکی میداند که از در آمیختگی افق مفسر و افق متن پدید میآید. این فهم دیالکتیکی، بر خلاف نگرش روشنگری، غیرروشمند وپیش بینیناپذیر است. به این سبب، گادامر فهم را یک رخداد یا واقعه میخواند. بر طبق این نگرش، فهم دیگر انکشاف منفعلانه یک ابژه بر سوژه نیست، بلکه عبارت است از تفاهم یک سوژه با سوژه دیگر در فراشد گفت و گو. بدین ترتیب حقیقت چیزی نیست که از قبل وجود داشته باشد و سوژه صرفا آن را کشف میکند؛ حقیقت در گفت و گو و با گفت و گو پدید میآید. ساختار گفت و گو مبتنی بر پرسش و پاسخ است. مفسر برای حل مسائل امروزین خود به پرسشگری از متن میپردازد و متن را به سخن در میآورد. متن نیز که برخاسته از سنت و حامل سنت است، با پاسخ های خود موقعیت هرمنوتیکی مفسر را به پرسش میگیرد. حاصل این گفت و گو، گشودگی متن به سوی مفسر و گشودگی مفسر به سوی متن است و پایان آن امتزاج افق ها و ارتقای مفسر به فهم و افقی گسترده تر.
نجات در قرآن و مقایسه آن با آموزه نجات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۳
حوزههای تخصصی:
سرّ رویکرد مردم به دین، نیاز فطری آنها به «نجاتطلبی» و رستگاری است، و ادیان الاهی به درستی این نیاز را تشخیص داده و درصدد تأمین آن بودهاند. نجات شناسی که از مسائل بسیار مهم الاهیاتی در دو سنت اسلام و مسیحیت به شمار میرود، سزاوار است به صورت تطبیقی و مقایسهای بحث و بررسی شود. اصولاً نجات مسیحی از نظر ماهیت با نجاتی که در اسلام مطرح است، تفاوتهای بسیار اساسی دارد. حقیقت نجات اسلامی، معنای عدمی و سلبی، و به معنای خلاصی یا دور شدن از مصیبت، سختی، درد ورنج و مهلکه گناه است و معنای دقیق آن با مفاهیم «سعادت»، «فوز» و «فلاح» که متضمن معنای وصول و مفهومی ایجابی هستند، تا حدودی تفاوت دارد. از نگاه اسلام، هر چند خداوند، نجات بخش است، انسان با اختیار و نقش فعال خود با فراهم ساختن وضعی خاص، پذیرنده نجات الاهی است. اعلام ایمان به نجاتی که عیسی مسیح برای بشر به ارمغان آورده، اساس مسیحیت رایج است. در این اعتقاد که بر مبانی خاص انسانشناسی، مسیحشناسی و خداشناسی این سنت استوار شده، انسان در اسارت گناه و مرگ بوده است، و از ناحیه خود قابلیت نجات ندارد. خداوند با حضور مستقیم خود در کالبد عیسای ناصری و با فدیه یا قربانی شدنش، تاوان گناه انسان را میپردازد و او را از اسارت گناه نجات میدهد.
چالش گناه ذاتی از نگاه آگوستین و پلاگیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اعتقادات مهم مسیحیان، اعتقاد به گناه ذاتی است. براساس این اعتقاد، حضرت آدم(ع) از میوة شجرة معرفت نیک و بد خورد، در حالی که خداوند او را از خوردن آن نهی کرده بود. این عمل و گناه، نه تنها موجب سقوط آدم(ع) گردید، بلکه همة ذریة او را نیز آلوده کرد. آگوستین و پلاگیوس دو تن از دانشمندان بزرگ مسیحیت و از مهم ترین نظریه پردازان در زمینة گناه ذاتی هستند که تقابل دیدگاه های آنان در این زمینه می تواند بسیار جالب توجه باشد.
این مقاله با رویکرد تحلیل محتوا، بررسی این آموزه را بر اساس دیدگاه آگوستین و پلاگیوس بر عهده دارد.