فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۰۱ تا ۳٬۴۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مبنای آرای فلسفی اسپینوزا جوهر یگانه است. تبیین موجودات متکثر تنها با مراجعه به جوهر نامتناهی، که اسپینوزا آن را «خداوند یا طبیعت» نامیده است، ممکن می گردد. به عقیده اسپینوزا اشیاء متناهی ضرورتاً ناشی ازجوهر نامتناهی اند. کلّ عالمِ غیرخدا ازنظر اسپینوزا، حالت نام دارد که با ضرورت ازلی از ذات جوهر یگانه به وجود آمده است. اسپینوزا با تحلیل جوهر به این نتیجه می رسد که فقط یک جوهر وجود دارد که نامتناهی به لحاظ صفت و ازلی است. به باور وی، جوهر نامتناهی الهی، تقسیم ناپذیرو یگانه است؛ هر چیزی که هست در خدا هست؛ ممکن نیست جز خدا جوهری موجود باشد و یا به تصور آید. در این مقاله به روش تحلیل محتوایی، اثبات می شود که در نظر اسپینوزا، خدا، انسان و جهان مادی، همه اجزاء یک جوهرند و هرچیز، چه مادی، چه معنوی، بُعد یا امتداد خداوند است و جوهر یا خداوند وجودی است نامتناهی و باید ذات او شامل همه موجودات و همه واقعیات باشد. این در عصر مسیحیت، ناب ترین نوع وحدت وجودی است که اسپینوزا آن را اظهار می کند. وی در این حد توقف نکرد، بلکه پا را بسی فراتر نهاده، و با نفی غایت ، اراده و عقل از خدا مفهوم یا معنای سنتی خدا در تفکر مسیحی را کنار گذاشت. همچنین راه حل اسپینوزا، برای این مشکل که همه توانی و همه دانی خدا چگونه با آزادی انسان سازگار است، حتی به روش خود وی هم رضایت بخش نیست.
واکاوی نفس قدسی از نگاه ملاصدرا و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
39 - 68
حوزههای تخصصی:
«نفس قدسی» اصطلاحی است که از سوی فلاسفه غالباً برای نام بردن از نفسی که شدید الحدس است، استفاده می شود. ملاصدرا و قاضی سعید هر دو معتقد به پیوند میان این نفس با نفس نبی هستند، همین امر موجب ضرورت شناخت ویژگی های آن می شود. در این نوشتار که با مراجعه مستقیم به آثار آن ها صورت گرفته است. در گام اول ویژگی های نفس قدسی را تبیین کرده و سپس با بررسی نسبت نفس قدسی و نفس نبوی، مسأله امکان دستیابی سایر انسان ها به مرتبه نفس قدسی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در حقیقت باید گفت اختلاف مبانی هستی شناسانه و انسان شناسانه ملاصدرا و قاضی سعید موجب اختلاف آرای این دو اندیشمند شده است. صدرالمتألهین بر مبنای اصالت وجود و تشکیک وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، مراتب تشکیکی را برای نفس قدسی از صاحب حدس تا نفس نبی قائل است، لیکن قاضی سعید که این مبانی را نپذیرفته است، مصادیق نفس قدسی را منحصر در نفس ناطقه ملکوتی و نفس کلی می داند. با وجود این تفاوت نظر ظاهری، نسبت نفس قدسی با نفس نبی و سایر نفوس انسانی در اندیشه این دو فیلسوف بزرگ، بسیار به هم نزدیک است تا حدی که نمی توان اختلاف آرای آن ها را در حد اشتراک لفظی نفس قدسی در سیستم فلسفی ایشان دانست.
پدیدارشناسی هرمنوتیکی به مثابه یک روش در فلسفه ی مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی که هیدگر در فلسفه خود مطرح می کند وجود است. در نظر وی، وجودشناسی بعد از افلاطون و ارسطو در مسیر فراموشی قرار گرفته و جای خود را به معرفت شناسی داده است. بی توجهی به معنای حقیقی وجود و اهتمام به موجود و ماهیت آن، احساس ناخشنودی را در هیدگر برانگیخت و باعث شد او محور فلسفه خود را بر وجودشناسی بنا نهد و برای فراتر رفتن از مفهوم وجود و رسیدن به حقیقت عینی و انضمامی وجود تلاش فراوانی کند. هیدگر برای رسیدن به این منظور به دنبال راهی برای شناسایی وجود است؛ به همین دلیل به انسان رو می آورد. از منظر او، انسان تنها موجودی است که توانایی پرسش از وجود را دارد و تنها پدیداری است که می تواند به همه پدیدارها معنا ببخشد. هیدگر وجودشناسی خود را با تحلیل وجودی انسان یا تحلیل اگزیستانسیال آغاز می کند و با روش پدیدارشناسانه قصد دارد خصوصیات و احوالات وجودی انسان را به تصویر بکشد. لازمه این نوع شناسایی وجود، تحلیل اگزیستانسی است که به سمت هرمنوتیک هدایت کند. هیدگر پدیدارشناسی را روش بازگشت به سمت وجود و هرمنوتیک را نیز وجه وجودی انسان و روشی برای مسأله هستی می داند؛ از آنجا که وجودشناسی باید در پی یافتن معنای وجود از طریق پدیدارشناسی هرمنوتیکی وجود انسان باشد، به وابستگی وجود شناسی، پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفه هیدگر می رسیم. پژوهش حاضر در پی بررسی پیوند هرمنوتیک و پدیدارشناسی و تحلیل پدیدارشناسی هرمنوتیکی به عنوان یک روش در فلسفه هیدگر برای شناسایی وجود است. روش به کار رفته، کتابخانه ای است و مطالب مقاله با مطالعه منابع و آثار مختلف و نیز تحلیل و تبیین آن ها جمع آوری شده است.
کارکردهای من استعلایی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
33 - 61
حوزههای تخصصی:
من استعلایی کانت سوژه نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل می دهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروری ترین و بنیادی ترین رکن معرفت شناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هر گونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی می کند. یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم درباره من استعلایی، کارکردهای آن در معرفت شناسی کانت است. این مقاله چهار مورد از کارکردهای من استعلایی کانت را با استناد به دیدگاه های کانت در نقد عقل محض استخراج کرده است که عبارتند از: 1- من استعلایی به شناخت های ما کلیت می بخشد. 2- من استعلایی به شناخت های ما ضرورت می بخشد. 3- من استعلایی به شناخت های ما امکان می بخشد. 4- من استعلایی به واسطه فرایند و کنش ترکیب به شناخت های ما وحدت می بخشد. در پایان به این نکته دست یافتیم که کارکرد وحدت بخشی به خاطر بنیادین و اساسی بودن فرایند ترکیب در معرفت شناسی کانت، اساسی ترین کارکرد من استعلایی است.
مناسبات ملت نبوی و حکمت عملی در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه روابط دین و فلسفه سابقه ای دیرین در آثار حکمای مسلمان دارد. شاید بتوان فارابی را پیشگام فیلسوفان مسلمان در ارائه یک نظریه هماهنگ و فراگیر در باب مناسبات دین و فلسفه قلمداد کرد. وی ضمن باور به یگانگی آموزه های این دو منظومه فکری، دین را تجلی تعلیمی و تأدیبی حکمت می داند. حکمت عملی به عنوان بخشی از حکمت مطلق که با زبان حقیقت و برهان سخن می گوید، از این قاعده مستثنی نیست. از همین رهگذر تعالیم دینی ناظر به افعال ارادی انسان را همان آموزه های حکمت عملی می داند که به زبان تمثیل و با روش اقناعی القاء شده است و وجه عملی دین، یعنی شریعت را آموزه های حکمی مقدر به اعراض و احوال زمانی-مکانی معرفی می کند و با پیش کشیدن عناصر فراتاریخی-ماوراء طبیعی می کوشد تا اعتبار، شمول و دوام آموزه های شریعت تبیین نماید. از این رو از طریق اتصال وحیانی اعتبار و شمول آموزه های عملی دین را تأمین کرده و با طرح فقاهت به عنوان تکمله ای بر ختم نبوت دوام شریعت را تضمین می نماید.
نقش علم الهی در آفرینش جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
5 - 33
حوزههای تخصصی:
یکی از صفات مؤثر در فاعلیت فاعل، صفت علم است که در این مقاله نقش آن از حیث امکان و چگونگی آن در فاعلیت خداوند مورد بررسی قرار می گیرد. در تبیین اصل تأثیر و چگونگی آن بین متکلمان و فیلسوفان دیدگاه های مختلفی وجود دارد. در این مقاله بعد از بحث از اصل امکان نقش علم در فاعلیت، پنج دیدگاه (فاعلیت بالقصد، بالعنایه، بالرضا، بالعنایه و بالتجلی) و چگونگی آن مورد تحلیل قرار می گیرد. همچنین تعریف متکلمان از فاعل بالقصد بودن خدا به معنای وجود داعی زاید مورد تحلیل قرار گرفته، خاطر نشان خواهد شد که تعریف فوق با تأمل دقیق در آن قابل توجیه و دفاع است.
«دیگری» از نظرگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
29 - 46
حوزههای تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام به ویژه عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه کرد و مبانی فکری او را در این زمینه جستجو کرد. مبانی ای همچون بحث مظهریت اسماء الهی، گسترده پنداشتن عرصه سعادت و نیز دست-نیافتنی دانستن تمام حقیقت، که می تواند موضع این عارف نامور را در قبال «دیگری» روشن سازد. از مهمترین مبانی هستی شناسی ابن عربی در رویکردش نسبت به «دیگری»، بحث مظهریت اسماء و «دیگری» را از مظاهر اسماء الهی دانستن است. پرهیز از انحصارگرایی در باب حقانیت و «دیگری» را اهل سعادت و نجات دانستن نیز نگاه مثبت به «دیگری» را به دنبال دارد. تأکید ابن عربی بر ناآشکارگی حقیقت و عدم حضور آن نزد گروه یا فرقه ای خاص، جستجوی حقیقت در آیین «دیگری» را به دنبال خواهد داشت.
تمایز گردآوری/داوری از نظر رایشنباخ و پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
197 - 214
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های مهم در فلسفهی علم، تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری است که هنوز دربارهی ابعاد و لوازم آن بحث و گفتگو می شود. رایشنباخ و پوپر هریک با هدفی متفاوت در باب این مسأله اندیشیده و قلم زده اند. رایشنباخ با طرح این تمایز، می توانست نقدهای وارد بر استقراء را پاسخ گوید. پوپر نیز به منظور حل مسألهی زمینه مندیِ معرفت به بحث از تمایز گردآوری/داوری پرداخت. از نگاه هر دو فیلسوف، مقام گردآوری را نمی توان منحصر به روش و معیار خاصی نمود و روش مندی صرفاً در مقام داوری متعیّن است، اما هر کدام مؤلفه ای خاص برای این روش مندی، به خصوص در مفهوم سازی بازسازی عقلانی برشمرده اند. کاربست تمایز گردآوری/داوری از جانب رایشنباخ و پوپر در فلسفهی علم از چند جهت قابل نقد و تأمل است: نخست، تبدیل تمایز گردآوری/داوری از تمایزی بی ضرر، بهیک دوگانگی متافیزیکی مطلق، که با ایجاد نسخه پیچی و چارچوب سازی در روند پژوهش علمی، تحرّک و پویایی را از محقق می ستاند. دوم، تفکیک مقام گردآوری و داوری برخاسته از نگاهی ساده انگارانه به جریان تولید علم است، لذا این دو مقام را باید درهم تنیده دانست. سوم، نقش آفرینی پیش فرض ها در ردّ/قبول فرضیه ها در مقام داوری که بیانگر تأثیر مؤلفه های تاریخی، روان شناختی و جامعه شناختی بر فرآیند شکل گیری علم است. چهارم، هم کنشی ساختار درونی و بیرونی علم به منظور فهم درست جنبه های اصلی و مهمِ تحولات علمی.
معرفت شناسی گزاره های اخلاقی از منظر علامه و شهید مطهری و پاسخ به چالشها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
197 - 217
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در این روزگار، معرفت شناسی گزاره های ارزشی است. از دیدگاه برخی، مفاهیم ارزشی، از مفاهیم فلسفی اند. و در نتیجه گزاره های برآمده از این مفاهیم معرفت زا و استدلال پذیرند و از نگاه برخی مفاهیم تصوری این گزاره ها، از اعتبارات ذهن هستند و از آنجایی که قوام ماده قیاس به اعتبار ذهن است، پس گزاره های برآمده از این مفاهیم نامعرفت زا و استدلال ناپذیرند و بحث دیگری که به دنبال این دیدگاه، مطرح می گردد، نسبی بودن این گزاره ها است. این تحقیق بر آن است تا با نگاهی مسئله محور، با توصیف و مقایسه آثار علامه طباطبایی و استاد مطهری و تجزیه و تحلیل عقلانی آنها، حقیقت این امر، روشن گردد. از دقت در بیاناتشان، این مطلب حاصل می گردد که آنها، بر دیدگاه دوم هستند اما نمی توان نسبیت گزاره های ارزشی را به آنها نسبت داد. اشکالهای زیادی، بر دیدگاه علامه و شهید مطهری، وارد گشت اما اکثر آنها صحیح نیستند. به نظر می رسد دیدگاه اعتباری بودن مفاهیم تصوری، در جملات انشائی، درست باشد ولی در گزاره های خبری، نادرست است.
تحلیل مفهومی، گزارهای و سیستمی دیدگاه صریح فارابی در مسئله تشخص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
367 - 385
حوزههای تخصصی:
دیدگاه فارابی در مسئله تشخص دو گونه است: اول، دیدگاه انتسابی است. از دید ملاصدرا، فارابی معتقد است تشخص به نحوه وجود شیء می باشد. دوم، دیدگاه صریح فارابی در کتاب تعلیقات است. وی در این کتاب معتقد است عامل تشخص، زمان و وضع می باشند. ابهام در این دیدگاه در مفهوم واژه ها، گزاره و چگونگی ارجاع دیدگاه وی به دالّ مرکزی اندیشه وی نمود یافته است. این مقاله رصد می کند که مفهوم تشخص به صورت واضح و متمایز از دید فارابی چیست؟ ساختار منطقی و زبانی گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی چگونه است؟ و گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی در تشخص چه رابطه ای با دال مرکزی اندیشه فارابی، در شبکه معنایی اش دارد. تحلیل مفهومی از تشخص نشان داده است که تشخص نزد فارابی مفهومی نسبی است، تحلیل گزاره ای نشان داده است که دیدگاه فارابی در تشخص ذی وضع با سکوت و با ابهام ساختاری مواجه است، و تحلیل سیستمی در این تحقیق نشان داده است که مسئله تشخص در فارابی متأخر به عنوان یک مسئله مطرح شده است و تشخص از طریق وجود با دال مرکزی اندیشه وی پیوند دارد. اما این بدان معنا نیست که دیدگاه فارابی در تشخص بتواند به عنوان پشتیبان استناد دیدگاه اصالت وجود به فارابی باشد.
هستی شناسی، روش شناسی، و رابطه ی آن ها در طبیعت گرایی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
71 - 90
حوزههای تخصصی:
طبق تلقی غالب، طبیعت گرایی دیدگاهی است که با دو آموزه ی فلسفی، یعنی طبیعت گرایی هستی شناختی و طبیعت گرایی روش شناختی، مشخص می شود. با چنین توصیفی از طبیعت گرایی، این پرسش پیش می آید که این دو آموزه چه ارتباطی با هم دارند که هر دو، «طبیعت گرایی» خوانده می شوند؟ در این مورد چهار دیدگاه وجود دارد: عدم ارتباط این دو آموزه با هم، تقدم معرفتی طبیعت گرایی هستی شناختی بر طبیعت گرایی روش شناختی، تقدم معرفتی طبیعت گرایی روش شناختی بر طبیعت گرایی هستی شناختی، و ارتباط داشتن این دو آموزه بدون تقدم یکی بر دیگری. در این مقاله، این دیدگاه ها یک به یک به اجمال معرفی و ارزیابی می شوند، و تلاش می شود تا نشان داده شود که هیچ یک از آن ها دیدگاهی قابل قبول و باکفایت نیست. سپس پیشنهادی جایگزین برای توصیف طبیعت گرایی مطرح می شود که طبق آن، مسأله ی ارتباط آموزه های طبیعت گرایی منحل می گردد. به طور خلاصه، برای توصیف طبیعت گرایی از مدل سنت های پژوهشی لاودن، که در اصل برای تبیین تطور علم در تاریخ و مسایل مربوط به آن پیشنهاد شده است، استفاده می کنیم.
ارتباط شر اخلاقی و شر طبیعی در آگوستین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر همواره مانعی برای توجیه باور به خدایی عالم، قادر و خیرخواه مطلق بوده است. از این رو، فیلسوفان و متکلمان به راه های گوناگون در پی پاسخ گویی به این مسئله برآمده اند. علامه طباطبایی و آگوستین از جمله فیلسوفانی هستند که به شیوه ای متفاوت، به این مسئله پرداخته اند. در نظریاتی که هر یک از آنها ارائه کرده اند، شر به عنوان کیفر گناه و نتیجه اراده آزاد انسان معرفی می شود. با توجه به این نظریه، به نوعی می توان بین شر اخلاقی و شر طبیعی ارتباط بر قرار کرد و به توجیه باور به خدایی خیرخواه پرداخت. نکته ای که در بررسی آراء علامه و آگوستین جالب توجه است، عدل محور بودن نظریه این دو متفکر در باب مسئله وجود شرور اخلاقی و طبیعی است. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این نکته، ارتباط شر اخلاقی و شر طبیعی از دیدگاه این دو متفکر بررسی شده و مقایسه ای بین آنها صورت می گیرد.
ویتگنشتاین، معجزه وجود، حیرت و مواجهه با زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاید نخستین چیزی که هر پژوهش گر فلسفه درباره ویتگنشتاین می آموزد این واقعیت باشد که او در طول دوران تفکر خود دو رهیافت مختلف راجع به زبان ارائه کرده است، که بر همین اساس در این که او را فیلسوف زبان (به معنای فیلسوفی که دغدغه اصلی او تحلیل و ایضاح زبان است) بخوانند تردید روا نمی دارند. اما مسأله ای اساسی که در این میان مغفول مانده آن ضرورت بنیادی است که ویتگنشتاین را ناچار می کند به پرسشِ زبان بپردازد. مقصود اصلی ما شرح «چرایی پرسش ویتگنشتاین از زبان» بر مبنای یک تجربه هستی شناختی است. در این مقاله روشن خواهد شد که بنیاد پرسشِ ویتگنشتاین از زبان و همچنین سرچشمه راه فکری خاص او تجربه بنیادی حیرت از وجود و دیدن موجودات به مثابه معجزه است. ویتگنشتاین در این تجربه با مرزهای زبان مواجه شده و تجربه ای از زبانمندی انسان کسب می کند به گونه ای که می تواند بگوید: وجود زبان، زبان وجود است. منابع اصلی ما برای شرح این تجربه «یادداشت ها»، «تراکتاتوس» و «خطابه ای درباره اخلاق» خواهد بود.
ارزیابی و نقد معیار گراهام اُپی در باب موفقیت یک استدلال در اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
5 - 27
حوزههای تخصصی:
گراهام اُپی انتقادهای گسترده ای را بر براهین اثبات وجود خداوند مطرح کرده است. وی عقلانیت حاکم بر براهین سنتی وجود خدا را تصدیق می کند؛ اما آنها را در اثبات وجود خداوند «موفق» نمی پندارد. معیار وی در باب موفقیت یک استدلال، آن است که همه انسان های عاقل را که قبلاً نتیجه اش را انکار می کردند و یا نسبت به آن لاادری بودند، به اصلاح، تعدیل و بازسازی عقایدشان متقاعد سازد. این پژوهش، در پی یافتن پاسخی به این پرسش است: آیا معیار اُپی در ارائه یک استدلال موفق، قابل پذیرش است و چه چالش هایی بر سر راه این استاندارد وجود دارد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد معیار وی که بر اساس آن، همه براهین سنتی اثبات وجود خدا انکار می شود، نه تنها واقع بینانه نیست، بلکه خود را نقض می کند. به نظر می رسد او بدون توجه به تفاوت میان دلیل عقلی و دلیل عقلایی و با دفاع از نوعی عقلانیت حداکثری، با ارائه استانداردی مبهم، به ترویج الحاد مدرن در پوشش شکاکیت می پردازد.
نگاهی به امردینی درنسبت با امرسکولار و امر عرفی بازخوانی امر سکولار در روایت بیژن عبدالکریمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عالم معاصر یکی از مهم ترین مباحث، موضوع سکولاریسم است و بسیاری از فلاسفه در این حوزه دست به تأملات جدی زده اند و در این مقاله که نقدی بر کتاب پرسش از امکان امر دینی به قلم بیژن عبدالکریمی است ما رویکرد او در این اثر را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم. بیژن عبدالکریمی یکی از پیشروترین و پرکارترین فیلسوفان معاصر ایرانی است که تلاش کرده است ژانری خلق کند که هم در حوزه آکادمیک با مخاطبان خویش به گفت وگو نشیند و هم در حوزه عمومی حضور یابد و هم در مجموع بتواند بنیان های فلسفی و چارچوب های نظری انحطاط تمدنی ایران را مورد نقادی جدی قرار دهد تا از قِبل آن بتوان راهکارهایی عملی برای برون رفت از وضعیت کنونی را بازآفرید. البته نادرست خواهد بود اگر پروژه عبدالکریمی را تنها محدود به ایران یا جهان اسلام بدانیم، زیرا یکی از وجوه غالب در تفکر او «انسان معاصر» است و بسیاری از بحث ها و ایده های وی در طی این سال ها معطوف به «وجه جهانی» انسان روزگار کنونی است. غفلت از این وجوه نوعی جفا در فهم پروژه اصلی اوست. اما نخستین پرسشی را که باید مطرح نمود این پرسش به ظاهر بدیهی است: پروژه فکری عبدالکریمی چیست؟
رویکرد واقع گرایانه چرچلند در حل مسئله گزاره گرایی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای مربوط به تحلیل نظریه های علمی می توان به رویکرد های پوزِتیویستی و مدل-نظریه ای اشاره کرد. این رویکردها هرکدام اشکالاتی دارند و در تحلیل نظریه های علمی ناتوان به نظر می رسند. رویکرد مدل-نظریه ای که مطلوب ون فراسن نیز می باشد، چندان خوشایند واقع گرایان نیست و چرچلند به عنوان یک واقع گرای علمی، سعی می کند تعبیری واقع گرایانه برای تحلیل نظریه های علمی پیشنهاد کند. وی از دستاوردهای علوم شناختی استفاده کرده و مدل پیوندگرایانه را به عنوان جایگزین رویکردهای گزاره ای و مدل -نظریه ای ارائه می کند؛ امّا پیشنهاد وی دارای مشکلی اساسی است: به صِرف مدل کردن ساختار نظریه های علمی در قالب مدل های پیوندگرایانه، نمی توان درباره رابطه بین بازنمایی علم در شبکه های عصبی و واقعیت جهان خارج ادعایی کرد درحالی که چرچلند این رابطه را مفروض گرفته و برای آن استدلالی ارائه نمی کند. در این نوشتار برآنیم تا اساس رویکرد چرچلند و پیشینه آن را بیان کرده و سپس این نقصیه را برطرف نموده و رویکرد شناختی را به منزله امتدادی برای واقع گرایی معرفی کنیم.
تحلیل شناختی استعاره های مفهومی در کتاب کافی بر مبنای الگوی لیکاف و جانسون(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
97 - 124
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران معاصر پس از انتشار کتاب استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم، اثر لیکاف و جانسون، نظریه ایشان را مبنای کار خود قرار دادند. استعاره با این رویکرد، فرایندی ذهنی و انتزاعی محسوب می شود. با توجه به اینکه در متون دینی بیشترین فراوانی در مفاهیم انتزاعی وجود دارد، بی شک مهم ترین منبع جهت دست یابی به روایت های معصومان، کتاب شریف کافی است. شیخ کلینی این کتاب را بر سبک جوامع حدیثی گردآوری کرده است؛ بدین صورت که در بردارنده مفاهیم و موضوعات مختلفی است. نگارندگان مقاله با روش کتابخانه ای- اسنادی برمبنای نظریه ارائه شده توسط لیکاف و جانسون، ابتدا استعاره ها را از سراسر کتاب کافی استخراج کرده و سپس با روش تحلیل محتوا، میزان بهره گیری معصومان از این ابزار بیانی و ذهنی را در موضوعات مختلف به دست آوردند. در نهایت نیز به تحلیل پیکره ای و معرفی پربسامدترین حوزه های مبدأ و مقصد پرداخته شد.
مبانی هستی شناختی رمزپردازی در حکمت متعالیه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
183 - 203
حوزههای تخصصی:
رمزپردازی از روش هایی است که در فرهنگ و تمدن های مختلف برای انتقال معانی مختلفی نظیر معانی متافیزیکی مورد استفاده قرار گرفته و در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نیز دارای سابقه بوده است. در حکمت اشراقی سهروردی و هم چنین تعالیم عرفا می توان رمزپردازی را به شکل گسترده ای مشاهده کرد. با توجه به این که شیوه رمزپردازی مبتنی بر نوعی هستی شناسی خاص است؛ لذا این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سؤال است که: آیا مبانی هستی شناختی حکمت متعالیه صدرایی که از مکاتب برجسته در حکمت اسلامی است، با رمزپردازی تناسب دارد و می تواند به عنوان پشتیبان نظری آن قرار گیرد؟ این مبانی کدامند؟ به نظر می رسد مبانی هستی شناختی حکمت متعالیه به خاطر بررسی های عمیق و دقیق پیرامون وجود، می تواند به عنوان مبنای نظری رمزپردازی قرار گیرد. در این پژوهش به اهم این مبانی مانند اصالت و تشکیک وجود، حمل حقیقت و رقیقت و وجود رابط اشاره شده است که هر یک به نحوی مبیّن رمزپردازی است. این مبانی چارچوبی را فراهم می نمایند که بر اساس آن رمزپردازی دارای بنیانی قوی و عقلانی خواهد بود و هم چنین ملاک و معیاری وجودی را برای ارزیابی و تشخیص رمزپردازی های صحیح و عقلانی در اختیار قرار می دهد.
تأملی نقادانه درباره وجود رابط و مستقل با تأکید بر آرای استاد جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
115 - 136
حوزههای تخصصی:
در باب وجود تقسیمات گوناگونی صورت گرفته است که یکی از آنها تقسیم چند وجهی وجود، یعنی «فی نفسه و فی غیره» و تقسیم فی نفسه به «لنفسه و لغیره» و تقسیم لنفسه به «بنفسه و بغیره» است که ملاصدرا آن را به صورت دو وجهی یعنی به «رابط و مستقل» تقسیم کرده است . حکمای پس از ملاصدرا خصوصاً حاج ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی تلاش کرده اند که بین دو دیدگاه را جمع کنند . اما این جمع بندی اشکالات عدیده ای را به دنبال می آورد مانند ملحق شدن ماهیات به مفاهیم و به تبع آن ، زیرسؤال رفتن بسیاری از مبانی فلسفی که به نوعی با ماهیت در ارتباط هستند . در این مقاله سعی بر آن است که با تحلیلی دقیق از معنای لنفسه و بنفسه و لغیره و بغیره ، همچنین تحلیل دقیق ارتباط وجود رابط در قضایا با موضوع و محمول، این دو تقسیم بندی را به نحو سازگاری با هم جمع کنیم.
بررسی من استعلاییِ کانت از نگاه سلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
51-70
حوزههای تخصصی:
من استعلایی یکی از عناصر اصلی و بلکه اصل عالی در نظام فلسفی کانت است. یکی از شیوه های وررود به مسئله من استعلایی و تحلیل و بررسی آن در فلسفه کانت، نگاه سلبی به آن می باشد، زیرا در برخی مواقع، نگاه یا رویکرد سلبی به مسائل می تواند راهگشای نگاه ایجابی باشد. در این نوشتار نخستین گام سلبی مربوط به مقایسه منِ استعلایی کانت با دیگر نظریه ها در باب من از قبیل من متافیزیکی، من تجربی، من عرفانی، من فیزیولوژیک و من پراگماتیک است تا نشان داده شود که من استعلایی از نوع یا مشابهِ هیچ یک از موارد مذکور نیست. در مرحله ی بعدی در دومین گام سلبی به برخی از مهم ترین ویژگی های سلبی من استعلایی پرداخته شده است، از قبیل اینکه من استعلایی: 1- سوژه ای تجربی نیست. 2- از سنخ مفهوم نیست. 3- از سنخ تصور نیست. 4- از سنخ شهود نیست. 5- از سنخ مقوله نیست. 6- فاقد محتواست. 7- فاقد جنبه آنتولوژیک و هستی شناسانه است.