فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۰۱ تا ۴٬۳۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
119 - 144
حوزههای تخصصی:
اینکه خداوند و شئونِ او شبیه چیست، از مهم ترین پرسش های مطرح در حوزه کلام، فلسفه دین، حکمت و عرفان است؛ از طرفی دیگر طبقِ آموزه های منطقی و فلسفی، تمثیل یا تشبیه افاده یقین نمی کند؛ لذا در فلسفه چندان جایگاهی برای طرح در خلالِ مباحث ندارد؛ اما حکمای اسلامی درعمل بسیار از تمثیل استفاده برده اند؛ به طوری که نوعی روشِ تفکرِ فلسفیِ خاص این فلسفه را القا می کند. به اعتقاد این مقاله در منظری کلی دو نوع تمثیل در منابعِ معرفتیِ حکمایِ اسلامی قابلِ تشخیص است که می توان یکی را «مِثل» و دیگری را «مَثَل (= مِثال)» نامید. تمثیل در معنای «مِثل»، تشبیهی در عرض و تمثیل در معنای «مَثَل» تشبیهی در طول است. بینِ دو تشبیه عرضی هیچ حملی - جز از جهتِ وجه تشبیه وجود ندارد؛ اما در تشبیه طولی بنا بر تطابقِ عوالم و درنتیجه از جهات مختلف حملِ حقیقت و رقیقت حاکم است. تمثیلِ طولی در آنِ واحد از هم ویژگیِ تشبیه برخوردار است و هم تنزیه. توجه به این نوع تمایز می تواند ما را در فهمِ بهتر مباحثِ حکمی نظیرِ حقیقتِ رابطه «نور مجرد» و «نور مادی»، فهم بخشِ اعظمی از مباحثِ دینی و حلِ بسیاری از معضلاتِ معرفتی یاری برساند.
پاتنم، برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجسته ی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال می پردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ می زنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزه ی سمنتیک، برون گرایی معنایی را طرح می کند و در حوزه ی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا می خیزد و دو استدلال ارائه می کند که یکی از آن ها استدلال مدل تئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورت بندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشه ی واحدی از هر دوی آن ها پشتیبانی می کند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلال ها، صورت بندی تازه ای از آن ها ارائه می شود. سپس بر پایه ی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشه ی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشه ی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطه ای ارجاعی میان آن ها می شود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یک دیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهم تنیده اند.
اخلاقی زیستن و بیگانگی؛ نقدی بر تقریر ریلتون از پیامدنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
121 - 142
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های پیشِ روی اخلاق، در دهه های اخیر، ادعای عدم سازگاری اخلاق با اموری است که از جمله مهمترین عواملِ سازنده سعادت انسان اند. ادعا شده است که گاه تبعیت از نظریه های اخلاقی شخص را با بعضی از امور بسیار ارزشمند زندگی او، از جمله عواطف و تعهدات شخصی اش و نیز از دیگر انسان ها بیگانه می سازد. ریلتون در مقاله «بیگانگی، پیامدنگری و اقتضائات اخلاقی بودن» سعی می کند که از جانب دیدگاه پیامدنگری به این ایراد پاسخ گوید. او، به این منظور، تقریری از پیامدنگری را، تحت عنوان «پیامدنگری سنجیده کارانه»، مطرح می سازد که در نظر او، از اقتضاء بیگانگی می رهد. این مقاله، پس از توضیح تقریر ریلتون از پیامدنگری، به نقد تدبیری می پردازد که او از طریقِ طرحِ این تقریر برای حل معضل بیگانگی اندیشیده است و ضمن نشان دادن بعضی تعارضات در دیدگاه پیشنهاد شده، آن را به عنوان نوعی متمایز نمی پذیرد. توفیق تقریر مذکور در حلّ مشکل بیگانگی را نیز با مشکلاتی مواجه می بیند که به عدول از دیدگاه پیامدنگرانه می انجامد.
فریدریش شیلر و روشنگری بررسی انتقادی تفسیر لوکاچ از تربیت زیبایی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوران روشنگری از حیث مسائل سیاسی دوران پرتنشی است. در عرصه نظر شاهد تحولات بنیادین و در تعامل با آن در عرصه های اجتماعی با موضع گیری های سیاسی رادیکال و محافطه کار مواجه هستیم. اخیراً تحقیقات، روشنگری و متفکرانش را ازحیث سیاسی از این دو منظر مورد بررسی قرار می دهد، نگرشی که از تفکرات مارگارت سی. جیکوب آغاز و با نوشته های جاناتان ایزرایل در مرکز توجه قرار می گیرد. شیلر در اثری که پس از انقلاب فرانسه به رشته تحریر در می آورد ، در اثر فلسفی خود در باب تربیت زیبایی شناختی انسان در رشته ای از نامه ها ، به وضوح موضع گیری سیاسی دارد. آنگونه که می توان از گفته های لوکاچ برداشت کرد، این نامه ها حکایت از نظرات محافظه کارانه شیلر دارند. آیا واقعاً با شیلری مواجه هستیم که پس از انقلاب فرانسه خواستار حفظ شرایط موجود است؟ این تحقیق نشان خواهد داد که تعبیر لوکاچ از نامه های تربیت زیبایی شناختی جای تأمل دارد و اندیشه های شیلر را می توان به موضع گیری سیاسی رادیکال نسبت داد.
فوکو، روشنگری و هنر آفرینش خویشتن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر نشان می دهد که چگونه میشل فوکو در آثار پایانی خود با رجوع به برخی آموزه های روشنگری به هنر آفرینش خویشتن روی می آورد. بازاندیشی مفاهیم اساسی روشنگری در فوکوی متأخر با درک تازه ای از کانت و سوژه همراه است. با جای دادن نظریه های زیبایی شناسی مرتبط با نفس در متن تفکر روشنگری، فوکو نشان می دهد که نه تنها او ارزش های روشنگری را نادیده نمی گیرد، بلکه به بازسازی برخی از این مفاهیم می پردازد. بازتاب چنین نگرشی خود را در اخلاق به معنای رابطه با خویشتن نشان می دهد. صورتبندی چنین اخلاقی به مدد پژوهش های فوکو در مورد اخلاقیات در یونان و روم از یک طرف، و رجوع به آموزه های نیچه و شارل بودلر از طرف دیگر ممکن می شود. اخلاقیات در جهان باستان در پی ارائه ی شیوه ای برای پرورش خلاقیت افراد است که آنها را ابتدا با اکنونِ خویش و سپس با خویشتنِ خویش مواجه کند تا فرد بتواند به گونه ای دیگر بیاندیشید، زندگی خود را دگرگون کند و خود را بیافریند. بودلر نیز مدرن بودن را خلاقیت و پویایی معنا می کند و معتقد است زندگی انسان نیز باید مانند اثر هنری با خلق خویشتن و تغییر همراه باشد. در این مقاله در صدد هستیم به بررسی خودآفرینی و زیست زیبا بپردازیم.
جایگاه «امر پیشاتجربی» در دین شناسی و عرفان شناسی رودولف اوتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به دیدگاه اوتو درباره وحدت و کثرت عرفان پرداخته شده است. وی از سویی به کثرت و تنوع عرفان و از سوی دیگری به همگرایی انواع (همگرایی تیره های معنوی) معتقد است. به اعتقاد او گونه های عرفان یا تیره های معنوی در ساحتی فراتر از فرهنگ ها، نژادها و سرزمین های مختلف شکل می گیرد و می توان این واقعیت را بر مبنای ساحت «پیشاتجربی» امر قدسی تبیین کرد. در این نوشتار این موضوع از دیدگاه اوتو به تفصیل بررسی می شود. در حقیقت اوتو، که بحث خویش را از یک عزیمتگاه کانتی آغاز می کند، در نهایت به لحاظ سنت فلسفی به فیلسوفان افلاطونی، و به لحاظ سنت دینی به الهی دانانی چون لوتر نزدیک می شود. به علاوه، نشان داده شده است که بر این مبنا می توان مقایسه یا حتی تطبیق سازنده ای میان این دیدگاه وی با آنچه در سنت اسلامی پیرامون ازلیّت نفس و انتخاب ازلی مطرح است، انجام داد.
مولوی و حقانیت تشکیکی ادیان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
71 - 97
حوزههای تخصصی:
سه رویکرد انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی دینی تلاش دارند تا پاسخی عقلانی به پرسش از حقانیت معرفت شناختی و نجات شناختی ادیان تدارک ببینند. مشکلات این سه رویکرد، زمینه لازم را برای رویکرد حقانیت تشکیکی ادیان فراهم می کند که در آن همه ادیان و پیروان آنها بطور تشکیکی و سلسله مراتبی از حقانیت معرفت شناختی و نجات شناختی برخوردار هستند. به نظر می رسد مولوی نیز با نظر به گرایش عرفانی خود از دیدگاه حقانیت تشکیکی ادیان حمایت می کند. مبانی و اصول نگرش تشکیکی مولانا به حقانیت تشکیکی ادیان را می توان در مواردی چون وحدت متعالی ادیان، واقعیت کثرت خارجی ادیان، تفاوت گذاری بین دین و شریعت، تفاوت های راه حق از باطل و اسلام تجلی دین و شریعت برتر و پیامبر اسلام الگوی رسول خاتم و متعالی ملاحظه کرد. مجموعه این موارد نشان می دهد که مولوی نگرشی تشکیکی به ادیان الهی و بعضا غیرالهی دارد که در آن همه ادیان به تناسب بهره مندی شان از حقیقت مطلق، واجد حقانیت و منجر به رستگاری و نجات هستند. ضمن اینکه لازمه منطقی پذیرش حقانیت تشکیکی ادیان، اقبال به دین اسلام بعنوان آخرین و کامل ترین دین و رسول گرامی اسلام بعنوان آخرین و بهترین و کامل ترین انبیاء الهی است. در این رویکرد، برتری و کمال دین خاتم و رسول آن، به معنای نفی وجوه مثبت ادیان پیشین نیست، بلکه تاکید می شود که این دین و رسول آن ضمن اینکه کمالات ادیان و انبیاء قبلی را دارند، واجد کمالات جدیدی هستند که در آنها نیست، که همین ویژگی مبین عقلانیت رویکرد حقانیت تشکیکی ادیان است.
نقد هریچ بر تعبیر کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پل هریچ (Paul Horwich) در کتابها و مقالاتی مختلف به نقد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی (1982) پرداخته است. در این مقاله به یکی از پاسخ های وی به یکی از برهان های ویتگنشتاینِ کریپکی پرداخته، استدلال می کنم که دلایل او برای رد برهان ویتگنشتاینِ کریپکی کفایت نمی کنند. در بخش 2 به توضیح آرای ویتگنشتاینِ کریپکی و شکاکیت معنایی (Meaning Scepticism) خواهم پرداخت. در بخش 3 به توضیح صورتبندی هریچ از استدلال هنجارمندی ویتگنشتاینِ کریپکی، که خود آن را «استدلال راهنمایی عقلانی» (The Rational Guidance Argument) نام می دهد، خواهم پرداخت. در بخش 4 نقد هریچ بر این استدلال را بررسی خواهم کرد. چنان که خواهد آمد هریچ با پیشنهاد نسخه ای از نظریه آمایشی (Dispositional)که بر معرفی «آمایش برای تصحیح خویش» (Self-correction disposition) مبتنی است می کوشد به استدلال راهنمایی عقلانی ویتگنشتاینِ کریپکی پاسخ دهد. با بخش 5و استدلال علیه کارآمد بودن این پیشنهاد در پاسخ به ایراد هنجارمندی، مقاله را به پایان خواهم برد.
ابتنای اخلاق بر دین از دیدگاه آدامز و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
63 - 97
حوزههای تخصصی:
از عناصر مهم اکثر ادیان، سفارش ها و تأکیدات اخلاقی است؛ به نحوی که ارتباط وثیقی بین حوزه دین و اخلاق فرض شده است. در دو دین مسیحیت و اسلام نیز وابستگی اخلاق به دین به عنوان موضوعی مفروغ عنه تلقی می شود. در این مقاله به بررسی نظرات رابرت آدامز و علامه طباطبایی، دو تن از متفکران معاصر این دو دین در موضوع ارتباط دین و اخلاق و نحوه وابستگی اخلاق به دین از نظر آنان پرداخته شده است. آدامز، از طرفداران نظریه امر الهی در دوران معاصر، سعی کرده است با تفکیک مقام ارزش از مقام الزام در اخلاق و وابسته دانستن الزام به امر الهی و استقلال ارزش از امر الهی، همچنین با جداساختن عنصر معنا از ماهیت در عبارات و گزاره های اخلاقی نظریه خود را از بند اشکالات تقریر سنتی وارد بر نظریه امر الهی رها سازد. در این مقاله مطرح شده است که می توان مفهوم خوبی از منظر آدامز و مراتب آن را با مبحث مراتب وجود از نظر علامه و بحث وجدان و ندای درون در آدامز و مبحث فطرت و نقش آن در اخلاق از دیدگاه علامه مقایسه کرد؛ همچنین مبحث الزام در آدامز با اعتباریات در علامه مورد مطابقت قرار گرفته است. ضمناً موضوع ساخت اجتماعی اخلاق از نظر علامه که فلاسفه اسلامی کمتر بدان پرداخته اند، با نظر آدامز در باب نقش دیگری و اجتماع در شکل گیری اخلاق، مقایسه شده است.
مسأله شرّ و فاعلیت خدادر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
169 - 200
حوزههای تخصصی:
این مقاله به یکی از مسایل مهم و چالش برانگیز در علم کلام و فلسفه دین یعنی مسأله شرّ می پردازد. سیوال اصلی این است که چرا با وجود خداوند عالم قادر خیرخواه مطلق ما همچنان شاهد وجود شروری در عالم از قبیل شرور طبیعی و اخلاقی هستیم؟ پاسخ های متعددی مانند: موهوم یا عدمی بودن شر، لازمه جهان طبیعی بودن، ضرورت شرور قلیل برای خیرهای کثیر و ... به این مسأله داده شده است.به نظر می رسد علت اصلی ایجاد مسأله شرّ فاعل مستقیم دانستن خداوند در حوادث طبیعی و انسانی است. اگر خداوند را مدبر جهان و فاعل مستقیم سیل، زلزله، خشکسالی و دیگر حوادث طبیعی بدانیم، آنگاه سیوال از علت آن منطقی است؛اما اگر خداوند را فاعل این حوادث ندانیم و آنها را به علل و عوامل طبیعی یا انسانی نسبت دهیم، دیگر خداوند فاعل شرور نخواهد بود و وجود او با وجود شرور تناقض منطقی نخواهد داشت. بنابراین یک راه حل مسأله شرّ این است که فاعلیت خدا در جهان را مادی غیرمستقیم بدانیم. البته این پاسخ نیازمند حمایت توسط پاسخ های دیگر است. از میان پاسخ های ارایه شده از این پاسخ ها برای حل مسأله شرّ کمک گرفته شده است: نفی وجود شرور ذاتی، قصور انسان در حفظ خود، عدم امکان خلق جهان بهتر، شرور اخلاقی لازمه اختیار انسان.
کارل اشمیت و تئوریزه کردن خشونت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعیتی انکارناپذیر بوده است و انتظار هم نمی رود از میان برود. ولی بشر همواره کوشیده است که با اتخاذ شیوه هایی آن را محدود سازد، البته به رغم تلاش بشر در این زمینه، هیچ کاهش چشمگیری دیده نشده است. گروهی از نظریه پردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی می دانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمی تواند فارغ از پدیدار خشونت جاری شود. قدرت بنابر تعریفی عمومی، تحت نفوذ قراردادن عده ای توسط فرد یا گروهی دیگر، برای اقناع آمرانه آن ها به منظور حرکت در مسیر خواسته های گروه قدرتمند محسوب می شود. کنش های گروه تحت نفوذ، لزوماً منطبق بر خواسته ها و منافعشان نیست، بلکه آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، کنش هایی را درعرصه عمومی از خود صادرمی کنند که منافع هیئت حاکمه یا طبقه ذی نفوذ را برآورده می کند. گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی می داند. پژوهش حاضر می کوشد تا با بهره گیری از روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، نشان دهد که چگونه کارل اشمیت، به شیوه ی متفکرانی چون هابز و ماکیاولی، و با بهره گیری از مفاهیمی چون "امر سیاسی"، "حاکمیت و وضعیت اضطرای" و "دوست/ دشمن" خشونت را امری ذاتی در سیاست می داند و درنتیجه راه را برای توجیه فاشیسم فراهم می نماید.
تاثیر برنامه فلسفه برای کودکان بررفتار مدنی –تحصیلی دانش آموزان پسرپایه نهم متوسطه اول ناحیه یک شهر خرم اباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر برنامه ی آموزش فلسفه برای کودکان بر رفتارمدنی –تحصیلی دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه اول ناحیه یک شهر خرم آباد انجام شد.برای اجرای این پژوهش از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه اول شهر خرم آباد در سال تحصیلی 97-96 تشکیل می داد که تعداد 50 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ایی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هر گروه 25 نفر) قرار داده شدند. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه رفتار مدنی- تحصیلی گل پرور (1389) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادکه اجرای برنامه آموزش فلسفه برای کودکان موجب افزایش میزان نمرات رفتارمدنی -تحصیلی دانش آموزان ومولفه های آن(یاری رساندن ومشارکت اجتماعی ،برقراری روابط صمیمانه وپایبندی به قواعد) شده است.
فلسفه، فلسفه است؛ نقب و نقدی بر چیستی فلسفه های مضاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چند صباحی است اصطلاح «فلسفه های مضاف» وارد ادبیات فلسفی معاصر ما شده است و متعاطیان این حوزه سعی بلیغی در تبیین و توضیح مقاصد و اغراضشان از جعل و تألیف این عنوان نوپا مصروف داشته اند. در این جستار کوشیده ایم تا معضلات و معایب چنین رهیافتی را در فلسفه با توجه به خاستگاه آن بیان کنیم و در نهایت، با عنایت به این که فلسفه یک علم کلی بوده که موضوع آن «وجود من حیث هو وجود» است، نشان داده ایم که تنوع و تعدد فلسفه ها به اعتبار ادوار تاریخی، پیشینه فرهنگی و دینی در جوامع مختلف و به اعتبار اغراض گوناگونی که برای فیلسوفان وجود داشته، متفاوت بوده است. از این رو، اگر به خود فلسفه به معنای اصیل آن بازگردیم و مباحث فلسفی را به اقتضای تاریخ و روزگارمان جدی بگیریم، دیگر به جعل و تألیف این عنوان تازه نیازی نیست؛ به ویژه اگر توجه داشته باشیم که این اصطلاح، نه تنها راه تازه ای فراروی متعاطیان فلسفه نمی گشاید، بلکه ابهام و کژتابی های فهم و زبان را در ساحت فلسفه و تفکر فلسفی افزون تر می کند .
نظریه «وحدت شخصی وجود» در اندیشه ابوالحسن طباطبایی (جلوه) و آقاعلی مدرس طهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
223 - 244
حوزههای تخصصی:
وحدت شخصی وجود یکی از مهم ترین باورهای عرفانی است که چالش های فراوانی را در عرصه تفکر فلسفی موجب شده و مورد نقض و ابرام هایی از سوی فلاسفه قرار گرفته است. آقاعلی مدرس طهرانی و ابوالحسن جلوه از جمله فلاسفه ای هستند که هردو، وحدت شخصی عرفا را نقد و دلایلی بر رد آن اقامه کرده اند. آقاعلی مدرس به دلیل نگاه تشکیکی به وجود و با همین مبنا، نظریه وحدت شخصی وجود را به چالش کشیده است؛ در حالی که اختلاف مبنایی بین حکیم و فیلسوف اغماض ناپذیر است. مرحوم جلوه نیز به همین دلیل و با خلط بعضی از اصطلاحات فلسفی و عرفانی، به نقد نظریه عرفاء پرداخته است. در حقیقت هیچ یک از دو فیلسوف نتوانسته اند خود را در جایگاه یک عارف قرار دهند و به تقریر این نظریه بپردازند. در این مقاله پس از تحلیل و مقایسه آرای این دو دانشمند، این نتیجه به دست آمده است که آقاعلی مدرس چون معنای خاصی از اصالت وجود را پذیرفته و آن معنا این است که تنها وجود است که تحقق بالذات دارد، اما ماهیت هم به تبع وجود در خارج تحققی بالتبع دارد، و جلوه از آنجایی که اصالت ماهوی بوده است، وحدت شخصی وجود را رد کرده اند. همچنین معلوم شده است که تفاوت روش شناسی این دو فیلسوف، در نوع استخراج مطالب و طرح منابع مختلف است؛ به این معنا که نوعی کثرت منابع و ارجاعات متعدد به عرفا و فلاسفه، در رسایل جلوه به چشم می خورد؛ در حالی که آقاعلی مدرس با نگرشی صدرایی به دسته بندی و جمع مطالب پرداخته و مباحث در آثار ایشان از نظم منطقی خاصی برخوردار است.
حکیم سبزواری و سازوارسازی دیدگاه سهروردی و صدرالمتألّهین در مسأله اِبصار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
151 - 176
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألّهین که در اِبصار، به نظریّه خلق و انشای صور محسوس توسط نَفْس عقیده دارد، نظریّه علمِ حضوریِ اشراقی اِبصار اثر شیخ اشراق، را نپذیرفته و اشکالاتی بر آن وارد کرده است. سبزواری در دفاع از نظریّه شیخ اشراق، علاوه بر پاسخگویی به نقدهای صدرالمتألّهین، در توجیه این نظریّه و سازوار ساختن آن با مبانی حکمت متعالیه کوشیده است. این مقاله به گزارش و نقد و بررسی این کوشش سبزواری که در واقع نوعی نوآوری در سازوارسازی دو آن دیدگاه است، اختصاص دارد. حاصل آنکه دو گونه توجیه از سخنان وی می توان داشت که البتّه با اشکالاتی از جمله ناسازگاری با نظام حکمت اشراقی، روبه روست، امّا نظریّه ای را که در تبیین کیفیّت اِبصار در مورد نفوس کامل از توجیه دوم وی به دست می آید می توان نظریّه ای جدید در سیر تطوّر نظریّه اِبصار دانست که مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه نیز هست.
ابن قبه رازی در میانه اعتزال و امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن قبه رازی از متکلمان امامیه در اوایل سده چهارم هجری است که جزء جریان معتزلیان شیعه شده به شمار می رود. میراث علمی و آراء برجای مانده از وی همگی در بحث امامت است که نشانه های زیادی از گرایش وی به اعتزال می توان در آن ها یافت. از این رو این پرسش مطرح می شود که آیا ابن قبه در گرایش به کلام امامیه تمام منظومه فکری امامیه را پذیرفته یا این که تنها در بحث امامت، شیعه شده است؟ این مقاله با بررسی مقایسه ای میان نظرات ابن قبه و معتزلیان از نظر روشی و محتوایی تلاش می کند، با هدف روشن شدن فضای تاریخ کلام امامیه در بحث تأثیرپذیری از معتزله، بر پایه شواهد موجود نشان دهد که ابن قبه گویا تنها در بحث امامت، آن هم صرفاً امامت خاصه و نه عامه، نظریه امامیه را پذیرفته و در دیگر انگاره های اعتقادی هم چنان بر بنیادهای معرفتی اهل اعتزال است.
نظریه مصونیت باور و پاسخ به شکاکیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
117 - 135
حوزههای تخصصی:
توجیه باورها بر مبنای دو مساله از جانب سنت شکاکلیت به چالش کشیده شده است: فرضهایی که در آن امکان توجیه باورها غیر ممکن است و رابطه منطقی میان توجیه باور با نفی فرضهای شکاکیت بر طبق اصل بستار. در مقابل این مساله دو راه حل معرفتی مطرح شده است. نظریه حساسیت نسبت به صدق و نظریه مصونیت باور. دیدگاه اول با انکار اصل بستار رابطه استلزامی میان نفی فرضهای شکاکیت و توجیه باور را زیر سوال می برد. اما دیدگاه دوم ضمن پذیرش اصل بستار با طرح نظریه خاص خود در باب توجیه، مدعی نفی فرضهای شکاکیت است. نظریه مصونیت باور سوسا را می توان از این گروه دانست. طبق این دیدگاه باورS به P مصون است اگر و تنها اگر صادق نباشد که بدون صادق بودن P ، S به P باور داشته باشد . همچنین باور به P مصون است مشروط بر این که صرفا وقتی P صادق است مورد اعتقاد باشد. همچنین یک باور مصون است اگر به راحتی کاذب نشود.
معرفت حصولی به واجب تعالی از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
117 - 144
حوزههای تخصصی:
معرفت به واجب تعالی از برترین معرفت های انسانی است. نحوه این معرفت، همواره مورد توجه و بحث بوده است.معرفت حصولی،یکی از دو نوع معرفت است که از طریق مفاهیم ذهنی ،آگاهی به اشیاء حاصل می شود.درحکمت متعالیه معرفت به اشیاء براساس معیارهائی چون رابطه وجودی میان دوشی،معلول بودن مدرَک و مرتبه وجودی آن پدید می آید. پرسش اساسی این است که انطباق این معیارها بر معرفت حصولی به واجب تعالی چگونه است؟ ملا صدرا با طرح سطوح مختلف معرفت به واجب، مانند معرفت به ذات ، صفات و افعال، معرفت حصولی به واجب را در برخی از این سطوح به کلی نفی می کند در این مقاله، در بخش نخست ابتدا معیارهای سه گانه حصول معرفت میان دو شیءتبیین و آگاهی به واجب براساس هریک از آنها بررسی می شود و دربخش دوم، دلایل نفی علم حصولی به ذات واجب مانند: وجود خاص ،صرافت ذاتی و نامتناهی بودن حق ، و امکان معرفت حصولی به صفات و افعال الهی مطرح شده است
Kant and Hegel on Aesthetic Reflexivity(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
95 - 113
حوزههای تخصصی:
The paper aims at reevaluating a conception of the aesthetic that was developed by Kant and Hegel but that has been widely neglected due to the fact that their positions in aesthetics have been wrongly considered to be antagonistic to one another. The conception states that the aesthetic is a practice of reflecting on other human practices. Kant was the first to articulate this conception, but nevertheless falls short of giving a satisfying account of it, as he doesn’t succeed in explaining its objective aspect. I claim that Hegel resolves this problem by understanding works of art as objects that thermalize essential orientations of historical-cultural practices. But his explanation fails to grasp the specificity of art as a reflective practice. However, Hegel’s position gives us a hint for how to deal with this problem: Reflection has to be understood in a practical, and not in a cognitive sense.
تحلیل تکثر معنای زندگی در فلسفة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسیله محوری مقالله حاضر بررسی و تحلیل تکثر معنای زندگی از دیدگاه ملاصدر است. نگارندگان در این مقالله با استفاده از مبانی ملاصدرا در سه ساحت معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی به تحلیل و تبیین تکثر معنای زندگی پرداخته اند. در این جستار، در ساحت معرفت شناختی با تکیه بر دو نگرش ثبوتی و اثباتی ملاصدرا نسبت به زندگی، تکثر معنای زندگی را تحلیل خواهیم کرد. در بعد هستی شناختی با استفاده از دو نظام نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، در قالب ظهور متفاوت اسمایی و تکثر ظهورات با استفاده از مؤلفه های چون خداوند، دین و عشق به حق تعالی، به تحلیل تکثر معنای زندگی می پردازیم. در ساحت انسان شناختی نیز با استمداد از تبیین کثرت نوعی انسان در دو نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، این مسالله را واکاوی خواهیم کرد.