فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۶۱ تا ۴٬۶۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
سهروردی و ملاصدرا بر این باورند که بدون عنصر محبّت، کمال انسان دست نیافتنی است. از نظر سهروردی انوار سافل با محبّت و اشتیاق نسبت به انوار عالی، درصدد نیل به کمال و رفع کاستی های رتبی خود هستند. آدمی نیز با ادراک حقایق به عالم نور گرایش پیدا کرده و به نورالانوار نزدیک می گردد؛ زیرا محبّت ثمره معرفت است و هر چه محبّت به حق تعالی بیشتر شود، تقرّب به خدا و نهایتاً وصول به کمال آسان تر می شود. اما ملاصدرا با اثبات محبّت برای تمامی کائنات، بر این باور است که در هر موجود امکانی، عشق به کمال به ودیعه نهاده شده است تا بدین وسیله آن موجود امکانی، هم حافظ کمالات موجود خود باشد و هم مشتاق کمالات مفقود. از نظر وی، هر انسانی به اندازه بهره مندی از محبّت به کمال نائل می شود؛ چرا که تحوّل جوهری سالکان، یکسان و یکی نیست. از این رو، هر متحرّکی به اندازه سعه هستی خود و بر اساس محبّت، به سمتِ کمال حرکت می کند.
The Necessity of Considering Folk Ethics in Moral Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
163 - 174
حوزههای تخصصی:
Contemporary ethics and moral philosophy need a kind of revision due to their negligence in human moral capacities, ordinary life, and humans’ expectations of ethics. The assumptions and presuppositions of ethics result in their current unsatisfactory status. In this paper, we first explore and criticize those presuppositions. Then, instead of introducing ideal presuppositions of ethics, we introduce folk ethics and its components in order to show that contemporary ethics and moral philosophy should always begin with folk ethics. The most important advantage of folk ethics is its realistic foundation, which in turn will produce better results.
بررسی تطبیقی مبانی معناشناختی ماتریدیه و دیوبندیه در باب توحید و شرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
108 - 127
حوزههای تخصصی:
در عالَم اهل تسنن، دیوبندیه، مکتبی است که طی حدود دو قرن گذشته، از درون مذهب کلامی ماتریدیه برخاسته است. ادعای پیروی از کلام ماتریدیه، مهم ترین شاخصه کلامی دیوبندیه است، اما این مدعا در تطبیق مباحث کلامی، دچار تزلزل هایی شده است. تطبیق آراء این دو مکتب در تحلیل مباحث توحید و شِرک، نشان می دهد که دیوبندیه در برخی موارد، دیدگاه متفاوتی را اختیار کرده که بخشی از این مغایرت ها، به مبنای معناشناختی دیوبندیان در اطلاق «شرک» به هر امر دارای شائبه باز می گردد. طی یک بررسی توصیفی- تحلیلی در پاسخ به سؤال از میزان تحوّل دیوبندیه در موضوع تحقیق، این نتیجه حاصل شد که دیوبندیان به توسعه مفهومی در تعریف شرک و اقسام آن قائل اند و بر بدعت زدایی بر پایه اموری که شائبه شِرک دارند و تسرّی مصادیق شرک به اعمالی که پیش از آن شرک شمرده نمی شد، تمرکز کرده اند.
مشکل جدایی در نظریه های انسجام توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
128 - 151
حوزههای تخصصی:
نظریه انسجام گرایی از بدیل های مطرح نظریه مبناگرایی در ساختار توجیه است. مهم ترین مشکل نظریه انسجام گرایی در توجیه، مشکل جدایی است. این مقاله با رویکردی تحلیلی به بررسی این مشکل می پردازد. ایده اصلی این اِشکال این است که در این نظریه از آنجا که توجیه یک باور تنها تابعی از انسجام آن باور با دیگر باورهاست، می توان باورهای موجّهی فرض کرد که هیچ ارتباط توجیهی با واقعیت نداشته باشند. از این رو، این نظریه مستلزم هیچ گونه ارتباطی میان باور با واقعیت نیست. پس از ذکر دو پاسخ اصلی به این مشکل، نشان می دهم این دو پاسخ ناتمام هستند. پس از تحلیل این مشکل نشان خواهم دادکه این اِشکال برآمده از درون گرایی این نظریه است و از همین رو، وضعیت انسجام گرایان با مبناگرایان در قِبال این مشکل یکسان است و بر همین اساس، این اِشکال به مبناگرایان نیز وارد است. در نهایت، سعی می کنم دفاعی برای نظریه های درون گرا در مواجهه با این مشکل ارائه کنم.
زن و زیبایی از نظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
1 - 13
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تبیین نگاه ابن عربی به زن به عنوان مظهر جمال الهی اختصاص دارد. نگاه وی از نظر عرفانی، کامل ترین و عمیق ترین آراء در میانِ عرفایِ پیش و حتی پس از خودست. از نظر شیخ اکبر انسان چه زن و چه مرد از عشق الهی و از اسم جمیل الهی سرچشمه گرفته و همه موجودات مظهر جمال خداوند هستند اما زن مهمترین و کامل ترین مظهر این جمال است. زن و مرد در اصل انسانیت با هم برابرند و انسانیت حقیقی میان این دو گروه انسانی، جامع و مشترک است. ذکورت و انوثت امری عارضی بوده و هر کمال ممکن برای مرد، برای زن نیز ممکن است. زنان از هیچ کمال و مرتبه ای مهجور نبوده چنانکه حتی در مرتبه والای ولایت و قطبیت که در نظر ابن عربی در مرتبه ای ورای نبوت است، می باشند. زن آیینه ای است که مرد در آن خود را می بیند و با عشق به او، به حق عشق می ورزد و این عشق او را به مبدئی که از آن خلق شده و همان اصل و هستی اوست می رساند. ابن عربی حضور و وجود زنان را در نظام ارشادی و عرفانی خود لازم دانسته و بدون وجود زنان این نظام عرفانی را ناقص می شمارد. این مقاله نیز در پی آن است که جایگاه زن را در نظام هستی شناختی عرفانی ابن عربی تبیین نماید.
یقین در تفکر فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
33 - 64
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی فارابی مکتبی است یقین گرا؛ بدین معناکه معرفت غیریقینی را معرفت حقیقی تلقی نمی کند. یقین اجمالاً بر دو قسم است: یقین روان شناختی و یقین معرفت شناختی. یقین روان شناختی عمدتاً از سنخ اقناع است و از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار نمی رود؛ اما یقین معرفت شناختی یقینی است که از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار می رود و در تفکر منطقی و فلسفی فارابی به دو قسم است: خاص و عام. یقین خاص یا ضروری (مطلق و دائم) خصوصیت جاودانی و همیشگی دارد؛ اما یقین عام یا غیرضروری (غیرمطلق و غیردائم) ممکن است در برخی زمان ها زایل شود؛ لذا یقین به معنای حقیقی فقط قسم نخست است. یقین در تفکر فارابی اولاً ناظر به مقام تصدیق است و اگرچه تصدیق از اقسام علم حصولی است، دیدگاه وی در باب یقین، ناظر به علم حضوری نیز می باشد؛ چه دریافت های حضوری نیز می توانند در قالب تصدیقی و گزاره ای بیان یا حکایت یا تفسیر شوند؛ ثانیاً یقین در تفکر او از سنخ یقین عقلی است و چنین یقینی یا از طریق علم به احکام عقلی بدیهی و یا از طریق قیاس برهانی (مبتنی بر احکام عقلی بدیهی) حاصل می شود. به نظر می رسد مجموعاً دیدگاه فارابی در مسئله یقین کاملاً متعهد به رویکرد عقل گرا، موجه و دقیق ا ست، اگرچه ممکن است با این نقد مواجه شود که او علی رغم بررسی انواع و مراتب مختلف یقین- حتی بررسی یقین در برخی ادراکات حضوری- تبیینی از کیفیت یقین در ادراکات شهودیِ عرفا [و اشراقیون] ارائه نکرده است.
کاربست وحدت تشکیکی وجود ملاصدر در حل مسأله معناداری زندگی
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
211-231
حوزههای تخصصی:
بحث معناداری زندگی در دنیای امروز، که عصر تکنولوژی و رواج تفکر ماشینیسم است، از اهمیت دو چندانی برخودار است. بر مبنای ماشینیسم یکپارچگی مفهوم هستی انکار می گردد. از لوازم آن خداناباوری مدرن است که براساس آن هرگونه باور به خدا به عنوان غایت الغایات و علت العلل، باطل است؛ و از لوازم ضروری خداناباوری، بی معنایی زندگی و پوچ انگاری هستی است. تفکر خدامحور نقش مهمی در پاسخ دهی به مسأله معناداری زندگی ایفا می کند. از اینرو، پرسش این تحقیق این است که بر مبنای اصول حکمت متعالیه صدرایی چگونه می توان معناداری زندگی را تبیین نمود و به این دغدغه پاسخ داد؟ در این مقاله اولاً می خواهیم نشان دهیم بی معنایی و پوچ گرایی ریشه در الحاد مدرن دارد که براساس آن وجود خدا مورد انکار یا تردید قرار گرفته است. ثانیاً با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه به ویژه نظریة وحدت تشکیکی وجود، حقیقت وجود خدا و مراتب گسترده وجود به صورت تشکیکی ثابت می شود و نیز عین الربط بودن انسان و زندگی انسان به خداوند، که اعلی مراتب وجود و وجود صرف است تبیین می گردد. در این صورت بی معنایی زندگی قابل طرح نخواهد بود چرا که زندگی انسان مرتبه ای از مراتب حقیقی وجود است و در پرتو حرکت جوهری، به سوی کمال مطلق و وجود محض در حرکت است.
مطالعه روند شکل گیری گفت وگوی کندوکاو محور در کلاس «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتقای مهارت های فکری و فرهنگ گفت وگویی در کودکان می تواند نویدبخش جامعه ای خردورز باشد. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی ساختار گفت وگویی که در حلقه کندوکاو کلاس «فلسفه برای کودکان» در مقطع دبستان اجرا می شود، بپردازد تا از خلال آن، مهارت های لازم برای شکل گیری «گفت وگوی کندوکاوی» را شناسایی کند. الگوی گفت وگوی کندوکاویِ ارائه شده در این پژوهش، برگرفته از «تفکر چندبعدی و بازاندیشانه» در آموزش «فلسفه برای کودکان» است که در بستر «منطقه تقریبی رشد» شکل می گیرد.به منظور بررسی موضوع مدنظر این پژوهش، روند گفت وگوهایِ حدود 200 کلاس «فلسفه برای کودکان»، در پایه های مختلف تحصیلی، مشاهده توصیفی، متمرکز و گزینشی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حلقه های کندوکاو «فلسفه برای کودکان» به مثابه «منطقه تقریبی رشد»، با فراهم کردن فضایی برای گفت وگوی کودکان با یکدیگر، در حضور تسهیلگر (فرد تواناترِ فرهنگ)، می تواند نگرشی بازاندیشانه، مسئولانه، انتقادی و خلاقانه در آنها ایجاد کند.
پاسخی به نقد سومز در مورد معناشناسی دوبعدی ضعیف بر پایه مفهوم شهود در نظریه زیست معنایی میلیکان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۱
83 - 115
حوزههای تخصصی:
سومز با ارائه تفسیری از معناشناسی دوبعدی و تقسیم آن به دو حالت ضعیف و قوی، کلیت تلاش معناشناسان دوبعدی برای احیای نظریه توصیفی معنا را نقد و با آن مخالفت می کند. در این مورد مشخص، نظریه زیست معنایی میلیکان به نفع اردوگاه معناشناسان دوبعدی وارد عمل می شود. بر این اساس، آنچه سومز به عنوان نیاز به صلب کردن توصیفات تثبیت کننده مرجع مطرح می کند و به معناشناسان دوبعدی نسبت می دهد، قابل پذیرش نیست و مکانیزم عمل آن مبتنی بر نظر دوبعدی گرایان به شکل دیگری است. هدف این مقاله آن است که بر اساس مدلی سه وجهی مبتنی بر نظریه زیست معنایی نشان دهد تفسیر سومز از معناشناسی دوبعدی وابستگی زیادی به مبانی نظریه ارجاع مستقیم دارد و معناشناسی دوبعدی نیازی به صلب کردن توصیفات به گونه ای که سومز مطرح می کند ندارد.
تفکیک گوهر و صدف دین از یکدیگر، مقدمه ای برای کثرت گرایی دینی؛ بررسی دیدگاه سیدحیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکیک گوهر و صدف دین از یکدیگر مسئله ای است که طیف وسیعی از کثرت گرایان برای پی ریزی دیدگاه کثرت گرایانه خود از آن سود جسته و آن را به عرفای مسلمان مستند ساخته اند. سید حیدر آملی یکی از پیشگامان عرفان اسلامی است که اهتمام خاصی به تفکیک گوهر دین از صدف آن دارد، زیرا آرمان آشتی دادن شیعیان دوازده امامی با متصوفه راستین را در سر می پروراند و کلید این قفل را در رتبه بندی معارف الهی و تکالیف دینی شرعی می یابد. ازاین رو اغلب آثار وی حول محور تبیین گوهر دین نگاشته شده و تعابیر دیرآشنای «ظاهر و باطن دین» و «شریعت، طریقت و حقیقت» کاربرد گسترده ای در آن ها دارد. درعین حال سید به صورت مستقیم و غیرمستقیم کثرت گرایی درون دینی و برون دینی را نفی می کند. بررسی ابعاد گوهر و صدف دین از نگاه ایشان و چگونگی تفکیک آن ها از یکدیگر که موردتوجه این نوشتار است، به روشنی نشان می دهد که اعتقاد به این تفکیک، لزوماً به معنای اعتقاد به کثرت گرایی نخواهد بود.
بررسی و تبیین رویکرد «وحی فراگزاره ای» از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
157 - 173
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در تبیین وحی، بررسی رویکردهای گزاره ای و غیرگزاره ای در وحی است. در میان رویکردهایی که در تبیین این مسئله وجود دارد، رویکرد ملاصدرا - به دلیل توجه به دو وجه گزاره ای و غیرگزاره ای وحی - از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این رویکرد در مقایسه با تبیین هایی که تنها یکی از جنبه های وحی را مورد توجه قرار داده اند، بسیار مهم است. در الهیات مسیحی دو رویکرد کلّی گزاره ای و غیرگزاره ای در این خصوص وجود دارد؛ بر اساس رویکرد نخست، وحی مجموعه گزاره های آگاهی بخش درباره خداوند است، در حالی که بر اساس رویکرد دوم، وحی همان فعل الهی است که در طی آن خداوند خود را آشکار می کند. تقابل و تضاد این دو رویکرد و نقدهایی که بر هریک از این دیدگاه ها وارد شده حاکی از ضرورت وجود رویکردی جدید است که در الهیات مسیحی نمی توان یافت. این مقاله تلاشی در جهت معرفی دیدگاه ملاصدرا به عنوان رویکردی جدید است که در آن به هر دو وجه گزاره ای و غیرگزاره ایِ وحی توجه شده است. رویکرد ملاصدرا به دلیل ابتنا بر مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و زبان شناختی و برقراری پیوند میان هر دو وجه گزاره ای و غیرگزاره ای، از این قابلیت برخوردار است که به عنوان رویکرد «وحی فراگزاره ای» مطرح شود.
بازتفسیر مفهوم رخداد از آنِ خودکننده نزد هایدگر با تکیه بر مفهوم تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
1 - 35
حوزههای تخصصی:
این پژوهش برآن است تا با واکاوی مفهوم رخداد از آن خودکننده در فلسفه ی هایدگر، تفسیری تازه از آن ارائه دهد. برای این منظور سه اثر از هایدگر، که نماینده ی سه رویکرد وی به مفهوم رخداد است، مورد توجه خواهد بود. این آثار عبارتند از «به سوی یک تعریف برای فلسفه» (1919)، «ادای سهمی به فلسفه (درباب رخداد از آنِ خودکننده)» (1936-1938) و «درباب زمان و هستی» (1962). <br /> هایدگر در کتاب به سوی یک تعریف برای فلسفه، رخداد را به مثابه ی تجربه ی زیسته و آن چه به نحو انضمامی متعلق به من است، بازمی شناسد. حال این که در ادای سهمی به فلسفه این رویکرد متوازن می شود و رخداد به عنوان نتیجه ی مبادله ی انسان و هستی قلمداد می گردد. و نهایتاً درباب زمان و هستی رخداد را تنها به منزله ی عرصه ی حضور متعین زمان و هستی به رسمیت می شناسد. این رویکرد تکاملی هایدگر به مفهوم رخداد، زمانی معنادارتر می شود که در افق فکری مجموعه درس گفتارهای سال های 1951-1952 که بعدها تحت عنوان «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» چاپ شد، نگریسته شود. <br /> به اعتقاد این پژوهش آن گاه که رویکردهای سه گانه ی هایدگر به مفهوم رخداد را در زمینه ی کتاب چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟ مورد واکاوی قرار دهیم، می توانیم به تفسیری تازه از مفهوم رخداد به مثابه ی آن چه خود در راه بودن است و راه تفکر را می گشاید، دست یابیم
بررسی تحلیلی تأثیر و جایگاه هیوم در نظام فلسفی دی. زد. فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دی. زد. فیلیپس یکی از فیلسوفان سرشناس در حوزه ناواقع گرایی زبان دین است. او بسیار تحت تأثیر هیوم بوده و معتقد است هیوم توانسته در سه مرحله براهین خداشناسی را مخدوش کند. اگرچه او این نقدها را موفق می داند، با تمسک به هرمنوتیک تأمل معتقد است که می توان از هیوم فراتر رفت و به تأمل در مفاهیم دینی پرداخت. او از این طریق راه خود را از طرفداران هرمنوتیک سوءظن و احیاء جدا می کند. فیلیپس معتقد است برای فهم دین باید به تأمل فلسفی درباره مفاهیم دینی پرداخت و به سبک زندگی دین داران توجه داشت. اما بر خلاف ادعای خودش، تفاسیرش از آموزه های دینی مثل وجود خدا، دعا و جاودانگی مطابق باور دین داران نیست و با نظر آنها فاصله زیادی دارد. به علاوه وی به انواع تقریرهای برهان نظم توجه ندارد و لذا بررسی های او در این زمینه ناقص است. در نهایت می توان گفت، اگرچه وی سعی کرده در برابر پوزیتیویست ها به مخالفت برخیزد، ولی نظام فلسفی او به گونه ای نیست که بتواند از معیارهای آنها فراتر رود.
تحلیل «تشکیک وجود» صدرالمتألهین در چارچوب منطق فازى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریه مجموعه ها نه تنها صفر و یک، بلکه میزان عضویت مجموعه اى از اعداد میان صفر و یک مطرح است؛ این اصل اساسى تفکر فازى است. دیگر جهان پیرامون تنها سیاه و سفید نیست، بلکه خاکسترى نیز هست و هر عضوى در این مجموعه خاکسترى، داراى ارزش عددى میان صفر تا یک است. از سوى دیگر نظام فلسفى صدرالمتألهین بر پایه اصالت وجود شکل گرفته و نوآورى و نقطه اوج آن طرح تشکیک در مراتب حقیقت وجود است. با توجه به مبناى اصالت وجود، وجود حقیقت واحدى است که تمام هویت و متن خارج را تشکیل مى دهد. این حقیقت واحد وجود که در موجودات کثیر و حقایق خارجى مشترک است، به نحو تشکیکى و ذومراتب در خارج موجود است. بهره مندى از تفکر تشکیکى در حکمت متعالیه، داراى آثارى سودمند در شناخت موجودات خارجى به عنوان حقایق متکثر است و به نوعى با تفکر فازى قرابت دارد. اکنون پرسش این است که آیا میان تفکر فازى و اصل تشکیک وجود قرابت و رابطه اى هست یا نه؟ این جستار درصدد پاسخ به این پرسش، به مؤلفه هاى متعددى رسیده است که این قرابت را اثبات مى کند.
«تصور کنید حقیقت زنی باشد» نگاهی به دیباچه نیچه بر فراسوی خیر و شر و دیباچه کانت بر نقد عقل محض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
100 - 115
حوزههای تخصصی:
با وجود تفاوت های بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهت های جالبی نیز در دیباچه های آن ها بر دو کتاب اصلی شان نیز به چشم می آید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچه ها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزم باوری و متافیزیک را عرضه می کنند و از امیدهای خود برای فلسفه آینده سخن می گویند. این یک فلسفه آینده از نظر هر دو، از جزم باوری فاصله خواهد داشت. کانت اثر خود را در واقع تمهیدی بر این فلسفه می شمارد، در حالی که نیچه همچنان امید ظهور این فلسفه را در سر می پروراند. در این مقاله سعی شده است در سه بخش این مضامین بیان و شرح شود. در درآمد، صحنه شباهت های میان این دو دیباچه را ترسیم خواهیم کرد. در بخش دوم، منظور و مراد کانت و نیچه از جزم باوری را شرح داده، نشان می دهیم چرا آن ها از افول و مرگ جزم باوری سخن می گویند. بخش پایانی، نشان می دهد که چرا نیچه و کانت هر دو سودای یک فلسفه آینده را در سر دارند، فلسفه آینده ای که آثار خود را همچون تمهیدی بر آن تلقی می کنند.
ارسطو و نظریه تصمیم (پروهایرسیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
249 - 264
حوزههای تخصصی:
مسئله تصمیم (پروهایرسیس) از جمله مسائل مهم در اندیشه اخلاقی ارسطو است. اصطلاح پروهایرسیس برای نخستین بار به صورت روشمند توسط ارسطو وارد مباحث فلسفی شد. مفاهیمی چون قصد، اراده، هدف، گزینش، گزینش هدفمند، گزینش عقلانی، گزینش متأملانه از جمله اصطلاحات آمده درخصوص ترجمه پروهایرسیس است که به نظر می رسد اصطلاح اخیر (گزینش متأملانه) تعریف ارسطو از پروهایرسیس باشد. درک مفاهیمی چون فرونسیس، فعل، قصد، باور، آرزو، اراده، و فضایل برای فهم ساختار درونی پروهایرسیس در ارسطو لازم و ضروری است. در واقع این مفاهیم ارتباط مستقیمی با مفهوم پروهایرسیس دارند. ارسطو تصمیم یا همان پروهایرسیس را به عنوان یک گزینش متأملانه برای انجام فعلی که در برابر ماست تعریف می کند. از نظر وی اگر یک فعل در نتیجه یک تصمیم محقق شود آن فعل اختیاری است، اما عکس و خلاف آن معتبر نمی باشد. وی معتقد است حیوانات و کودکان به طور ارادی عمل می کنند اما آنها تصمیم نمی گیرند، زیرا آنها فاقد تعمق و تأمل ورزی هستند.
معقول ثاني فلسفي از ديدگاه استاد مطهري(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تقسيم مفاهيم کلى به معقولات اولى و ثانوى از ابتکارات فلاسفه اسلام است. اين تقسيم ثمرات فراواني در فلسفه اسلامي داشته، و لغزشهاى زيادى که فلسفه غرب بدان دچار بوده به وسيله اين مباحث قابل حل مى باشد. اين مقاله در مقام بيان حقيقت معقولات ثانويه و فرق آنها با معقولات اوليه از منظر استاد شهيد مطهرى مى باشد، لذا، براى اين که درک درست و صحيحى از معناى معقول ثانيه فلسفى پيدا شود، اول، معناى معقول و بعد، کيفيت پيدايش اين تصورات کلى بيان شده، و پس از آن، فرق معقول اوليه و معقول ثانيه فلسفى مطرح شده است. در اينجا ،اصطلاح حکما در تعريف معقولات اوليه و ثانويه و ايرادات وارد بر اين نظريه، از طرف استاد مطهرى ذکر شده است. همچنين به مناسبت رابطه معقولات با مسأله شناخت و آگاهي، معضلاتي که فلاسفه غرب در مسأله شناخت به آن گرفتار شده اند مطرح کرده و در کلام فلاسفه اسلام را در اين مسأله (شناخت و علم) ذکر کرده ايم و در پايان بعد از ذکر خلاصه کلام شهيد مطهرى و نقد آن، نتيجه گيرى نهائى در اين مباحث مطرح مى شود.
رابطه بین انسان و خدا از دید مولانا
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
111-132
حوزههای تخصصی:
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
اهداف تعلیم و تربیت و بایسته های آن با تأکید بر دیدگاه ابن سینا درباره نفس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور رفع بخشی از معضلات نظام تربیتی و حرکت در جهت تدوین پشتوانه نظری فلسفی بومی، در زمینه اهداف تعلیم و تربیت و بایسته های آن بر اساس دیدگاه ابن سینا درباره نفس انجام شد. روش پژوهش تحلیلی استنباطی است و نتایج بیانگر این است که هدف نهایی تعلیم و تربیت از نظر ابن سینا دستیابی به سعادت حقیقی (عقل مستفاد) است و اهداف واسطه ایِ ذیل مراتب نفس، ابزاری هستند برای تحقق این هدف، و بایسته های آنها زیر چتر بایسته های هدف نهایی قرار می گیرند. بنا بر یافته ها، دیدگاه ابن سینا به تعلیم و تربیت رسمی محدود نمی شود و سلامت جسم نیز در هر مرتبه باید مورد توجه قرار گیرد. نظام تربیتی ابن سینا نیز نظامی عقلانی است و شهود در دیدگاه او همان شهود عقلی می باشد. پژوهش همچنین نشان می دهد که گزینش معلمان برجسته، شروع آموزش با رشد نسبی جسمانی و توجه به تفاوت های فردی، در میزان تحقق اهداف، نقشی اساسی دارد.
اندیشه های منطقى فخررازى و طرح چالش های نوین او در مکتب منطقی سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت اندیشه های منطقی، فخرالدین محمد رازى، در فهم آرای منطق دانان قرن هفتم و هشتم، اهمیت به سزایی دارد. نقش او در رشد و بالندگى منطق نگارى دوبخشى مکتب منطقی سینوی و طرح چالش هاى نوین در این دانش، انکارناپذیر است. مرکب انگارى تصدیق، بدیهى انگارى همه تصورات، بسط و توسعه انواع تعریف و رویکرد خاص به تعریف اسمی، تلازم طرفینی دلالت مطابقه و التزام، انواع ششگانه کلی و اعرفیت آن نسبت به جزئى، حمل ناپذیری مفهوم جزئی، دیدگاه حداقل گرایانه در شرائط تناقض میان قضایا، تمایز میان قضیه حقیقیه و خارجیه،