فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۴۱ تا ۱٬۷۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی نقش بازیهای مجازی خشن و غیرخشن در مقایسه با بازیهای حرکتی رایج بر زمان واکنش، هماهنگی، چابکی و ویژگی های روانشناختی نوجوانان بود. روش مطالعه از نوع پس رویدادی علی مقایسه ای است که سه گروه از شرکت کنندگان نوجوان با دامنه سنی12تا 17ساله در این مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند ازمدارس دولتی انتخاب شدند. براساس سابقه بازی در سه گروه بازی های رایانه ای خشن، بازی های رایانه ای غیرخشن و بازی های حرکتی ورزشی قرار گرفتند. اضطراب توسط پرسشنامه اضطراب کتل، پرخاشگری توسط پرسشنامه باس و پری و برای بررسی مهارتهای حرکتی از آزمون نلسون برای زمان واکنش اندام فوقانی و از آزمون ضربه زدن اندام فوقانی برای چابکی اندام فوقانی استفاده گردید. از روش آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته ها تفاوت معنی داری بین مهارت هماهنگی و پرخاشگری کاربران بازیهای مجازی و بازیهای حرکتی ورزشی نشان داد و متغیر پرخاشگری به نفع نوجوانان مشارکت کننده بازیهای حرکتی ورزشی نسبت به دو گروه بازی های مجازی (022/0=p) کمتر بود و نوجوانان بازیهای حرکتی ورزشی در متغیر هماهنگی نمرات بهتری (023/0=p) بدست آوردند. نتایج پژوهش حاضر تاییدی بر تاثیر نوع ویژگیهای بازی بر ویژگیهای جسمانی و روانی نوجوانان می باشد.
بررسی مقایسه ای مفهوم حقیقت محمدیه از منظر ملاصدرا و آدام کدمون از نگاه موسی دلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
292 - 305
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی همانندی ها و تفاوت های حقیقت محمدیه و آدام کادمون، از منظر ملاصدرای مسلمان و دلئون کلیمی است، روش پژوهش مطالعه تطبیقی با رویکردی تحلیلی-توصیفی بر اساس روش مطالعات کتابخانه ای است. مطالعات بر اساس نگرش های هستی شناسانه دو دین ابراهیمی می باشد. یافته ها: این پژوهش مشخص می کند، حقیقت محمدیه و آدام کدمون هر دو به عنوان اولین جلوه ذات الهی هستند. در دیدگاه ملاصدرا حقیقت محمدیه شامل انوار بی نهایت اسماء و صفات حق است. و آن را با صادر اول و عقل اول مطابقت داده است؛ اما دیدگاه موسی دلئون بر این است که آدام کدمون دارای ده سفیروت یا ده نور صفات الهی است. آدام کدمون نخستین تجلی ان- سوف است و وجودش از سفیره ها ترکیب شده است. نتیجه : در عرفان اسلامی و همچنین به نظر ملاصدرا، انسان کامل تجلی حقیقت محمدیه است از نظر دلئون نیز انسان کامل آدام کدمون می باشد و از دیدگاه این دو نفر، حقیقت محمدیه و آدام کدمون مبدأ و مقصد خلقت و آفرینش هستند. از تفاوت های مهم این دو دیدگاه، تفاوت در عدد اسماء و صفاتی است که تشکیل دهنده وجود انسان کامل است.
موضع منطق و فلسفه در مبحث کلی و جزیی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته می شود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت می پذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر می شود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در این دوگستره علمی است. با مطالعه سیر تاریخی و استفاده از روش تحلیلی این نتیجه حاصل می شود که از ابتدای شکل گیری این بحث در نظام فکری ارسطو، میان متافیزیک و منطق وی تمایز معناداری به چشم نمی خورد. حکمای مسلمان از جمله ابن سینا گرچه در مقام شرح آثار ارسطو ابتدا به شیوه وی عمل کردند، اما در ادامه برخی از مباحث از جمله مقولات که کلیات خمس به منزله مدخل آن بود را خارج از وظیفه منطق دانستند. از طرفی کلیات خمس به دلیل کارایی در مبحث تصورات و تعاریف، از مسایل گریز ناپذیر در منطق است. در باب مقسم کلیات پنجگانه نیز در میان صاحبنظران اختلافاتی دیده می شود که نشانگر تداخل مساله مورد نظر در دو حوزه فلسفه و منطق است. برخی دیدگاهها در وجه تمایز این بحث در دو حیطه مذکور، اعتبار و حیثیات مختلف را مطرح ساخته و برخی نیز بحث وجودشناختی کلیات را به فلسفه و بررسی احکام آن را به حوزه منطق محول کرده اند.
برون گرایی و درون گرایی معرفتی در سنت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
181 - 201
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های متداول برای واکاوی دیدگاه معرفتی اندیشمندان سنت اسلامی، معرفت شناسی آثار آنها در مقام توصیف و جایگذاری مبادی علوم اسلامی در قالب معرفت شناسی معاصر است. در این مقاله مسئله حجّیّت ذاتی قطع و مباحث متفرع بر آن برای روشن ساختن زیرساخت های معرفتی اصولی و اخباری به عنوان دو نحله ی فکری شاخص سنت اسلامی با معرفت شناسی معاصر تطبیق داده خواهد شد. به نظر می رسد هم زمان با رشد مباحث معرفت شناختی در اروپا و نزاع بر سر چگونگی پاسخ به مسئله گتیه، رگه های از اعتقاد به درون گرایی در اصولی ها و برون گرایی در اخباری ها بدون ارتباط بین سنت اسلامی و فلسفه غرب در آن زمان قابل مشاهده باشد؛ درون گرایی و برون گرایی معرفتی در سنت اسلامی رنگ و بویی کاملاً دین مدارانه داشته و برخلاف فلسفه غرب هر دو گروه تنها درصدد شناخت و دست یابی به احکام الهی بوده اند؛ اعمال لوازم معرفتی این دو ریکرد در سنت اسلامی موجب تقویت سازوکارهای استنباط احکام الهی از ادله آنها خواهد شد. ما در این مقاله در صدد ارائه تصویری از لوازم هر کدام از دیدگاه های معرفتی و به تبع آن ضرورت اصلاح در برخی قواعد اصولی هستیم. اهمیت قبول تفاوت بین آثار تکوینی قطع (محرکیت) با آثار شرعی آن (صدق و توجیه) در اصولی گری و لزوم توسعه اعتماد گرایی در اخباری گری از مهمترین یافته های این تحقیق به حساب می آید.
تحلیل معرفت شناسانه دین گریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین گریزی، سکولاریسم، جدایی دین از سیاست، جدایی دین از علم و در نهایت جدایی دین از زندگی، همگی حامل پیامی واحد هستند: ما از دین بیزاری می جوییم. فارغ از این که دین گریزی تاریخچه ای بس عظیم دارد، اینک در جوامع امروزی باوری موجه تلقی می شود. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. بیایید به جای آن که در باب معرفت شناسی و آسیب شناسی دین بحث و بررسی کنیم، باورها و نظریات دین گریزان را مورد بررسی و تحلیل معرفت شناسانه قرار دهیم. توجیهات دین گریزانه چیست؟ چرا دین گریزی در جوامع کنونی مقبولیت و پذیرش عام دارد؟ آیا باورهای دین گریزانه موجه است؟ از آنجا که محبوبیت دین گریزی در جوامع روند رو به رشدی دارد، چه بسا تحلیل و بررسی معرفت شناسانه باورهای دین گریزانه مسیر را در باب معرفت دینی هموارتر سازد. اگر بنا باشد جهل درباره دین سرنوشتی چون اعتقاد به گزاره های دین گریزانه رقم زند، نادرستی این گزاره ها دریچه ای بر آگاهی از جهل دینی است. بیزاری از دین می تواند ناشی از مواردی همچون جهل و ضعف معرفتی دین، آمیختگی برخی خرافات با آموزه های دینی و یا تبلیغ نادرست باشد. لذا در صورت زدودن چنین خرافات و تأکید بر رابطه عقل و دین و تفکر عقلانی در باب آموزه های دینی و همچنین تبلیغ درست شاید بتوان دین گریزی را در جوامع دینی به حداقل رسانید. این مقاله در نظر دارد نظریات و باورهای دین گریزانه را زیر ذره بین نقد معرفت شناسانه قرار دهد تا توجیهات و موجهات آن را بررسی کند. یقیناً در بطن توجیه و شواهد باورهای دین گریزانه جهل و فهم نادرست دین جا خوش کرده است.
مطهری و جایگاه شر در حرکت تکاملی تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم تاریخ، که در دوران مدرن عظمتی فراسوی مجموعه ای از رخدادها پیدا کرده بود، در سده اخیر موضوع تأمل متفکران ایرانی بسیاری از جمله مرتضی مطهری نیز قرار گرفت. وی متأثر از نگرش های رومانتیک که در آن زمان رواج یافته بودند اعتقاد داشت که تاریخ دارای حرکت تکاملی است، اما از آنجا که متفکری مسلمان بود می کوشید تا این حرکت را مطابق آنچه خودش «جهان بینی اسلامی» می خواند تبیین کند. در این تبیین، مفهوم قرآنی خلیفهاللهی انسان و نیز دو مفهوم برنامه تشریعی و برنامه تکوینی خداوند برای انطباق آدمی با جریان تاریخ برجسته هستند. انسان، به عنوان خلیفه الهی در زمین، مسئول ساختن تاریخ است. ولی برای این که در این عملِ ساختن به بیراهه نرود و مسئولیت تاریخی خود را به درستی به انجام آورد دو برنامه تکوینی و تشریعی پیش پای او قرار داده شده است که هم راهنمای او هستند و هم مشتمل بر عناصر آزماینده او در این مسیر. بررسی اقوال مرتضی مطهری درباره مفاهیم مذکور نشان می دهد که وی در جای جای بحث های خود پای مفهوم شرور را به میان می آورد و می کوشد نسبت آنها را با طرح تکامل گرایانه خود روشن کند. ما در این مقاله از نسبت شرور و جریان حرکت تاریخ در نگاه مرتضی مطهری می پرسیم. بررسی اولیه ما نشان می دهد که مرتضی مطهری با پیوند فلسفه تاریخ با مبحث شرور نوعی «الهیّات عملی تاریخ نگرانه» را فراهم می آورد که در آن اراده الهی با اراده انسانی پیوند می یابند تا جریان تاریخ را رقم زنند و آن را به هدفش نزدیک تر سازند.
رابطه ضرورت بیرونی و درونی و علم در نزد هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
869 - 897
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های فلسفه هگل موضوع ضرورت است. در اینجا معنای ضرورت به خودی خود، مورد بحث نیست. بلکه با حفظ معنای مورد نظر آن، نظر به دو قید بکار رفته بیرونی و درونیِ ضرورت، در سخنان هگل است. از سوی دیگرهگل بین این دو نوع ضرورت و علم واقعی ارتباط برقرار کرده است. بنابراین در اینجا، ضرورت بیرونی و درونی و رابطه آن دو با یکدیگر و رابطه آن دو با علم واقعی مورد تامل و تحلیل قرار می گیرد. براساس سخنان هگل ضرورت بیرونی که به دو صورت و در واقع با دو نوع کوشش تحقق می یابد، از یک سو نشان می دهد اینک به طور ضروری زمان آن رسیده است که فلسفه به سطح علم فرا رود و از سوی دیگر به تحقق این هدف، یعنی علم، می انجامد. از سوی دیگر علم یا نظام فلسفی با ضرورت درونی اش نیز برای تکوین خود در واقع همان راه درازی را طی می کند که در طول آن دو نوع کوشش یا ضرورت بیرونی طی شده است. همچنین این دو نوع ضرورت بیرونی از همان منطقی پیروی می کنند که بر تکوین نظام که دارای ضرورت درونی است حاکم است..
نگاهی انتقادی به استدلال برخی فیلسوفان مسلمان معاصر در باب قاعده «کل حادث زمانی مسبوق بقوه و ماده تحملها» با تأکید بر آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
121 - 146
حوزههای تخصصی:
قاعده «کل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها»، از قواعد با اهمیت فلسفی است که نتایج عدیده ای در فلسفه به بار می آورد؛ از جمله اثبات هیولی یا اثبات دیدگاه علامه طباطبایی در باب حرکت و موجود سه اشکوبه ای که تصویر می کنند. این قاعده از دیرباز مورد اشاره ارسطو قرار گرفته است و ابن سینا برای آن استدلال تام و مستحکمی را به همراه مقدمات و مؤخراتی اقامه می کند؛ اما به تدریج استدلال ابن سینا در آثار فلاسفه بعدی، به فراموشی سپرده شده و مقدمات و مؤخرات آن، جای خود استدلال را گرفته اند. این مطلب سبب شده است بعضی از فیلسوفان معاصر، ابن سینا را به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، متهم به مغالطه اشتراک لفظی و غفلت از تفکیک میان امکان ماهوی و امکان استعدادی کنند. مقاله پیش رو در صدد بیان استدلال اصلی ابن سینا و نشان دادن جایگاه صحیح مقدمات و مؤخرات آن در عبارات خود ابن سیناست؛ همچنین روشن خواهد شد که فیلسوفان معاصر که در صدد جایگزین کردن استدلالی دیگر به جای استدلال مشهور شده اند، نتوانسته اند استدلال قابل قبولی ارائه کنند.
ارزیابی معضل جفت شدگی نفس و بدن از منظر صدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
91 - 119
حوزههای تخصصی:
معضل جفت شدگی این است که چرا و چگونه ممکن است یک نفس خاص به بدنی خاص تعلق پیدا کند یا از آن متکون شود؟ براساس عدم پاسخ به این سوال ادعا می شود تعامل علی میان نفس مجرد و بدن مادی ممکن نیست. نگارنده پس از ارائه تبیینی جدید از تفاوت معضل جفت شدگی با چالش علیت ذهنی، این معضل را دارای سابقه ای طولانی در فلسفه اسلامی دانسته و به ارزیابی دیدگاه ملاصدرا در حل این معضل پرداخته است. به نظر نگارنده، تقریر نحوه ترکیب اتحادی نفس و بدن از منظر ملاصدرا در حل این معضل نکته ای کلیدی است. براین اساس بادرنظرداشتن چند مبنای دیگر انسان شناختی صدرایی، به دو تقریر از ترکیب اتحادی نفس و بدن از منظر صدرا، پرداخته و اثبات شده است که تقریر تغایر وجودی نفس و بدن از منظر صدرا که نفس و مراتب آن را دارای دو وجود متغایر می داند، در حل این معضل ناتوان بوده و تنها راه حل این معضل، این تقریر از صدراست که نفس و مراتب آن با یک متن وجودی موجودند. این تحقیق، با ابزار کتابخانه ای و روش تحلیلی انتقادی نوشته شده است.
ملاک اختیار از نظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
145-159
حوزههای تخصصی:
اختیار ازجمله مسائل پیچیده در الاهیات اخص است، مخصوصاً اختیار واجب تعالی که به ظاهر با ضروری دانستن تحقق فعل از او ناسازگار است؛ یعنی اگر او فاعل مختار است، نباید فعلش ضروی باشد و اگر فعلش ضروری است، نباید فاعل مختار باشد. ضرورت فعل، مستلزم موجَب بودن اوست، نه اختیار. هر یک از حکما درمورد ملاک اختیار، خواه در انسان و خواه در واجب تعالی، نظرات متشابه و متفاوتی ارائه داده اند. علامه طباطبایی یکی از این حکماست که در نوشته های خود ملاک های ظاهراً متفاوتی در این زمینه تعیین کرده است، اما بررسی و تحلیل این ملاک ها به این نتیجه می انجامد که همه آن ها بیان های متفاوتی از یک ملاک اند: مقید نبودن فاعل به هیچ یک از دو طرف فعل و ترک، یا تساوی فاعل نسبت به فعل و ترک که در اصطلاح آن را امکان بالقیاس می گویند.
استراتژی مفاهیم پدیداری و استدلال چالمرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیزیکالیست ها به استدلال های آنتی فیزیکالیستی مبتنی بر شکاف های معرفتی/تبیینی پاسخ های متعددی داده اند. یکی از مهم ترین این پاسخ ها به استراتژی مفاهیم پدیداری معروف شده است. طرفداران این استراتژی شکاف تبیینی میان حقایق فیزیکی و پدیداری را می پذیرند، اما با توسل به ویژگی های خاص مفاهیم پدیداری درصددند تا تبیینی از چرایی وقوع این شکاف ارایه دهند، تبیینی که با فیزیکالیسم سازگار باشد. چالمرز استدلالی به شکل یک دوراهی علیه این استراتژی ارایه کرده است. او ادعا می کند دنبال کردن هر دو حالت این دوراهی به شکست استراتژی منجر می شود. در این مقاله، استدلال چالمرز را توضیح می دهم. با تمرکز بر حالت دوم سعی می کنم نشان دهم که یکی از مقدمات استدلال او با اشکال روبه روست؛ هم چنین، استدلال می کنم که با پی گیری حالت دوم، حتی اگر یکی از شرط هایی که او برای موفقیت استراتژی لازم می داند برآورده نشود، استراتژی می تواند موفق باشد.
نقد چارچوب نظری تفکیک معنویت از قدرت جسمی و قدرت ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از اهل معنویت معتقدند برای رسیدن به خدا و آخرت نیازی به داشتن قدرت جسمی و ذهنی نیست. بسیاری از اهل ورزش معتقدند داشتن قدرت جسمی بدون داشتن معنویت ممکن و مطلوب است. بسیاری از اهل دانش دنیوی نیز معتقدند برای داشتن قدرت ذهنی نیاز به داشتن معنویت ندارند. موضوع این مقاله رویکرد تفکیک معنویت از قدرت جسمی و قدرت ذهنی است. مسئله ما این بود که چارچوب نظری این تفکیک چه بوده و چه نقدهایی بر آن وارد است. ضرورت کار در این است که نبود یا کمبود معنویت موجب نقص در دو قدرت دیگر یا عملکرد منفی آنها می شود. روش ما استخراج پیشفرض های چارچوب نظری این تفکیک و سپس نقد آنهاست. دستاورد مقاله این است که این تفکیک دارای دو دسته پیشفرض است: فلسفی و الهیاتی. پیشفرض های فلسفیِ آن تفکیک ذهن از عین، تفکیک مادی از مجرد و تفکیک عقل از قلب است. اولی حاصل این فرض نادرست است که ذهن در بدن است و بدن ما جدا از سایر موجودات عینی است. دومی مبتنی بر این مبنای نادرست است که مرز ماده مشخص است و می توان موجود غیرمادی را از آن جدا کرد. سومی بر این اساس است که عقل منبعی برای شناخت است و قلب جایگاه احساسات. پیشفرض های الهیاتی آن، مجردِ محض دانستن خدا و تفکیک دنیا از آخرت است. اولی حاصل این مبنای نادرست است که خدا موجودی محدود به عالم مجرد است و در عالم ماده نمی تواند حضور داشته باشد. دومی مبتنی بر عدم فهم رابطه دنیا و آخرت یعنی رابطه ظاهر و باطن است. نوآوری این مقاله در استخراج این پیشفرض ها و نقد آنهاست.
الهیات عملی در منظومه دین اسلام (با تأکید بر انسان معیار در تراز مولای متقیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان الهیات را در قسم حکمت نظری در کنار طبیعیات و ریاضیات دیده و نمود و بروز آن را در حوزه حکمت عملی به انتظار نشسته اند. تجربه عملی نشان می دهد که حوزه نظر لزوماً راه به میدان عمل نمی برد. هدف این جستار پرداختن به این موضوع است که آنچه در حوزه الهیات، اعم از نظری و عملی، مطرح است آنگاه عملی خواهد شد که بایسته هایی را به شایستگی پیاده سازی کرده باشد. در این تلاش که با رویکرد درون دینی و با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است با استفاده از فرازهایی از کلام معصومین، دنیا به عنوان میدان عمل، قرآن به عنوان چراغ هدایت و ولیّ معصوم به عنوان تراز و میزان عمل در زندگی مطرح می گردد. به رغم همسانی اضلاع این منظومه، نسبت انسان ها با آن متناسب با مرتبت وجودی آنها به لحاظ معرفت شناختی است. در نتیجه تخلق انسان ها به اخلاق معیار منوط به رعایت تقوا و تمسک و توصل به ولیّ معصوم است. دنیازدگی و پیروی از هوی و هوس و رضایت به دنیا و اطمینان نسبت به آن مانع رسیدن ایشان به آن جایگاه خواهد بود. برون رفت از این تنگنا، اعراض و انقطاع از دنیا و تلاش در جهت ارتقای وجود و نزدیک شدن به جایگاه اصحاب یمین و مقربان درگاه الهی بر مبنای شیوه نامه ای است که مولای متقیان مطرح فرموده اند.
مطالعۀ تطبیقی آراء مرلوپونتی و آرنهایم در حیطه ادراک بصری و تبیین رهیافت آن در آموزش هنر (با رویکرد پدیدارشناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
254 - 268
حوزههای تخصصی:
ادراک بصری نقش بسزایی در دستیابی ما به سطح بالایی از شناخت، ایفا می کند و ارتقای آن می تواند بیشترین تأثیر را برروی کیفیت تجارب زیباشناختی ما داشته باشد. براین اساس فهم ماهیت و سازوکار آن درجهت غِنای بیشتر، از الزامات حوزه آموزش هنر می باشد؛ بسیاری از تلاش ها برای فهم چیستی ادراک و پدیده های آن، حاصل اندیشه های پدیدارشناسان و روان شناسان گشتالت بوده است و موریس مرلوپونتی و رودلف آرنهایم، دو فیلسوف و نظریه پرداز برجسته در این حوزه اند که عمده آراء آنها تحت تأثیر این مکتب و با رویکرد پدیدارشناختی صورت گرفته است؛ نوشتار حاضر سعی دارد با تطبیق آراء این دو فیلسوف به شناخت گسترده تری از ماهیت ادراک دست یابد و رهیافت آن را در حوزه آموزش هنر واکاوی نماید. این پژوهش با رویکرد پدیدارشناختی، به شیوه تحلیلی-تطبیقی و با بهره گیری از اسناد معتبر و منابع کتابخانه ای نگاشته شده است؛ یافته های این نوشتار نشان می دهد مرلوپونتی و آرنهایم در اندیشه ای یکسان بر این باورند که در ادراک بصری، جوهر عالم درون و بیرون، برخلاف آموزه های دوآلیستی دکارتی، در هیأت بازی میان نیروهای مختلف به شکل یک گشتالت در می آید و از خلال همین درهم تنیدگی ارگانیسم با جهان مُدرک است که می توان به درک امر واقعی رسید؛ همچنین با اتکا به این هیأت کلی می توان به معانی و مفاهیمی دست یافت که در دیدن و هنرهای دیداری وجود دارد و ابزار ارتباطی هنرمند به شمار می آید. بنابراین لازمه آفرینش و درک اثر هنری، توانایی ذهنی در درک همین ساختارهای یکپارچه و معنادار می باشد و این ضرورت فهم عالی پدیده های بصری را در تربیت هنری دوچندان می کند.
تبیین استعاره «ذهن همچون رایانه» و نقد دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
175-190
حوزههای تخصصی:
در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی و استنتاجی نوشته شده، ابتدا دلالت های فلسفی استعاره ذهن همچون رایانه از سه منظر وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی استنتاج شد؛ سپس به استنتاج عناصر برنامه درسی از دلالت های فلسفی مذکور اقدام و درنهایت به نقد دلالت های استعاره مذکور در تعلیم و تربیت پرداخته شد. نظر به اینکه ما بر اساس استعاره ها فکر می کنیم، بر اساس استعاره مذکور ذهن امری منفعل است و به متربّی نگاه ماشینی دارد؛ از فردیّت، تشخّص و اختیار متربّی نشانی نیست؛ ارزش یابی مبتنی بر این رویکرد نیز بر سنجش سطوح پایین هدف های آموزشی و سنجش حافظه به جای یادگیری عمقی استوار است. نقدهایی که مطرح شده نشان می دهد که چنین نگرشی به انسان از منظر فلسفی و به ویژه از منظر تربیتی پذیرفتنی نیست. استعاره فوق الذکر تنها بر اساس قرائت ضعیف از کارکردگرایی می تواند در تبیین کارکرد ذهن یا مغز مفید باشد و دلالتی بیش از این ندارد.
The Work of Reconciliation
حوزههای تخصصی:
خدا در الهیات طبیعی معاصر (مقایسه خداباوری کلاسیک و خداباوری شخص وار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
51 - 71
حوزههای تخصصی:
یکی از محورهای اصلی فلسفه دین، بحث از مفهوم خداست. تلقّی های متنوعی درباره خدا وجود دارد که خداباوری توحیدی یکی از آنهاست. درون دیدگاه خداباورانه، دست کم دو تصویر کلان از خدا ارائه شده است: 1) خداباوری کلاسیک؛ 2) خداباوری شخص وار. خداباوری کلاسیک دیدگاه رسمی ادیان ابراهیمی بوده، توسط متفکران برجسته ای مانند ابن سینا، آکوئیناس و مایمنیدز، طرح و از آن حمایت شده است. اما به ویژه در دهه های اخیر، تصویر دیگری از خدا در میان خداباوران ارائه شده که در این نوشته از آن با عنوان خداباوری شخص وار یاد می شود. کلیت این دیدگاه مورد حمایت شماری از برجسته ترین فیلسوفان خداباور معاصر از جمله پلنتینگا، سوئین برن و کریگ است. نزاع اصلی میان این دو تصویر در تغییرپذیر یا تغییرناپذیردانستن خداست که پای صفات دیگری مانند بساطت را پیش می کشد. توجه به این تمایز می تواند زمینه تطبیق خداباوری مورد نظر حکمای مسلمان را با جریان اصلی خداباوری معاصر در مسئله مفهوم خدا فراهم نماید. در این مقاله دو تلقّی کلاسیک و شخص وار از خداباوری طرح شده و تمایزی که در برخی مباحث فلسفه دین بر این تفکیک بار می شود، تشریح می گردد.
تحلیلی بر موانع تربیت عقلانی از دیدگاه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
521 - 539
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تحلیل موانع تربیت عقلی از دیدگاه هگل است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کیفی و روش تحقیق به کاررفته، روش تحلیل محتوای کیفی است. نتایج این پژوهش نشان داد که موانع فردی تربیت عقلانی از دیدگاه هگل عبارتند از: خودمحوری، ترس، تجریدگرایی، شکاکیت سلبی، ریاضت کشی و موانع اجتماعی تربیت عقلانی عبارتند از: فایده باوری، جماعت باوری، تظاهر و ریاکاری و ترس از قضاوت منفی. از نگاه هگل موانع تربیت عقلی زمانی آغاز می گردد که فرد به دلیل عدم وجود استقلال شخصی، نبود آزادی اراده و عدم وجود جایگاه متقابل و برابر نسبت به دیگری، نتواند خود را به عنوان موجود مستقل عقلانی فعلیت بخشد و یا زمانی که فعلیت یابد به عنوان موجود مستقل عقلانی فعلیت نیابد؛ بلکه به عنوان ابژه ای در خدمت منافع و مقاصد افراد دیگر قرار گیرد. بااین حال هگل موانع تربیت عقلانی را همچون سایر مراحل ارتقای آگاهی گامی در جهت رشد و ارتقاء شخصیت فرد به حساب می آورد چرا که آگاهی با روبرو شدن با این محدودیت ها و موانع عقلی و رنجی که در این میان متحمل می گردد، می تواند به نابسندگی های خود وقوف یافته که این امر منجر به این می گردد که خود را به مثابه ابژه در مقابل خود نهد و با کندوکاو در خود، خود را به سنجش مجدد فهمش از خود، شناخت چیستی خود و غلبه بر یک جانبه نگری های خود وادارد.
تحلیلی بر دیالوگ اندیشه هایدگر والهیات مسیحی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۳
171 - 183
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد پاسخ گویی به پرسشی تعیین کننده درباره اندیشه هایدگر یعنی نسبت اندیشه فلسفی او با دیدگاه های الهیاتی است. اندیشه هایدگر محل تنازعات بسیاری از متکلمان مسیحی است. از یک سو ترمینولوژی و دستگاه مفهومی فلسفه هایدگر پیوند نزدیکی با الهیات دارد و از سوی دیگر، وی درگیر یک نقد بنیان افکن از متافیزیک غربی و پیامد آن، الهیات مسیحی است. به همین دلیل نمی توان به سادگی از اندیشه وی یک کلام مسیحی یا هر دین دیگری را انتظار داشت. او در نهایت می تواند با نوعی الهیات همراهی کند، به شرطی که این الهیات، تخریب متافیزیک یا انتوتئولوژی را پشت سر خود داشته باشد. چنین الهیاتی در حال حاضر موجود نیست و می توان گفت خدا و دین هایدگر در آینده به سر می برد، نه گذشته. نکته ای که مقاله پیش رو می کوشد گوشزد کند این است که شاید تمرکز بر زندگی نامه هایدگر یا برخی جستارها در اندیشه وی در باب الهیات، سرنخ هایی برای بررسی نسبت فلسفه هایدگر و مضامین دینی با الهیات به دست دهد، لیکن اندیشیدن به دین یا الهیات آینده از طریق تفکر هایدگری نیازمند تأمل و پژوهش های عمیق تر در متون وی است و چه بسا تمرکز بر زندگی نامه هایدگر و اصرار بر اصطلاحات نام آشنای الهیاتی در برخی از آثار وی، راهزن فهم درست غایت فکری او شود.
خوانش ملاصدرا و هیدگر از حقیقت افلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
121-138
حوزههای تخصصی:
هیدگر معتقد است الثیا نزد یونانیان به معنای ناپوشیدگی است که امری ذاتی برای موجودات است، اما افلاطون با قایل شدن به عالم مُثل، حقیقت را به مثابه مطابقت مطرح و آن را به عقل انسانی منتقل می کند. با این نگاه، حقیقت خصوصیت ذاتی اش را از دست داد و تبدیل به مطابق شناخت با متعلق خود و ایجاد دوگانگی های مرسوم فلسفه شد. ملاصدرا هر چند شباهت های بنیادین با هیدگر دارد، اما حقیقت را دارای معانی چندگانه ای می داند و در مرحله سوم تفکر فلسفی خویش با رسیدن به تشان، با تفسیر خاصی که از فلسفه افلاطونی می کند، دوگانگی های مرسوم فلسفه قبل از خودش را کنار می گذارد و به وحدت گرایی می رسد و حقیقت نزد افلاطون را امری دارای مراتب وجودی قلمداد کرده و می پذیرد. در این مقاله ضمن نگاه کوتاه به حقیقت نزد افلاطون، به بررسی نگاه هیدگر و ملاصدرا و در نهایت استخراج انتقادات صدرایی به تفکر هیدگری درباب حقیقت خواهیم پرداخت.