مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
ذات
منبع:
سیاست کاربردی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
273-297
تخیل و بازیابی خود و دیگران در تخیل سیاسی یکی از جدیدترین مقوله هایی است که در علوم انسانی امروز رخ نموده است. این مقاله در پی تبیین چگونگی برداشتن این گام های نخستین و تلاشی برای تقویت وضعیت موجود و سرانجام تعریف راه پیش رو است. چنین به نظر می رسد که تا کنون در جامعه علمی ما تخیل بعنوان سائقی موجود محسوب گردیده باشد ولی نمی توان مدعی بود که وجود آن از وضعیت اعتباری به وضعیتی عینی تغییر شکل یافته است. تا به امروز بسیاری از دانشمندان علوم انسانی و فلسفه و منطق تلاش بسیار زیادی نموده اند که علوم تجربی را از هودج مطمئنه و استوار خود پایین بکشند. این امر بدون توجه به موفقیت یا عدم موفقیت این تلاشها، باعث شده است که ما شاهد تلاشی برای بخش ایجابی و قرار دادن سائقی دیگر بجای تجربه (مانند تلاش جدید برای تعریف تخیل) به جای تجربه باشیم. در حال حاضر به گونه غیررسمی و نامشخصی از تخیل استفاده می نمائیم ولی چرا تا کنون آن را رسماً قبول نکرده ایم، مشخص نیست. با استفاده از تخیل تمامی مسائل سیاسی دارای عرض نزدیک- دور و ذات نزدیک- دور می گردند.
طرح غیرذاتی، ساحت ذاتی: شبحوارگی جهان، شبح وارگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
25 - 53
ایدههایی که در ذهن انسان تثبیت شدهاند و علاوه بر ساحت غیرانضمامی، ساحت انضمامی حیات او نیز تحت تاثیرات موسع و ژرف آنها است ایدههاییاند که شبحوارگیشان در صورتبندیای که اشتیرنر از جهان انسانی پیش روی ما نهاده است برجسته و پررنگ است. علیرغم برخورداری اشباح ایدهها از این مشخصات، که همانا مشخصات امر ذاتی هستند، ارائه طرح کلی غیرذاتی از آنها امری تحققپذیر است. این طرح، که بر واگشایی دوگانگیای مفهومی در نظام فلسفی دولوز مبتنی است، خود گشاینده خوانشی است که شبحوارگی ایده در آن مبنای آشکارگی ذاتیبودن ساحت دال مفهومی «انسان» است. این خوانش اشتیرنری آشکارکننده این امر است که ساحت مذکور تجسم ناکثرتمند عناصر برسازنده خود است.
تجلی ذاتی خدا در کائنات به روایت عهد عتیق و قرآن با تکیه بر تفاسیر عرفانی قرن سیزدهم میلادی و قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
147 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت خداوند، از طریق درک تجلی ذاتی خدا در کائنات است که به کمک اسماء و صفات و افعال حاصل می شود. یهودیان به رغم پایبندی به توحید در متون دینی و معتبرشان، بعضاً تمثل و تجسد را به ذات الهی نسبت داده اند درحالی که قرآن کریم باوجود پذیرش تمثل برای برخی موجودات، تمثل و تجسد را برای ذات خداوند نفی می کند و قائل به تجلی ذاتی در تمام خلقت است. خدا در عهد عتیق با اسامی متعددی معرفی شده و در مواردی صفات انسانی دارد و بر یهودیان به طرقی ملموس، متجلی می شود. حضور خداوند در سراسر عهد عتیق با عنوان «شخینه» به مثابه مخلوقی جدای از خداوند به بندگان اعلام شده و حضور خداوند در بین مردم به حضور شخینه مشروط است درحالی که قرآن، حضور الهی را دائمی می د اند. تجلی ذاتی خدا در قرآن به گونه ای است که شائبه تشبیه در آن نباشد درحالی که در تورات دست کم در مواردی به حضور مستقیم و تصورات انسانی از خداوند اشاره شده است و همین استفاده از الفاظ انسانی و نسبت دادن رفتار های انسانی به خداوند در عهد عتیق، شناخت خدا را از مدار تنزیه وارد مدار تشبیه نسبتاً شدیدی می کند؛ هرچند که می توان وجود چنین عباراتی را صرفاً برای نزدیک تر ساختن مفهوم ذات الهی به ذهن بشر دانست و آن ها را به منظور درک عامه به گونه ای تأویل نمود که با تنزیه خداوند منافات نداشته باشد ولی هیچ کتابی مانند قرآن، به تنزیه خداوند از هرگونه باور شرک آلود نپرداخته است. بر اساس آموزه های قرآن، خداوند در همه مخلوقات تجلی کرده است و ذات الهی قابل رؤیت نیست و نخواهدبود.
تبیین مراحل معرفت به ذات الله بر اساس فرازی از مناجات شعبانیه
حوزههای تخصصی:
مطابق نصوص معرفت خداوند، هدف آفرینش، عمومی و ضروری است و مسیر آن به روشنی تبیین شده است. گروهی تنها به معرفت صفات بسنده کرده اند و دلایلی چون محدودیت انسان و عجز او را بیان می کنند. برخی دیگر معرفت به ذات را نیز ممکن بلکه ضروری می دانند و معرفت در حال فنا را به دلیل اینکه شناخت خدا با خدا است، تایید کرده و شواهدی بر آن اقامه کرده اند. عرفان به ذات مراحلی دارد که مناجات شعبانیه متنی متقن برای طرح آن می باشد. این مراحل به ترتیب معرفت نفس، صفات حق ، لقاء الله ، فنا ، شناخت خدا با خدا و اخلاص است که پایان راه و چهارمین سفر صدرایی و در حقیقت فنای از فنا و بقای بالله می باشد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است . بر اساس یافته های تحقیق، آیات سوره صافات در امضای توصیف مخلصین از الله، نشانه ای برجسته و بابی مبارک برای اثبات معرفت ذات در حال فنا است. این ادراک نه فوق معرفت بلکه فوق توصیف برای غیر اهلش می باشد.
مبانی قرآنی حضرات خمس در عرفان نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال ششم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
147 - 167
حوزههای تخصصی:
بروز تفکرات ابن عربی و شاگردان و شارحین آثارش نحله فکری جدیدی در عرفان اسلامی به وجود آورد که محصول شش قرن تفکر عرفا، فلاسفه و حکما و اهل کلام بوده است. در سیر و تکمیل این تفکر عرفانی اصطلاحات جدیدی به وجود آمد که برخی آن را زاییده تفکرات عجیب ابن عربی دانسته و بعضی آن را برگرفته از تأویل و تفسیر آیات و احادیث و یا معجونی از آن دانسته اند. حضرات و یا عوالم خمس از اصطلاحات مهم و کلیدی این نحله فکری است که ماهیت قرآنی و کلامی دارد و بزرگانی چون ابن عربی با استناد به آیات قرآن و احادیث آن را طرح و بحث کرده اند. در این مقاله حضرات خمس از زبان عرفا شرح و با استناد به آیات و اقوال مفسرین و عرفای بزرگ جنبه قرآنی آن ها بررسی شده است.
خوانش فارابی از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
235 - 255
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده اثر خود از جوهر و مشتقات آن به صورت پراکنده سخن گفته است. در این آثار، پی در پی به نقل قول هایی از ارسطو و تفسیر فارابی از آن نقل قول ها برخورد می کنیم. فارابی انتخاب لفظ جوهر برای اوسیا را فرض گرفته است؛ به این معنی که بر سر ترجمه آن به موجود، عین، ماهیت و ذات دعوایی ندارد و معنای آن را حمل بر جوهر می کند. این مقاله می کوشد شباهت ها و تفاوت های فارابی با ارسطو در بحث از مفهوم جوهر را تقریر کند و سپس از دل آن به دو نظریه ابتکاری فارابی پل بزند. آن دو نظریه یکی در بحث تقسیم موجود ظهور می کند و دیگری در نگرش فارابی به واقعیت. هرچند در این میان به چند ناسازگاری در کلام فارابی برخورد می کنیم که زبان فلسفی او را حتی بیشتر از زبان فلسفی ارسطو در متافیزیک ابهام آلود می کند. همین امر عاملی می شود که کلام فارابی قابلیت تفسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نهایت درباره ارتباط مفهوم جوهر با مفاهیم شئ و تشخص بحث می گردد.
مقایسه آراء قدیس آگوستین و امام محمد غزالی در خداشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرلیوساوگوستینوس[1]درسال354م.درتاگاست[2]متولد شدمحور افکارش تصوری است که از خدا دارد و آن ایمان به خدای قادر، عالم و خیر مطلق است. او خدای پسر را ظهور خدای پدر می داند. امام محمد غزالی در سال450 ه.ق در طابران متولد شد. او می گفت: خدا غیر قابل توصیف، علت العلل، منشاء هستی و نورالانوار است.او فراتر از معقولات عقلی، عالم و قادر است؛ بنابراین می توان گفت غزالی و اوگوستین منشأ عالم را خدا می دانند؛ خدایی کهنور الهی و تنها وجود حقیقی است و به همه چیز داناست. خدایی غیر قابل توصیف که با اراده مطلق و غیر قابل تغییر، جهان را آفریده است.
هدف این مقاله، این است که نشان دهد اگر چه تفاوت هایی از نظر مذهب و جامعه بین این دو وجود دارد، شباهت هایی نیز با یکدیگر دارند، که از نوعی رابطه روحی مشترک و اشتیاق درونی آنها ناشی شده و باعث شده است تا هر دو از فلسفه و عالم ظاهر به الهیات و عرفان کشیده شوند؛ بنابراین هدف، طرح مبانی اندیشه های این دو تن در زمینه خداشناسی است.[1]Aurelius Augustin.[2]- Tagaste.
بازتاب تجلّیات جمالی و جلالی حق در آیینه اشعار شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
279 - 300
حوزههای تخصصی:
تجلّی ذات مطلق هستی و انواع آن در کسوت اسما و صفات جمالی و جلالی، همچون اندیشه عرفانی وحدت وجود، از جمله موضوعات مهم عرفانی است که با تأسّی از مکتب عرفانی ابن عربی، در آیینه اشعار شعرای عرفانی بازتاب وسیعی داشته است. و در آیینه اشعار شهریار هم با تأسّی از شعرا و عرفای پیشین بخصوص حافظ شیرازی، که از همه لحاظ تحت تأثیر افکار و اندیشه های عاشقانه -عارفانه حافظ واقع گردیده است، در کسوت اندام های لطف آمیز و قهر آمیز معشوق و در شکل و صورت ادبی (عاشقانه-عارفانه) و شخصیّت های اساطیری، تاریخی، داستانی، مذهبی و غیره که هر کدام به نوعی مظهر و نماد تجلّی اسما و صفات جمالی و جلالی معشوق ازلی هستند، بازتاب گسترده ای داشته است و کمتر غزل عرفانی از شهریار را می توان یافت که در آن به تجلّیات جمالی و جلالی اشاره ای نشده باشد. این نوشتار به بحث و تفحّص در این زمینه در اشعار شهریار، با ذکر شواهدی از دیگر شعرای عارف پرداخته است.
مقایسه آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات با ذات خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۹۸-۸۱
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل خداشناسی ،کیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است، عینیت ذات با صفات، زیادت صفات بر ذات و نظریه نیابت سه قول مطرح در این مورد است. مسئله تحقیق در این نوشتار بررسی مقایسه ای آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است. روش این مقاله از نظر اسنادی کتابخانه ای و از نظر محتوایی توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد فخر رازی گرچه در این مساله گرایش اشعری داشته و قائل بر زیادت صفات بر ذات است اما در باور خویش ثبات رای نداشته است، ولی علامه طباطبایی قائل بر عینیت ذات و صفات بوده و بر آن ثبات قدم داشته است.
اصل «تمایز وجود از ماهیت»: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
145 - 168
حوزههای تخصصی:
بر اساس اصل «تمایز وجود از ماهیت»، که از جمله مهم ترین اصول مابعدالطبیعه ابن سینا به شمار می رود، ماهیت فی حد ذاته فقط مشتمل بر ذاتیات خود است و برای موجود شدن باید عنصر مابعدالطبیعی وجود از خارج و از سوی علت موجِده بر آن عارض شود. ابن سینا بر مبنای این اصل، اصل مهم «تمایز واجب از ممکن» را نیز تأسیس می کند و بر مبنای این دو اصل، مسئله خلقت و اثبات وجود خدا را تبیین فلسفی می نماید. برخی عبارات ابن سینا در شرح و تبیین تمایز وجود بر ماهیت، موجب ایجاد خوانش های متفاوت از کلام او شده است. یکی از مهم ترین این خوانش ها، خوانش ابن رشد است که از طریق ترجمه آثار او و پیروانش در میان متفکران قرون وسطی نیز رواج پیدا کرده است. بر اساس دیدگاه ابن رشد، ابن سینا تمایز ماهیت و وجود را خارجی می داند و معتقد است که وجود همانند مقولات عرضی، بر ماهیت عارض می شود. اما دقت در عبارات ابن سینا نشان می دهد که مقصود او از عرضی دانستن حمل وجود بر ماهیت، به این معناست که وجود جزء ذات و ذاتیات نیست و از خارج بر ذات و ماهیت عارض می شود؛ نه اینکه وجود همانند اعراض مقولی بر ماهیت عارض شود. توماس آکوئینی نیز هرچند که تحت تأثیر ابن رشد، اصل تمایز خود را متفاوت از ابن سینا می داند و در برخی موارد جزئی از ابن سینا متفاوت است، ولی بررسی آثار او نشان می دهد که در چارچوب اصلیِ اصل تمایز، متأثر از ابن سیناست و در شرح و تبیین آن، تفاوت عمده ای با ابن سینا ندارد.
واکاوی مفهوم ارزش با رویکرد معرفت شناختی در آرای علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
93 - 106
حوزههای تخصصی:
مقوله ارزش، طیفی گسترده در زیست جهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روان شناسی و حتی انتخاب های روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادی ترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفت شناسانه است. از نظر ایشان «ارزش های واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزاره های وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزاره های ارزشی، معرفت پذیر و بلکه می تواند در حد گزاره های علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجه واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعی تر جلوه می کند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقع گرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزاره های ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشته های متنوع علوم انسانی است.
بررسی اشکالات حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
83 - 112
حوزههای تخصصی:
اهل معرفت ذات الهی را بدون در نظر گرفتن تجلیات یا تعینات، فوق تنزیه و تشبیه می دانند. از نظر ایشان، «ذات بی تعین» برتر از هر حکم و توصیفی است و همهٔ توصیف های ذات ناظر به «ذات به حسب تعینات» اند. این ادعا در نگاه اول، دست کم سه اشکال عمده دارد: 1) خودمتناقض است، 2) مستلزم همهٔ اشکالات نظریهٔ کلامی تعطیل است، 3) برخلاف نصوص دینی و حتی بسیاری از متون عرفانی است که در آنها به ظاهر ذات بما هی ذات توصیف شده اند. در نوشتار حاضر، با روشن تحلیلی توصیفی، این سه اشکال را ارزیابی کرده و نشان داده ایم که هر سه از عدم توجه به قیود حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات برخاسته اند. منظور عارفان از حکم ناپذیر ذاتِ بی تعین، نه این است که خداوند مطلقاً ناشناختنی و توصیف ناپذیر است تا ادعای ایشان خودمتناقض یا مستلزم تعطیل باشد و نه به معنای سلب صفات کمالی از ذات الهی است که با توصیفات شرعی و عرفانی منافات داشته باشد. عرفا مانند سایر اندیشمندان برجستهٔ مسلمان، شناخت اجمالیِ حضوری و حصولی ذات الهی را و همچنین توصیف ذات حق را به اندازهٔ شناختی که از او برای مخلوق ممکن است، قبول دارند. سخن عارفان این است که همهٔ شناخت ها و تمام توصیف های ما محدود و متعین و ناقص و از راه تعینات و به اندازهٔ تعینات هستند و در حد ذات بی تعین او نیستند، به طوری که حتی تعبیر «ذات بی تعین» نیز یک نوع توصیف متعین از اوست نه یک شناخت اجمالی از ذات بی تعین او.
ذات داری فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
67 - 91
حوزههای تخصصی:
این مقاله با این هدف نگارش یافته است که ذات داشتن یا نداشتن فناوری رابررسی کند. این سوال برای فیلسوفان فناوری حایز اهمیت است :فایده عملی چنین موضوعی برای تغییر، اصلاح وتهذیب فناوری واستفاده درست از آن خودرانشان می دهد ،چراکه اگرفناوری ذات یا اوصاف ذاتی داشته باشد وان اوصاف لایتغیر باشد ،دیگر امکان تغییر واصلاح آن وجود نخواهد داشت .نویسنده با ذکر تعاریف گوناگون از فناوری ودسته بندی انهادرسه گروه، تعریف مختار خودرامشخص کرده وسپس با بیان تعاریف گوناگون ومعانی چهارگانه ذات داشتن و"ذاتی" سخن ذات گرایان فناوری رابررسی ونقدهای وارد بر آنها من جمله نقدهای واردبر تعریف هایدگر از فناوری(گشتل) رامطرح می کند .سپس با اشاره عوارض ذات گرایی از نگاه دیگران به این نتیجه می رسد که در دوازده حالت موجود (ضرب تعاریف سه گانه فناوری در تعاریف چهارگانه ذاتی) فناوری فاقد ذات است .پس تغییر واصلاح و تهذیب آن منطقا محال نیست .روش مقاله تبیینی وتحلیلی وشیوه گرداوری اطلاعات ان نیز کتابخانه ای می باشد
از میان برداشتن تمایز وجود ذات در جهان اسلام (سلسله مراتب شهودی انوار در نظر سهروردی)
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
59 - 77
حوزههای تخصصی:
تمایز میان وجود و ذات در ممکن الوجودها یکی از آموزه های مبنایی فلسفه سده های میانه است. متفکرانی چون ابن سینا و آکوئیناس با تکیه بر آراء متقدمان نوافلاطونی، درباره این تمایز به بحث پرداخته اند. با این حال، [سهروردی] یکی از فلاسفه اسلامی که تأثیر بسزایی در گسترش گفتمان فلسفی در ایران داشت، دیدگاه مشائی سنتی درباره حقیقت [اشیاء] را برهم زد و ماهیت هستی شناسانه وجود را مورد مناقشه قرارداد. سهروردی از طریق نقد مفهوم مشائی وجود، نشان داد که این تمایز نامرتبط با مباحث مابعدالطبیعی است و در عوض باید بر شهود ماهوی/ذاتی از «سلسله مراتب انوار» تکیه کرد. [در این مقاله] تشریح خواهم کرد که چرا سنت [فلسفه اسلامی] متأخر از خوانش اشتباه ذات باورانه سهروردی حمایت کرده اند و این فرضیه را مطرح کرده ام که شاید دلیل این امر، تفسیر افلاطونی از شهود ذاتی باشد که سهروردی آن را به تفصیل شرح داده است. فیلسوفان متأخر در سنت [فلسفه] اسلامی روش شناسی را با توصیف حقیقت اشتباه گرفته اند.
مراتب حجب هویت غیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
53 - 74
حوزههای تخصصی:
از مباحث مهم در عرفان مسئله سیر و سلوک و رفع حجاب ها در سلوک سالک است. حجاب-های ظلمانی و نورانی بسیاری وجوددارد که سالک با تهذیب نفس و عبادت و ریاضت های شرعی می تواند آن ها را رفع کرده و به مقام های بالاتر همچون توحید افعالی و توحید صفاتی و توحید ذاتی دست پیداکند. ولی آنچه قابل بررسی است و کمتر بدان پرداخته شده مسئله حجابهای ذات مقدس حق تعالی است که در این مقاله مورد تحقیق قرار گرفته و کاملاً جنبه نوآوری و ابداع دارد. منطقه «هو» و حضرت احدیت در حجاب هایی مانند عزت و قدرت و کبریایی قرارگرفته است. پس از آن در حضرت واحدیت که عالم اسما و صفات الهی است چهار اسم ذاتی «الاول» و «الاخر» و «الظاهر» و «الباطن» حجاب های نخستین و اسماء سبعه حی، قادر، مرید، سمیع، بصیر، علیم و متکلم در مرحله بعد و بقیه اسماء، حجاب های دیگر حق تعالی می باشند و از لحاظ تجلی اولین تجلی حق تعالی تجلی اسم اعظم الله می باشد که به صورت حقیقت محمدیه(ص) ظهورکرده است و ذوات مقدس اهل بیت(ع) حجاب های نورانی حق می باشند. اما از لحاظ عوالم وجودی در قوس نزول به-ترتیب اعیان ثابته حجاب ذات و عالم ارواح حجاب صفات و عالم شهادت حجاب افعال الهی می باشد.
بازپژوهی مفاهیم ذات و اطلاق در شرط خلاف مقتضای عقد
منبع:
کانون وکلای دادگستری استان آذربایجان شرقی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
107 - 124
حوزههای تخصصی:
از آن جایی که شرط خلاف مقتضای عقد، حکم مخصوصی در میان شروط فاسد داشته و امکان بطلان عقد توسط نوع خاصی از این شرط وجود دارد، همواره فقها و حقوقدانان توجه ویژه ای نسبت به شناسایی مفهوم و ویژگی های این شرط داشته اند. سابقه دیرینه این نهاد فقهی در نظریات فقها، گواهی بر اهمیت شرط خلاف مقتضای عقد می باشد. دیدگاه رایجی که امروزه درمورد مقتضای عقد در فقه و حقوق پذیرفته شده است، تفکیک مقتضا به ذات و اطلاق و سرایت دادن حکم فساد شرط به عقد در شرط خلاف مقتضای ذات است. با این حال، مفاد نظریه رایج فقهی و حقوقی، هم دارای ابهاماتی در ارکان اصلی خود بوده و هم متضمن دور می باشد که سبب تزلزل آن شده است. باتوجه به استمرار اختلاف نظرها در حل ابهامات این دیدگاه، به نظر می رسد که این دیدگاه، قابل اعتماد نبوده و پیشنهاد می شود که نظریه ای مبتنی بر تحلیل داده های منطقی ذات و ذاتیات عقد، جایگزین مفهوم مقتضای ذات شود. در این نظریه، شرط خلاف مقتضای ذات و ذاتیات عقد، از دیدگاه منطقی مورد تبیین قرار گرفته و در شناسایی حیطه شرط خلاف مقتضا، جایی برای مقتضای اطلاق باقی نمی ماند.
بررسی ادله عقلی و شواهد نقلی و عرفانی حکم ناپذیری ذات الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
قطعاً خداوند را می توان شناخت و می توان توصیف کرد، اما در اینکه خداوند را به چه اندازه می توان شناخت و توصیف کرد، اختلافات زیادی وجود دارد. برخی معتقدند: خداوند را اجمالاً هم با علم حضوری و هم با علم حصولی می توان شناخت. برخی دیگر معتقدند: خداوند را فقط به صورت حصولی و از راه افعال و آثارش می توان شناخت. عرفا معتقدند: ذات خداوند را، هم با علم حضوری و هم با علم حصولی می توان شناخت، ولی به اندازه ای که در افعال خود ظهور کرده است، نه به صورتی که فی نفسه هست. به عبارت دیگر، از نظر عرفا، شناخت حضوری و حصولی افعال و تجلیات و تعینات خداوند، شناخت حضوری و حصولی خود خداوند به صورت محدود و از ورای حجاب و از دریچه تجلیات است، و هیچ مخلوقی نمی تواند بیش از این مقدار، یعنی به صورت مستقیم و بدون حجاب تجلی و تعین، خداوند را با علوم حضوری و حصولی بیابد و توصیف کند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، برخی از دلایل عقلی و شواهد نقلی و عرفانی آموزه «حکم ناپذیری ذات بدون حجاب تعینات» را بررسی کرده است.ما در این مقاله، در ضمن ارائه شواهدی از متون عرفانی «حکم ناپذیری ذات بدون حجاب تعینات»، با روش تحلیلی و توصیفی، برخی از شواهد نقلی و ادله عقلی این اندیشه را بررسی کرده و نشان داده ایم که این آموزه برخلاف عقل و شرع نیست.
بررسی و نقد دلایل قائلین به زیادت صفات الهی طبق مبانی ملا شمسا گیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
133 - 156
حوزههای تخصصی:
مسئله صفات الهی و رابطه آن ها با ذات، یکی از مباحث بنیادین در الهیات اسلامی است. اشاعره بر این باورند که صفات ثبوتی خداوند زائد بر ذات و قدیم هستند و برای اثبات مدعای خود، براهینی از جمله قیاس حاضر به غائب، حمل صفات بر یکدیگر و ذات الهی و قدیم بودن ذات خداوند ارائه می دهند. این پژوهش با هدف واکاوی و نقد این براهین بر اساس مبانی فلسفی ملاشمسا گیلانی و با روش تحلیلی-عقلی صورت گرفته است. یافته های حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که استدلال های مذکور مشتمل بر مغالطات متعددی هستند؛ چرا که در بخش نخست، به دلیل فقدان جامع مشترک میان موجود قدیم و حادث، قیاس معتبری شکل نمی گیرد. همچنین حمل صفات بر یکدیگر و ذات، صرفاً دلالت بر عینیت مصداقی و تفاوت مفهومی آن ها دارد و نه قدیم و زائد بودن. علاوه بر این، قدیم بودن ذات الهی، ملازمه ای با قدیم و زائد بودن صفات ندارد. در مجموع، اکثر این استدلال ها یا از اثبات هر دو مؤلفه مورد نظر اشاعره یعنی قدیم و زائد بودن صفات بر ذات عاجزند و یا تنها یکی از این دو مؤلفه را ثابت می کنند. بنابراین می توان گفت که حجیت و اعتبار براهین اشاعره در اثبات زائد و قدیم بودن صفات الهی، محل تأمل جدی است