فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۸۱ تا ۴٬۴۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
139 - 155
حوزههای تخصصی:
در این مقالله سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه قاضی عبدالجبار در مورد مناقشه معرفتی ذهنیت گرایی در سه حیطه متافیزیکی (هویات خارجی)، ارزش های اخلاقی و ارزش های زیباشناختی بیان شود. هرچند تا کنون پژوهش هایی درباره عینیت یا ذهنیت ارزش های اخلاقی از دیدگاه عبدالجبار انجام شده، اما کار مستقلی که به بررسی ذهنیت گرایی در هر سه حیطه پرداخته باشد، صورت نگرفته است. از دیدگاه عبدالجبار پذیرش ذهنیت گرایی متافیزیکی مستلزم تناقض است و او با دلایل متعدد سعی در ابطال این دیدگاه دارد. در حیطه اخلاق نیز عبدالجبار با ارایه نظریه ای به نام وجوه، ارزش های اخلاقی را عینی دانسته و در رد ذهنیت گرایی و همچنین قراردادگرایی در اخلاق دلایلی اقامه می کند؛ اما در ارزش های زیباشناختی عبدالجبار جانب ذهنیت گرایی را گرفته و این ارزش ها را وابسته به فاعل شناسا می داند؛ البته در این قسمت وی بیشتر به توصیف دیدگاهش پرداخته و دلایل چندانی برای دیدگاهش اقامه نمی کند.
مبانی معرفت شناختی عدالت اجتماعی با تأکید بر قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
حوزههای تخصصی:
مبانی معرفت شناختی در مکاتب فکری، نقش بنیادینی بازی می کنند و غالباً تفاوت میان اندیشه ها و نظریه ها برخاسته از آن مبانی می باشد و لذا پردازش آنها امری بایسته است. هدف این نوشتار جست وجوی مبانی معرفت شناختی عدالت اجتماعی، با تأکید بر قرآن کریم است. در فرضیه بر این امر تأکید شده است که از منظر ادبیات و منطق قرآن کریم، مبانی معرفت شناختی عدالت اجتماعی را می توان در مواردی چون غایت گرایی عادلانه، امکان شناخت پیشینی عقلی عدالت، حکم ذاتی عقل در فهم عدل، تأیید فهم عقلی، عقلایی و فطری انسان ها از عدالت رصد کرد و در کنار آنها شریعت نیز یکی از منابع فهم عدالت به شمار می آید. این امر با روش تحلیلی- توصیفی، ارجاع به منطق و ادبیات قرآن کریم و بهره از دلیل عقل انجام شده است.
بررسی و نقد شر و رابطه آن با وجود خدا از نگاه جان هیک، آگوستین و تئودیسه ایرنائوسی (با تکیه بر کتاب شر و خدای عشق جان هیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۸
174 - 198
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه جان هیک شر امری وجودی است و برای توجیه و تعریف آن، نظریه عدل الهی ایرنایوسی را بیان و صورت جدیدی را به آن بخشیده است. آرا و نظریات متنوعی درباره مسیله وجود خداوند، شر و خیر بیان شده است. برخی وجود شر را مهم ترین و یگانه عامل انکار وجود خداوند می دانند و برخی از دینداران دیدگاه شان بر خلاف آنهاست. آنچه در این پژوهش به آن پرداخته می شود، بررسی و نقد مسیله متافیزیکی شر و رابطه آن با وجود خدا است. در این مهم تمرکز ما بر پاسخ های جان هیک به مسیله شر است؛ ازاین رو بر آن ایم گزارشی از اصول شر و خیر از نگاه جان هیک ارایه دهیم تا پاسخ گوی این پرسش اصلی باشیم «که جایگاه شر در ساختار علی آفرینش چه می تواند باشد». هدف از این نوشتار آن است که بیان کنیم که در آفرینش جهان توسط خداوند و وجود شرور در جهان تناقضی حاصل نیست و خداوند علت شرور نیست و همچنین وجود مسیله شر بر مبنای ضرورت و مشیت الهی است؛ اما از نگاه هیک مصلحت وجود شر برای ما قابل درک نیست و این یک امر رازآلود برای بشر است.
اثبات عالم خارج از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
73 - 90
حوزههای تخصصی:
اثبات عالم خارج یا به عبارتی عالمی مستقل از مدرک، از مسایل اساسی، پرماجرا و جریان ساز در عالم تفکر بوده است و تأثیرات مهمی نیز در زندگی اجتماعی بشر داشته است. جریان هایی همچون سوفیسم، اید یالیسم و گونه های مختلف شکاکیت و جریان های کوچک برآمده از آنها، برخاسته از نوع واکنش اندیشمندان با این مسیله بوده است. این تعامل - در موارد بسیاری - وابسته به موضع معرفت شناختی آنها دارد؛ بدین معنا که با انکار یا پذیرش برخی از راه های معرفت، عالم خارج نیز قلمرو متفاوتی خواهد داشت. اینکه واقعیتی مستقل از ذهن انجام پذیرد و در صورت تحقق، مادی یا غیرمادی و یا ذهنی یا فراتر از ذهن باشد، در تعیین قلمرو عالم خارج نقشی اساسی دارد. انکار یا فروکاستن واقعیت به امور ذهنی و همین گونه عادت روان شناختی که موجب شکاکیت می شود، پاسخی منطقی و استوار نیاز دارد. ازاین رو در این نوشتار، نگارنده بنا دارد، دیدگاه علامه طباطبایی را در این زمینه بررسی کند. چهار استدلال بر اثبات جهان خارج از ذهن که علامه در آثار گوناگون خود به آنها پرداخته است، بررسی شده است. نگارنده در ابتدا نیم نگاهی به دیدگاه فیلسوفان و اندیشمندان صاحب نام در این زمینه خواهد داشت و سپس دیدگاه علامه طباطبایی را بررسی می کند. بیان استدلال های ایشان، بررسی استدلال ها از حیث قلمرو و محدوده مورد اثبات، از لحاظ اینکه آیا استدلال های ایشان تنها عالم جسمانی را اثبات می کند یا فراتر از آن است، از مباحث مورد تأکید در این نگاشته خواهد بود.
زیبایی شناسی در اندیشه اسلامی با تأکید بر حقیقت، معیار و منشأ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
159 - 178
حوزههای تخصصی:
درک صحیح زیبایی یکی از پایه های کمال معنوی انسان و زیبایی شناسی از مؤثرترین سامانه های ادراکی او در رویارویی با جهان خارج است. باور صحیح درباره حقیقت عقلانی و معیارهای درست زیبایی می تواند ما را با خاستگاه آن در هستی آشنا و نظام اخلاقی انسان را اصلاح کند. به همین دلیل گفتمان مدرن می کوشد زیبایی را از حوزه عقل به حیطه نفس بکشاند و تا حد تابعی از حواس و تجارب زیستی انسان بکاهد. این مقالله در صدد است از یک سو با تعیین کمال وجودی به عنوان معیار درست برای تشخیص زیبایی در برابر معیار تناسب که برساخته ارسطو و پیروان اوست، و از سویی دیگر، معیارهایی چون میل، عادت، لذت و منفعت که نظریه استناد زیبایی به نفس انسان را موجب شده اند، رابطه این همانی زیبایی و وجود را اثبات کرده، از این رهگذر ثابت کند که سرچشمه زیبایی ذات اقدس اللهی است که خود، جمال مطلق است.
نقد و بررسی راه کار «ترکِ أولی» در توجیه خطاهای انبیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی اصطلاح «ترک أولی» به عنوان راه کاری برای دفاع از عصمت انبیاء در مواجهه با آیاتی از قرآن کریم که ظاهرشان بر ارتکاب معاصی توسط انبیاء دلالت دارند، پرداخته شده و پس از معناشناسی «ترک أولی»، این سیوال محور بحث و بررسی قرار گرفته است که آیا دلایل عقلی عصمت انبیاء با صدور ترک أولیٰ از انبیاء سازگار است؟ به عقیده نگارنده با توجه به این که ترک أولی، نوعی خطا و لغزش است و چون دلایل عقلی عصمت (مانند وثوق و اعتماد مردم به انبیاء، غرض ارشاد مردم از رسالت، لزوم تبعیت از انبیاء، قاعده لطف و عدم اعراض قلوب مردم از انبیاء) مستلزم نفی هر گونه خطا و لغزشی از انبیاء است، انبیاء باید از ترک أولیٰ نیز معصوم باشند و این راه کار متکلمان اسلامی در توجیه آیات دال بر معاصی انبیاء موفق نیست. پذیرش ارتکاب ترک أولیٰ از سوی انبیاء به معنای پذیرش ارتکاب خطا توسط ایشان و خلاف اعتقاد شیعه به عصمت انبیاء است. در نتیجه، کلام شیعی با چالشی بزرگ در توجیه آیات دال بر صدور خطا و لغزش انبیاء مواجه خواهد شد که به نظر نگارنده مستلزم بازنگری در اعتقاد کلامی شیعه در باب عصمت مطلق انبیاء است.
کارکردهای هستی شناختیِ علّیّت تحلیلی در فلسفه ی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
225 - 248
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در برخی از مواضع که کثرت وجودی (خارجی) برقرار نیست، علّیت را متحقّق دانسته اند، که ملاصدرا این قسم علّیت را به تحلیل عقلانی می داند. علّیت جوهر برای عرض، ماده برای صورت، ماهیت برای لوازم خود و... را می توان از مصادیق علّیت تحلیلی دانست. علّیت تحلیلی کارکردهای متعدّدی در فلسفه ی اسلامی به دنبال دارد. این کارکردها به دو دسته طبقه بندی می شوند: کارکردهای معرفت شناختی و کارکردهای هستی شناختی. در این مقاله به کارکردهای هستی شناختی علیت تحلیلی پرداخته می شود. کارکردهای هستی-شناختی علّیت تحلیلی عبارتند از: 1. علیت وجود برای ماهیات، حیثیات اندماجی و شأنی، و تحقّق ثبوتی آنها. 2. رفع تناقضات درون متنی در مسایلی مانند رابطه ی «علّیت و کثرت»، «ادلّه ی حرکت جوهری» و «توقّف ممتنعین یا واجبین بالذّات بر یکدیگر». 3. اثبات وحدت شخصیه ی وجود. 4. نزاع معنوی فیلسوف و متکلّم در باب ملاک احتیاج معلول به علّت. : 1. علیت وجود برای ماهیات، حیثیات اندماجی و شأنی، و تحقّق ثبوتی آنها. 2. رفع تناقضات درون متنی در مسایلی مانند رابطه ی «علّیت و کثرت»، «ادلّه ی حرکت جوهری» و «توقّف ممتنعین یا واجبین بالذّات بر یکدیگر». 3. اثبات وحدت شخصیه ی وجود. 4. نزاع معنوی فیلسوف و متکلّم در باب ملاک احتیاج معلول به علّت.
ارتباط ساختار منطقی زبان باارزش و معنای زندگی در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
77 - 98
حوزههای تخصصی:
پرسش از زندگی و حیات پیشینه ای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئله ای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهره های گوناگونی به خود گرفته است. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری می شود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفه دین درآمده است. همچنین، در میان نحله های فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت و ژرف کاوی ویژه ای ساختار گوناگون گزاره های زبان را تحلیل کرده اند که تا حدودی در نگرش های رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین ریشه دارد. بنابراین، تحلیل ساختار منطقی پرسش از معنای زندگی و درستی یا نادرستی طرح آن در اندیشه ویتگنشتاین جذاب و نوین است؛ زیرا از یک سو، در اندیشه دوپاره وی، گزاره های برخی از علوم، مانند اخلاق، فلسفه، هنر، دین و متافیزیک به دلیل هم سو نبودن با معیارهای منطقی زبان، مهمل و بی معنا هستند و از سوی دیگر، باورهای ایمانی و عمل گرایانه وی، جلوه ای متفاوت به برداشت ها از زندگی و حیات انسان داده است. از این رو، تلاش ما این است که در مقاله حاضر، تناقض موجود در اندیشه ویتگنشتاین را در تناسب با پرسش مهم معنای زندگی بسنجیم و پاسخ احتمالی او را نقد و بررسی کنیم.
مقایسه رویکرد جامعه شناختی و سیستمی در بیان رابطه امر عقلانی و امر اجتماعی: با تأکید بر نظریه مارتین کوش و نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه و جامعه شناسی در مسایل مشترک و با روشهای متفاوت به یکدیگر نزدیک میشوند. در این نزدیکسازی به شرط بهرهمندی از نوعی تاریخگرایی پساهگلی، جامعهشناسی قدری انتزاع و فلسفه مایههای انضمامی به دست میآورند که میتوان آن را در روششناسی جدید سیستمی و در مواجههی روشنگری از منظر جامعهشناختی و فلسفی ملاحظه کرد. در این مواجهه امر عقلانی و اجتماعی، سو ژه و ابژه، شأن هستیشناختی برابری پیدا میکنند. این نوشتار با تحلیل دادههای به دست آمده از مطالعهی آرای برخی از اندیشمندان برجستهی فلسفه و جامعهشناسی به شرح موانع معرفتی و معرفی روشنگری از منظری جامعهشناختی و نیز به تعدیل جامعهشناسیگرایی کوش میپردازد که هستومندهای عقلانی را اجتماعی و کاملاً وابسته معرفی میکند. بدین منظور دیدگاه معرفت سیستمی که بر مبنای عقلانیت محدود انسانی، غلبهی نوعی عقلانیت سیستمی و معرفت درونی واقعیتهای اجتماعی را نوید میدهد میتواند مفید باشد. این دیدگاه پرسپکتیو عمودی دیدگاههای اومانیستی و عقلانیت خودبنیاد روشنگری را کنار میگذارد و با تقسیم یکسان عاملیت میان انسان و جامعه امر عقلانی و اجتماعی را همبسته معرفی میکند.
آیا رنج بد است؟ درک پارفیت و نیچه درباره رنج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
117 - 139
حوزههای تخصصی:
درک پارفیت استدلال می کند که باور هنجاری پایه «هر رنجی فی نفسه بد است»، باوری است شهودی و لذا مورد توافق همه ی آدمیان در شرایط ایده آل. در این میان نیچه، به عنوان فیلسوفی که بارها رنج را نیک دانسته یا از خوبی رنج و درد سخن گفته، در برابر پارفیت می ایستد. پارفیت با ارائه ی تفسیری ابزارانگارانه از موضع نیچه می کوشد نشان دهد که نیچه در واقع مخالف «هر رنجی فی نفسه بد است» نیست و آن دسته از عبارت های وی در این باره را که می توان جدی گرفت باید به برداشتی ابزارانگارانه فروکاست. در این مقاله نشان می دهم که در پرتو تفسیری روانشناسانه از خواست قدرت چونان میلی مرتبه دومی برای چیره گشتن بر یک مقاومت می توان عبارات نیچه درباره ی نیکی رنج را به گونه ای فهمید که در آن باور هنجاری «دست کم برخی رنج ها فی نفسه نیک هستند» معنا پیدا می کند چرا که رنج به عنوان مقاومت یا مانعی در برابر یک میل مرتبه نخستی چیزی جز یکی از مؤلفه های اصلی خواست قدرت نیست، و ارزشی فی نفسه دارد. بر این اساس، تفسیر ساده انگارانه ی پارفیتی بیانگر موضع واقعی نیچه نیست.
الاهیات سلبی در حوزه هستی شناسی صفات الاهی در اندیشه افلوطین و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
87 - 110
حوزههای تخصصی:
«الاهیات سلبی» نظریه ای مهم و پرطرفدار در حوزه «زبان دین» در میان الاهیدانان یهودی، مسیحی و مسلمان است. الاهیات سلبی در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی صفات الاهی مطرح است که میان آن ها پیوند ناگسستنی برقرار است. افلوطین در حوزه الاهیات مسیحی و قاضی سعید در حوزه الاهیات اسلامی و میان اندیشوران امامیه از جایگاه ویژه ای در میان پیروان الاهیات سلبی برخوردارند. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی این دو دیدگاه را تبیین و ارزیابی کرده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه افلوطین، «واحد» فراهستی است و تمام صفات ایجابی مربوط به «هستی»اند؛ بنابراین باید این صفات را از واحد سلب کنیم. قاضی سعید نیز ضمن نقد الاهیات ایجابی زیادت و عینیت، الاهیات سلبی را در پرتو فرهنگ دینی و ادله عقلی توجیه کرده است. الاهیات سلبی در این دو دیدگاه کاستی هایی نیز دارد که نوشتار حاضر آن ها را ضمن اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه مطرح می کند.
ابتنای اخلاق بر دین از دیدگاه آدامز و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
63 - 97
حوزههای تخصصی:
از عناصر مهم اکثر ادیان، سفارش ها و تأکیدات اخلاقی است؛ به نحوی که ارتباط وثیقی بین حوزه دین و اخلاق فرض شده است. در دو دین مسیحیت و اسلام نیز وابستگی اخلاق به دین به عنوان موضوعی مفروغ عنه تلقی می شود. در این مقاله به بررسی نظرات رابرت آدامز و علامه طباطبایی، دو تن از متفکران معاصر این دو دین در موضوع ارتباط دین و اخلاق و نحوه وابستگی اخلاق به دین از نظر آنان پرداخته شده است. آدامز، از طرفداران نظریه امر الهی در دوران معاصر، سعی کرده است با تفکیک مقام ارزش از مقام الزام در اخلاق و وابسته دانستن الزام به امر الهی و استقلال ارزش از امر الهی، همچنین با جداساختن عنصر معنا از ماهیت در عبارات و گزاره های اخلاقی نظریه خود را از بند اشکالات تقریر سنتی وارد بر نظریه امر الهی رها سازد. در این مقاله مطرح شده است که می توان مفهوم خوبی از منظر آدامز و مراتب آن را با مبحث مراتب وجود از نظر علامه و بحث وجدان و ندای درون در آدامز و مبحث فطرت و نقش آن در اخلاق از دیدگاه علامه مقایسه کرد؛ همچنین مبحث الزام در آدامز با اعتباریات در علامه مورد مطابقت قرار گرفته است. ضمناً موضوع ساخت اجتماعی اخلاق از نظر علامه که فلاسفه اسلامی کمتر بدان پرداخته اند، با نظر آدامز در باب نقش دیگری و اجتماع در شکل گیری اخلاق، مقایسه شده است.
Political Authority and Tragedy in the Shahnameh: A Study of the Shahnameh on the Basis of Hegel’s Theory of Tragedy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
147 - 171
حوزههای تخصصی:
The paper aims to study the Shahnameh on the basis of Hegel’s theory of tragedy. For Hegel, political authority was closely related to tragedy and the two formed a unique worldview that helps us understand Greek society and polity in a new way. It is hoped that by studying the Shahnameh on this basis, we may be able to come to a better understating of Iranian society and polity.
سیر تحول از علوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظرارسطو و فلاسفه اسلامی و فلاسفه قرون وسطی همه علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم می شد ، که فلسفه نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان به دست آورند. تمام بخش های دانش، بایستی در یک چارچوب کل نگرانه فلسفی قرار می گرفت. پس از تکون علم جدید کم کم فلسفه های تجربه گرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علی الخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کل نگر را کنار گذاشتند. در نیمه دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفه علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد: (1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همه سؤالات انسانی را دلیل بر این دانسته اند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد. (2) مطالعات میان رشته ای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشته ای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشته ای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است . (3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همه علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عده ای دنبال " نظریه همه چیز" بوده اند . (4) بعضی از دانشمندان تاکید کرده اند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کل نگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهان بینی جامع نگر را بر همه علوم توصیه کرده اند. به طور خلاصه می توان گفت که در دهه های اخیر در راستای کل نگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
بررسی ماهیت انسان با تأکید بر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
1 - 23
حوزههای تخصصی:
اندیشه وران مسلمان، نظریه های مختلفی درباره تبیین ماهیت انسان عرضه کرده اند. این اختلاف نظر آنان، موجب می شود تا برای دریافت تبیین درستی از ماهیت انسان، به معارف وحیانی توجه کنیم. معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه، در تکوین ماهیت انسان، به دو مرحله باور دارند: یکی تکوین جوهره انسان و دیگری تکوین ساحت های ترکیبی او. بر همین اساس، انسان از منظر جوهری، با سایر مخلوقات یکی است و از منظر ترکیب، با آنها تمایز دارد. در مرحله اول جوهره انسان، از نور لایزالاللهی نشأت می گیرد و در مرحله دوم، از ساحت های گوناگونی برخوردار می شود. ساحت های انسان به طور عمده، دو ساحت جسمانی و روحانی هستند، ولی ساحت روحانی، خود ابعاد مختلفی چون حیات، شهوت، ناطقه و ایمان (عقل) دارد. به این ترتیب، در تعریف انسان از منظر معارف وحیانی به ویژه نهج البلاغه چنین می توان گفت: «انسان جوهری نورانی است که مرکب از دو ساحت جسم و روح بوده و دارای ابعاد گوناگون روح مانند حیات، شهوت، ناطقه و ایمان است».
هستی شناسی نیوتن و پیامدهای الهیاتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان نیوتن شامل اتم هاست که با حرکت در فضای خالی پدیده های طبیعی را ایجاد می کنند. نیرو عنصر مهم دیگری در جهان نیوتن است. نیوتن منکر این است که گرانش یکی از ویژگی های ذاتی ماده است. این مسئله پایبندی نیوتن به برداشت سنتی جوهر را نشان می دهد. به علاوه این مسئله دلیلی برای اعتقاد به حضور همه جایی خدا فراهم می کند. مؤلفه مهم دیگر هستی شناسی نیوتن فضا و زمان است. نیوتن به فضا و زمان مطلق اعتقاد داشت. به علاوه معتقد بود خداست که با حضور همه جایی اش فضا و زمان را حفظ می کند. هر موجودی و از جمله خداوند، فقط در زمان و مکان وجود دارد و از آنجایی که فضا و زمان چارچوب کنش خداوند است، تأمل در طبیعت راهی برای شناخت خدا نیز هست. نیوتن معتقد بود که فلسفه طبیعی او در مقابل فلسفه های ماتریالیستی است و حضور طراحی هوشمند و کنش مدام او در جهان را نشان می دهد. این مقاله قصد دارد با بررسی آرای نیوتن در باب جهان مادی، فضا و زمان و خداوند، تصویر جامعی از هستی شناسی نیوتن ارائه کند.
نقد هریچ بر تعبیر کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخ های وی به یکی از برهان های ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال می کنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمی کنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم پرداخت. در بخش 3 به توضیح صورتبندی هریچ از استدلال هنجارمندی ویتگنشتاینِ کریپکی، که خود آن را «استدلال راهنمایی عقلانی» (The Rational Guidance Argument) نام می دهد، خواهم پرداخت. در بخش 4 نقد هریچ بر این استدلال را بررسی خواهم کرد. چنان که خواهد آمد هریچ با پیشنهاد نسخه ای از نظریه آمایشی (Dispositional)که بر معرفی «آمایش برای تصحیح خویش» (Self-correction disposition) مبتنی است می کوشد به استدلال راهنمایی عقلانی ویتگنشتاینِ کریپکی پاسخ دهد. با بخش 5و استدلال علیه کارآمد بودن این پیشنهاد در پاسخ به ایراد هنجارمندی، مقاله را به پایان خواهم برد.
توحید صمدی در افق اندیشه علامه حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
169 - 197
حوزههای تخصصی:
توحید صمدی قرآنی که در نگاه و نگره یا بینش عرفانی علامه حسن زاده آملی مهم ترین مسیله در معارف عرفان اسلامی است، همان توحید عرفانی یا نظریه وحدت شخصی وجود است که عارف در مقام عین الیقین یا – بالاتر - حق الیقین بدان نایل و واصل می شود و سالک عارف می یابد که وجود، مساوق حق است و حق سبحان صمد است. ایشان بر این باورند که توحید قرآنى همان توحید صمدى است که توحید واقعى همه انبیا و اولیاءالله است و هدف نهایی عارف، ظهور و شهود سلطان وحدت حق در سیر انفسى سالک الی الله است. علامه حسن زاده آملی برای نخستین بار از وجود اصیل مساوق حق و صمد حقیقى، به «توحید صمدى» تعبیر مى کند. اکنون پرسش این است که توحید صمدی در افق اندیشه علامه به چه معنایی است و مفاهیم کلیدی آن کدام اند؟ موضع شریعت در این موضوع چیست؟ فرضیه نوشتار این همانی میان توحید وجودی – شهودی یا وحدت وجود عرفانی با توحید صمدی قرآنی است که در محورهایی چون مفهوم شناسی توحید صمدی، مفاهیم کلیدی توحید صمدی و وجود وحدت صمدی و – آن گاه - توحید عرفانی و صمدی در شریعت تحلیل و تعلیل شد. برونداد مقاله نیز ایضاح و اثبات عینیت و این همانی توحید عرفانی و قرآنی در قالب توحید صمدی از منظر علامه حسن زاده آملی و پاسخ به برخی شبهات مانند سنخیت- به معنای تشابه- و عینیت- به معنای حمل شایع صناعی- میان حق و خلق است.
افلاطون و معمای باور خطا در ثئای تتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
227 - 255
حوزههای تخصصی:
بررسی موضوع «خطا» در کنار موضوع معرفت برای افلاطون اهمیت بسیاری دارد و در چارچوب تعریف معرفت به باور درست در ثئای تتوس به دنبال تبیین امکان باور خطاست. او پیشنهادهایی را به منظور تبیین موضوع باور خطا ارائه می کند. دو پیشنهاد او که یکی مبتنی بر مفاهیم دانستن ندانستن، و دیگری مبتنی بر مفاهیم بودن نبودن است، دو معما برای باور خطا پیش رو می نهد. در ادامه، او سه راه حل برای تبیین باور خطا ارائه می کند. هر یک از این پیشنهادها به دقت بررسی می شود، اما تمام طرق بی نتیجه باقی می ماند و تلاش ها به جایی نمی رسد. در اینجا، افلاطون درصدد است که نشان دهد استناد و اتکای صرف بر جزئیات به عنوان متعلَّقات معرفت حقیقی، منجر به عدم امکان تبیین باور خطا می شود. در این مقاله، ابعاد مختلف موضوع باور خطا تحلیل و بررسی می شود تا به نظریات افلاطون در رساله ثئای تتوس دست یابیم.
نسبتِ میانِ ارزش هایِ اخلاقی و ارزش هایِ زیبایی شناختی در اثرِ هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ی وجود نسبت میان ارزش های اخلاقی و ارزش های زیبایی شناختی یکی از مهم ترین دغدغه های فلسفه ی هنر در روزگار ما است. به عبارت دیگر، مسأله از این قرار است که آیا نقد اخلاقی و نقد زیبایی شناختی اثر هنری ارتباطی با یکدیگر دارند یا نه. در پاسخ به این پرسش موضع گیری های گوناگونی صورت گرفته است، که، از آن میان، موضع مؤیدان میانه رو بیش از همه پذیرفتنی می نماید. مؤیدان میانه رو در تأیید وجود نسبتی میان ارزش های اخلاقی و زیبایی شناختی با یکدیگر هم داستان اند، اما در چگونگی برقراری این نسبت با یکدیگر اختلاف نظر دارند، و محاسن/معایب اخلاقی و مزایا/نواقص زیبایی شناختی را به انحاء متفاوتی با یکدیگر مرتبط می دانند. در این میان، دست کم رد چهار نسبت را می توان در آراء ایشان پی گرفت: (1) گاهی حسن اخلاقی اثر هنری سبب ساز مزیت زیبایی شناختی آن می گردد، (2) گاهی عیب اخلاقی اثر موجب نقص زیبایی شناختی آن می شود، (3) گاهی عیب اخلاقی اثر به مزیت زیبایی شناختی آن می انجامد، و (4) گاهی مزیت زیبایی شناختی اثر به حسن اخلاقی آن ختم می شود.