فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۴۱ تا ۳٬۹۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
59 - 81
حوزههای تخصصی:
هویت مقوله ای است که امروزه در علوم اجتماعی اهمیت فراوان دارد و از ابعاد مختلف مورد پژوهش قرار می گیرد. یکی از ابعاد آن، هویت دینی است که فقه، قانون رفتارهای آن است. درباره نقش فقه در هویت شیعه امامیه، با سه دیدگاه روبه رو هستیم. برخی پژوهشگران با نادیده گرفتن بُعد فقهی تلاش کرده اند بعد عرفانی شیعه امامیه را برجسته نموده، به نوعی هویت شیعه را با تصوف پیوند بزنند. برخی دیگر مانند ابن تیمیه با آنکه نقش فقه امامیه در شکل گیری هویت شیعه را می پذیرد، مشروعیت آن را انکار کرده، بنیان تشیع را برکفر و نفاق و ساخته فردی یهودی معرفی می کند. نظریه مختار در این پژوهش که دیدگاه رسمی امامیه است و برخی از شیعه پژوهان غربی نیز کمابیش به آن اذعان دارند، آن است که از آغاز شکل گیری شیعه، احکام شرعی و چگونگی استنباط آن و مراجع صلاحیت دار برای آن نقش پررنگی در هویت شیعه داشته است. روایات تقیه، احادیثی که انحرافات و بدعت های فقهی پدیدآمده پس از عصر رسول خداJ را گزارش می کند و نیز برخی گزارش های تاریخی از شواهد صدق این مدعاست.
نقد نظریه «الهیات فمینیستی در قرآن» از دیدگاه قرآن و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
631 - 653
حوزههای تخصصی:
رفعت حسن از مهم ترین روشنفکران اسلامی مقیم آمریکا و رهبر فمینیست های مسلمان است. او تحت تأثیر الهیات فمینیستی در مسیحیت، نظریه «الهیات فمینیستی در قرآن» را مطرح می کند. از نظر رفعت حسن، سه عامل الهیاتی در عالم اسلام و قرآن، سبب پیدایش و گسترش نگرش برتری مردان بر زنان شده است: تابعیت زن نسبت به مرد در آفرینش، فریفته شدن آدم توسط حوا در هبوط از بهشت عدن و آفریده شدن زن به جهت مرد. این گونه عوامل و نگرش، اصولاً در فضای تفسیری و حدیثی اهل سنت ارائه شده اند و مضامین احادیث مورد استناد او در روایات شیعی نفی می شود. با وجود این، حتی در فرض پذیرش مدعیات رفعت حسن، نتیجه این استدلال ها چنین می شود که زن و مرد در خلقت و آفرینش تفاوتی ندارند، هر دو توسط شیطان فریفته و از بهشت اخراج شده اند و هبوط کرده اند، بدون اینکه تفاوتی از این جهات میان آنها باشد. ولی مسئله این است که این نظریه، تساوی حقوقی - فقهی میان زن و مرد را اثبات نمی کند و قرآن احکام متفاوتی در این مورد و از جمله در ارث و قصاص بیان می کند.
بررسی نقادانه خداباوری شکاکانه برگمن و بن بست شکاکیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخ های فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئله قرینه ای شر است. این رویکرد که خود دربردارنده مجموعه ای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزاف بودن شرور تردید می افکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجسته این حوزه، است. برگمن با مطرح کردن فرض های شکاکانه خود که مبتنی بر اصل «نمونه بارز» هستند، می کوشد تا استدلال ویلیام رو را به چالش بکشد. مقالات برگمن در این حوزه، تأثیرگذار و به شدت بحث برانگیز شدند. یکی از نقدهایی که به آرای او شده است، قرارگرفتن خداباوری شکاکانه در بن بستی اخلاقی است. منتقدان بر این باورند که این رویکرد هم از جنبه نظری اخلاق (توجیه اخلاقی) به بن بست می رسد، و هم از جنبه عملی اخلاق؛ از نظر آنان این موضع دقیقاً مخالف رویکرد ما در اخلاق روزمره است و به هیچ وجه مطلوب و پذیرفتنی نیست، لذا خداباوری شکاکانه پذیرفتنی نیست. برگمن درمقابل، گرچه محدودیت در حوزه ارزش ها را می پذیرد، آن را مانعی برای فعل اخلاقی نمی داند. این مقاله می کوشد ابتدا موضع برگمن را روشن کند، آن گاه به تقریر نقدهای واردشده و پاسخ های مطرح شده بپردازد. درنهایت روشن می شود با تکیه بر وظیفه گرایی اخلاقی و تاکید بر جایگاه اخلاقی متفاوت انسان و خداوند می توان از بن بست شکاکیت اخلاقی رهایی جست.
بازخوانی دیدگاه دیویی درباره ی واقع گرایی در علم (برمبنای بخش هایی از کتاب هنر به منزله ی تجربه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان دیویی در کتاب هنر به منزله ی تجربه نظریه ای بدیع درباره ی زیبایی و هنر ارائه می دهد که ریشه های آن را می توان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیه ای به مقایسه ی علم و هنر می پردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفه ی هنر راهنمایی کند. مقاله ی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی درباره ی واقع گرایی علمیمی پردازد.در این بازنویسی دعوی بر آن است که می توان با مقایسه هایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتاب هنر به منزله ی تجربه انجام داده است، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقع گرایان علمی و ساخت گرایان اجتماعی رسیددرواقعدیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهان پیرامون ارائه می دهد که نه با خوانش های متعارف واقع گرایی در فلسفه ی علم سازگار است و نه با برداشت های رایج ساخت گرایی اجتماعی می خواند.
بررسی امکان های موجود در نقد سوم کانت با تمرکز بر مفهوم حس مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
27 - 44
حوزههای تخصصی:
این نوشتار تلاشی است برای نشان دادن این امر که چگونه نقد سوم کانت مستعد پاسخ گویی به پرسشی است که می توان آن را مسئله اساسی فیلسوف استعلایی نامید: چطور می توان قواعدی داشت که از یک سو دارای اعتبار کلی و ضروری باشد و از سوی دیگر با واقعیت های عملی زندگی انسانی سازگار باشد؟ می توان گفت کانت در نقد قوه داوری این مسئله را به این صورت مطرح می کند که چگونه می توان برای احکام زیبایی شناختی به کلیت و ضرورتی دست یافت که با کلیت و ضرورتِ عینیِ احکام طبیعی و اخلاقی متفاوت باشد. توانایی نقد سوم در حل این مسئله به استفاده کانت از مفهوم حس مشترک بازمی گردد. بنابراین در این نوشتار با تمرکز بر مفهوم حس مشترک نشان داده می شود که چگونه نقد سومِ کانت می تواند بستری مناسب برای حل مسئله یادشده فراهم کند، به طوری که پیامدهای آن در فلسفه هگل و رویکردهای ویتگنشتاین، به ویژه ویتگنشتاین متأخر نیز دنبال شود.
رمزگشایی از ساز و کار حیات عرفانی از منظر ملاصدرا و آندرهیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
51 - 70
حوزههای تخصصی:
یکی ازبزرگترین موهبت های الهی در سیر و سلوک عرفانی حیات معنوی است که مورد توجه عرفا و حکمای بسیاری قرار گرفته است. خانم اِوِلین آندرهیل عرفان پژوه مسیحی و ملاصدرای شیرازی متأله و فیلسوف اسلامی نیز در آثار خود تلاش در فهم چیستی حیات معنوی و کیفیت نیل به آن داشته اند. این دو متفکر با رویکردی مشترک، انسان را موجودی دارای سه ساحت عقلی، ارادی و احساسی می دانند اما در تقدم و تفوق این ساحات و کم و کیف تأثیر هریک بر حیات معنوی انسان، اختلاف نظر دارند. آندرهیل با تقدم احساس بر عقل و اراده، حیات معنوی را منوط به کسب سه ویژگی عبودیت، همکاری و وفاداری می داند و بر این اساس، افرادی که در این حیات زیست می کنند را واجد ویژگی هایی از جمله طمأنینه، ملاطفت و اطمینان قلب می داند که از هرگونه هیاهو و ناشکیبی به دورند. ملاصدرای شیرازی نیز با مقدم دانستن ساحت اندیشه بر دیگر ساحات نفس، معتقد است که حیات معنوی با اولین مرحله سلوک عقل نظری ایجاد می شود و نفس، پس از استکمال در عقل نظری می تواند با اقدامات عملی از جمله معرفه النفس، مراقبه و عشق به مخلوفات واجد مرتبه ای از حیات شود که ثمره آن کسب توانایی های ویژه ای برای نفس است از جمله منور شدن به نور یقین و بصیرت، خلق صور، دور ماندن از خدعه و نیرنگ اهل ظلمت.
نگاه تکاملی دنیس داتن به هنر و زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
35 - 48
حوزههای تخصصی:
دنیس داتن (Denis Lourenc Dutton.1944- 2010) ، فیلسوفِ هنرِ امریکایی-نیوزیلندی، در بسیاری از آثارش و به ویژه آخرین اثرش با عنوان غریزه ی هنر: زیبایی، شعف و تکامل انسان (The art instinct: Beauty, pleasure, and human evolution) نظریه ی جدیدی در مورد هنر ارائه کرده و معتقد است که تمایل انسان به هنر و زیبایی، در واقع محصول تکامل او و یکی از سازگاری های متعددی است که از طریق انتخاب های طبیعی و جنسی در جریان تنازع برای بقاء کسب کرده است. داتن علاقمندی به هنر و زیبایی را نتیجه ی برنامه ریزی ژنتیکی می داند که از قدیمی ترین اجداد انسان امروز برای وی باقی مانده است. در دفاع از این ادعا، وی به مواردی مثل سلایق مشترک زیبا شناسی انسان ها در دوره های گوناگون تاریخی و در جوامع مختلف با فرهنگ های متفاوت و جهانشمولی زیبا شناسی اشاره می کند. از منظر داتن هنر و زیبا شناسی، برخاسته از غرایز انسانی اند و ریشه در سرشت انسان دارند. به عقیده ی او تکامل - و مهمتر از همه تکامل تخیل و عقل- است که آدمی را به فراتر رفتن از سرشت حیوانی اش قادر می سازد و باز همین انتخاب های طبیعی و جنسی اند که او را در موقعیت انسان خردمند قرار می دهند. این پژوهش در پی دستیابی به پاسخ این پرسش است که "چگونه می توان با بهره گیری از رویکرد داتن، تمایل انسان ها به هنر و زیبایی و دلیل لذت بردن همیشگی و همه جایی آن ها از آثار هنری را توجیه کرد؟"
سیر تطور اندیشه جان رالز و زمینه های شکل گیری نظریه عدالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدالت از مفاهیم بنیادینی است که نحله های فکری مختلف به آن توجه ویژه کرده اند. جان رالز فیلسوف برجسته اخلاق و سیاست در حوزه اندیشه سیاسی مغرب زمین در زمره اندیشمندانی است که تلاش داشت تا پیرامون عدالت اندیشه ورزی کند. رویدادهای سیاسی واجتماعی در ایالات متحده آمریکا،درعرصه جهان ونیزجنگ باویتنام، رالزرابا این پرسش روبروساخت که چه عواملی کشوری چون آمریکا را به سیستمی ناعادلانه وتجاوزکارانه در جهان کشانده است.این دل مشغولی ها،اراده اورا به سوی تدوین یک نظریه تاثیرگذار دراندیشه سیاسی استوارکرد. جان مایه اندیشه رالز درنظریه عدالت، دارای چهار عنصر کلیدی:شهودگرایی اخلاقی، آزمایش ذهنی، وضعیت اصلی و آزادی است. کتاب نظریه عدالت او انعکاس دیدگاه او در باره عدالت به مثابه انصاف و عدالت سیاسی است که در آن از عدالت به مثابه انصاف، آزادی قانونی، مفهوم عدالت عدالت توزیعی بحث شده است. عدالت رالز ریشه در سنت کانتی دارد. لذا در آن بر مفهوم اخلاقی عدالت تأکید می کند و سرانجام تحت انتقاداتی در چرخشی، به عدالت سیاسی می رسد. سوال اصلی در این پژوهش آن است که چه عواملی در شکل گیری نظریه عدالت جان رالز، نقش موثر داشته اند؟ و فرضیه اینست که در شکل گیری عدالت توزیعی او، نظام فلسفی،فلسفه اخلاق،نظریه قرارداد اجتماعی کانت و فلسفه حق هگل، در شکل گیری نظریه عدالت سیاسی او، نقدهای تأثیرگذار از سوی، رادیکال های سیاسی و جامعه گرایان نقش داشته اند.
جایگاه نظریه افعال گفتاری در تبیین سرشت وحی بر مبنای آرای ولترستورف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیکلاس ولترستورف در کتاب تأملاتی فلسفی بر ادعای تکلم خدا مدعی دیدگاهی در باب ماهیت وحی به مثابه «فعل گفتاری» خدا شده است. او با توسل به نظریه فعل گفتاری آستین، مدعی است خدا فراتر از وحی تکلم کرده است. مراد او از تکلم نیز معنای تحت اللفظی و حقیقی است، نه مجازی. لبّ ادعای او این است که خدا فعل گفتاری انجام داده، اما با واژه سخن نگفته و تکلم خدا با اصوات مادی صورت نپذیرفته است. بنابراین وقتی می گوییم «خدا سخن می گوید» معنای دقیق ترش این است که خدا فعل ضمن گفتاری انجام می دهد. وحی به مثابه فعل ضمن گفتاری خدا نیازمند پذیرش پیش فرض ها، مبانی و پیامدهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه خاصی است. در این مقاله تلاش شده است ابتدا مبانی زبان شناسانه این نظریه و مؤلفه های آن مطرح شود، سپس چندوچون کاربست این نظریه در وحی شناسی ولترستورف بررسی شود.
نسبت والایی و اخلاق در تفکر پیشانقدی کانت (با تکیه بر دو اثر مشاهدات... و ملاحظات...)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
335-352
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نشان خواهیم داد که نسبت والایی و اخلاق در دوره ی پیشانقدی تفکر کانت شکل فلسفی نظام مندی ندارد و علت آن را می توان در این دو چیز جست: اولاً در این دوره احساس زیبایی شناختی و احساس اخلاقی متمایز از یکدیگر نیستند و برحسب یکدیگر تعریف می شوند. ثانیاً اخلاق مبتنی بر احساس است، نه عقل عملی محض و اصل پیشین آن. کانت در مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا انسان ها را فرامی خواند تا اصول اخلاقی شان را بر عاطفه ی کلی بنا کنند. این اصول هرچند کلی اند، اما قوعد نظری نیستند و هر فرد باید آن ها را با رجوع به قلبش بیابد. این اصول همان احساس زیبایی و کرامت طبیعت انسان است. در ملاحظاتی بر مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا با آن که در تفکر کانت نسبت به اخلاق دگرگونی هایی صورت می گیرد و عناصری وارد آن می شوند که بعداً در دوره ی نقدی پایه و اساس قرار می گیرند، اما او هم چنان معتقد است که احساس اخلاقی نوعی احساس لذت و درد است که نسبت به آن منفعل نیستیم و می توانیم فعالانه در آن مداخله کنیم. علت آن هم برخوردار بودن از آزادی اخلاقی است.
سمبولیسم از منظر سنت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
183 - 208
حوزههای تخصصی:
سنت گرایی، اعتقاد به حقیقتی ازلی و ابدی است که از امر مطلق و لایتناهی سرچشمه می گیرد و در قالب سنت برای انسان نمودار می گردد. اصطلاح سمبول و مشتقات آن از واژگان کلیدی سنت گرایان است. بیان فلسفی سمبولیسم را می توان در نظریه مثل افلاطون مشاهده کرد. در فلسفه افلاطون، اساس سمبولیسم، به «علت نمونه ای» برمی گردد. علت نمونه ای ایده یا صورت مثالی شیء است که آفرینش بر طبق آن نمونه صورت می پذیرد. بنابر این، هر سمبولی نماینده یک حقیقت اعلی است. مبنای حقیقی سمبولیسم آن است که همه موجودات، در مراتب گوناگون هستی، با یکدیگر پیوند دارند و در یک هماهنگی کلی در تناظر با یکدیگر قرار می گیرند. از این رو، سمبولیسم دارای اصلی فوق انسانی است و امری قراردادی و دلخواهانه نیست و حقیقت شیء، به نحوی در سمبول حضور دارد. سمبولیسم زبان متافیزیک است و شناخت معنی سمبولیکی نیاز به حکمت دارد.
Does Tillich Have A Hidden Debt To Kant?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
After briefly recounting a strange, quasi-mystical experience I had while first reading Immanuel Kant’s Critique of Pure Reason , I devote most of this article to exploring various similarities between theories Kant developed and ideas more commonly associated with Paul Tillich. Hints are drawn from Chris Firestone’s book, Kant and Theology at the Boundaries of Reason , which argues that my interpretation of Kant echoes themes in Tillich’s ontology. Among the themes whose Kantian roots I explore are Tillich’s theories of: God as the Ground of Being; faith as ultimate concern; courage as the proper life-choice in the face of the anxiety that naturally arises out of an honest response to the human situation, given our fundamental alienation from the divine; the crucial role of cultural symbols in bringing faith into historically realistic expressions; political forms as ideally self-negating; and love as a gift that we must express with power and justice in order to be efficacious. After considering whether Kant influenced Tillich more than Tillich ever admitted, I conclude by wondering if my own effort to develop an “affirmative” interpretation of Kant’s theory of religion may have itself had a hidden influence from my prior reading of Tillich.
تحلیل گفتمانی مناظره ابو سعید سیرافی و ابوبشر متی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناظره ابوسعید سیرافی نحوی و ابو بشر منطقی از گره گا ه های کلیدی تمدن اسلامی است. این مناظره محل برخورد دو جریان اصلی برخاسته از رفرم ایدئولوژیک عباسی بود. یک جریان نهضت ترجمه و پیامدهای فکری آن و جریان دیگر دستگاه عقیدتی، فقهی و کلامی عصر عباسی است. جدا از اشکالات جدی سیرافی در رابطه با جای گاه منطق و رابطه منطق و زبان و نحو، این مناظره هدایت گر تنش ناشی از برخورد دو جریان فوق نیز می باشد. در این مقاله سعی کرد ه ایمبا توصیفی تاریخی و تبارشناسی از نهضت ترجمه و عصر تدوین به تحلیل گفتمانی این مناظره وارد و این تنش ایدئولوژیک را بررسی و تشریح کنیم.به نظر می رسد که نتایج این مناظره تأثیرات دامنه داری بر تفکر اسلامی نهاده باشد و در هردو جریان عقیدتی و فلسفی تغییرات پایداری داشته است. جریان فلسفی هم از منطق گرایی دور شد و به سمت بنیانی رفت که فارابی و سپس ابن سینا با عنوان فلسفه مشاء نهادند
جبر فلسفی در اندیشه محقق اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جبر فلسفی» بیانگر جبرگرایی در سایه مسائل فلسفی همچون «تسلسل اراده ها»، «قاعده ضرورت سابق» و «تعلق اراده الهی به افعال ارادی انسان» است. محقق اصفهانی با ژرف نگری به تحلیل و ارزیابی این مسائل پرداخته و سازگاری این مسائل فلسفی با اختیار فاعل را اثبات کرده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که در اندیشه وی، معیار اختیاری بودن فعل، مسبوقیت آن به اراده است نه مسبوقیت اراده به اراده دیگر، تا تسلسل اراده ها لازم آید. قاعده ضرورت سابق نیز نه تنها با اختیار فاعل ناسازگار نیست، بلکه مؤید و مؤکد اختیار اوست. اراده الهی نیز به افعال ارادی انسان، مقید به اراده وی تعلق می گیرد. در نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به دسته بندی، تنظیم، تبیین و ارزیابی دیدگاه محقق اصفهانی در مسئله جبر فلسفی پرداخته شده است.
مفهوم علوم انسانی دراندیشه نخست ویلهلم دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ تفکر به ویژه در حوزه علوم انسانی اندیشه ویلهلم دیلتای نقطه عطف محسوب می شود. دوران دیلتای با علم زدگی تمام عیار مصادف بود عده ای که علم زده بودند میان روش علوم طبیعی با علوم انسانی تفاوت اساسی قایل نبودند و هر داعیه ای که داشتند مآل کارشان به ماده انگاری مکانیکی می رسید. دیلتای با این گروه به مقابله برخاست و معتقد شد که برای حل مسئله نسبت علوم انسانی با شناخت طبیعت باید به سنخیت موضوع و محتوای هر علمی با روش تحقیق در آن علم توجه کنیم در غیراین صورت به شناخت وافی و کافی نخواهیم رسید. دیلتای موضوع علوم انسانی را واقعیت اجتماعی _تاریخی و روش تحقیق در آن را درون نگری و تجربه درونی می داند. تجربه درونی از نظر او یقینی تر از تجربه بیرونی است. لذا علوم انسانی می تواند به یقین بیشتری درقیاس با علوم طبیعی دست یابد. اصل الاصول اندیشه دیلتای در این راه اصل پدیدار است. این اصل بیان می کند که اشیا همانند احساسات به عنوان امور واقع آگاهی به انسان داده می شود و تابع شرایط آگاهی است.
دکترین «توحید اجتماعی» اندیشه ای بنیادین، در تکامل هندسه توحیدی و تعالی معنوی موحِّدان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷
117 - 140
حوزههای تخصصی:
خلأ دین ورزی موحِّدان و فقدان حضور همه جانبه دین در عرصه اجتماعی از حیات، مسئله ای است که از دیرباز ذهن بسیاری از نخبگان فکری و دل سوزان اجتماعی مسلمان را به خود مشغول کرده، و هر کدام سعی نموده اند، با ارائه نظریه ای نوین، به گونه ای چرائی این مسئله را مورد کندوکاو فکری قرار دهند. با این وجود به نظر می رسد یکی از اندیشه هایی که می تواند به این مشکلات پایان داده، موجبات تکامل معرفتی موحِّدان و تعالی معنوی آنان در ساحت اجتماعی از حیات را فراهم نماید، اندیشه بنیادین توحیداجتماعی به معنای یگانه پرستی در عرصه حیات و زیست اجتماعی است. براین اساس در این پژوهش تلاش نموده ایم با روشی تحلیلی، نخست با ایضاح مفهومی حیات اجتماعی، یگانه پرستی در مجموع ارتباطات اجتماعی و ایجاد و عضویت در نهادهای اجتماعی را به عنوان دو مؤلفه اساسی توحید اجتماعی شمارش نماییم؛ و در ادامه با توسعه مفهومی توحید عبادی، اطاعت از قوانین فقهی حقوقی و اخلاقی خداوند و نیز اخلاص در عمل و انجام تمامی افعال و رفتارها برای رضای او جل جلاله در ساحت اجتماعی از حیات را، ذیل مفهوم توحید اجتماعی مطرح نموده، آن را به عنوان نصابی جدید در هندسه معرفتی توحیدی، و بستری برای تعالی معنوی موحِّدان معرفی نماییم.
خاستگاه ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و تفاوت آن با صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
85 - 108
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که هم صدرالمتألهین و هم علامه به ضرورت فلسفی در خارج قایل هستند و فلسفه خویش را با ضرورت آغاز می کنند. اساساً ضرورت، اصل و مبنای جمیع موجودات و حقایق در عالم خارج است بلکه عین خارجیّت اشیاء است. موجودی که سهمی از ضرورت ندارد سهمی از خارجیّت و واقعیّت نیز ندارد. اما اختلاف صدرالمتألهین و علامه بدین جا بر می گردد که منشأ این ضرورت چیست و از کجا نشأت گرفته است؟ هر کدام از این دو فیلسوف ضرورت را از یک شیئی انتزاع می کنند. صدرالمتألهین ملاک ضرورت را از وجود و علامه از اصل واقعیت اشیاء می گیرد. به عبارت دیگر مبنای ضرورت فلسفی اشیاء نزد صدرالمتألهین وجود و نزد علامه اصل واقعیّت است. صدرالمتألهین فلسفه را با وجود شروع می کند و علامه با اصل واقعیّت اشیاء آغاز می کند. در این مقاله نخست پیرامون این موضوع می پردازیم که فرق منشأ انتزاع ضرورت فلسفی نزد صدرالمتالهین و علامه از کجا نشأت گرفته و سپس چه ثمرات و آثار عینی و فلسفی بر این دو نظر مترتّب می شود و هدف ما در این مقاله آن است که اختلافات میان این دو نظر را به تفصیل و جزئیات مطرح کنیم.
امکانِ گشتِ سقراط در السیره الفلسفیه محمد بن زکریای رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
1 - 22
حوزههای تخصصی:
لئو اشتراوس در پایان کتاب سقراط و آریستوفانس السیره الفلسفیه محمد بن زکریای رازی را «روشن ترین و اندیشمندانه ترین» شرحِ امکانِ گشتِ سقراط از بی توجهی به امور اخلاقی و سیاسی در دوران جوانی به توجه بدان امور در دوران پختگی قلمداد می کند. ما در این مقاله خواهیم کوشید با بازخوانیِ متن السیره الفلسفیه رازی این مدعای شاذ و جالب توجه اشتراوس را تبیین کنیم. السیره الفلسفیه رازی روشن ترین شرح این امکان را به دست می دهد زیرا آیرونیِ سقراط را به منزله «تقیه» صورتبندی می کند: «گشت سقراط» در وهله نخست مستلزمِ کتمانِ تمایز میانِ شیوه زندگانیِ نظرورزانه و سیاسی است. آنچه السیره الفلسفیه رازی را به عنوان «اندیشمندانه ترین» شرح این امکان برجسته می کند کوشش رازی برای افزودنِ متممی به «تقیه» سقراط است: قانونگذاریِ عقلانی برای غلبه بر بنیانِ الهیاتی سیاسیِ نظام سیاسی. از این جهت رازی همان رهیافتی را پی می گیرد که بیگانه آتنی در قوانین افلاطون پی گرفت. بدین ترتیب رازی برای مواجهه با چالشِ الهیاتی سیاسی زمانه اش علیه فلسفه، افق فلسفه سیاسی افلاطونی را می گشاید افقی که پس از جرح و تعدیل هایی ضروری چارچوب دفاع از فلسفه و شیوه زندگانیِ فلسفی به نزد فیلسوفان مسلمان قرار گرفت.
فهم مضامین فلسفی داستان ها و حکایت های کتب فارسی دورۀ ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر فهم مضامین فلسفی داستان ها و حکایت های کتب فارسی دورة ابتدایی با روش پژوهش کیفی، از نوع تحلیل محتوا بوده است. جامعة آماری پژوهش را، داستان ها و حکایت های کتاب درسی فارسی بخوانیم دورة ابتدایی (دوم تا ششم ابتدایی) تشکیل می دهد. نمونة پژوهش به شیوة هدفمند، محتوای تمامی داستان ها و حکایت های فارسی در نظر گرفته شد و برای این منظور پس از بازخوانی داستان ها و حکایت ها و کدگذاری آن ها، مقوله های محوری متن استخراج شد. در نهایت با عنایت به مقوله های فلسفی (هستی شناسی، شناخت شناسی و ارزش شناسی) هر یک از مقوله های محوری تحت مضامین فلسفی طبقه بندی شدند. نتایج پژوهش نشان داد: مضامین فلسفی اکثر مقوله ها تحت معرفت شناسی و ارزش شناسی قابل تبیین بودند و در برخی از موارد نیز هستی شناسی مورد توجه بوده است. در نتیجه، با توجه به نتایج به دست آمده، داستان ها و حکایت های مورد بررسی نیازمند بازنگری و بازتألیف بر مبنای "برنامة فلسفه برای کودکان" است.
بررسی نقشِ «ماشین» بر تغییر معنای «مکان» در اتوپیاهای مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
125 - 157
حوزههای تخصصی:
اتوپیاها، نقشی اساسی در شکل دادن به تصاویر ذهنی بازیگران و ساخت آینده بشر دارند و شاید اندیشیدن به یک آینده مطلوب عمری به قدمت تاریخ بشر داشته باشد. با این حال پس از مور، دوران مدرن اتوپیانویسی با ویژگی های خاص خود آغاز گردید. یکی از مهم ترین تحولات اتوپیاها از زمان مور تاکنون تغییر در معنای «مکان» و بالتبع «زمان» در اتوپیاها است که به زعم این مقاله این تحول مهم تحت تأثیر نقش جدی «ماشین» روی داده است. به واقع به نظر می رسد ماشین توانسته تا حد زیادی پیکره درونی اتوپیا را در هم ریخته و شالوده مفاهیم بنیادین آن را تغییر دهد. این مقاله در تلاش برای پاسخ به این پرسش است که نقش ماشین در تغییرِ مفهومِ مکان اتوپیاها چقدر است و چیست؟ به منظور پاسخ به این سؤال و با ابتناء بر فهمِ هابز از ماشین، تاریخچه اتوپیاها پس از مور در قالب ادوار تاریخی بررسی و در نهایت به جمع بندی در خصوص نقش ماشین در هر دوره پرداخته شد. این خطِ سیر نشان می دهد که «نا-کجا» (اتوپیا) در حرکتِ تاریخیِ اتوپیانویسیِ پس از مور ابتدا به «نا-کی» (نا-زمان) و سپس به «بی -کجا (بی مکان) و بی -کی (بی زمان)» یا اتوپیاهای سایبری تبدیل می شود. نتیجه آن که اتوپیا از «یک شهرِ دور» یا «یک جامعه در آینده» بدل به ماشینی می شود که خودش زمان و مکان ندارد؛ اما به زمان و مکانِ جامعه آرمانی یا پادآرمانی بدل می شود.