فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۶۱ تا ۴٬۱۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
از منظر مصالحه گرایان، پس از بروز اختلاف نظر در همتایان معرفتی، دیگر نمی توان به نحو معقولی بر باور یا میزانِ اطمینانِ قبلی خود استوار ماند. از این منظر، رویکرد باوریِ معقول در مواجهه با اختلاف نظر تعلیق داوری یا کاستن از درجه اطمینان به باور قبلی است. بنا بر مصالحه گرایی دینی، تنوع ادیان چالشی جدی را پیش روی توجیه باورهای دینی قرار می دهد که واکنش معرفتیِ معقول به آن یا تعلیق کردن داوری تا زمان یافتن شاهد مناسبی است که برتری یک موضع را بر موضع دیگر محرز سازند، یا پایین آوردن سطح اطمینان به باورِ «وجود/ عدم خدا» تا جایی که اختلاف نظر برطرف شود و باور طرفین تا حد ممکن به هم نزدیک شود. در این رویکرد، تا زمانی که شاهد مرجحی پیدا شود و سطح اطمینان به باور یکی از طرفین را تا حد باور بالا ببرد، هر دو طرف باید در همین وضعیت بمانند. به مصالحه گرایی سه اشکال جدی گرفته شده است: توجیه آسان، شکاکیت و خودمتناقض بودن. مصالحه گرایان برای اثبات درستی موضع خود ناگزیر از پاسخ دادن به اشکالات هستند. در پایان مقاله، نشان داده خواهد شد که هیچ یک از پاسخ های آنان پذیرفتنی نیست.
شواهد جعل باوری معنای زندگی در دیدگاه سورن کرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
1 - 15
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی جعل باوری معنای زندگی در دیدگاه سورن کرکگور می پردازد. کرکگور، مفهوم «معنا» را به معنی «هدف» می داند و به «زیست دینی» به عنوان عالی ترین زیست باور دارد. بر اساس شواهدی که از آثار وی برداشت می شود، معتقد است هدف در زیست دینی قابل کشف نیست بلکه قابل جعل است. سه شاهد بر این نظر وجود دارد: اول اینکه هدف در نظر کرکگور، پارادوکسیکال است و پارادوکس، امر واقعی نیست بلکه امر ذهنی است. دوم اینکه مسیحیت به نظر وی انفسی است نه آفاقی و دین را در امر نامعقول می جوید و در امر مرتبط با ذهن نه مرتبط با خارج و سوم اینکه خداوند را یک موجود آفاقی در نظر نمی گیرد بلکه موجود انفسی در نظر می گیرد که متمرکز در ذهن و ضمیر آدمی است. پیش فرض های کرکگور در این شواهد عبارت است از ناواقع گرایی هستی شناختی، فردگرایی و ایمان گرایی. تحلیل این سه پیش فرض نشان می دهد کرکگور، به جعل باوری معنای زندگی باور داشته است.
تقریرهای ابن سینا از برهان امکان و وجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از براهین مشهور در اثبات وجود خداوند، برهان وجوب و امکان است، که برای اولین بار توسط ابن سینا در آثارش تقریر شده است. نقدهایی این برهان در جهان اسلام و جهان غرب از سوی بعضی از متفکران از جمله غزالی، ابن رشد، ملاصدرا، هیوم، کانت، راسل و...وارد شده است. از نقدهای وارده بر آن، این ادعا است که در آن به وجود مستقل و حقیقی برای مجموعه موجودات جهان قایل شده و از این منظر دچار مغالطه ترکیب شده است. این نقد در هردو حوزه اسلامی و غربی مطرح می باشد. ملاصدرا معتقد است که تقریر شیخ اشراق از این برهان دچار چنین اشکالی است. با بررسی مشخص می شود که تقریر ابن سینا و شیخ اشراق و حتی تقریر صدرالمتالهین دارای إشکال قایل شدن به وجود مستقل برای مجموعه جهان می باشد، اما برخلاف نظر غزالی و راسل و دیگران هیچ کدام منجر به مغالطه ترکیب نمی شود. این نوشتار درصدد تبیین این موضوع است.
مرگ اندیشی در پرتو دیدگاه های اسلامی و غربی: مقایسة تطبیقی دیدگاه های ملاصدرا و هیدگر با توجه نظرات هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با تکیه بر چشم اندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودی اش از بدن می داند. در نظر صدرالمتاللهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانس، با تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی، به پدیده مرگ نه به منزله نقطه پایان زندگی، بلکه به مثابه پدیده ای وجودی و اگزیستانسیال نگریسته که در مواجهه با حقایق زندگی انسان مد نظر قرار می گیرد. بر اساس چنین نگرشی، مرگ شیوه ای از زیستن محسوب می شود ؛ به این معنا که مرگ به منزله آخرین امکان دازاین از بدو تولد در وجود او لانه کرده و به همین دلیل در نگرش او هر وجود انسانی را می توان «هستی- رو- به- مرگ» محسوب می شود، وجودی که در مواجهه با پایان است، اما وقوف به این واقعیت و نه گریز از آن روی آوردن به «وجود اصیل» است. بنابراین بر اساس چنین رویکردی، انسان در مواجهه با مرگ، به «هستی» می اندیشد و حضور رمزگونه اش را با تمام وجود احساس می کند. برای تطبیق و ارایه مدل بایستی گفت ملاصدرا و هیدگر نه تنها تأمل در مسالله مرگ و نحوه مواجهه درست انسان با حقیقت مرگ را باعث شکوفا شدن استعداد های بالقوه انسان می دانند، بلکه بر اساس دیدگاه آن ها در پرتو مرگ اندیشی، می توان به وجود اصیل و شناخت ارزش های اصیل زندگی نایل شد. در این مقالله دیدگاه های صدرالدین شیرازی و مارتین هیدگر در مسالله مرگ با توجه به نظرات هانری کربن تبیین خواهد شد.
ضرورت سنجش عقلی دانش ها(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ «ویژه نامه فلسفه عرفان»
41 - 72
حوزههای تخصصی:
در اینکه شناخت انسان از واقع که علوم مختلف بشری آن را پیگیری و دنبال می کنند، خطاپذیر است، تردیدی نیست. دانش منطق از گذشته طراحی و تنظیم شد تا راه بخشی از عوامل خطا را مسدود کند؛ اما درباره منطق و هر دانش دیگری که درصدد تصحیح خطا و دفع و رفع آن مطرح می شود، این پرسش به میان می آید چه دانشی می تواند به مثابه معیار عمل کرده، امکان انتقال به واقع به صورت خطاناپذیر بدان سپرده شود. عقل، موجود اکتشاف کننده واقع، از بخشی برخوردار است که می توان آن را ناقد و سنجشگر معیار دانست. در عین حال این معیار به امداد و یاری نیاز دارد و مکمل آن معیار دین است که نه محدودیت را به آن راهی هست و نه امکان خطا. دین معیار عقلی را به این صورت تکریم کرده است که آن را در احتجاجات ناظر به وجود معیار دین فراخوانده است. در این نوشتار می کوشیم با توجه به یک آیه از کتاب خدا اعتبار معیار عقلی را در همه عرصه های دانش و اکتشاف های بشری، از جمله دانش های شهودی و حتی در رسیدن به مقاصد دین، نشان دهیم.
نقد و بررسی سطوح مختلف آموزه های دینی از منظر مشایخ برجسته عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیم و تفکیک تعالیم دین و شریعت به معنای عام آن توسط عارفان مسلمان و به تبع آن تفکیک قلمرو صاحبان هر یک از این حوزه ها را می توان از آموزه های معرفتی و سلوکی مشترک عارفان مسلمان دانست. این گروه نه تنها تعالیم دینی را بر اساس چنین تقیسمی سامان داده بلکه مراتب سیر و سلوک عارفانه را نیز مبتنی به آن نموده و لایه های دین و دینداری را بر پایه ظاهر و باطن و باطن به باطن و به تعبیر دیگر شریعت و طریقت و حقیقت نموده است. این تقسیم بندی به وضوح در تعالیم صوفیان مشاهده می شود. و البته از زمینه ها و عوامل مهم حساسیت و خرده گیری مخالفان متشرع تصوف نیز به حساب می آید. درباره رابطه عرفان و تصوف و جایگاه دین و آموزه های دینی و تعالیم شریعت و نیز نوع عملکرد صوفیان مباحث و محورهای مختلفی مورد بحث است. نوشتار پیش رو در نظر دارد تا ضمن تبیین جایگاه شریعت و طریقت و حقیقت نزد عارفان مسلمان و گزارش نگاه خاص تصوف اسلامی نسبت به این محورها رابطه و نسبت هریک از این سه و نیز جایگاه ظاهر و باطن تعالیم دینی را با یکدگر بررسی و به تبیین دیدگاه ویژه عارفان برجسته مسلمان بپردازد.
رابطه علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
138 - 169
حوزههای تخصصی:
بررسی چگونگی رابطه و دادوستد علمی هر علم با علوم مرتبط و هم پایه خود از مسایل فلسفه های مضاف به آن علم است؛ ازاین رو بررسی رابطه میان علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی از وظایف فلسفه علوم انسانی است. برای نسبت سنجی میان هرمنوتیک روش شناختی و علوم انسانی باید به بررسی دیدگاه های هرمنوتیست های روش شناختی ای که دراین باره بحث کرده اند، پرداخت؛ ازاین رو نظریات دیلتای برای فهم این نسبت مهم است؛ زیرا در میان هرمنوتیست های روش شناختی وی دغدغه علوم انسانی داشته و این هرمنوتیک را در این علوم به کار گرفته است. دیلتای علوم انسانی را علوم تاریخی می داند؛ زیرا موضوع این علوم را «انسان بما هو انسان» می داند که به تبع هگل آن را روح حاکم بر همه انسان ها در همه دوره ها و تمام تاریخ را تجلی وی می داند. روش این علوم نزد دیلتای بر اساس واپسین نظریه اش، هرمنوتیک روش شناختی شلایر ماخر است. اما این ادعا هم در برداشت وی از علوم انسانی و هم در روشی که برای آنها برشمرده، به این کلیت پذیرفته نیست؛ زیرا نه علوم انسانی در علوم تاریخی منحصرند و نه روش آنها به هرمنوتیک روش شناختی منحصر می باشد؛ به ویژه اینکه این برداشت از علوم انسانی و همین طور باور وی به برخی اصول هرمنوتیک روش شناختی با غرض اصلی وی از پرداختن به این علوم که تأمین پایه های قویم و غیرنسبی برای آن علوم می باشد، در تناقض است.
تحلیلی بر مبانی فلسفی حقوق بین الملل محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل محیط زیست با ایجاد مکانیسم هایی برای همکاری بین المللی مستمر و دائمی میان دولت ها که بسیاری از آنها از دل معاهدات بین المللی جوشیده، نشان داده است که چگونه می توان تخریب فرامرزی محیط زیست را که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند، تبدیل به فرصتی برای همگرایی بین المللی نماید. لازم به ذکر است که بحث از فلسفه حقوق محیط زیست بسته به اینکه نگرش مادی یا الهی باشد، نتایج دو گانه ای دارد. لذا هدف این مقاله آشنا کردن متخصصان محیط زیست با دیدگاه های مختلف فلسفه محیط زیست در جهان امروز است.
برهان إن و لم و بررسی کارکرد برهان در فلسفه از منظر علامه طباطبایی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
برهان، قیاسی است که از یقینیات تشکیل شده باشد و نتیجه یقینی از آن حاصل شود. برهان به دو قسم لمی و إنی، و لمی نیز به لم مطلق و غیر مطلق تقسیم می شود. برهان إنی هم به دلیل و إن مطلق و ملازمات عامه تقسیم می شود. منطق دانان و فلاسفه بر آن اند که از میان انواع براهین، تنها برهان لم و إن ملازمات منتج یقین هستند. علامه طباطبایی با توجه به مبنای خاص خود در بحث عرض ذاتی بر این باور است که در فلسفه نمی توان از براهین لمی استفاده کرد و در فلسفه تنها براهین إن ملازمات جاری می شوند. در این نوشتار به تبیین انواع برهان پرداخته شده و سپس بیان علامه طباطبایی در مورد کارکرد برهان در فلسفه بیان گردیده و در نهایت مقدمات کلام علامه طباطبایی در کارکرد برهان إن ملازمات بررسی و نقد شده است.
مفهوم «واقعیت» نزد موریس شلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه همیشه درباره پوزیتیویست های منطقی مورد توجه بوده است، وجوه معرفت شناختی و روش شناختی آنها بوده است. حال قصد داریم با توجه به چالش موریس شلیک و حلقه وین با متافیزیک، وجه هستی شناختی اندیشه او را بازسازی کنیم.شلیک شناخت ما از «واقعیت»، و همچنین «جهان خارج مستقل از ما» را به دو قلمرو شناخت عرفی یا شناخت مورد نیاز در زندگی روزمره و شناخت علمی تفکیک می کند. او با تکیه بر این تفکیک نشان می دهد که چگونه مکتب پوزیتیویسم منطقی در هیچیک از این دو قلمروی شناختی، نیازمند مواجهه متافیزیکی با واقعیت و جهان خارج نیست. در این مقاله اولا به این مساله خواهیم پرداخت که تصور او از واقعیت و جهان مستقل از ما به عنوان مقولاتی هستی شناختی چه بوده است؟ ثانیا، این تلقی از واقعیت بر روش شناسی و معرفت شناسی پوزیتیویسم منطقی چه تاثیری داشته است؟
روش در علم منطق هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
31 - 43
حوزههای تخصصی:
بحث روش در منطق مساله مهمی است که مضمون، هدف و ماهیت منطق را روشن می کند . منطق مانند دیگر علوم مبتنی بر روش است و باید مشخص شود در منطق چه روشی بکار گرفته می شود ؛ مثلا درمنطق ارسطوئی روش معهود روش قیاسی است یعنی استنتاج ِعقلی نتیجه از مقدمات قضایای حملی یا شرطی . منطق تجربی بیکن مبتنی بر روش تجربی و استقرائی بود . روش منطق استعلائی کانت با روش قیاسی و تجربی کاملا متفاوت است. روش کانت تعیین شرایط ماتقدّم شناخت است . روش استعلائی کانت همانند روش ارسطوئی مضمونی ایستا و دارد و فاقد هر گونه پویائی و حرکت است . روش هگل کاملا متفاوت با روش کانت است. روش از دیدگاه هگل به مثابه فراشدی پویا و متحرک است که در آن ساختار آلی و تکوین مقولات را می توان استنتاج کرد . روش هگل نظامی جامع است که در نهایت همه کثرات مقولات در آن تبدیل به وحدت می شود یا به تعبیر دیگر روش صوری است که همه مضمون منطق را در خود جای می دهد.
فاعلیت الهی و تفسیر دیوید بوم از مکانیک کوانتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین فعل اللهی یا نحوه تعامل خداوند با جهان و درک آن در بستر فلسفه و علم مدرن یکی از مسایل مهم و پرمناقشه فلسفه دین معاصر بوده است. بعد از نوآوری های فیزیک جدید در قرن بیستم بعضی از متفکران مدعی شدند بر خلاف فیزیک کلاسیک که در آن قوانین فیزیکی محدود کننده فعل خداوند تلقی می شدند، در فیزیک جدید، مفاهیمی چون عدم قطعیت می تواند فعل مداخله آمیز خداوند در جهان طبیعت را توجیه و تبیین کنند. اما از آن جا که مکانیک کوانتم رایج دارای متافیزیک روشنی نبود، منجر به پاره ای معضلات هستی شناسانه شد و بنابراین تفسیرهای متفاوتی از آن ارایه شد که هر یک برای اللهی دانان راه حل متفاوتی را برای تبیین فعل اللهی در جهان پیشنهاد می کرد. در این مقالله نشان می دهیم تفسیر دیوید بوم با ارایه ایده هایی مانند نظم مستتر، جنبش همگانی، کل نگری و عنصر اطلاعات در ماده، ظرفیت متافیزیکی مناسبی برای تبیین فعل اللهی فراهم می کند.
شلنبرگ، هیک و سوئین برن در مواجهه با مسئله خفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
341 - 364
حوزههای تخصصی:
خفای الهی مسئله ای است که یکی از براهین مهم کنونی به نفع الحاد به شمار می رود. ما در این مقاله سعی داریم دیدگاه های این سه فیلسوف دین معاصر، جان شلنبرگ، جان هیک و ریچارد سوئین برن را در مورد خفایاللهی بررسی کنیم. جان شلنبرگ خفایاللهی را در تضاد با عشقاللهی می داند و معتقد است که لازمه عشقاللهی این است که خداوند مدرک کافی برای وجودش را در اختیار انسان های مستعدی قرار دهد که قصوری در این زمینه ندارند. در دسترس بودن چنین مدرکی به منزله پنهان نبودن خداوند خواهد بود. اما از دیدگاه شلنبرگ خداوند چنین نکرده است، بنابراین اساساً خدایی وجود ندارد. از دیدگاه هیک برای حفظ اختیار شناختی و اخلاقی ما ضروری خواهد بود که خداوند پنهان باشد. ریچارد سوئین برن معتقد است که پنهان بودن خداوند سبب می شود که ما بتوانیم سرنوشتمان را خودمان انتخاب کنیم. بنابراین از نظر وی خفایاللهی برای تحقق انتخاب اصیل سرنوشت برای ما ضروری است. نتایجی که از بررسی های این مقاله به دست می آید، این است که خفایاللهی الحاد را توجیه نمی کند. در عین حال دلایل هیک و سوئین برن در توجیه خفایاللهی بر مبنای اختیار نیز اثبات نمی کنند که عدم تحقق خفایاللهی با اختیار انسان ها منافات دارد.
نسبت ایمان و عقل از منظر نجم الدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
397 - 418
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف یافتن نسبت معرفتی میان ایمان و عقل و در نهایت سنجش میزان عقلانیت از منظر نجم الدین رازی تألیف شده است، ایمان و عقل در نگاه وی به ابزار معرفت شناسی می مانند و گوهر عقل یا روح رحمت للعالمین با اوصاف متعددش، جوهری است نورانی با اعتبارات ملک، نور و قلم. آن گاه معرفت عقلی مرتبه ای از مراتب وصول به علم توحید بوده و جایگاهی برای رسیدن به معرفت شهودی است که در عالم معقول کاربرد دارد و معرفت نجات بخش هنگامی است که بنای عقل انسان، مطلع نور ایمان باشد تا نبوت انبیا مقرر شود. گوهر ایمان معدنی است که جایگاه آن طور دوم قلب بوده و تکیه بر عقلانیت رهگذری برای ایمان گرایی است که اثر تابش نور ایمان بر دل، تصدیق نام دارد. تصویری که رازی از نسبت ایمان و عقل ترسیم کرده، عقلانیتی متعادلانه و تلفیقی، میان عقل گرایی حداکثری و انتقادی توأمان با ایمان گرایی است که در تعیین اعتبار یا عدم اعتبار نظام های اعتقاد دینی در فلسفه دین نقش مؤثر دارند و تعامل آن دو، عامل ارائه درست دین و مانع آسیب های درونی و بیرونی است. این همه، نظر به تطبیق آرای وی با رویکردهای فراگیر ایمان و عقل استخراج شده است.
براهین سه گانه محقق خفری بر اثبات وجود خداوند و ارزیابی اشکالات صدرالمتألهین بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
549 - 563
حوزههای تخصصی:
محقق خفری از زمره فیلسوفانی بود که چندین برهان بر اثبات خداوند اقامه کرد و این براهین را دارای ویژگی های براهین صدیقین دانست. در این براهین با استفاده از اموری همچون حقیقت وجود و مجموعه موجودات، واجب الوجود اثبات شده است. ملاصدرا این براهین را ناتمام می داند، زیرا به عقیده وی میان فرد و طبیعت خلط صورت گرفته یا از راه وجود مجموعه موجودات استدلال شکل گرفته است، در حالی که تنها افراد مجموعه دارای وجود حقیقی هستند. در مقاله حاضر براهین خفری را به تفصیل تقریر و تبیین می کنیم و اشکال های ملاصدرا بر آن، ارزیابی قرار خواهد شد. نتیجه اینکه براهین خفری درست است و اشکالات ملاصدرا بر آن وارد نیست.
فلسفه تطبیقی هنر با رویکرد پدیدارشناسانه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
63 - 81
حوزههای تخصصی:
کربن در طرح عام تطبیقی خود، جایگاهی ویژه برای فلسفه تطبیقی هنر قائل است؛ فلسفه تطبیقی هنر با نشان دادن مشترکات انضمامی تر فرهنگ های دینی، امکان برابر نهی آن ها و کشف تناظرات موجود را سهل تر می کند؛ این رویکرد با روش «تأویل باطنی» یا پدیدارشناسی (البته پدیدارشناسی به معنایی کربن مراد می کند) میسر خواهد بود؛ این تأویل باطنی مبتنی بر دریافت خاصی از زمان و حقیقت است که فهم به معنای واقعی کلمه که چیزی جز «وعی» نخواهد بود را ممکن می سازند. به رأی کربن ما با این تأویل باطنی می توانیم بدون درافتادن به دام تناقض گویی، قرابت های موجود میان اجزاء یک اثر هنری در گوشه ای از عالم را با ساختارهای مشابهی که در مکان های دیگر یافتنی هستند، مقایسه کنیم و تطبیق دهیم؛ کاری که در صورت توفیق مهیا کننده زمینه های گفتگو در دیگر عرصه ها نیز خواهد بود. تلاش ما بر این بوده است تا با بررسی این تلاش تطبیقی کربن، به فهمی از الگویی که بر مبنای آن، این «فلسفه تطبیقی هنر» رخ می دهد، دست یابیم؛ کاری که با طرح نمونه هایی از نوشته های کربن که در این چهارچوب قرار می گیرند، صورت پذیرفته است؛ ازاین رو نوشتار حاضر با معرفی عناصر روش شناسانه ای آغاز می شودکه هانری کربن در تدوین فلسفه تطبیقی هنر به کار می بندد و با پژوهشی در تحلیل های او در این چهارچوب پایان خواهد پذیرفت.
وجود جهان خارج در نظر لاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باور ما به واقعیت اشیاء و اشخاصی که با آن ها سروکار داریم، موضوع بحثی بنیادین در فلسفه با نام «وجود جهان خارج» است. پرسش اساسی آن است که آیا ما به وجود جهان خارج معرفت داریم یا نه. از مهم ترین پاسخ هایی که به این مسیله داده شده است، نظریه واقع باورانه جان لاک است که در این مقاله دیدگاه او را بررسی می کنیم. از نظر لاک، ما به وجود جهان خارج مادی معرفت حسی داریم، اما آنچه او «معرفت حسی» می نامد، در ظاهر با تعریف کلی معرفت در فلسفه او ناسازگار است. ما پس از بررسی رهیافت های فیلسوفان معاصر نشان می دهیم که معرفت حسی با تعریف معرفت در فلسفه لاک سازگار است. در همین زمینه به بررسی دلایل موافق با معرفت حسی به جهان خارج و پاسخ لاک به شکاکیت می پردازیم. همچنین در این مقاله آمده است که از نظر لاک، یقینی ترین معرفت به وجود جهان خارج، معرفت ما به وجود خداوند است. نیز نشان خواهیم داد که در نظر او، ما به وجود اذهان دیگر یا جواهر روحانی معرفت نداریم و اطمینان ما به وجود آن ها از طریق ایمان است.
بررسی تطبیقی روش علم کلام و فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد تبیین روش دو علم کلام و فلسفه اسلامی و سپس بررسی رابطه روشی میان آن دو است. این دو علم به عنوان دو علم مستقل مانند دیگر علوم اسلامی، در بستر زمان، با یک دیگر تعاملاتی از جمله تعاملات روشی داشته اند. علوم اسلامی (تفسیر، فقه،کلام، فلسفه و …) چون شبکه هایی در هم تنیده هستند که بر یک دیگر بسیار تأثیر گذارند. صرف نظر از دیدگاه های افراطی و تفریطی در این زمینه، می توان گفت از ابتدا تا کنون، بین این دو تعاملاتی نظیر تعاملات تاریخی، تداخل در مسایل، تعاملات روشی و … وجود داشته است. با توجه به عنوان این مقاله، در تحلیل روش این دو علم، به این نتیجه می رسیم که بین روش های کلامی ای که از ابتدا تا کنون، تحولات و تطوراتی داشته اند، یعنی از روش ابتدایی جدلی، شروع و در نهایت، به روش فلسفی و برهانی تحول یافته است و همچنین روش های فلسفه اسلامی که آنها نیز تحولاتی داشته اند؛ یعنی از روش عقلی محض - به سبک روش مشایی فلسفه یونان – شروع شده و تا انواع روش های مشایی اسلامی (بومی سازی روش مشایی اسلامی)، اشراقی اسلامی و حکمت متعالیه صدرایی، تکامل یافته است، مناسباتی وجود داشته و دارد.
تاثیر مبانی هستی شناسی صدرا در تبیین مساله دعا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
91 - 117
حوزههای تخصصی:
دعا یکی از عالی ترین مضامین الهی است که همیشه مورد توجه بشریت بوده است و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خویش به معناشناسی و مسایل پیرامون آن پرداخته است. در نگرش به مسأله دعا از نظر ملاصدرا، نباید پیش فرض های وجود شناختی و هستی شناسی وی را نادیده گرفت. بی شک نگاه صدرا به مسأله دعا، گسسته از مبادی هستی شناسی ایشان نمی باشد. اصالت وجود، تشکیک خاصی وجود، حرکت جوهری، نظام علی معلولی هستی، رابط بودن وجود ممکنات و امکان فقری آنها و وحدت شخصی وجود، از جمله مبانی ای می باشند که اضلاع سه گانه وجودی دعا (داعی، مدعو و مطلوب) را در حکمت متعالیه تحت تأثیر قرار می دهند. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به مبانی هستی شناسی صدرا، مسأله دعا مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. لذا ضمن تبیین مفهوم ها و مبانی ایشان، کوشیدیم تا با واکاوی این مبانی، علاوه بر به تصویر کشیدن ارتباط آن دو، تحلیلی نو و منطبق بر اصول هستی شناختی از مسأله دعا ارایه نماییم
مبانی و قواعد فلسفی کلام و کتاب الهی در هستی شناسی نوین صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث الهیات، بحث کلام حق تعالی و متکلم بودن خداوند است. این مسیله با روش حکمت متعالیه صدرالمتألهین، تحت عنوان بحث کلام و کتاب در کتب مختلف صدرالمتألهین آمده است. وی با دیدگاهی وجودشناختی و با ذهن انتزاعی و تجریدی خود و با مدد آیات و روایات به بررسی کلام و کتاب الهی پرداخته و از مبانی فلسفی خود در تبیین مسیله بهره جسته است. صدرالمتألهین نگاهی معرفت شناسانه به هستی دارد و اصولاً میان هستی و هدایت های الهی جدایی نمی بیند. عالم و مراتب آن از نظر او، سراسر دلالت و به مثابه الفاظ انباشته از معنایند و براین اساس هر مرتبه از هستی از حیثی کلام است و از حیث دیگر کتاب؛ اما اینها نه شعر و تخیل است و نه صرف شهود عرفانی، و هنر صدرالمتألهین در همین جاست که با رویکرد وجودشناختی، به تبیین فلسفی حکمی این ساحت از هستی پرداخته است که می توان برای آن قواعدی تنظیم کرد. در این مقاله، این قواعد استخراج و تبیین می شود.