مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
تجلی
منبع:
زبانشناخت سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
209 - 225
حوزههای تخصصی:
فرینش یکی از اساسی ترین موضوعات هر دینی به شمار می رود که نمایانگر بخش مهمی از جهانبینی پیروان آن است. گاهان بخشی از اوستاست که نسبت به سایر بخش ها بیشتر به چگونگی آفرینش پرداخته به طوری که می توان گفت آفرینش یکی از مضامین مهم گاهانی به شمار می رود. با توجه به این که آفرینش در دین زردشتی بیشتر از منظر اسطوره شناسی بررسی شده است ضروری به نظر می رسد که دیدگاه گاهان نیز در این مورد روشن شود. در گاهان برای بیان چگونگی آفرینش از اصطلاحاتی چون زاییدن، آفریدن و ساختن استفاده می شود که هر کدام در جای خود نگاه متفاوتی به آفرینش را می رساند. به منظور روشن ساختن چگونگی رخداد آفرینش در گاهان، در مقاله حاضر مفهوم آفرینش با توجه به سه واژه نام برده بررسی شده و با مقایسه کاربرد آنها نتیجه گیری می شود که در گاهان باور به وجود سه مرحله مختلف از آفرینش دیده می شود که با زایش آغاز و سپس ملزومات آن بخشیده و در نهایت اجزای آن ساخته می شده است و زایش آغازین که با اصطلاح «هستی نخستین» عنوان می شود فقط منحصر به اورمزد بوده است. این نگرش دیدگاهی عرفانی را به مقوله آفرینش نشان می دهد.
معاد جسمانی با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عرب ی ازجمل ه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن عربی همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریه اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقاله پیش رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است.
هستی شناسی عرفانی حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت حقیقت هستی و چگونگی دست یابی به این شناخت از دلبستگی های دیرینه بشر بوده است. برخی با ابزار خِرد برخی با تجربه اعم از تجربه بیرونی و یا عرفانی در این عرصه گام نهاده اند. برونداد این تلاش ها، پیدایش مکاتب مختلف فکری خردگرا، تجربه گرا و شهودگرا بوده است. حاج ملاهادی سبزواری، شارح حکمت متعالیه صدرایی، در بررسی مسائل هستی شناسی، در آثار گوناگون خود، روش های عقلی، نقلی و ذوقی را بکار برده است. مساله و هدف اصلی این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده این است که وی به کدام روش دلبستگی ویژه داشته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که سبزواری در بررسی مسائل فلسفی، همچون «اصالت وجود، بداهت وجود، اعاده معدوم» و سایر مسائل فلسفی در آثاری مانند شرح منظومه، حواشی اسفار، حواشی شواهد الربوبیه و شرح الاسماء الحسنی به ساحت برهان اکتفا نکرده است، بلکه با روش ذوقی و عرفانی میان این مسائل فلسفی و مسائلی همچون عشق خداوند به موجودات، تجلی، فیض مقدس و وحدت وجود پیوند برقرار کرده است. سبزواری بر اساس نظریه عرفانی «لا تکرار فی التجلی» معتقد است که دو صورت یا دو حرکت متحقق در تجلی از حیث «تعاقب زمانی و مکانی» عینا همانند همدیگر نیستند. عشق نیز نقشی بنیادین در آفرینش دارد و اصولا عشق، سرچشمه آفرینش است.
نظام مندی دیدگاه سعیدالدین فرغانی در تبیین قاعده عرفانی «اجمال و تفصیل» مطالعه موردی: تبیین مراتب نظام هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
411 - 433
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی پژوهش حاضر بر مبنای تحلیل قاعده «اجمال و تفصیل» و کاربست آن در تبیین مراتب نظام هستی از منظر سعیدالدین فرغانی شکل گرفته است و پاسخ به جوانب مسأله فوق را به روش تحلیلی اسنادی دنبال کرده است. «اجمال و تفصیل» یا «جمع و فرق» از مبانی کلیدی و تأثیرگذار در عرفان نظری است. به باور اهل معرفت، موجودات در مراتب بالاترِ هستی، معمولاً دارای گونه ای از کلّیت و شمول وجودی هستند که با حفظ وحدت و اجمال خود، وجودِ جمعیِ کثراتِ مادون خود هم هستند. با اینکه کثرات مادون در آن موطن عالی مجال ظهور ندارند، اما تنزّل آن حقیقتِ اجمالی، تفصیل حقایقِ مندرج در آن را به همراه خواهد داشت. فرغانی مبتکر این قاعده عرفانی نیست، اما توانست آن را در نظام عرفان نظری، به خوبی پردازش کند. ردّ پای این قاعده کلی را در جای جای هستی شناسیِ فرغانی می توان یافت، به گونه ای که او در ارائه یک تحلیل نظام مند و سازوار درباره چگونگی و چرایی تنزل تجلی وجود در مراتب هستی، از این قاعده بیشترین بهره را برده است. وی بر پایه این قاعده توضیح می دهد که چگونه تجلی حق تعالی، ابتدا در تعین اول، مجمل بود و سپس در تعین ثانی مفصل شد و این تفصیل تعین ثانی، در قلم اعلی مجمل شد و این اجمال قلم، در لوح تفصیل یافت و این سلسله به همین ترتیب در مجرای عرش و کرسی و عنصر اعظم و ارکان اربعه و افلاک و موالید ثلاث و آدم و خلفای او و پیامبر اکرم (ص) و خلفای ایشان به سیر خود ادامه داد و در نهایت به نقطه پایانی عمر دنیا و مبدأ قیامت منتهی می شود. فرضیه این تحقیق آن است که فرغانی یکی از بهترین تبیین های قاعده «اجمال و تفصیل» را ارائه داده و از این قاعده به گونه ای کاملاً کاربردی در تحلیل مراتب نظام هستی بهره برده است.
تجلّی در کتاب العروه سمنانی و ارتباط آن با آرای ابن عربی و عقاید اشعری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
439 - 462
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در جهان بینی عرفانی، بحث تجلی و ظهور حق تعالی در جهان است. شیخ علاءالدوله سمنانی، یکی از عرفای برجسته قرن هشتم هجری است که ایده تجلی در مهم ترین کتابش، العروه، جایگاه ویژه ای دارد. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی و با بیان انواع تجلی و اصطلاحات و تمثیل های خاص آن نزد ابن عربی کوشیده ایم تا به استناد شواهدی از العروه نشان دهیم که سمنانی انواع تجلی و اصطلاحات مربوط به آن را از ابن عربی وام گرفته است. این پژوهش، معلوم می دارد که منبع اصلی سخنان علاءالدوله در باب تجلی، افکار ابن عربی است و از این رو باید دیدگاه رایج را درباره رابطه علاءالدوله با ابن عربی تصحیح کرد. شیخ سمنانی با وجود مخالفت مشهورش با ابن عربی در مسأله وحدت وجود، در اندیشه تجلی به راه او رفته است. در عین حال، ایده تجلی در کتاب العروه، متأثر از عقاید اشعری و در ارتباط وثیق با آموزه های مربوط به علم و اراده الهی تشریح شده است؛ نکته ای که توجه به آن، برخی از ادعاها درباره شیعه بودن سمنانی را به چالش می کشد.
تبیین رابطه تأویل و هستی در مکتب ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«تأویل» در اصطلاح عرفانی یعنی: رجوع به اصل و مبدأ شیء. محققان الهی از دیرباز برای همه پدیدارها همچون نفس انسانی و الفاظ، اصل (بطون و ذات) و مراتب متعدد و مدارج اعلای وجودی قائل بوده اند. در مکتب عرفانی ابن عربی، همه هستی دارای نطق و تکلم و مظاهر یک حقیقت وجودی به شمار می آیند و بینونیت حقیقی بین آنها نیست و همه تأویل پذیرند. چون بطون اشیا، الفاظ و انسان با یکدیگر مسانخت وجودی دارند، بلکه طبق قاعده «کل شیء فیه کل شیء»، همه موجودات و حتی عوالم غیرمتناظر و هم عرض نیز با هم مرتبطند؛ با کشف حقیقت هریک از آنها، تأویلی رخ می دهد که بقیه نیز (به صورت نسبی) کشف می شوند. این موضوع نوعی تأویل عرفانی است که در مکاتب غربی و اسلامی کمتر مدنظر قرار گرفته است. تبیین این تأویل و مبانی آن در این تحقیق پی جویی می شود.
این مقاله همچنین رابطه هستی و تأویل در دو قوس نزولی و صعودی را بررسی می کند؛ به این معنی که در عملیات تأویل، باید فرایند معکوس قوس نزول (تنزل و بروز هستی) را در قالب اسماء وجودی تا مرحله وجود لفظی طی کرد و با پیرایش قیود موجودات، به همه بطونِ متداخل (طولی)، حتی متوازی (عرضی) رسید. یکی از نتایج این مقاله پذیرش خلاقیت و تکثر تأویل ها و خوانش ها از حقیقت است؛ اما در عین حال، هر نشئه دارای اصل های ثابتی است که بطون به آنها ارجاع می شوند که در نتیجه، نباید احکام هر سطح از معانی را به مرتبه دیگر داد.
تجلی منظر (دور و نزدیک) در هنر نقاشی نزد پیشگامان نقاشی همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
107 - 126
حوزههای تخصصی:
برای درک و شناخت زیبایی نزد هنرمندان نسبت به منظر زندگی می بایست به حساسیت هنرمند اعتماد کرد و آثار تاریخی دوران مورد نظر را مورد توجه قرار داد. همدان شهری است با عقبه بلند تاریخی و فرهنگی. هنرمندان همدانی بعد از ادبیات، بیش از هر حیطه ای به هنرهای تجسمی عشق ورزیدند. مقاله پیش رو تلاش دارد تا جریان های نهفته در میان نقاشان نسل اول همدان را بررسی و طبقه بندی کند. به عبارت دیگر مقاله سعی دارد تا از بدو شروع خلق نقاشی بر روی بوم و پارچه نزد هنرمندان همدان -نقاشان متولد (1280 تا 1330 ه. ش)- جریان های موجود با تمرکز بر مفهوم منظر (دور و نزدیک) را از آثار هنرمندان معرفی، تحلیل و طبقه بندی کند. اغلب هنرمند برای درک خود و ارتباط میان احساس و تخیل به طبیعت پناه می برد. چرا که هنر به نوعی پایبند به درکی از جهان است که بشریت را از تمام کارایی هایش در سطح جامعه برای لحظاتی دور سازد تا به جایگاهی از تخیل و احساس ناب با حساسیتی ویژه برسد. انسان می تواند در این جایگاه از تخیل و احساس بی واسطه، به درک و استحاله ای از طبیعت دست یابد
مقاله تلاش دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که نقش طبیعت و منظر (دور و نزدیک) در آثار نقاشی پیشگامان همدان چگونه است؟ شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای و میدانی است که با ابزار سند خوانی و فیش برداری و مشاهده و مصاحبه انجام شده است. روش تحلیل آثار به شکل توصیفی و نقد آثار مبتنی بر تحلیل فرمی (ترکیب بندی یا ساختار، فرم و رنگ) و سبک شناسی برخی از آثار هنرمندان به شیوه تحلیل محتوای انجام شده است. ویژگی مشترک هنرمندان مورد توجه در این مقاله، تاثیرپذیری از همدان و تاثیرگذاری بر هنر دوستان همدانی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که پنج جریان تقریبا موازی در هنر نقاشی نزد نقاشان نسل اول همدان شکل گرفته است. نقاشان مکتب کمال الملک، نقاشان طبیعت گرا، نگارگری و هنر ملی، نقاشان مذهبی و قهوه خانه، نقاشان نوگرا. که هر کدام به نوعی وام دار توجه به طبیعت همدان می باشند.
ارزیابی تفسیر جلوه های تجلی در حکمت مزدیسنا و عرفان نظری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
242 - 265
حوزههای تخصصی:
عرفان نظری اساسا بر پایه های تفکر و شناخت بنا شده است، در این رویکرد معرفتی، سالکین سیر الی الله، با نفی وجود از کثرات عالم، آن ها را مظاهر اسماء و صفات و تجلی وجود حق دانستند. اما به نظر می رسد بینش وحدت وجود در تجلی اعیان، پیش از آرای عرفان نظری، در ایران اوستایی نیز وجود داشته است، که نشانی از دیرینگی مفاهیم عرفانی در ایران باستان دارد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی و تحلیل مشابهت های مفهوم تجلی در این دو بینش عرفانی و حکمی است که به شیوه توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرد. بر این اساس پرسش اصلی تحقیق آن است که تفسیر تجلی صور علمیه الهی در عالم وجود چه شباهت هایی با سیر نزول فَرَوَشی های زرتشتی از جهان مینوی به عالم خلقت دارد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که دیرینگی تجلی علم خداوند در حقایق موجودات عالم امکان در ایران اوستایی نیز مشاهده می شود. همچنان که در مزدیسنا صور معنوی که در ابدان بشر ساکن است، از مرکز حقیقت صادر گردیده و با نام امشاسپندان فروهری شناخته می شوند؛ در عرفان نظری نیز صورت معنوی تعینات هستی اعیان ثابته نام دارند که در مظاهر عالم متجلی هستند و اﻧﺴﺎن کﺎﻣﻞ ﻣﻈﻬﺮ ﺗﺠﻠی ذات ﺣﻖ اﺳﺖ.
بررسی دیدگاه حافظ رجب برسی در باب انسان کامل از منظر عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
1 - 22
حوزههای تخصصی:
بحث انسان کامل از موضوعات بسیار حائز اهمیت در حوزه عرفان اسلامی است که از زوایای مختلف مورد بحث و کندوکاو قرارگرفته است. اما در این میان حافظ رجب بُرسی که شخصیتی شیعی و به لحاظ رویکرد علمی دارای گونه ای از ابهام است نیز به موضوع انسان کامل پرداخته است. اینکه برخی وی را به غلوّ متهم کرده اند، مسئله ای است که نگارنده با روش کتابخانه ای و تحلیلی به بررسی آن پرداخته است و می توان گفت بررسی نسبت دیدگاه او در باب انسان کامل با نگرش عرفانی و استناد دیدگاه و الهام وی از منابع دینی تاکنون مورد بررسی قرارنگرفته است. در فرایند تحقیق به این نتیجه دست یافته ایم که وی با نگرشی عرفانی و با استناد به نصوص و منابع دینی که در شأن و مقامات عرفانی - ولایی حضرات معصومین(ع)، به ویژه حضرت امیرالمومنین(ع) در آثار خود بالاخص، کتاب مشارق الانوار الیقین فی حقایق امیرالمومنین(ع) واردشده است. و دیدگاه وی در این خصوص با دیدگاه عارفان و منابع دینی نیز سازگار است. رجب برسی با الهام از نصوص دینی، انسان کامل را دارای همه مراتب تجلیات الهی، کون جامع، اسم اعظم الله، کلمه تام الهی، خلیفه الله مطلق، یدالله، عین الله، لسان الله و... می داند و به تفصیل به مظهریت اسماء و صفات الهی بودن انسان کامل می پردازد.
امکانات آموزه های ابن عربی در بسط طریقی نو در تفکر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
35 - 54
حوزههای تخصصی:
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن می گوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته می شود، اما نمی توان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه می توان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و به جای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش می کند. این تفکر تفکر وجودی خوانده می شود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از این رو، مسئله اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزه های ابن عربی در بسط نوعی تفکر وجودی- نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانه ای- تحلیلی و با به کارگیری روش اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از این رو، با بررسی آموزه های وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان،تمایز وجود و موجود، کشف المحجوب، تجلی،آیینه گی موجودات نسبت به وجود، گشودگی و معرفت حضوری به وجود، ظرفیت اندیشه وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن می شود که از طریق مواجهه و انسی حضوری (پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. بر این اساس، «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز می شود. در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیت ایویت و نسبت بی واسطه خود به وجود را درمی یابد، و با کشف حجاب ها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصه نفس انسانی سیر می کند.
تجلّی ذوق عرفانی امام خمینی(ره) در مباحث اسما و اعیان ثابته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از نگارش این مقاله، بررسی، تحلیل و نقد تعلیقات امام خمینی(ره) بر مبنای ذوق عرفانی، بر فصول اسما و اعیان ثابته مقدمه قیصری بود. روش: روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و بر اساس داده های کتابخانه ای بود. یافته ها: همان طور که کثرت معانی معقول در نگاه فلسفی صدرالدین شیرازی، بر حسب تعقّل ذات الهی در عقل حاصل می شود؛ همین کثرت در ذوق عرفانی امام، بر حسب شهود صاحبان مشاهده و اصحاب معرفت حاصل می شود. معیار ابن عربی در تمایز اسما از هم نیز به مذاق عرفانی امام خوش نمی آید. معیار امام بر حسب تجلّیاتی است که به قلب سالک می شود. امام معتقد است تجلّی در عوالم غیب و شهادت، بر حسب اسما و در حجاب آنهاست و از این نظر، ذات مقدس در جلوه اسما و صفات، تجلّیاتی در حضرت علمی دارد که اهل معرفت، تعیّنات این تجلّیات را اعیان ثابته می گویند. از منظر امام، عالم اعیان ثابته مانع ذاتی بودن ظهور نیست؛ بنابر این، حقایق این اعیان ثابته هم مانع ظهور ذاتی و تجلّی اسمایی و صفاتی نیستند؛ لذا حق تعالی بدون هیچ پرده ای، برای مخلوقاتش ظاهر و آشکار است. از منظر ذوق عرفانی امام، جعل هم متعلق به وجود نیست؛ زیرا حق تعالی وجود است و لذا جعل متعلق به ماهیت است. نتیجه گیری: تعلیقات امام خمینی بر فصول اسما و اعیان ثابته مقدمه قیصری، نشان می دهد که امام به وجود معانی متعدد در تعریف ذوق عرفانی معتقد بود؛ یعنی ذوق عرفانی را در معانی و کاربست های مختلفی به کار می برد.
از تجربه های زبانی تا ساحت فرازبانی در مراحل سلوک نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاطبه پژوهش ها در بررسی عنصر «زبان» و نقش آن در کتاب مواقف و مخاطبات نفّری، بیشتر بر روی «سکوت» تمرکز کرده اند و به دیگر مظاهر زبانی و فرازبانی موجود در متن، کمتر توجه شده و یا تنها اشاره ای گذرا به آنها شده است. بااین حال، این تأکید به معنای غافل ماندن نفّری از نمودهای عینی زبانی یعنی «سخن» و «سکوت» و درنهایت، گذر از این ساحات زبانی و ورود به اقلیم فرازبانی (فراسخن فراسکوت) یا به عبارتی اقلیم «تجلّی» نیست. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، می کوشد تا با رویکرد پدیدارشناسی و درنگ در متن کتاب مواقف و مخاطبات ، سه مرحله مختلف در مسیر سیروسلوک در این اثر را شناسایی، تبیین و تحلیل کند. همچنین، می کوشد تا نشان دهد که تأملات زبانی عرفای ما، به ویژه تأملات هستی شناختی شان آنان، چگونه قابل طبقه بندی و تعریف هستند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که دو مرحله از سه مرحله سلوک، ماهیت زبانی دارند و شامل «سخن» و «سکوت» می شوند و عارف با گذر از آنها، وارد سومین منزلگاه، یعنی عرصه تجلی و شهود می شود. به تعبیر دقیق تر، سفر سالک از عالم «سخن»گفتن آغاز می شود، به پهنه «سکوت» می رسد و درنهایت به مرز تجلی (فراسخن فراسکوت) می رسد. ماندن در مرحله «سکوت» و بی توجهی به مراحل «سخن» و خاصه «تجلّی»، به نوعی نادیده گرفتن مراتب تجربه های سلوک و ابترماندنِ دستگاه معرفتی نفّری است.
نقد آراء ابن عربی درباره مفهوم تجلی بر مبنای قرآن و روایات شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
73 - 92
حوزههای تخصصی:
«تجلی» اصطلاح و مفهومی پر کاربرد در سنت اسلامی است که تفسیر آن تأثیری بسزا در مبانی اخلاقی، معرفتی و باورهای دینی دارد. سابقه کاربرد اصطلاح به قرآن کریم و برخی احادیث بازمیگردد و سپس، اندیشمندان مسلمان، تفسیرهایی متعدد از آن ارائه کرده اند. این اصطلاح پیش از ابن عربی، بیش از هر چیز، مفهومی سلوکی بود که چگونگی تقرب وجودی معرفتی سالک به حضرت حق، از طریق کنار رفتن حجابها و آشکار شدن افعال و صفات و ذات حق تعالی، را توضیح میداد، اما دیدگاههای ابن عربی درباب تجلی، با دیگران متفاوت بوده و تعابیر او در اینباره خاص خود اوست. پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم تجلی در آراء ابن عربی و مقایسه آن با آیات و روایات اسلامی میپردازد تا اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه روشن گردد. یافته های پژوهش نشان میدهد که آراء ابن عربی در مباحثی مهم همچون تعریف تجلی، مثلیت، ذات یا عدم محض، قضاوت مطلق درباره ذات خداوند، حدود محدود، تصورات انسان از خداوند، تجلی خداوند در روز قیامت و تجلی انکار، تفاوتها و تعارضهایی برجسته با آیات و روایات اسلامی در مورد مفهوم «تجلی»، دارد.
پژوهشی هستی شناختی در صدور کثرات از خزانه غیب الهی در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
137 - 158
حوزههای تخصصی:
از منظر ابن عربی نظام عالم یک نظام طولی است که از خزانه غیب الهی تنزل نموده است«وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» .وکلید این تنزل هم در نزد او است« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ »و اسماء حسنای حق تعالی کلید این تنزلات است« قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال هستیم که چگونه کثرات این عوالم متکثر از خزانه ذاتی تنزل نموده که هیچگونه تکثر، تعدد و کثرت در او راه ندارد؟ از نظر ابن عربی ذات خداوند وجود مطلقی است که هیچ ظهوری ندارد. همه ی کمالات در ذات الهی مندمج می باشد. اولین ظهور ذات حق تعالی علم حق به ذات خویش می باشد که از آن به تعیّن اول تعبیر می شود. مرتبه ی بعدی ظهور ذات در مقام ذات برای ذات با تمام تفاصیل اسماء و اعیان ثابته است که از آن به تعیّن ثانی تعبیر می کنند، اسماء الهی و اعیان ثابته در ذات حق ظهور می نمایند و در نهایت، این اعیان با فیض مقدس در خارج محقق می شوند که سیر تنزل مراتب هستی از عالم عقول با همه لواحقش و عالم مثال و عالم طبیعت با همه طول و عرضش را تشکیل می دهند.
تجلی صفاتی خدا در تنخ و قرآن با تأکید بر تفاسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
7 - 24
حوزههای تخصصی:
تجلی و شناخت خداوند از طریق صفات، ازجمله مسائل مهم در تنخ و سنت و عرفان یهودی و قرآن و سنت و عرفان اسلامی است که مقایسه ی نظرات این دو می تواند نتایج تازه ای به دنبال آورد که با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که تجلی صفاتی خدا در هر دو کتاب و تفاسیر عرفانی آنها برای همگان قابل درک است؛ اما طریقه ی آشکار شدن خدا بر انسان، در مواردی در این دو یکسان نیست. تجلی صفاتی در قرآن و تنخ فقط مختص عرفا، سالکان و انبیا نیست و انسان های عادی نیز به اندازه ی فهم خودشان می توانند تجلی الهی را درک کنند. هرچند بیان تجلیات الهی در هر دو کتاب دارای مراتب و اشتراکات قابل توجهی نیز است، اما تجلی صفاتی خدا و راه های دستیابی به آن در تنخ دامنه ی گسترده ای دارد و افراد زیادی می توانند این نوع تجلی را شاهد باشند؛ ولی در قرآن کریم خواص و در موارد محدودی برخی از عموم مردم می توانند از درک چنین تجلی ای برخوردار باشند.
دراماتورژیِ مفهومِ تجلّی در متنِ نمایشی بر اساس اندیشه گابریل مارسل (نگاهی به نمایشنامه لطف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
129 - 139
حوزههای تخصصی:
پژوهشِ حاضر به بررسی رابطه میان اندیشه گابریل مارسل، فیلسوف و نمایشنامه نویسِ مسیحی، و مفهوم تجلّی در عرفان اسلامی می پردازد. هدفِ این مطالعه، واکاویِ دراماتورژیِ تجلّی در متن نمایشی و ارائه راهکارهایی برای درک بهتر تجربه های عرفانی است. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه می توان با تکیه بر اندیشه های مارسل، مفهوم تجلّی را در متن نمایشی به تصویر کشید؟ فرضیه بر این اساس استوار است که عبور از تأملات مادی به تأملات عمیق و معنوی، می تواند به خلق شخصیت هایی منجر شود که قادر به درک و نمایشِ مفهوم تجلّی باشند. این پژوهش با روش کتابخانه ای و تحلیلی-تفسیری، به بررسی عمق و معنای تجلّی در تجربه های دراماتیک پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهند که دراماتورژیِ مفهوم تجلّی در دنیای مدرن با چالش هایی مواجه است که ناشی از تغییرِ نگاه انسان به رازآلودگیِ جهان است. اندیشه مارسل، با تأکید بر اهمیت ارتباط بین الاذهانی و گذار از تأمل اولیه به تأمل ثانویه، به کاراکترها کمک می کند تا از طریق درکِ عمیق تجربیات درونی به تحول برسند و تجربه های عرفانی و تجلّی را بیابند. در این راستا، دراماتورژ باید شرایطی را فراهم کند که شخصیت ها با موقعیت های واقعی روبه رو شوند و مخاطب با آن ها همزادپنداری کند تا به مرور آمادگی تجربه تجلّی را بیابد. نمایشنامه لطف اثر مارسل، نمونه ای برای تبیین این فرآیند در پژوهش حاضر است.
مقایسه و تحلیل عرفانی تجلی حُسن و عشق از منظر عین القضاه و روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
27 - 48
حوزههای تخصصی:
عشق کلید معنایی بسیار مهم در متون عارفانه است که ماهیت آن مبتنی بر شهود و مکاشفات درونی و سرشار از اندیشه های غنی و احساسات و عواطف شورانگیز عرفانی است. عشق در نگاه عین القضاه همدانی و روزبهان بقلی شیرازی جایگاه ممتاز و مشخصه های مشترکی دارد. این دو عارف از جمله پیروان مکتب جمال اند و بر رابطه حُسن و عشق و مؤلفه های دیگر مربوط به آن تأکید بسیار دارند، در این مقاله که به روش کتابخانه ای نگاشته شده، شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو عارف حول محور حُسن و عشق بررسی و تحلیل می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عشق به زیبایی عنصر مهم اندیشه این دو عارف بود ه است و هر دو عشق را معلول زیبایی می دانند. ایشان معتقدند هر جمال و زیبایی منتهی به خداوند می شود و تمام موجودات با شوق به این زیبایی، به سوی او در حرکتند و نهایتاً به مقام وحدت عاشق و معشوق متصل می شوند. از منظر این دو عارف، کلیه موجودات عالم به عشق غریزی، عاشق خیر مطلق هستند و خیر مطلق که همان ذات حضرت حق است، بر عشاق خود به مراتب مختلف تجلی می کند. همچنین الفاظ شاهدبازی و نظربازی در آثار این دو عارف نمود مشهود و ملموسی دارد که این امر برگرفته از شیوه جمال پرستی و تعلق این دو عارف بر مکتب جمال است.
واکاوی نظریه ی وحدت وجود در مذهب تجلّی از نگاه عطار و شیخ شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
در جهانبینی وحدت وجود، تمام ممکنات ازسلسله مراتبی تشکیل شده اند که از ماده اولی شروع و به وجود کلی منتهی می گردند و همه ی موجودات مانند دوایر متحد المرکز، مرکز یگانه ی خود را که وجود است، منعکس می سازند. در این جهانبینی انسان از تجلّی اسمائی و صفاتی حق و عالَم از تجلّی افعالی او نمود یافته و محبوب ازلی با فیض های اقدس و مقدّس خود باعث ظهور این همه نقش و نگار شده است. شعر عرفانی فارسی مبیّن تفکر وحدت وجودعرفانی و بازتاب مفاهیم عمیق شعرای عارف و عاشقی است که با تجربه ی عرفانی خود به بیان آن پرداخته اند.از این رو تبیین و تحلیل اشعار عطاّر وشیخ شبستری نشان می دهد که ایشان به مضمون های مشابهی در مورد تجلّی وحدت پرداخته اند؛ زیرا هر دو متّفق القولند که آفرینش از تجلّی اسمائی، صفاتی و افعالی خداوندِ واحد به ظهور رسیده است و تمام ممکنات چونان آینه های متعددی هستند که ، با توجه به خصوصیتی که دارند، مَجلای آن ذات مطلق اند. تمثیل آینه بارزترین تمثیلی است که آن دو عارف در این مورد به کار می برند تا بدین وسیله رابطه ی ممکنات با تجلّی حق را نشان دهند. تنها تفاوت آنان در این است که عطّار با نگاهی عاشقانه تر نسبت به شبستری به ظهور حق در آینه ی ممکنات توجه می نماید؛ و شبستری با حجب و حیای بیشتر و با خضوعی تیزبین تر کوس رسوایی سرمی کشد.
مسأله تجلی در خوشنویسیِ اسلامی؛ با تکیه بر اصول صفا و شأن
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۴۱۰-۳۸۷
حوزههای تخصصی:
مفهوم «تجلی» یکی از مفاهیم بنیادین حکمت و عرفان اسلامی است که ریشه در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) دارد و از همین معبر، وارد زبان ذوقی عرفای مسلمان، خصوصاً ابن عربی، هم اهتمام ویژه ای به آن پیدا می کنند. با وصف این، از آنجاکه مسأله تجلی در هنر، جایگاه خاصی در مباحث عرفانی می یابد و چون یکی از اصول اساسی هنر خوشنویسی همانا «صفا» است و تا زنگار از قلب زدوده نشود و صفا حاصل نگردد، نقشی در آن متجلی نخواهد شد؛ لذا به نظر می رسد که از معبر همین مفهوم تجلی، پیوند وثیقی میان عرفان و خوشنویسی برقرار می شود. برهمین مبنا، پژوهش حاضر کوشیده است تا به این دو پرسش پاسخ دهد؛ 1. تجلی چیست و چه جایگاهی در متون مقدس و عرفانی ما دارد؟ 2. رابطه تجلی با مبانی نظری خوشنویسی اسلامی، خصوصاً «صفا» و «شأن» چیست؟ روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است که براساس داده های کتابخانه ای انجام شده است؛ لذا برای رسیدن به پاسخ روشنِ این دو پرسش و برقراری پلی میان عرفان و خوشنویسی اسلامی و یافتن شأن عرفانیِ «تجلی» در آن، ابتدا به معنای تجلی در منابع دینی همچون آیات و روایات پرداخته شده و سپس در متون عرفانی (نزد ابن عربی و عرفای پیش از او) معنای آن را پی گرفته است. در ادامه، به مقوله تقدس در خوشنویسی پرداخته شده و از ثنای اصول دوازده گانه حاکم بر آن (طبق متن آداب المشق باباشاه اصفهانی) ارتباط «تجلی» با «صفا» و «شأن» در خوش نویسی اسلامی و نسبتش با حُسن یا زیبایی آن بررسی شده است.
مطالعه ای تطبیقی در باب مفهوم «رویداد از آنِ خودکننده» در هایدگر متأخر و «تجلی» نزد ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۸۲)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
پرسش از چگونگی فهم نسبت انسان با وجود، پرسشی مهم است که می توان به واسطه ی آن دو متفکر غیرمتافیزیکی، یعنی هایدگر (Heidegger) و ابن عربی را استنطاق کرد. هایدگر در پاسخ به فهم نسبت انسان به وجود در اندیشه ی متأخر خود به مفهوم «رویداد ازآنِ خودکننده» متوسل می شود که مفهوم محوری اندیشه ی متأخر اوست. نسبت میان انسان و وجود و چگونگی فهم وجود در حوالت تاریخی آن توسط رویداد متعین می گردد. رویداد با مؤلفه هایی اساسی چون غیرمفهومی بودن، رخصت به گشودگی، تاریخیت و قرب به وجود شناخته می شود. ازسوی دیگر، نزد ابن عربی، رابطه ی انسان با وجود با «تجلی خاص وجود بر انسان» متعین می گردد. در این پژوهش، محقق کوشیده است با روش تحلیلی تطبیقی نسبت میان «رویداد در هایدگر متأخر» با «تجلی نزد ابن عربی» را در پاسخ به پرسش از نسبت انسان با وجود موردبررسی قرار دهد. با توجه به روش تطبیقی تشابه نسبت ها، می توان اذعان کرد دو مفهوم رویداد و تجلی تقارب معناداری با یکدیگر دارند و مؤلفه های اساسی مشابهی در آنها وجود دارد. بر این اساس، نگارنده بر آن است که میان «رویداد ازآنِ خودکننده» و «تجلی خاص وجود» تشابه تناسب برقرار است و می توان امکانات هم سخنی دو متفکر از قبیل امکان تفکر غیرمفهومی در ساحت حضور، تجربه ی قرب به وجود و امکان فهم تاریخی وجود را بر مبنای دو مفهوم فوق نشان داد. با این امکانات می توان باب گفت وگو میان دو متفکر از دو سنت مختلف را گشود و افق مشترکی را در باب تفکر معطوف به وجود دنبال کرد.