فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۰۱ تا ۲٬۶۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
لوکری آخرین فیلسوف مشائی سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالعباس، فضل بن محمد لوکری، ادیب، ریاضیدان و فیلسوف برجسته قرن پنجم هجری است. وی به یک واسطه، شاگرد شیخ الرئیس ابوعلیسینا، یعنی شاگرد بلاواسطه بهمنیار و به سه واسطه، استاد خواجه نصیر طوسی بوده است. لوکری ادیب صاحب نامی بود که به دو زبان فارسی و عربی شعر میسرود. او دیوانی داشته که تنها ابیات معدودی از آن بجا مانده است. علاوه بر این وی رسالهیی دارد که در آن، اصول همة علوم حکمی، یعنی منطق، طبیعیات، الهیات، ریاضیات و حکمت عملی را بزبان فارسی به نظم کشیده و به نثر سلیس فارسی شرح داده است.
لوکری ریاضیدان برجستهیی بود که با همکاری چند نفر از ریاضیدانان و ستاره شناسان معروف مانند: خیام نیشابوری، خازنی، اسفزاری و واسطی مأمور زیج و تنظیم تاریخ جلالی ملکشاهی شد و در رمضان سال 471 ﻫ .ق آغاز فروردین را به اول «حمل» بردند.
او یکی از فلاسفة بزرگ قرن پنجم هجری بود که به فلسفة مشاء تسلط کامل داشت و موجب اشاعه فلسفه در خراسان بزرگ شد و شاگردان برجسته و صاحب نامی را مانند قطب الزمان طبسی مروزی، عبدالرزاق ترکی و شرف الزمان ایلاقی و غیره آموزش داد. وی بعنوان کتاب درسی یک مجموعة کاملی از همة علوم حکمی فلسفه مشاء بنام بیان الحق بضمان الصدق تألیف کرد. این کتاب تلخیصی است از همة مسائل اصلی فلسفه مشاء ـ از ارسطو تا بهمنیار ـ و البته در عین تلخیص، شرح کاملی از همه این مسائل است که دانشجویان فلسفه را از همه کتب مفصل و مختصر بینیاز میکند.
حیات لوکری مقارن با دوران حکومت غزنویان و سلجوقیان یعنی دوره انحطاط علوم عقلی بود و درنهایت با ظهور ابوحامد محمد غزالی دشمن قسم خوردة فلسفه، سلسله فلاسفة مشاء با لوکری بپایان رسید و او آخرین فیلسوف مشائی بمعنای اخص بود. البته باید افزود با اینکه علوم عقلی از این حادثه آسیب فراوان دید ولی پس از مدتی مجهزتر بمیدان آمد.
مبانی نظری اجتماع کندوکاو به عنوان روش آموزش فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۸ شماره ۶۹
حوزههای تخصصی:
دفاعی از مبناگرایی کلاسیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزههای تخصصی:
با وجود نقدهایی که از مبناگرایی به عمل آمده است. اما اخیراً آثاری در دفاع از مبناگرایی و حتی مبناگرایی کلاسیک نگاشته شدهاند.مؤلف در این مقاله ضمن نقد مبناگرایی تعدیل شده استدلال میکند که پایههای قوی برای معرفت هم ضروری است و هم دسترس پذیر و ما میتوانیم از این راه به گونهای قابل توجه برچالشهای شکگرایانه غلبه نماییم.
کیفیت زندگی و یائسگی:تبیین چند عاملی جسمی
حوزههای تخصصی:
هدف: در این پژوهش متغیرهای معنای زندگی، خودکارآمدی و تصویر بدن ( رضایت از نواحی بدن، ارزیابی سلامتی و ارزیابی ظاهری) در ارتباط با یکدیگر و هم چنین در رابطه با کیفیت زندگی در زنان یائسه مورد بررسی قرار گرفتند. روش: جامعه مورد تحقیق شامل زنان یائسه (45-55) ساله و با حداقل تحصیلات دیپلم بود که در شهر تهران زندگی میکردند. حجم نمونه 349 نفر بود که در نیم سال اول 1388از فرهنگسراهای شهر تهران انتخاب شدند وهر یک از آنان 4 پرسشنامه را تکمیل کردند. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق نرم افزارهایSPSS وAMOS و با استفاده از روش تحلیل مسیر اجرا شد. یافته ها: برارزش مدل با روش های مختلف تأیید شد. نتایج به دست آمده از روابط مدل نشان میدهد که بین معنای زندگی و خودکارآمدی و رضایت از نواحی بدن و ارزیابی سلامتی با کیفیت زندگی رابطه مستقیم معناداری وجود دارد. هم چنین متغیرهای مدل 33 درصد از واریانس کیفیت زندگی زنان یائسه را پیش بینی میکند. بهترین پیش بینیکننده ها به ترتیب شامل رضایت از نواحی بدن، ارزیابی سلامتی و خودکارآمدی میباشد. نتیجه تحلیل رگرسیون مرحله ای نیز نتایج به دست آمده را تأیید میکند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج رابطه مستقیم و معناداری بین متغیرهای مستقل تحقیق و کیفیت زندگی وجود دارد. بنابراین به منظور افزایش کیفیت زندگی زنان یائسه میتوان همه یا هر یک از متغیر ها را بهبود بخشید.
حکمت خودی و فلسفه شرقی در نگاه اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه اقبال لاهوری نظریه پرداز فلسفه و حکمت خودی است که حکمت درآمیخته با درد و عشق و نیز عشق همراه با حکمت و خردورزی و خودباوری را که از ژرفای فطرت، خلقت و حقیقت برخاسته، بیان می دارد. پیامدهای چنین حکمتی عبارت اند از: حرکت، حرارت، تپش، کوشش، مقاومت، پویایی، رهایی و تعالی:
ای خوش آن کو از خودی آیینه ساخت و اندر آن آیینه عالم را شناخت (16، ص: 428)
نقطه ی نوری که نام او خودی است زیر خاک ما شرار زندگی است
(9، ص: 14)
یا:
تو خودی اندر بدن تعمیر کن مشت خاک خویش را اکسیر کن
(16، ص: 419)
نظام دیدگاهی اقبال گونه ای خرد و عرفان نورانی شرقی است که افزون بر نفی خرد غربی (سکولاریزم، فمنیسم، مارکسیسم، اپیکوریسم، نیهیلیسم، ناسیونالیسم، آمپریالیسم و ...) بر ابعاد گوناگون شخصیتی یک انسان آرمانی تأکید می ورزد؛ انسانی که هم دارای خرد رحمانی و هم صاحب دل، پرتپش، پویا و ستم سوز است.
تئودیسة پرورش روح جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیک، در تئودیسة پرورش روح هم به مسئلة شرور اخلاقی پاسخ میدهد و هم به توجیه شرور طبیعی میپردازد و در این مقام، به مراحل دوگانة خلقت انسان، یعنی صورت خدا بودن و شباهت به خدا داشتن، اشاره میکند. به نظر هیک، شرور اخلاقی لازمة مختار بودن انسان هستند. انسان اولیه و همة فرزندان او، در جهانی که مُوهم حسّ دوری از خداست واقع شدهاند. هیک، از این حسّ با عنوان فاصلة معرفتی از خداوند یاد میکند. قرار گرفتن انسان در این محیط سبب میشود که او با برخورداری از نعمت اختیار، مرتکب شرور اخلاقی یا گناه شود. از سوی دیگر، شرور طبیعی لازمه رشد و تعالی روح انسان هستند. این شرور به انسان کمک میکنند تا فضایلی از قبیل شجاعت، گذشت، صبر و همدردی را کسب کند و به تدریج، به شباهت با خدا دست یابد. به نظر هیک، همة انسآن ها، به جز مسیح، پس از مرگ در چرخة زندگیهای متعدّد قرار گرفته و پس از طی آن ها، به خیر نهایی و شباهت با خداوند دست مییابند.
مسأله منطقی شر از دیدگاه آلوین پلانتینگا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ملحدان معاصر، وجود شر در جهان را انتقادی قوی بر اعتقادات دینی دانسته اند. ایشان مدعی هستند میان وجود شر و اعتقاد به خدایی با قدرت بی نهایت و خیر محض، تناقض وجود دارد و نمی توان هم به خدا و هم به وجود شر اعتقاد داشت. مسأله منطقی شر به شکل ساده چنین است: خدا قادر مطلق است. خدا خیر مطلق است. شر وجود دارد. جی. ال. مکی می گوید: این مجموعه با هم ناسازگارند. لذا نباید به چنین خدایی اعتقاد داشت. در نتیجه خدا وجود ندارد. آلوین پلانتینگا در جواب جی. ال. مکی با طرح جهان های ممکن و این که قدرت بی نهایت خدا شامل برخی از جهان ها نمی شود و آن جهان، عالمی است که انسان ها در آن مختار باشند، اما جملگی خیر اختیار کنند؛ قصد دارد اثبات کند جمع قضایای مورد باور انسان متأله با وجود شرور نه تنها تناقض صریح ندارد؛ بلکه تناقض ضمنی نیز ندارد.
ناسازگاری های خدا از دیدگاه مرلو - پونتی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
مرلو- پونتی مفهوم خدا را، به عنوان واجب الوجود، با مبانی فلسفی خویش ناسازگار می داند. از نظر او هیچ چیز در این عالم واجب و ضروری نیست و همین عدم ضرورت باعث می شود تا همه چیز تبیین نشده، مبهم و، در نتیجه، شگفت باشد. اما الهیات با فرض وجود یک موجود ضروری، یعنی خدا، همه چیز را تبیین می کند و شگفتی را نابود می سازد. همچنین، وجود خدا آزادی انسان را سلب می کند زیرا حضور موجود قادر مطلق و عالم مطلق، انسان را به یک شی فرو می کاهد و جایی برای فعالیت خلاق او باقی نمی گذارد. بدین ترتیب الهیات که به دنبال تبیین کردن و ضرورت بخشیدن به همه موجودات و رسیدن به یقین است در مقابل فلسفه قرار می گیرد که درپی حفظ عدم ضرورت، ابهام و شگفتی وجود است. از سوی دیگر اعتقاد به خدا اخلاق را ناممکن می سازد زیرا توسل به هر امر مطلق، از جمله خدا، منجر به اخلاقی می شود که مبتنی بر ارزش های مطلق است و این اخلاق شایسته خدایان است نه انسان ها. اخلاق بشری مبتنی بر ارزش های نسبی است. در ادامه مقاله نظر منتقدان مرلو- پونتی بیان می شود.
«عقول» در حکمت صدرایی و فرشته شناسی نهج البلاغه (با تأکید بر صفات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تطبیق آراء فلسفی ملاصدرا درباره عقول با فرشته شناسی نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفته است. باین منظور کلیه کتب فلسفی و تفسیری ملاصدرا، مطالعه و آراء او درباره عقول جمع آوری شده است؛ همچنین مطالب نهج البلاغه در رابطه با فرشتگان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. سپس تنها با بررسی دو صفت «تجرد» و «کثرت» ملائکه (در نهج البلاغه) و عقول (در حکمت ملاصدرا) این نتیجه بدست آمده است که ملائکه مقرب در صورتی بر عقول قابل تطبیقند که در مرتبه تجرد تام باشند، و در صورت تنزل وجودی و تمثل آنها، ملائکه در هیئت و صورت عالم مادون خود، برعقول تطبیق نمیکنند. از حیث کثرت نیز تعداد ملائکه، مانند تعداد عقول بیشمار و دارای کثرت نوعی و تشکیکی است، هرچند درباره منشأ کثرت فرشتگان نکتهیی در نهج البلاغه ذکر نشده است.
اعتدال گرایی در معرفت شناسی معاصرو پیامدهای آن در معرفت شناسی دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا شواهدی بر پیدایش رویکرد اعتدال گرایانه در معرفت شناسی معاصر ارائه کرده و نشان می دهیم که طرفداران این رویکرد با کاهش سطح انتظارات خود از تحقیقات معرفت شناختی، معیارهای معتدل تری را برای معرفت و توجیه ارائه کرده اند. سپس به پیامدهای این رویکرد در معرفت شناسی دینی اشاره کرده و برخی فیلسوفان دین معاصر را که در جهت یک سان سازی معیارهای ارزیابی معرفتی در حوزة دین و غیر دین تلاش کرده و به دوگانگی معیاری موجود در این زمینه انتقاد کرده اند، معرفی می کنیم. همچنین از برخی فیلسوفان دین معاصر سخن خواهیم گفت که با اتخاذ رویکردی اعتدال گرایانه، قلمرو مباحث معرفت شناسی دینی را توسعه داده و گزینه های جدیدی را به مثابه راه هایی برای پیدایش معرفت دینی پیشنهاد داده اند. در پایان، خواهیم دید که اتخاذ رویکرد اعتدال گرا چگونه می تواند بر داوری ما درباره مسئله احتجاب الاهی تأثیر داشته بگذارد.
معقولیت و نسبىگرایى - تعین ناقص نظریهها توسط دادههاى تجربى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مکان مقدس
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۷۲ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
فلسفه هنر سید حسین نصر
نظریه کانت در باب تعریف
روشنفکرى و روند شکلگیرى آن و نقد هگل از آن
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا تبیینى تاریخى و مفهومى فشرده از روشنفکرى در غرب را ارائه کند. بدین منظور نخست نقطه مقابل آن؛ یعنى جهانبینى مسیحیت قرون وسطى توصیف شده است و سپس تحولات فرهنگى اجتماعى اواخر قرون وسطى که زمینهساز نهضت تجدید حیات فرهنگى (رنسانس) و اصلاح دینى (پروتستانتیزم) و بالاخره انقلاب علمى بودند، بیان گردیده و پس از ارائه گزارشى فشرده از نهضت تجدید حیات فرهنگى، نهضت اصلاح دینى و انقلاب علمى به عنوان عوامل تکوّن عصر روشنایى و روشنفکرى، به خود روشنفکرى، اهداف، ویژگیهاى روشنفکرى و روشنفکران پرداخته شده است. جهت ارائه بحثى انتقادى در این زمینه، نقد هگل از روشنگرى که در کتاب پدیدارشناسى روح مطرح شده است نیز گزارش مىگردد. قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، ابتدا روند روشنگرى در آلمان و مراحل مختلف آن توصیف و سپس نقد هگل از روشنگرى در دو مرحله مطرح شده است: الف) نقد او از موضع سلبى روشنگرى نسبت به ایمان مذهبى. ب) نقد او از دستاوردهاى ایجابى روشنگرى. هگل در مجموع روشنگرى قرن هیجدهم از نوع فرانسوى آن را روشنگرى کاذب و سطحى مىشمرد. اما قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، چگونگى و جایگاه روشنگرى در آلمان را بررسى مىکنیم و پیشاپیش خاطرنشان مىکنیم که پدیده روشنگرى در آلمان آن روزگار مانند پدیده روشنگرى در ایران امروز، امرى وارداتى، اجنبى و نامطلوب تلقى مىشده است.
بررسی تطبیقی مفهوم زمان در آراء صدرالمتالهین و نظریات نسبیتی فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
این تحقیق بر آن است که ماهیت زمان را در آراء ملاصدرا و نظریات نسبیتی موجود در قالب نسبیت خاص و نسبیت عام مورد مداقه قرار داده، به نقاط اشتراک و افتراق میان آنها بپردازد. مساله زمان همواره از منظر وجود مورد اختلاف میان فلاسفه و متکلمین متعددی بوده است. چنانچه عده ای زمان را امری موهومی دانسته و عده ای دیگر رای به وجود زمان داده و به تبع آن خصوصیاتی را برای ماهیت زمان در نظر گرفته اند. به موازات اندیشه های فلسفی محض، رویکرد مشابه ی نسبت به خوانش فلسفی زمان مطرح شده در چارچوب نظریه های فیزیکی، به خصوص فیزیک نسبیتی، به چشم می خورد که این مقاله در صدد است با رویکردی تحلیلی، همچون پلی میان اندیشه فلسفی محض و خوانش فلسفی آراء فیزیکی عمل کرده و به اشتراکات و نقاط افتراق موجود میان دو حوزه بپردازد. هر دو رویکرد به جای ارئه زمان و مکان به عنوان موجوداتی مستقل و مطلق، با یکسان در نظر گرفتن مفهوم امتداد و بعد ، به وجود ساختاری واحد که در برگیرنده هر دوی فضا و زمان است، اذعان دارند. اما دیدگاه ملاصدرا در مورد ماهیت زمان، با آنچه دیدگاه نسبی گرایانه برامده از تفسیر فلسفی نسبیت ارائه می دهد مغایر است.