
مطالعات راهبردی فرهنگ
مطالعات راهبردی فرهنگ سال 5 پاییز 1404 شماره 2 (پیاپی 19) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
قانون گریزی به عنوان یکی از مسائل مزمن اجتماعی در ایران، تبعات گسترده ای برای نظم عمومی، مشروعیت سیاسی و توسعه پایدار به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده، با بهره گیری از رویکرد فراتحلیل کیفی (فراترکیب) و مرور نظام مند مطالعات، به تحلیل محتوایی ۲5 مقاله علمی-پژوهشی منتشرشده بین سال های 1۳84 تا 14۰۰ پرداخته است. یافته ها نشان می دهند که قانون گریزی در ایران تحت تأثیر مجموعه ای از متغیرهای جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، مدیریتی و محیطی قرار دارد. در تحلیل این یافته ها، نظریه های آنومی (دورکیم و مرتن)، کنترل اجتماعی (هیرشی)، سرمایه اجتماعی (پاتنام) و پیوند اجتماعی، چارچوب مفهومی غالب در تبیین علل قانون گریزی به شمار می روند. بر این اساس، مقابله مؤثر با قانون گریزی مستلزم مجموعه ای از اقدامات سیاستی در سطوح مختلف است، ازجمله: تقویت سرمایه اجتماعی از طریق اعتمادسازی و مشارکت پذیری، افزایش عدالت رویه ای و اجرای منصفانه قانون، ارتقای فرهنگ قانون مداری از طریق آموزش عمومی و رسانه ها، بازسازی مشروعیت نهادی، حمایت از اقشار محروم و بازنگری در ساختارهای نظارتی و اجرایی. یافته های این پژوهش می تواند راهگشای برنامه ریزی های پیشگیرانه و تصمیم سازی مبتنی بر شواهد برای کاهش قانون گریزی در ایران باشد.
راهبردهای توسعه اقتصاد فرهنگ در اقلیم فرهنگی مکران و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه اقتصاد فرهنگ به عنوان یکی از شاخص های اصلی سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی منطقه ای و ملی می تواند به رفع چالش های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناطق کمک کند. پژوهش حاضر در پی راهبردهای توسعه اقتصاد فرهنگ در اقلیم فرهنگی مکران و بلوچستان است که از ظرفیت های چشمگیر آن در حوزه اقتصاد فرهنگ، بهره شایسته برده نشده است. هدف از انجام این پژوهش ضمن شناسایی ظرفیت ها، پس ران ها و پیش ران های توسعه اقتصاد فرهنگ در این اقلیم، دستیابی به راهبردهایی برای توسعه اقتصاد فرهنگ در این منطقه و افزایش نقش آفرینی آن در توسعه اقتصاد فرهنگ کشور در سطح جهانی است. یافته های پژوهش، حاصل تحلیل محتوای کیفی و تحلیل مضمون داده های گردآوری شده با روش مطالعه کتابخانه ای، اسنادی و میدانی است. بر این اساس، توسعه اقتصاد فرهنگ در این اقلیم با اتخاذ راهبردها و سیاست هایی در سطوح مختلف کلان، میانی و خرد همراه است ازجمله: توسعه زیرساخت ها؛ گسترش روابط درون اقلیمی و برون اقلیمی؛ بهره گیری از مشارکت محلی در تمام سطوح؛ برندسازی اقلیم؛ بهره گیری از مشارکت نهادها و سازمان های موجود و جدید. به علاوه پشتیبانی سیاست هایی که این اقلیم را به عنوان عضوی از شبکه اقلیم واحد فرهنگی ایران در نظر گرفته و به ارزش افزایی فرهنگی در مراحل مختلف زنجیره ارزش صنایع فرهنگی توجه داشته باشند، ضروری به نظر می رسد. چرا که حاصل توسعه منطقه ای یا اقلیمی در کل شبکه اقلیم های واحد فرهنگی ایران بسط می یابد و درنتیجه چرخه توسعه فرهنگی ملی، اقلیمی و محلی، جایگاه کشور را در اقتصاد فرهنگ جهانی تقویت می کند.
فرصت ها و چالش های دیپلماسی فرهنگی ایران و تاجیکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و تاجیکستان هر دو متعلق به حوزه جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی ایران بزرگ هستند و بر همین اساس مشابهت های فرهنگی و تاریخی زیادی دارند. این مشابهت های فرهنگی نیز همچون روابط سیاسی و اقتصادی بستری برای تقویت روابط میان دو کشور را فراهم می کند. براین اساس این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چالش ها و فرصت های دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال تاجیکستان چیست؟ فرضیه این پژوهش در پاسخ به پرسش حاضر دربرگیرنده مؤلفه هایی به عنوان فرصت ها و چالش های دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور است. به این صورت که زبان فارسی، نوروز، تاریخ مشترک، وابستگی های نژادی، اشتراکات دینی و آداب ورسوم مشترک به عنوان فرصت های دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور می تواند سبب همگرایی بیشتر ایران و تاجیکستان شود که این مسئله نیاز به اتخاذ سیاست پایدار و پیگیری مداوم دستگاه دیپلماسی فرهنگی کشور دارد تا از این فرصت ها به خوبی بهره برداری شود. چالش های دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال تاجیکستان نیز به دو سطح داخلی و خارجی تقسیم شده است. در سطح داخلی ازجمله عدم اتخاذ رویکرد واقع گرایانه در روابط میان دو کشور و عدم هماهنگی و موازی کاری میان دستگاه های متولی دیپلماسی فرهنگی ایران و در سطح خارجی نیز فعالیت رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای دارای تضاد منافع با ایران در تاجیکستان و تلاش آن ها برای اثرگذاری فرهنگی و سیاسی بر عرصه عمومی و نخبگانی این کشور، مهم ترین چالش های دیپلماسی فرهنگی در روابط دو کشور است.
شاخص های ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ: چارچوبی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ به دلیل گستردگی مؤلفه ها و ظرفیت بالای ثبات و تغییر، به یکی از کانونی ترین مفاهیم در سیاست گذاری عمومی تبدیل شده و نمود بارز آن در «چرخش فرهنگی» قابل مشاهده است که بر تأثیرگذاری فرهنگ بر حوزه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأکید دارد. با این حال، فقدان چارچوبی استاندارد و جامع برای ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ در جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بازوی کلیدی تولید دانش فرهنگی و جریان سازی در عرصه سیاست گذاری، منجر به پراکندگی فعالیت ها، موازی کاری، ناکارآمدی در تخصیص منابع و عدم تحقق کامل ظرفیت این واحدها در پاسخ گویی به نیازهای نظام حکمرانی فرهنگی شده است. این پژوهش با هدف ارائه چارچوبی نوین برای ارزیابی عملکرد این واحدها، با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون، داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساخت یافته با 11 نفر از نخبگان و مدیران پژوهشی کشور را تحلیل کرده است. یافته ها نشان می دهد که شاخص های ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ در چهار دسته اصلی شامل شاخص های فردمحور (مانند شایستگی و تعهد پژوهشگران)، کمّی (مانند تعداد مقالات و گزارش های سیاستی)، فرهنگی (مانند انطباق با مبانی اسلامی-ایرانی و جریان سازی فرهنگی) و عمومی (مانند کارایی مدیریتی و مالی) طبقه بندی می شوند. طراحی این شاخص ها باید با توجه به اساس نامه واحد پژوهشی، زمان تأسیس، پرهیز از کلی گویی و توازن بین معیارهای کمی و کیفی انجام شود. برای ارتقای این واحدها، تقویت ارتباط با نهادهای سیاست گذار و مجری، ایجاد سازمان بالادستی هماهنگ کننده برای کاهش موازی کاری، تأسیس دبیرخانه پژوهشی در نهادهای فرهنگی و پیوند نظام مند با دانشگاه ها پیشنهاد شده است. این پژوهش با احصای مسائل کلیدی مانند ضعف در مسئله شناسی فرهنگی، پراکندگی ساختاری و دوری از نهادهای تصمیم گیر و ارائه راهکارهایی نظیر تخصصی سازی واحدها و چابک سازی نظام پژوهش، گامی در جهت بهینه سازی نظام حکمرانی فرهنگی برمی دارد. یافته ها می توانند به عنوان مبنایی برای سیاست گذاری در نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد استفاده قرار گیرند.
تحلیل ویژگی ها و تحولات هویتی اعضای طبقه متوسط در شهر تهران (1380- 1400 ه.ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقه متوسط و تحولات هویتی اعضای آن در جامعه ایران موضوع مباحث و مناقشات گوناگونی بوده است. پژوهش حاضر به دنبال توصیف و تحلیل خصوصیات هویت اعضای این طبقه و تحولات آن در دهه های 80 و 90 در شهر تهران است. در این راستا، از دیدگاه های نظری پی یر بوردیو در مورد طبقات اجتماعی و دیدگاه های آنتونی گیدنز در مورد هویت استفاده می شود. در اینجا، با استفاده از روش های سرگذشت پژوهی و گروه متمرکز با 15 نفر از اعضای این طبقه در شهر تهران مصاحبه شده و با استفاده از روش تحلیل محتوی کیفی اطلاعات تحلیل شده اند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، ویژگی های هویتی اعضای طبقه متوسط در شهر تهران در ابعاد هویت جمعی/فردی، دینی/غیردینی، سیاسی و ملی توصیف و تحلیل شده است. بررسی تحولات هویتی اعضای طبقه متوسط نشان می دهد در حالی که هویت جمعی، دینی و سیاسی آن ها از ابتدای دهه 80 تا اواسط دهه 90 از قدرت و شدت بیشتری برخوردار بوده است ابعاد هویتی ذکر شده در فاصله سال های میانی دهه 90 تا پایان این دهه تضعیف شده است.
واکاوی موانع و چالش های نشر و توسعه بازی های ویدئویی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله مطالعه عوامل بازدارنده نشر و توسعه بازی های رایانه ای در ایران است. بازی های رایانه ای یکی از انواع رسانه ها هستند که نقش مهمی در سرگرمی، آموزش و فرهنگ پذیری شهروندان و به نوجوانان و جوانان دارند. تحولات فناورانه دسترسی عمومی به انواع بازی ها را تسهیل کرده است. با وجود برخی اقدامات، توسعه بازی های رایانه ای بومی در ایران با برخی چالش ها مواجه است. این مقاله در پی مطالعه چالش های توسعه و نشر صنعت بازی های رایانه ای در ایران است که برای دستیابی به یک الگوی نظری، از روش گرندد تئوری در آن استفاده شده است و جمع آوری داده ها با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمه ساختار یافته با 10 نفر از ناشران و سرمایه گذاران این حوزه صورت گرفته است. نتایج این مطالعه نشان داد که چهار دسته از عوامل شامل مناسبات نهادی، مناسبات رسانه ای، مناسبات اقتصادی و مناسبات فنی ازجمله موانع شناسایی شده در توسعه و نشر صنعت بازی های رایانه ای در ایران بوده است. همچنین با بررسی شرایط مداخله ای در عدم توسعه و نشر مشخص شد ضعف در تعریف استانداردهای کیفی برای ارزیابی بازی ها، ضعف در تأمین نیروی انسانی، ضعف در ساختار قانونی، انحصارگرایی و ضعف در ایجاد فضای رقابتی و ضعف در انطباق فرهنگی به عنوان پنج مقوله اصلی در این زمینه شناسایی شده اند. درنهایت اینکه چهار دسته از استراتژی ها را می توان در رفع موانع توسعه صنعت بازی های رایانه ای در ایران مؤثر دانست که شامل استراتژی های سیاستی، اجتنابی، حمایتی و رویدادی هستند.
طراحی الگوی رفتار خرید مصرف کننده خانواده در مراکز خرید؛ یک مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مجتمع های فرهنگی، تفریحی و تجاری به عنوان فضاهای چندمنظوره، نقش مهمی در پاسخگویی به نیازهای اوقات فراغت خانواده ها دارند. با افزایش رقابت میان این مراکز، انتخاب خانواده ها بستگی به ویژگی های خاص هر مرکز دارد که بر تصمیم گیری آن ها تأثیر می گذارد. این پژوهش با هدف بررسی رفتار خانواده ها و معیارهای مؤثر بر انتخاب مجتمع های فرهنگی، تفریحی و تجاری تدوین و از روش مرور نظام مند بهره گرفته است. این پژوهش با تحلیل مطالعات گذشته، به دنبال شناسایی نیازها و انتظارات خانواده ها است. هدف نهایی آن است که مدیران و طراحان این مجتمع ها با درک دقیق نیازهای مخاطبان، فضایی خلق کنند که نه تنها نیازهای آن ها را برآورده کند، بلکه تجربه ای ماندگار و ترغیب کننده برای بازگشت دوباره فراهم کند. چارچوب نظری تحقیق الگوی رفتار مصرف کننده کاتلر-کلر است که فرآیند تصمیم گیری خرید را در پنج مرحله توضیح می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که خانواده ها در انتخاب مجتمع ها علاوه بر نیازهای اقتصادی، به جنبه های تفریحی، اجتماعی و فرهنگی توجه ویژه ای دارند و تصمیم گیری خانواده ها برای انتخاب این مجتمع ها تحت تأثیر عوامل کلیدی مانند موقعیت مکانی، هزینه های معقول، طراحی جذاب، هویت فرهنگی و تبلیغات است. همچنین، تجربه رضایت بخش پس از خرید به وفاداری، بازدیدهای مجدد و توصیه به دیگران منجر می شود.
تبیین مولفه های سبک زندگی خانوادگی موثر بر طراحی معماری مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده اولین جایی است که فرایند جامعه پذیری و تحقق کیفیت سبک زندگی افراد در آن شکل می گیرد و به عنوان یک عنصر مهم در سبک زندگی فرد و جامعه در صورتی می تواند ثمربخش باشد که به مطلوب ترین صورت بتواند خود را بنمایاند و کارایی موردنظر را داشته باشد. خانه به عنوان بستر اصلی زندگی خانواده، شکل گیری شخصیت افراد و سبک زندگی آنان بوده و در رفع نیازها و برآوردن تمایلات افراد نقش اساسی دارد. رابطه میان فرد و خانه همواره یک رابطه دو سویه است و همان گونه که شیوه و روش زندگی انسان ها بر معماری فضای سکونتی آن ها تأثیر می گذارد، فضای معماری نیز تأثیر مستقیم بر روی سبک زندگی خانوادگی دارد و نحوه طراحی فضاهای زیسته انسان ها حائز اهمیت است. پرسش اصلی تحقیق عبارت است از اینکه مهم ترین ابعاد سبک زندگی خانوادگی کدام اند و هریک چگونه بر معماری مسکن تأثیر می گذارند؟ ماهیت تحقیق کاربردی است و با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا برای پاسخ به پرسش تحقیق، نخست با کدگذاری داده های اولیه ابعاد سبک زندگی خانوادگی استخراج می گردد و در بخش دوم ضمن دسته بندی مؤلفه ها و زیر مؤلفه های مؤثر تحقیق، ویژگی های فضای سکونت خانواده از منظر نحوه نمود شاخص های استخراج شده از بخش اول در ارتباط با حوزه معماری تبیین خواهد شد. نتایج بیانگر این است که بعد جامعه شناختی، اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، سلامت محور، دینی، سیاسی، انگیزه درونی و سلیقه شخصی ابعاد کلان سبک زندگی خانوادگی بوده و تأثیر مستقیم بر فضای زیست خانواده (مسکن) دارد.