گفتیم که افسوس ما دیر به دنیا آمده ایم و فرصت برای بهره بردن از شما برایمان اندک است. مقدمه ی ما که تمام شد، گفتند: همان طور که اشاره کردید من زود به دنیا آمدم! ما از علوم انسانی پرسیدیم. بعد از یک عمر تفکر « در » و « درباره » علوم انسانی، دوباره در مورد آن فکر کردند؛ هم مشتاق و امیدوار، هم خسته و د لریش، سر از زیر برداشتند وا ز راهی طی شده دردمندانه سخن گفتند: من درباره علوم انسانی چه می توانم بگویم؟ متن سخنان را تنظیم نموده و خدمت استاد فرستادیم، از دقت و حوصله ی فراوانی که برای اصلاح و تکمیل متن صرف شده بود، دریافتیم که با تفکر تنفس می کنند.
مهندسی و اخلاق دو حوزه متفاوت و مستقل هستند و در کار علم و مهندسی معمولاً اخلاق و حکم اخلاقی دخالت ندارد، اما از آن جهت که علم با حقیقت سر و کار دارد و حقیقت بالاترین ارزشهاست، کسی که به علم می پردازد کاری کرده است که از نظر اخلاق ارزش دارد. مهندسان در جهان جدید و به خصوص در دهه های اخیر، در طراحیهایی وارد شده اند که در سرنوشت کشورها و گاهی در زندگی همه مردم روی زمین تأثیر دارد، از این رو باید بیندیشند که چه می کنند و آثار و نتایج کارشان چیست. اکنون سرنوشت جهان و مردم جهان به فناوری و سیر آن بسته شده است و مهندسان، این مقام و مسئولیت را باید درک کنند.
موضوع اصلی نامه چیز دیگری بود که در ضمن آن از دکتر داوری درخواست کرده بودیم تا در خصوص سبک زندگی، ما را از نظرات ارزشمندشان بهره مند کنند. در پاسخ دربارهی سبک زندگی این گونه نوشتند.
ظاهراً جایگاه غزالی در تاریخ فلسفه اسلامی معلوم است. بسیاری کسان، گمان می-کنند که او با فلسفه مخالفت کرده و آن را از سیر و پیشرفت باز داشته است. در اینکه کتاب تهافت الفلاسفة، متضمن مطالب کلامی ضد فلسفه و احکام فقهی مشعر بر انتساب آراء فلاسفه به کفر و بدعت است، تردید نمی توان کرد. ولی قبل از غزالی هم، فقیهان بسیاری منطق و فلسفه را زندقه دانسته بودند و اگر تکفیر و تحریم فلاسفه و فلسفه، راه را می بست؛ می بایست راه فارابی و ابن سینا با زندقه دانستن منطق و ادّعای کفایت نحو به جای آن بسته شده باشد.