مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۵۳۷٬۷۵۳ مورد.
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
93 - 114
حوزههای تخصصی:
تذکره های عرفانی به رغم تکرار موضوعات، هریک ویژگی هایی دارند که بیانگر نگاه و ایدئولوژی نویسنده تذکره است تا عارفی که سخنانی از او نقل شده است. نویسنده تذکره عرفانی می خواهد روایتی را بازنمایی کند که نتیجه و یا فهمی متفاوت در خواننده و مخاطب به وجودآورد. برای نیل به مقصود خود از ابزارها و شیوه هایی استفاده می کند که بیشترین تأثیر را داشته باشد. در این مقاله، شیوه عطار نیشابوری را در نگارش تذکرهالاولیاء براساس الگوی وجهی سازی پاول سیمپسون بررسی و تحلیل کرده ایم. تذکره الاولیاء یک متن با وجهی سازی های بسیار است که در آن هویت و روابط بین افراد به طور مستمر ساخته و بازسازی می شود. عطار از افعال وجهی به طور مؤثری برای بیان نظر، قضاوت، تعهد، اجازه، توصیه و دیگر انواع بیانات استفاده می کند. از اسم ها، صفات، قیدها و تأثیر آنها برای توصیف و ارزیابی شخصیت ها و حالات استفاده می کند. از انواع جملات و ساختارهای نحوی به صورتِ مؤثری برای سازمان دهی و ساختاربخشی به متن و ارائه استدلال ها و نتایج برای بازنمایی شخصیت ها و تثبیت ایدئولوژی بهره می گیرد. دقت در وجهی سازی های عطار در تذکرهالاولیاء برای توجیه شطح یا کرامت عارفان می تواند قرائت بهتری از داستان های منقول در تذکره الاولیاء به مخاطب امروزی عرضه کند. کاربرد وسیع وجهیت در این کتاب برای ایجاد تأثیر بیشتر برخواننده است بدین منظورِ که مخاطب یا خواننده را به صورت ناخودآگاه به پذیرش سخن یا مطلبی غیرِعادی سوق دهد یا قانع سازد.
بازتاب تغییرات معیشتی نوسنگی بر صنایع سنگی: مطالعه موردی محوطه هُرمنگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۳
3 - 29
حوزههای تخصصی:
در نیمه دوم هزاره هفتم پیش ازمیلاد در جوامع نوسنگی فارس تغییرات معیشتی صورت گرفته که نمود آن را می توان براساس بقایای جانوری و گیاهی محوطه های نوسنگی هرمنگان، رحمت آباد و موشکی بازشناخت. طی کاوش محوطه هرمنگان تعداد زیادی دست ساخته سنگی به دست آمد که تغییر الگوی معیشتی در این بازه زمانی به طور محسوسی بر صنایع سنگی تأثیر گذاشته است. بررسی صنایع سنگی به شناخت شاخصه های دست ساخته های سنگی این محوطه منجر شده و با شناخت این ویژگی ها می توان از دست ساخته های سنگی نیز جهت تاریخ گذاری نسبی سایر محوطه های نوسنگی فارس بهره جست. در این مقاله سعی بر آن است تا در ابتدا به گونه شناسی و تحلیل دست ساخته های سنگی محوطه هرمنگان پرداخته شود و سپس در بافت منطقه ای و فرامنطقه ای سنجیده شود. نتایج نشان می دهد که دست ساخته های سنگی هرمنگان کاملاً تیغه گرا بوده و با فن فشاری تولید شده اند، ریزابزارهای هندسی در بین مجموعه به طور چشمگیری وجود دارند که وجود این دست ساخته ها، تمایز دست ساخته های این دوره را با دوره های پیش و پس از خود نشان می دهد. نتایج تحلیل مواد فرهنگی هرمنگان نشان می دهد که اقتصاد معیشتی کاملاً متکی بر شکار بوده است که شباهت زیادی با الگوی معیشتی ساکنان تل موشکی در دشت مرودشت دارد.
بررسی تغییرات اشتغال و نقش آن در فرآیند توسعه شهری استان آذربایجان غربی (با تأکید بر رویکرد تغییرات سهم و مکان)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: استان آذربایجان غربی به دلیل ویژگی های جغرافیایی و اقتصادی، دستخوش تغییرات قابل توجهی در بازار کار و اشتغال بوده است. این پژوهش با هدف بررسی روند تغییرات اشتغال در سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات طی سال های ۱۳۹۰، ۱۳۹۵ و ۱۴۰۰ انجام شده است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی الگوی تغییرات اشتغال و تأثیر آن بر توسعه شهری استان آذربایجان غربی است. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی - تحلیلی است و داده های آن از منابع کتابخانه ای و سالنامه های آماری کشور و استان جمع آوری شده است. برای تحلیل داده ها، از مدل تغییر سهم (Shift-Share) به منظور بررسی تأثیر عوامل ملی و ساختاری بر اشتغال، و از مدل ضریب مکانی (Location Quotient) برای تفکیک مشاغل پایه و غیرپایه استفاده شده است. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهند که در سال های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰، سهم اشتغال در بخش کشاورزی و صنعت کاهش یافته است، به طوری که سهم اشتغال در کشاورزی از ۳۷.۲ درصد به ۳۰.۴ درصد و در صنعت از ۲۴.۸ درصد به ۲۲.۳ درصد کاهش یافته است. در مقابل، بخش خدمات دولتی شاهد رشد قابل توجهی بوده است، سهم اشتغال در این بخش از ۲۳.۱ درصد به ۳۰.۱ درصد افزایش یافته است. این تغییرات نشان دهنده انتقال نیروی کار از بخش های کشاورزی و صنعتی به بخش خدمات است. نتیجه اصلی پژوهش نشان می دهد که اشتغال در بخش های کشاورزی و صنعت کاهش یافته و به بخش خدمات انتقال یافته است، که نیازمند تقویت متوازن این بخش ها برای توسعه پایدار شهری است.
تبیین و ارزیابی میزان کیفیت فضاهای عمومی شهروندان (مطالعه موردی: وضعیت سلامت روانی سالمندان منطقه 2 شهرداری اردبیل)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: همزمان با رشد سریع شهرها و توسعه کالبدی آنها، گاهی شاهد افول کیفیت محیطی فضاهای شهری هستیم که خود باعث بروز بحرانهای مختلفی در زندگی شهری شده است. امروزه معضلات شهرنشینی طیف وسیعی از ناراحتیهای روانی چون: استرس، پرخاشگری، زودرنجی، افسردگی، بیحوصلگی و شکایات جسمانی را شامل می شوند بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین فضاهای عمومی شهر و نقش آن در سلامت روحی و روانی شهروندان شهر اردبیل می باشد. روش شناسی: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت توصیفی - تحلیلی و از جهت گردآوری داده ها اسنادی و پیمایشی است در این تحقیق جهت جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه (محقق ساخته و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت) بهره گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش سالمندان بالای 60 سال ساکن در منطقه 2 شهر اردبیل که تعداد آن( 10885) نفر بوده است. براساس فرمول کوکران حجم نمونه 371 پرسشنامه به دست آمده است برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی ارتباط بین عوامل کیفیت محیط شهری با میزان سلامت روان سالمندان از معادلات ساختاری و آزمون های آماری در محیط نرم افزار SPSS , Smart PLS استفاده گردید. یافته ها و نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش آماره T برای تمامی متغیرها بیشتر از (96/1) می باشد و در سطح اطمینال 95/. معنادار است و میزان ((AVE برای متغیر مشارکت اجتماعی(801/.)، متغیر حمل و نقل و دسترسی(821/.)، فضای بیرونی و ساختمان های عمومی(781/.) و ایمنی و سهولت(922/.) می باشد. در ارتباط با پاسخ سوال پژوهش می توان گفت ارتباط معناداری بین کیفیت فضای عمومی شهر و سلامت روحی و روانی سالمندان منطقه 2 شهر اردبیل وجود دارد. با اطلاعات جمع آوری شده در یافته های تحقیق مشخص شد که منطقه 2 شهر اردبیل از منظر اکثر ابعاد طراحی و برنامه ریزی نظیر مشارکت اجتماعی، دسترسی به حمل ونقل عمومی و فضاها، فضای بیرونی و ساختمان های عمومی و ایمنی و سهولت برای سالمندان مناسب نیست.
The Role of Consumption Ethics, Knowledge, and Understanding of Young Consumers in Their Responsible Behavior Toward Food Waste and the Environment(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The COVID-19 pandemic has revealed significant vulnerabilities in production and consumption systems. Its economic and social consequences have underscored the urgent need for more sustainable approaches to food production and consumption. Since young consumers are often described as innovators and environmentalists, the present research aims to identify the influence of consumption ethics, knowledge, and understanding among young people on their responsible behavior toward food waste in the environment. The statistical population consists of young people aged 18 to 35 in Tehran. The sample size was calculated using Cochran's formula, resulting in 400 participants, and a multi-stage cluster sampling method was employed. The results of hypothesis testing show a positive role for awareness of food waste in encouraging responsible behavior among young people, as well as in shaping their food waste ethics. Additionally, the impact of the COVID-19 crisis on food purchasing by young people has a positive influence on their responsible behavior and their understanding of the environmental impact of food waste. The findings indicate that the COVID-19 pandemic has led more people to adopt food waste reduction behaviors, and that awareness of the ethics and environmental consequences of food waste has increased among young people.
Sustainability of Manufacturing Companies in the Sports Industry with a Focus on Green Technology Innovation(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Today, the environmental damage caused by manufacturing companies has pushed the business environment toward innovative green methods. Green technology innovation is one of the most important activities in this framework. Therefore, the current research was conducted with the aim of identifying the drivers of green technology innovation for manufacturing companies in the sports industry in Iran. This research is applied in terms of its purpose and exploratory in nature, considering the use of both qualitative and quantitative methods. Two main steps were taken to conduct this research. The first step was a systematic review of the research literature to identify the drivers of green technology innovation, and the second step was screening and confirming the drivers using the Fuzzy Delphi method. The theoretical community of the research consisted of academic experts and executive managers, and 20 people were selected to participate in the expert questionnaire through judgmental sampling. Based on the research results, 21 effective drivers were identified in the first phase. Subsequently, based on the results of Phase 2, 18 drivers were confirmed. These drivers are: environmental regulations, digital finance and fintechs, digital transformation, research and development investment, consumer awareness of the environment, capital market openness, media attention, environmental information disclosure, environmental, social, and governance ratings, government subsidies, organizational leadership style, organizational culture, organizational strategy, behavioral decision-making characteristics of the senior management team, the company’s social responsibility toward the environment, green knowledge management, green intellectual capital, and green dynamic capabilities. Considering these drivers can promote green technology innovation for manufacturing companies in the sports industry, potentially improving their economic and environmental performance.
بررسی عوامل موثر بر خط مشی سلامت سازمانی در نظام بانکی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای اقتصادی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۹
18 - 35
حوزههای تخصصی:
سلامت سازمانی ازلحاظ فهم، پویایی های سازمان ها و پژوهش و کوشش جهت بهسازی، مزایای قابل ملاحظه ای دارد. سلامت سازمانی به دوام و بقای سازمان در محیط خود و سازگاری با آن و ارتقا و گسترش توانایی خود برای سازش بیشتر اشاره می کند. ازطرفی، بانک ها نقش حساسی در عرصه شکل گیری بازار پول و سرمایه و استحکام نظام های اقتصادی ایفا می کنند. لذا، طراحی مدل مطلوب سلامت سازمانی در نظام بانکی کشور، اهمیت به سزایی دارد. مقاله حاضر با روش پژوهش آمیخته مبتنی بر روش کیفی تحلیلی مضمون و روش کمّی پیمایشی به دنبال طراحی مدل خط مشی سلامت سازمانی در نظام بانکی کشور است. جامعه آماری در بخش کیفی مبتی بر متخصص محور با 26 نفر با روش گلوله برفی و در بخش کمّی نیز کارشناسان و مدیران بانکی با تعداد نمونه 258 نفر با روش فرمول کوکران انتخاب شد. بری تحلیل داده ها در بخش کیفی از تکنیک کدگذاری تحلیل مضمون با کمک نرم افزار MAXQDA و در بخش کمّی نیز از آزمون تحلیل عاملی تاییدی با مدل معادلات ساختاری با کمک نرم افزارهاس SPSS و SmartPLS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که، در طراحی الگوی مطلوب مدل خط مشی سلامت سازمانی در نظام بانکی کشور، سه مقوله محور شامل شاخص درونداد (20 مقوله)، شاخص فرایندی (14 مقوله) و شاخص برونداد (30مقوله) شناسایی گردید. همچنین، در بخش کمّی نیز، شاخص های موثر بر طراحی مدل خط مشی سلامت سازمانی در نظام بانکی کشور بالاتر از 96/1 بوده و نشان دهنده قدرت بار عاملی بر عامل (متغیر مکنون) است. خروجی آزمون مدل معادلات ساختاری نشان داد که میزان همبستگی و رابطه علّی بین سلامت سازمانی در نظام بانکی و عوامل درونداد برابر 46.571؛ همبستگی بین سلامت سازمانی در نظام بانکی و عوامل فرآیندی برابر 47.499؛ و همبستگی بین سلامت سازمانی در نظام بانکی و عوامل برونداد برابر 47.795 است.
نقش کاربری اراضی مختلط در سلامت شهری، مطالعه موردی: شهر بجنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
79 - 99
حوزههای تخصصی:
سلامت، به عنوان یک نیاز اساسی و مهم، فرآیندی چند محوری است که عوامل بسیاری در ایجاد و تداوم آن نقش دارند و حاصل مشارکت حوزه های مختلف است. یکی از حوزه های بسیار مهم و نقش آفرین در حوزه سلامت، جغرافیا و برنامه ریزی شهری است که می تواند با برنامه ریزی و طراحی مطلوب فضاهای شهری، مانند کاربری مختلط، سهم زیادی در سلامت شهروندان ایفا کند. این پژوهش نقش کاربری مختلط را بر سلامت شهروندان بررسی می کند. روش این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات پیمایشی و از 382 پرسشنامه از طریق نمونه گیری چندمرحله ای استفاده شده است. در این راستا، ابتدا وضعیت موجود هر یک از متغیرهای «کاربری مختلط»، «فعالیت فیزیکی» و «سلامت جسمی» با آزمون های توصیفی بررسی شدند و سپس با آزمون های اسپیرمن و آنوا، همبستگی این متغیرها مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد درمجموع وضعیت متغیرهای موردبررسی در شهر بجنورد (کاربری مختلط، میزان پیاده روی، میزان دوچرخه سواری و سلامت جسمی شهروندان) نامناسب است. اما این وضعیت برای همه نقاط شهر بجنورد یکسان نیست و در حاشیه ها و محله های محروم شهر بجنورد وضعیت بسیار نامطلوب است. طبق نتایج، رابطه معنادار و مثبت میان متغیر «کاربری مختلط» و متغیر «فعالیت فیزیکی» و همچنین میان متغیرهای «فعالیت فیزیکی» و «سلامت شهروندان» وجود دارد. به طورکلی می توان نتیجه گرفت که جغرافیا و برنامه ریزی شهری می تواند از طریق ایجاد کاربری های متنوع و مختلط و ترویج فعالیت فیزیکی در فضاهای شهری، تأثیر بسزایی در سلامت شهروندان داشته باشد و بار زیادی را از دوش شبکه درمان بردارد.
شناسایی و اولویت بندی سازه های گردشگری آبی استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
17 - 36
حوزههای تخصصی:
جاذبه های گردشگری آبی یکی از مهم ترین منابع توسعه گردشگری در جهان به شمار می روند. سازه های آبی استان یزد، به عنوان یکی از استان های بسیار کم برخوردار از منابع آبی، از توانمندی بسیاری در تمدن سازی در گذشته و تبدیل شدن به یکی از منابع اصلی توسعه گردشگری استان برخوردار بوده اند که ضرورت شناسایی و اولویت بندی توسعه آن ها را انکارناپذیر می نمایاند. هدف از انجام این پژوهش شناسایی و اولویت بندی سازه های گردشگری آبی استان یزد است. بدین منظور پرسش نامه هایی با مقیاس 1 تا 5 (طیف لیکرت)، مبتنی بر روش ارزیابی ماتریس کمّی، شامل یازده عامل ارزیابی تهیه شد و در اختیار خبرگان و متخصصان بومی گردشگری و آب منطقه ای قرار گرفت. داده ها با روش تاپسیس فازی تجزیه و تحلیل شد. درنتیجه، ماتریس های تصمیم گیری شامل سازه های آبی شناسایی شده استان یزد به تفکیک و عوامل ارزیابی آنان برای رتبه بندی در راستای توسعه گردشگری این سازه ها تشکیل شد و سازه ها رتبه بندی شدند. براساس یافته های پژوهش، در دسته قنات ها، قنات زارچ برای جذب گردشگر ظرفیت بیشتری از بقیه قنات ها دارد. در دسته آب انبارها، آب انبارهای احمدآباد اردکان در رتبه نخست قرار دارد. در دسته سایر سازه ها، موزه آب یزد در رتبه نخست قرار گرفته است. نتایج این پژوهش در شناسایی و به ویژه اولویت بندی توسعه سازه های گردشگری آبی استان یزد و درنتیجه امکان اختصاص منابع برای توسعه آن ها براساس رتبه کسب شده کاربرد دارد.
رابطه سرمایه روان شناختی با شادکامی با نقش واسطه ای عملکرد خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: شادکامی یکی از متغیرهای برگرفته از روان شناسی مثبت نگر است که نقش موثری در بهبود بسیاری از ویژگی های روان شناختی دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرمایه روان شناختی با شادکامی با نقش واسطه ای عملکرد خانواده انجام شد. روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعه پژوهش همه پرستاران متأهل بیمارستان های شهر کرمانشاه در سال 1399 بودند. حجم نمونه 75 نفر در نظر گرفته شد که این تعداد با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای این مطالعه شامل پرسشنامه های سرمایه روان شناختی (لوتانز و همکاران، 2007)، شادکامی آکسفورد (آرگایل و لو، 1990) و سنجش عملکرد خانواده مک مستر (اپستاین و همکاران، 1983) بودند. داده های پژوهش حاضر با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که سرمایه روان شناختی شامل امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی با شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران رابطه مثبت و معنادار داشتند (05/0P<). همچنین، سرمایه روان شناختی نقش موثری در پیش بینی شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران نداشت (05/0P>)، اما توانست نقش موثری در پیش بینی ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده آنان داشته باشد (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، ارتقای سرمایه روان شناختی از طریق کارگاه های آموزشی نقش موثری در بهبود ترکیب شادکامی و عملکرد خانواده در پرستاران دارد.
اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر بود. روش شناسی: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر، مراجعه کننده به انجمن آلزایمر ایران در شهر اراک در ماه های بهمن ماه 1402تا مرداد ماه 1403 تشکیل دادند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) (15 = N) و گروه کنترل (15 = N) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه افسردگی، پرسشنامه فشار مراقبتی و پرسشنامه ناگویی هیجانی، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، میانگین نمره فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طرز معناداری کاهش پیدا کرده است (001/0 < P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر موثر باشد.
ارائه مدل کیفی عوامل عدم اقدام به ازدواج پسران: یک پژوهش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، ارائه یک مدل کیفی از عوامل مؤثر بر عدم اقدام به ازدواج در پسران مجرد است. این مطالعه به بررسی عواملی می پردازد که باعث تأخیر در ازدواج پسران و موانع موجود در مسیر آن ها می شود. روش شناسی: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه پژوهش شامل پسران مجرد شهرستان کازرون بود که 15 نفر از آنان به روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ملاک های ورود و خروج تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با استفاده از روش استراوس و کوربین (1998) در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. یافته ها: در مرحله کدگذاری باز، 232 کد نهایی شناسایی شد. این کدها در مرحله کدگذاری محوری به مقولات کلیدی دسته بندی شدند و در نهایت در مرحله کدگذاری گزینشی، مقوله محوری پژوهش تعیین گردید که عوامل عدم اقدام به ازدواج در پنج بُعد کلی طبقه بندی شدند: عوامل علّی (مانند ترس از تعهد و مشکلات مالی) و عوامل زمینه ای (مانند تجارب منفی گذشته و باورهای فرهنگی) عوامل مداخله گر (مانند نگرش های فردی و هراس از آینده). نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که عدم اقدام به ازدواج در پسران، نتیجه ترکیبی از عوامل روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که در یک تعامل پیچیده با یکدیگر عمل می کنند. این نتایج می تواند در سیاست گذاری های اجتماعی و برنامه ریزی های فرهنگی جهت کاهش موانع ازدواج و ارتقای سلامت روانی و اجتماعی جوانان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شفقت متمرکز بر خود بر افسردگی و ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شفقت محور بر افسردگی و ناگویی هیجانی مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر بود. روش شناسی: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر در شهر اراک بود که ۴۵ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جای گذاری شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو مداخله (MBSR و CFT) در کاهش افسردگی و ناگویی هیجانی در مقایسه با گروه کنترل مؤثر بودند (P<0.001). با این حال، در کاهش افسردگی، درمان شفقت محور مؤثرتر از MBSR عمل کرد، در حالی که در کاهش ناگویی هیجانی، برنامه ذهن آگاهی تأثیر معنادارتری نسبت به روش شفقت محور داشت. این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز پایدار ماند. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هر دو روش درمانی می توانند به بهبود شاخص های روان شناختی مراقبین سالمندان آلزایمری کمک کنند، اما انتخاب روش درمانی باید بر اساس ویژگی های هیجانی و شناختی افراد انجام گیرد. MBSR برای کاهش ناگویی هیجانی و CFT برای افسردگی مؤثرتر است.
راهبردهای توسعه اقتصاد فرهنگ در اقلیم فرهنگی مکران و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه اقتصاد فرهنگ به عنوان یکی از شاخص های اصلی سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی منطقه ای و ملی می تواند به رفع چالش های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناطق کمک کند. پژوهش حاضر در پی راهبردهای توسعه اقتصاد فرهنگ در اقلیم فرهنگی مکران و بلوچستان است که از ظرفیت های چشمگیر آن در حوزه اقتصاد فرهنگ، بهره شایسته برده نشده است. هدف از انجام این پژوهش ضمن شناسایی ظرفیت ها، پس ران ها و پیش ران های توسعه اقتصاد فرهنگ در این اقلیم، دستیابی به راهبردهایی برای توسعه اقتصاد فرهنگ در این منطقه و افزایش نقش آفرینی آن در توسعه اقتصاد فرهنگ کشور در سطح جهانی است. یافته های پژوهش، حاصل تحلیل محتوای کیفی و تحلیل مضمون داده های گردآوری شده با روش مطالعه کتابخانه ای، اسنادی و میدانی است. بر این اساس، توسعه اقتصاد فرهنگ در این اقلیم با اتخاذ راهبردها و سیاست هایی در سطوح مختلف کلان، میانی و خرد همراه است ازجمله: توسعه زیرساخت ها؛ گسترش روابط درون اقلیمی و برون اقلیمی؛ بهره گیری از مشارکت محلی در تمام سطوح؛ برندسازی اقلیم؛ بهره گیری از مشارکت نهادها و سازمان های موجود و جدید. به علاوه پشتیبانی سیاست هایی که این اقلیم را به عنوان عضوی از شبکه اقلیم واحد فرهنگی ایران در نظر گرفته و به ارزش افزایی فرهنگی در مراحل مختلف زنجیره ارزش صنایع فرهنگی توجه داشته باشند، ضروری به نظر می رسد. چرا که حاصل توسعه منطقه ای یا اقلیمی در کل شبکه اقلیم های واحد فرهنگی ایران بسط می یابد و درنتیجه چرخه توسعه فرهنگی ملی، اقلیمی و محلی، جایگاه کشور را در اقتصاد فرهنگ جهانی تقویت می کند.
ارائه مدل استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، با هدف استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران همراه با ارائه مدل انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) با طرح اکتشافی است. در بخش کیفی، استادان دانشگاه های علوم پزشکی به روش نمونه گیری هدفمند (تعداد 10 نفر) انتخاب شدند. جمع-آوری داده های کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و به روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. در بخش کمی، 276 نفر از استادان دانشگاه و مدعوین دانشگاه علوم پزشکی مازندران (به تعداد 975 نفر) با استفاده از فرمول کوکران محاسبه و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی صوری و محتوایی آن تأیید شد و ضریب آلفای کرونباخ آن بیش از 7/0 بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. در بخش کیفی، 5 مؤلفه رایانش ابری اعم از «برنامه ریزی»، «انتخاب مدل»، «انتخات فروشنده خدمات»، «قرارداد سطح خدمات» و «بهینه سازی» و 3 مؤلفه اصلی توسعه آموزش عالی «عوامل درون سازمانی»، «عوامل برون سازمانی» و «عوامل زیر ساختی» شناسایی شدند. بخش کمی نشان داد که در میان ابعاد و مؤلفه های این دو متغیر، بالاترین ضریب به « انتخاب مدل» با ضریب مسیر 0.866 مربوط می شود که میزان R2 آن نیز برابر 749/0 است.
The Structural Model of Death Anxiety and Self-Acceptance Based on Differentiation with the Mediating Role of Self-Compassion in the Elderly(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to determine the fit of a structural model of death anxiety and self-acceptance based on psychological flexibility and differentiation, with the mediating role of self-compassion in the elderly. Methods and Materials: The research method was fundamental, descriptive, and correlational in nature. The statistical population consisted of all individuals aged 60 years and above residing in daily elderly care centers in Nowshahr and Chalous counties from February 2024 to August 2024 (N = 232). Due to the limited size of the population, a census method was used, and research questionnaires were distributed to all members of the population. Ultimately, due to damaged or incomplete questionnaires, data from 215 questionnaires were analyzed (n = 215). The research instruments included the Templer Death Anxiety Scale (1970), the Unconditional Self-Acceptance Questionnaire by Chamberlain and Haaga (2001), the Acceptance and Action Questionnaire-II (Bond et al., 2007), the Differentiation of Self Inventory by Skowron and Friedlander (1998), and Neff’s Self-Compassion Scale (2003). Data analysis was conducted using SPSS version 26 and LISREL 8 software. Findings: Pearson correlation analysis indicated a positive and significant relationship between differentiation and self-compassion (r = 0.645, p < .01); a negative and significant relationship between differentiation and death anxiety (r = -0.411, p < .01); a positive and significant relationship between differentiation and self-acceptance (r = 0.700, p < .01); a negative and significant relationship between self-compassion and death anxiety (r = -0.352, p < .01); and a positive and significant relationship between self-compassion and self-acceptance (r = 0.846, p < .01). Path analysis revealed that the indirect path from differentiation to death anxiety through the mediating role of self-compassion was statistically significant (β = -0.629, p < .01). Furthermore, the indirect path from differentiation to self-acceptance through self-compassion was also statistically significant (β = 0.861, p < .01). Conclusion: Thus, the structural model of death anxiety and self-acceptance based on differentiation with the mediating role of self-compassion demonstrated a good fit among elderly individuals residing in daily care centers in Nowshahr and Chalous. These findings may serve as a basis for developing comprehensive therapeutic models to enhance psychological well-being among the elderly. Keywords: Death Anxiety, Self-Acceptance, Differentiation, Self-Compassion, Elderly.
بازخوانی میراث ویتگنشتاین و قاضی سعید قمی در بستر علوم انسانی تاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت ناپذیری خدا یکی از پرسش های بنیادین فلسفه دین است. این مقاله با مقایسه دیدگاه های لودویگ ویتگنشتاین و قاضی سعید قمی، به تحلیل چالش های معرفتی مرتبط با این مسئله می پردازد. ویتگنشتاین، با تاکید بر محدودیت های زبان در توصیف حقایق متافیزیکی، شناخت خداوند را فراتر از امکانات زبان انسان می داند. در مقابل، قاضی قمی با تاکید بر اهمیت فهم صحیح از منابع دینی، معتقد است که شناخت خداوند از طریق تعمق در این منابع ممکن است، اما آمیختگی آن با عقاید بشری می تواند به سوء تفاهم در دین منجر شود. این مقاله با بررسی دقیق آثار هر دو فیلسوف، نشان می دهد که گرچه هر دو به محدودیت های معرفت شناختی در شناخت خداوند اذعان دارند، اما تفاوت های بنیادینی در مفهوم شناخت، رویکرد به دین و پیامدهای اعتقادی دارند. این مقایسه به فهم عمیق تری از چالش های موجود در شناخت ناپذیری خدا در دو سنت فلسفی شرق و غرب کمک می کند.
Co-Parenting Quality and Parenting Stress as Predictors of Child Behavioral Adjustment(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the predictive roles of co-parenting quality and parenting stress in relation to child behavioral adjustment among parents in Morocco. Methods: A correlational descriptive design was employed involving a sample of 396 parents selected based on Krejcie and Morgan’s sampling table. Participants completed three standardized instruments: the Child Behavior Checklist (CBCL) to assess child behavioral problems, the Parenting Stress Index–Short Form (PSI-SF) to measure perceived parenting stress, and the Co-parenting Relationship Scale (CRS) to evaluate co-parenting quality. Data were analyzed using SPSS version 27. Pearson correlation coefficients were computed to examine the bivariate associations between the dependent variable and each independent variable. Multiple linear regression was then conducted to evaluate the joint predictive power of parenting stress and co-parenting quality on child behavioral adjustment, with all assumptions for regression analysis thoroughly checked and confirmed. Findings: Results showed a significant positive correlation between parenting stress and child behavioral problems (r = .56, p < .01), and a significant negative correlation between co-parenting quality and child behavioral problems (r = –.42, p < .01). Multiple regression analysis revealed that parenting stress (β = .48, t = 8.60, p < .01) and co-parenting quality (β = –.31, t = –6.75, p < .01) were both significant predictors of child behavioral adjustment. The overall model was significant (F(2, 393) = 129.72, p < .01), explaining 40% of the variance in child behavioral outcomes (R² = .40, Adjusted R² = .39). Conclusion: The findings highlight the critical roles of both relational and psychological parenting factors in child development. Interventions aiming to reduce parenting stress and enhance co-parenting quality may be effective in improving behavioral outcomes in children, especially in non-Western cultural contexts like Morocco.
بررسی رابطه بین ادراک تعارض والدینی و سازگاری هیجانی: با میانجی گری مهارت های اجتماعی و شایستگی رابطه در میان نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانی یک دوره رشد منحصر به فرد است که با تغییرات و چالش های قابل توجهی همراه است. به این ترتیب، حفظ سازگاری هیجانی برای نوجوانان بسیار مهم است، بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ادراک تعارض والدینی و سازگاری هیجانی با میانجی گری مهارت های اجتماعی و شایستگی رابطه بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود که با استفاده از معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان نوجوان متوسطه اول و دوم شهرستان شهرکرد بودند که 380 نفر از آنان به روش خوشه ای تصادفی و براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به پرسشنامه های ادراک نوجوان از تعارض والدینی گریچ و همکاران ( 1992)؛ مقیاس مهارت های اجتماعی ماتسون و همکاران (1983)؛ مقیاس شایستگی اجتماعی اسمارت و سانسون (2003) و مقیاس سازگاری هیجانی رابیو و همکاران (2007) پاسخ دادند. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SmartPLS, SPSS26 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که اثر مستقیم ادارک تعارض والدینی بر شایستگی رابطه (212/0-=β)، مهارت های اجتماعی(397/0-=β) و سازگاری هیجانی (237/0-=β)؛ همچنین رابطه شایستگی بر سازگاری هیجانی (09/0=β) و مهارت های اجتماعی بر سازگاری هیجانی (486/0=β) که در سطح (00/0 P <) معنادار است. اثر غیر مستقیم ادارک تعارض والدینی بر سازگاری هیجانی (213/0-=β) که در سطح (00/0 P <) معنادار است. ضریب تعیین مسیر نیز 482/0 بود
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت سازگاری هیجانی در دوران نوجوانی توجه به نقش متغیرهایی همچون تعارض والدینی، مهارت های اجتماعی و شایستگی رابطه در این دوران حائز اهمیت است.
واکاوی عوامل زمینه ساز، موانع عمل و پیامدهای حضور معلمان فکور از دیدگاه معلمان و مدیران شهرستان تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۱۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
89 - 123
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: معلم مهم ترین عنصر دستگاه تعلیم و تربیت است و در قرن حاضر با توجه به تحولات سریع نیاز به معلمان فکور بیش از پیش احساس می شود. در همین راستا، هدف پژوهش حاضر، واکاوی عوامل زمینه ساز، موانع عمل و پیامدهای حضور معلمان فکور از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس شهرستان نیریز بود. روش ها : پژوهش کیفی حاضر با روش پدیدارشناسی انجام شد. مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش را کلیه مدیران و معلمان مدارس ابتدایی شهرستان نیریز در سال تحصیلی1402-1401 تشکیل دادند. روش انتخاب شرکت کنندگان به صورت هدفمند(افراد مطلع) بود. افراد نمونه در بخش معلمان، ده معلم با توجه به نظر مدیران با سابقه بالای ده سال سابقه مدیریت و در بخش مدیران هفت مدیر، با توجه به نظر کارشناس متوسطه و ابتدایی اداره آموزش و پرورش انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند انجام شد. گردآوری داده ها با 17 شرکت کننده به نقطه اشباع رسید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودا MAXQDA) ( نسخه 10، در قالب کدگذاری نظریه پردازی داده بنیاد استفاده شد. جهت تعیین اعتبار داده ها، از اعتباریابی مخاطب استفاده شد. یافته ها: پس از تحلیل کلی مصاحبه ها، تعداد 509 کد اولیه شناسایی شد که پس از پالایش به 440 کد باز، 17 زیر مقوله و 4 کد محوری تبدیل شدند. از تعداد 440 کد ، 163 کد به موانع عمل معلمان فکور، 93 کد به عوامل زمینه ساز تأمل و تفکر، 80 کد از به عوامل مؤثر در غنای کار معلمان، 104 کد به پیامدهای تربیتی حضور معلمان فکور در مدرسه و کلاس تخصیص یافت. نتیجه گیری: تحلیل ها نشان داد دانش آموزان و مسائل مربوط به دانش آموزان، توانمندی های آموزشی معلم، ویژگی های شخصی و عاطفی معلم، برخورداری از فرصت های مناسب یادگیری و آگاهی از جامعه و محیط پیرامونی به عنوان عوامل زمینه ساز؛ موانع ستادی، موانع انسانی و موانع محیطی-موقعیتی به عنوان موانع عمل؛ تعاملات مثبت و پویا، بسترسازی های تحول گرا و فضای مدیریتی مدرسه به عنوان راهکارهای غنا و پیامدهای مرتبط با دانش آموزان، اولیا، همکاران، شخص معلم و پیامدهای مرتبط با مدرسه و جامعه به عنوان پیامدهای حضور معلمان فکور شناسایی شدند.








