مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۵۳۱٬۶۴۰ مورد.
منبع:
اقتصاد باثبات دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
113 - 144
حوزههای تخصصی:
بسیاری از اقتصاددانان و جامعه شناسان معتقدند اهمیت نرخ تورم بیشتر از دیگر شاخص های اقتصادی می باشد چرا که تورم آثار متعددی برجنبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه دارد. با این رویکرد، مطالعه حاضر به شناسایی کالا های گلوگاهی در زنجیره اقلام کالاهای اساسی در کشور می پردازد. جهت دستیابی به این هدف، 12 گروه کالاهای اساسی کشور که کالاهای اصلی تشکیل دهنده شاخص بهای کالاهای مصرفی (CPI) می باشد در ساختار یک گراف کامل جمع آوری شد. برای هر گره که نشانگر یک گروه از کالاهای اساسی می باشد پنج ویژگی در نظر گرفته شد. تورم سالیانه مربوط به هرگروه، میزان تاثیرگذاری در افزایش شاخص کل، تعداد زیرگروه های هرگروه اصلی، میزان وابستگی 12 گروه اصلی نسبت به هم و اولویت (میزان تقاضا) پنج ویژگی هر گروه می باشد. سپس با اجرای الگوریتم فروشنده دوره گرد بر روی این گراف به مسیری دست یافتیم که گروه خوراکی ها و آشامیدنی ها، همان گره گلوگاهی پژوهش می باشد. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان می دهد، مدیریت قیمت گذاری اقلام این گروه می تواند در طول زمان بر تورم سایر گروه ها نیز تاثیر داشته باشد.
بررسی تأثیر تکانه های نفتی، ارزی و مالی بر مخارج نظامی در ایران: رهیافت DSGE(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد باثبات دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
175 - 209
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی آثار تکانه های مالی، ارزی و تجاری بر مخارج نظامی در کشور نفتی بزرگ خاورمیانه است. برای دستیابی به این هدف، یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کینزین های جدید با لحاظ واقعیت های اقتصاد ایران طراحی و سپس به بررسی آثار انواع تکانه ها پرداخته شده است. پس از تعیین مقادیر ورودی الگو و برآورد پارامترها با استفاده از داده های فصلی اقتصاد ایران طی دوره 1402-1370 به روش تخمین بیزین نتایج حاصل از شبیه سازی متغیرهای مدل ، بیان گر اعتبار مدل در توصیف نوسانات اقتصاد ایران است. نتایج الگو حاکی از آن است که، تکانه های نفتی و ارزی اثر مثبتی بر مخارج نظامی دارند. اما تکانه مالی در مرحله اول اثر منفی بر مخارج نظامی می گذارند، اما با گذر زمان تکانه اثر دیگری بر روند مخارج می گذارد. به جز تکانه ارزی و نفت که برگشت به وضعیت باثبات متغیر مخارج نظامی طولانی بوده و اثرات شوک به کندی از بین رفته در تکانه مالیات بعد از گذشت دوره کوتاهی به وضعیت باثبات خود برمی گردد. به عبارت دیگر اثر این دو تکانه نسبت به تکانه مالی هم از بعد دامنه و هم از بعد طول نوسان اندکی متفاوت بوده است. که این موید اهمیت نفت و ارزش پول ملی برای اقتصاد ایران است.
پهنه بندی اثر خشکسالی بر تغییرات پوشش گیاهی همدان در سه دهه اخیر با استفاده از مدل TCI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی، مخاطره ای طبیعی است که سالانه در مناطق وسیعی از کره زمین خسارات زیاد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و جانی بوجود می آورد. خسارات ناشی از این پدیده، غیرملموس ولی بسیار وسیع و پرهزینه است که در صورت لزوم، تکنیک سنجش از دور به سبب دقت زمانی بالا، پوشش طیفی گسترده، سهولت دسترسی، عدم نیاز به تصحیح اتمسفری و زمین مرجع نمودن می تواند ابزار مفیدی در پایش خشکسالی به شمار آید. استان همدان در سال های اخیر به دلیل بروز خشکسالی های مکرر، با مشکلات زیادی مواجه شده است. لذا در پژوهش حاضر به بررسی و پایش خشکسالی استان همدان با شاخص TCI و اثر آن بر پوشش گیاهی استان با استفاده از داده های دورسنجی AVHRR و NOAA پرداخته شد. ابتدا داده های مربوطه از پایگاه داده نوا استار استخراج و در نهایت، رفتار زمانی- مکانی شاخص خشکسالیِ پوشش گیاهی بر روی 1528 یاخته در استان همدان مورد بررسی قرار گرفت. تفکیک مکانی داده های مورد استفاده در این پژوهش 4 کیلومتر است . نتایچ به دست آمده گویای این واقعیت است که خشکسالی پوشش گیاهی استان همدان بر اساس داده های دورسنجی افزایش چشمگیری داشته است. ضرایب من-کندال بیانگر وجود روندهای کاهشی پوشش گیاهی در سطح اطمینان معناداری 95 ام است. تنها در ماه های می، ژوئن و دسامبر تا حدودی از گستره خشکسالی پوشش گیاهی استان کاسته شده است. واکاوی رفتار مکانی شاخص خشکسالی پوشش گیاهی نشان داد که ماه های فوریه، مارس و نیز آوریل در گستره استان همدان خشکسالی های شدیدتری تجربه شده است.
تحلیل جذابیت مقاصد گردشگری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر افزایش جذابیت مقاصد گردشگری در شهر تهران می باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه و مصاحبه می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل کارشناسان و متخصصان حوزه گردشگری می باشد که با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده، 210 کارشناس حوزه گردشگری به عنوان نمونه انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون های توصیفی و آزمون رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج پژوهش گویای آن است که از بین 210 فعال در حوزه گردشگری شهر تهران، 91 نفر، معادل 43/3 درصد باور داشتند که جذابیت مقاصد گردشگری شهر تهران در سطح بالا، 29 درصد باور داشتند که سطح جذابیت در سطح مناسب و تنها 27 درصد معتقد بودند که سطح جذابیت مقاصد گردشگری شهر تهران در سطح پایینی قرار دارد. نتایج در زمینه عوامل موثر بر افزایش جذابیت مقاصد با توجه به توسعه گردشگری نیز نشان داد که از بین 4 عامل در نظر گرفته شده، به ترتیب عوامل 1) فرصت های تجاری نوآورانه با ضریب تاثیر (0/613)، 2) دارایی های طبیعی/ فرهنگی و تاریخی شهر با ضریب تاثیر (0/577)، 3) توسعه زیرساخت های گردشگری با ضریب تاثیر (0/497) و 4) عامل توسعه شهری با ضریب تاثیر (0/473) بیشترین اثرات را بر افزایش جذابیت مقاصد با توجه به توسعه گردشگری در شهر تهران داشته اند.
تأثیر سرسختی ذهنی بر دلبستگی شغلی و هشداردهی حسابرسان
حوزههای تخصصی:
هدف: سرسختی ذهنی در هر شخصی متناسب با سن، جنسیت و موقعیت شغلی متفاوت بوده و افراد در طی مراحل مختلف زندگی از سرسختی ذهنی متفاوتی برخوردار می شوند. روش: جامعه آماری، کلیه حسابرسان مؤسسات حسابرسی تهران می باشد که تعداد 101 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه است. به منظور انجام تحلیل های آماری از نرم افزارهای Spss و Pls Smartاستفاده شده است.یافته ها: سرسختی ذهنی بر دلبستگی شغلی و هشداردهی می باشد. ولی تفاوت معناداری از لحاظ جنسیت، در روابط بین متغیرها مشاهده نشد.نتیجه گیری: حسابرسان با بهره مندی از سرسختی ذهنی و با تکیه بر ابعاد کنترل، تعهد و مبارزه طلبی، افشای تخلف شرکت های تحت حسابرسی را به عنوان یک اصل در حرفه خود مدنظر قرار داده و هنگام مواجه شدن با موارد تخلف، با احساس مسئولیت بیشتر، انگیزه بسیار زیادی جهت افشای تخلفات خواهند داشت.دانش افزایی: با توجه به حرکت بازار حسابرسی به سمت ادغام مؤسسه ها، توجه بیشتر به موضوع سرسختی ذهنی می تواند زمینه کاهش انگیزه های ترک حرفه را در پی داشته و در شرایط پرچالش فعلی می تواند برای حرفه حسابرسی بسیار مهم باشد.
بررسی ارتباط بین حسابرسی ضمنی و نهایی بر تأخیر گزارش حسابرس، تجدید ارائه صورت های مالی و حق الزحمه حسابرسی
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین حسابرسی ضمنی و نهایی بر تاخیر گزارش حسابرس، تجدید ارائه صورت های مالی وحق الزحمه حسابرسی است.روش پژوهش: روش این پژوهش داده های تابلویی و تحلیل مؤلفه اصلی بوده است. بدین منظور 103 شرکت از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1391 تا1401 انتخاب شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: یافته های حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان دهنده این است که انجام حسابرسی های ضمنی به کاهش تاخیر گزارش زمانی حسابرسی کمک می کند. این نتیجه نشان می دهد که حسابرسی های نهایی زمانی که حسابرسی های میان دوره ای در همان دوره انجام می شوند، می توانند کارآمدتر انجام و تکمیل شوند. علاوه بر این تصمیم برای حسابرسی گزارش های میان دوره ای با ریسک کمتر تجدید بررسی گزارش های سالانه مرتبط نیست در نتیجه ریسک کمتر تجدید بررسی به نوبه خود نتایج حسابرسی نهایی مؤثرتری را نشان نمی دهد. همچنین حق الزحمه حسابرسی برای شرکت هایی که صورت های مالی میان دوره ای آن ها توسط حسابرس قانونی آن ها بررسی می شود بیشتر استنتیجه گیری :در نهایت نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که حسابرسی های میان دوره ای می تواند موجب اعتلا حسابرسی نهایی باشد که این امر ارزش و اهمیت حسابرسی مستمر را برجسته تر می کند.
عملکرد عملیاتی شرکت ها و رابطه آن با حمایت دولتی و سرمایه فکری
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر عملکرد عملیاتی بر رابطه بین حمایت دولتی و سرمایه فکری در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. برای این منظور، نمونه آماری شامل 111 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1393 الی 1400 انتخاب و با استفاده از روش رگرسیون تابلویی، به بررسی مفروضات پژوهش پرداخته شد. نتایج این بررسی حاکی است که مالکیت دولتی ارتباط مثبت و معناداری با سرمایه ساختاری دارد و ارتباط منفی و معناداری با سرمایه انسانی دارد، از طرفی ارتباط بی معنی با سرمایه ارتباطی داشته است. همچنین، عملکرد عملیاتی بر رابطه مالکیت دولتی و سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی اثر منفی و معناداری داشته و باعث تضعیف ارتباط بین این متغیرها شده است به نحوی که با افزایش عملکرد عملیاتی، در شرکت های با میزان مالکیت دولتی بالاتر نسبت هزینه های اداری به کل درآمدها و نسبت درآمد عملیاتی به کل تعداد کارکنان کاهش یافته است. از سوی دیگر، عملکرد عملیاتی بر رابطه بین مالکیت دولتی و سرمایه ارتباطی تأثیر مثبت داشته است و باعث تقویت ارتباط شده است، به نحوی که در شرکت های دولتی با درآمد بالاتر، نسبت هزینه های فروش، عمومی و اداری به کل دارایی ها افزایش یافته است.
بررسی منابع درآمدی پایدار شهرداری همدان و ارائه الگوی پایدار سازی منابع درآمدی و تامین منابع مالی در شهرداری ها: مورد مطالعه شهرداری همدان
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش بررسی منابع درآمدی پایدار شهرداری همدان و ارائه الگوی پایدار سازی منابع درآمدی و تامین منابع مالی در شهرداری ها بوده است.روش: این پژوهش از نظر هدف از نوع بنیادی و از نظر روش گردآوری داده ها نیز آمیخته (کیفی و کمّی) بوده است. تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون تی ، طیف مطلوبیت و دلفی انجام شد. با بررسی از منابع درآمدی شهرداری همدان در وضع موجود، میزان پایداری هر کد درآمدی سنجیده شد و درآمدهای ناپایدار توسط کارشناسان خبره شناسایی گردید. یافته ها: نتایج ارزیابی از وضعیت فعلی کدهای درآمدی شهرداری همدان نشان داد که در دوره زمانی مورد مطالعه (1401-1397)شهرداری همدان به میزان حدود 59 درصد از منابع ناپایدار حدود 21 از منابع نسبتا پایدار و تنها حدود 20درصد از منابع پایدار شناسایی شده است. وعدم توفیق شهرداری در تامین منابع مالی لازم برای هزینه های سنگین احداث زیرساخت های شهری. نتیجه گیری: نظام درآمدی شهرداری همدان در وضع موجود نسبتاً ناپایدار و مبتنی بر عوارض دریافتی ناشی از فروش تراکم، جریمه های تغییرکاربری و یا حذف پارکینگ و تخلفات زیربنایی است. سپس ارائه الگوی پایدارسازی«افزایش درآمدهای پایدار و مدیریت و بهبود نقش منابع درآمدی پایدار و نیز بر ارائه راه کارها و روش های نوین تامین مالی از بازارهای مالی و پولی» تاکید شده است. دانش افزایی: این پژوهش علاوه بر شناسایی درآمدهای پایدار و ناپایدار در شهرداری کلان شهر همدان، این مقاله می تواند در برنامه ریزی های آتی شهرداری در تصویب بودجه و تامین منابع واحدهای شهرداری کاربرد داشته باشد.
بررسی و نقد علیِّت از پایین به بالا در تفسیر اراده آزاد با تکیه بر رویکرد غیرتقلیل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تصویر تقلیل گرایان، انسان موجودی کاملاً فیزیکی در نظر گرفته می شود و به همین دلیل، رفتارهای او باید تابع قوانین طبیعت باشند؛ ازاین رو، این نگرش به این نتیجه می رسد که انسان نمی تواند آزاد، مختار و اخلاقاً مسئول باشد. مسئله اراده آزاد در تفسیر تقلیل گرایان عمدتاً مبتنی بر زیست شناسی اعصاب است و نگرش آنها بر پایه علیت از پایین به بالا شکل می گیرد؛ اما آیا واقعاً رفتارهای انسان کاملاً متعین به قوانین فیزیک یا زیست شناسی اعصاب اند. در این مقاله، تلاش شده است با نگاهی توصیفی تحلیلی و از منظر رویکرد غیر تقلیل گرایانه، به بررسی و نقد علیت از پایین به بالا در تفسیر اراده آزاد پرداخته شود. هدف از این بررسی، نشان دادن ناکافی بودن این نظریه در تبیین اراده آزاد و همچنین، ارائه راهی برای اثبات اراده آزاد انسان ازطریق دیدگاه کل گرایانه نسبت به انسان، علیت نزولی و نوخاسته گرایی خودفرمانی است. با این رویکرد، می توان استدلال کرد انسان به عنوان موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلف، قادر به انتخاب و عمل آزادانه است و این آزادی به سادگی به قوانین فیزیک و زیست شناسی تقلیل پذیر نیست.
The Relationship Between Self-Esteem and Academic Achievement with Test Anxiety in Students
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to ascertain how middle school students at Fakhri Zadeh School in Ardabil Province's academic year of 2023–2024 related their self-esteem, academic achievement, and test anxiety.
Methods: The descriptive-correlational research approach was used for the objective of the study. All middle school students at Fakhrizadeh School were included in the statistical population, and 60 students from the same school were chosen for the study using convenience sampling. The Rosenberg Self-Esteem Scale (RSES) and the Test Anxiety Scale (TAS) were the instruments utilized in this study. The SPSS program version 23 was employed for the tests, which included linear regression and the Pearson correlation coefficient.
Results: The current study's findings indicated no significant correlation between academic success and either test anxiety (p=0.47) or self-esteem (p=0.88). Test anxiety and self-esteem, however, were significantly and negatively correlated (p<0.001). Furthermore, test anxiety was significantly predicted by self-esteem (p<0.001).
Conclusion: The findings of this study show that self-esteem plays a part in predicting test anxiety, and since students' self-esteem may be raised by offering them courses, it is feasible to establish the conditions necessary to lessen test anxiety.
پیش بینی مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان بر اساس کنترل روان شناختی والدین و امنیت روانی نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۲۲۲-۲۰۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: در طول تغییرات دوره نوجوانی، نوجوانان ممکن است مشکلات هیجانی و رفتاری خاصی از خود نشان دهند. یکی از منابع مشکلات هیجانی و رفتاری در نوجوانان، بافت خانواده است. در مورد پیش بینی مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان بر اساس کنترل روانشناختی والدین و امنیت روانی نوجوان خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، پیش بینی مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان بر اساس کنترل روانشناختی والدین و امنیت روانی نوجوان بود. روش: روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان آبیک (1726 نفر) در سال تحصیلی 1403-1402 بود که طبق جدول مورگان، 360 نفر از آنان با روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه های خودگزارشی آخنباخ (آخنباخ، ۱۹۹۱)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار (سوننز و همکاران، ۲۰۱۰) و امنیت روانی (مازلو، ۲۰۰۴) بود. هم چنین، تحلیل داده های پژوهش با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام با بهره گیری از نسخه 26 نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد، کنترل روانشناختی والدین با مشکلات هیجانی رفتاری نوجوانان همبستگی مثبت معنادار دارد (05/0>P)، بنابراین با افزایش کنترل روانشناختی والدین، مشکلات هیجانی رفتاری نوجوانان افزایش می یابد. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که امنیت روانی با مشکلات هیجانی رفتاری نوجوانان همبستگی منفی معنادار دارد (05/0>P)، بنابراین با افزایش امنیت روانی در نوجوانان، مشکلات هیجانی رفتاری آنان کاهش پیدا می کند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پبیشنهاد می شود، آموزش و آگاهی بخشی به والدین به جهت تعدیل کنترل روانشناختی و تقویت امنیت روانی در نوجوانان در دستور کار مشاوران مدرسه قرار گیرد تا نوجوانان در برابر مسائل و چالش ها، توانمندی بالاتری از خود نشان داده و بدین طریق از بروز مشکلات هیجانی و رفتاری در آنان پیشگیری شود.
مدل یابی معادلات ساختاری رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۲۶۲-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: طرحواره های هیجانی و هیجان های تحصیلی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان هستند. این عوامل با تنظیم هیجان ها و رفتارهای مرتبط با یادگیری، نقش اساسی در پیشرفت تحصیلی ایفا می کنند. درک بهتر روابط میان این متغیرها و بررسی نقش میانجی هیجان های تحصیلی می تواند بینشی عمیق تر برای ارتقای کیفیت یادگیری و دستیابی به موفقیت تحصیلی فراهم کند. هدف: این پژوهش با هدف مدل یابی رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 بود؛ که بر اساس قاعده سرانگشتی در مدل معادلات ساختاری 690 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس طرحواره های هیجانی (لیهی، ۲۰۰۲)، مقیاس هیجانات تحصیلی (پکران و همکاران، ۲۰۰۲) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (مظاهری و صادقی، 1394) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آماره های توصیفی و استنباطی مدل یابی معادلات ساختاری با نرم فزارهای SPSS25 و AMOS24 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد مدل رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی با نقش میانجی هیجان های تحصیلی در دختران دوره متوسطه دوم متوسطه ماز برازش قابل قبولی برخوردار است (001/0 >p). به طوری که بین طرحواره های هیجانی با هیجان های تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد (001/0> p)، همچنین بین هیجان های تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد (001/0 >p) و هیجان های تحصیلی در رابطه طرحواره های هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی نقش میانجی دارد (001/0>p). نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش، طرحواره های هیجانی مثبت و هیجان های تحصیلی سازگارانه مستقیماً باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان می شوند. پیشنهاد می شود آموزش مهارت های هیجانی به ویژه در قالب برنامه های روان شناختی، برای ارتقای خودکارآمدی تحصیلی در مدارس اجرا شود.
مقایسه تأثیر نوروفیدبک و درمان شناختی-رفتاری بر افزایش تمرکز و توجه در کودکان با اختلال کم توجهی/فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۲۳۹-۲۲۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال کم توجهی/فزون کنشی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در کودکان است که می تواند تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی آن ها داشته باشد. بسیاری از تحقیقات به بررسی اثربخشی نوروفیدبک یا درمان شناختی-رفتاری به صورت جداگانه پرداخته اند و مقایسه ای مستقیم بین این دو روش انجام نشده است. بنابراین، نیاز به انجام مطالعاتی وجود دارد که به طور همزمان اثرات این دو روش را بر روی توجه و تمرکز کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/بیش فعالی مقایسه کنند. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی نورفیدبک و درمان شناختی- رفتاری بر افزایش توجه و تمرکز در کودکان دارای اختلال کم توجهی/فزون کنشی بود. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی، و از لحاظ روش شناسی نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان 7 تا 11 ساله دارای اختلال کم توجهی/ فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلوع، جوانه امید و طنین زندگی در شهرستان گچساران در سال 1403 بودند. شیوه نمونه گیری در این پژوهش به روش نمونه گیری تصادفی ساده بود که با استفاده از روش تصادفی ساده 40 کودک پس از تشخیص اختلال انتخاب و وارد پژوهش شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه توجه و تمرکز (استروپ،1935) و آزمون کانرز معلمان (بروک و کلینتون،2007) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-26 بهره برداری شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اختلاف میانگین درمان های نوروفیدبک و درمان شناختی رفتاری در متغیر توجه و تمرکز در سطح معناداری قرار دارند به این صورت که درمان نوروفیدبک نسبت به درمان شناختی رفتاری تأثیر بیشتری بر توجه و تمرکز داشته است (001/0). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان های نوروفیدبک و درمان شناختی- رفتاری بر بهبود توجه و تمرکز کودکان دارای اختلال کم توجهی/ فزون کنشی تأثیر معناداری داشته است که می تواند مورد توجه مراکز آموزش و پرورش، مربیان، معلمان و والدین این کودکان قرار گیرد. با توجه به تأثیر مثبت هر دو روش، می توان برنامه های درمانی ترکیبی طراحی کرد که از مزایای نوروفیدبک و درمان شناختی-رفتاری بهره برداری کند.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی_ رفتاری بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خیانت زناشویی به آسیب های متعددی در افراد منجر و موجب کاهش انعطاف پذیری کنشی و افزایش پریشانی روانشناختی می شود؛ لذا مداخلات درمانی جهت افزایش انعطاف پذیری کنشی و کاهش پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر باید مورد توجه قرار بگیرد. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی_ رفتاری بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان 20 تا 40 ساله آسیب دیده از خیانت همسر بود. روش: این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی است. تعداد 45 زن آسیب دیده از خیانت همسر در 4 ماهه اول سال 1402 مراجعه کننده به مراکز مشاوره نیروی انتظامی با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در سه گروه 15 نفره درمان هیجان مدار، شناختی- رفتاری و گروه کنترل، پرسشنامه های انعطاف پذیری کنشی کانور و دیویدسون (2003) و پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2003) را پیش، پس از مداخله و پس از 2 ماه پیگیری تکمیل نمودند. داده ها با تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و با نرم افزار spss22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی_ رفتاری و هیجان مدار در ارتقاء انعطاف پذیری کنشی و کاهش پریشانی روانشناختی اثربخش بودند (01/0 > P). در پریشانی روانشناختی درمان شناختی- رفتاری اثربخشی بیشتری داشت (05/0 > P)، اما در انعطاف پذیری کنشی بین دو مداخله درمانی تفاوت وجود نداشت (05/0 < P). نتیجه گیری: نتایج به دست آمده حاکی از اثربخشی درمان شناختی_ رفتاری و هیجان مدار بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر بود. همچنین درمان شناختی- رفتاری نسبت به درمان هیجان مدار، اثربخشی بیشتری در کاهش پریشانی روانشناختی داشت.
اثربخشی آموزش مهارت والدگری مبتنی بر رویکرد آدلر- درایکورس بر جو خانواده و رابطه والد- فرزندی والدین دارای فرزند مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از مهم ترین نوع اختلالات اضطرابی، اختلال اضطرابی-اجتماعی است. ویژگی اصلی اضطراب اجتماعی ترس شدید از موقعیت هایی است که در آن ها فرد در جمع دیگران قرار می گیرد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت والدگری مبتنی بر رویکرد آدلر- درایکورس بر جو خانواده و رابطه والد- فرزندی والدین دارای فرزند مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی است. روش: طرح پژوهش پارادایم کمی با روش نیمه آزمایشی بوده و روش تحقیق آن از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه آزمایش و گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه والدین دانش آموزان مدارس ابتدایی در سال تحصیلی 1399- 1400 (2020 -2021) در استان حلبچه ی کردستان عراق و حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری بود که 15 نفر در گروه آزمایشی و 15 نفر نیز در گروه کنترل و با روش نمونه گیری هدفمند جایگذاری شدند. در این پژوهش از پرسشنامه های جو خانواده درگاه فرد (1373)، روابط والدین- فرزندی فاین، مورلند و شوبل (1983) و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس (1997) جهت اندازه گیری و غربالگری استفاده شد. شرکت کنندگان در گروه آزمایش 10 جلسه آموزشی را به صورت گروهی دریافت کردند. در توصیف داده ها، شاخص های آمار (میانگین و انحراف استاندارد) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری و در بخش استنباطی برای تحلیل ارتباط بین متغیرها از روش (تحلیل واریانس با اندازه مکرر) استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که در گروه آزمایش، میانگین نمرات پیش آزمون جو خانواده (006/0>p) و روابط والد-فرزندی (001/0>p) با میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار دارد. نتیجه گیری: این نوع از آموزش ها می توانند نحوه تلقی نسبت به والدگری و نوع نگرش و دید آن ها را به ماهیت و اساس ارتباطات والد- کودک را با حقیقت و واقعیت زندگی منطبق نماید. نتایج بیانگر اثربخشی آموزش های متمرکز بر مهارت والدگری آدلر –درایکورس در بهبود جو خانواده و روابط والد-فرزندی کودکان با اختلال اضطراب اجتماعی است.
مطالعه جامعه شناختی جایگاه زنان در توسعه یافتگی اجتماعی روستا شهرها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۶
۲۷۴-۲۲۵
مقدمه: توسعه یک جامعه متکی به قدرت و مشارکت اعضای آن است و با توسعه بخش های مختلف آن تعریف می شود. در بخش های روستایی- شهری و حاشیه ای که در درون خود اقشار و گروه های مختلف با وضعیت و جایگاه متفاوت جای دارند، بدیهی است برای رسیدن به پیشرفت های معتبر اجتماعی زنان باید فرصتهایی را در اختیار داشته باشند که فراتر از نقش های سنتی رفته و به اعمال نفوذ در تصمیم گیری های مهم در جوامع بپردازند. لذا هدف از این مطالعه بررسی جامعه شناختی جایگاه زنان در توسعه اجتماعی روستا شهرها بوده است . روش: روش پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون و تحلیل محتوای کیفی بوده و جهت گردآوری اطلاعات از تکنیک مصاحبه فردی و جمعی استفاده شده است. در این راستا با 32 نفر از زنان به روش انتخاب نمونه هدفمند مصاحبه صورت گرفته است. هم چنین جهت تکمیل و مقایسه نتایج مصاحبه های فردی با سه گروه از زنان نیز مصاحبه های جمعی در قالب گروه های 16، 8 و 5 نفره انجام گرفته است؛ گروههای 16 و 8 نفره گروه های مجزا از افرادی بودند که با آنها مصاحبه فردی صورت گرفته است، گروه 5 نفره گروهی بودند که علاوه بر مصاحبه فردی بنا به اقتضای موقعیت با آنها مصاحبه جمعی نیز انجام شد. یافته: یافته های به دست آمده با استفاده از نرم افزار مکس کیودا نشان می دهد: مهمترین اولویت ها در مضامین اصلی مصاحبه ها در ارتباط با فرایند توسعه اجتماعی به ترتیب عاملیت، نهادهای اجتماعی/محدودیت های فرهنگی و زنان سرپرست خانوار و امنیت بوده اند. همچنین در مضامین فرعی در ارتباط با مشکلات ناشی از سنت برای زنان سرپرست خانوار، نقش تعیین کنندگی سنت و مذهب، ترجیح فرزند پسر، وضعیت ازدواج، وضعیت طلاق قرار داشته است. با توجه به روند کلی توسعه در ایران می توان مشارکت کمتر زنان در توسعه اجتماعی را چه در سطح کلان و چه در سطح خرد نتیجه سنتهای اجتماعی دانست که هنوز نقش چشم گیری در کشور ما دارند. عدم آموزش و مهارتهای لازم موجب می شود تا زنان از دسترسی به فرصتهای برابر محروم شده و در این راستا فرایندهای اجتماعی شدن و یا به عبارتی جامعه پذیری جنسیتی نیز به این امر کمک کرده و منجر به انزوا و گوشه نشینی بیشتر زنان می شود. بحث: با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی منطقه سیاست گذاری و برنامه ریزی در حوزه های اجتماعی نیازمند ظرافتهای فرهنگی و شناخت کامل از وضعیت اجتماعی افراد است. در فرایندهای جامعه پذیری و تعریف نقشهای اجتماعی برای زنان چه در سطح کلان و چه در سطح خرد باید تغییراتی اساسی ایجاد شود.
Moral Development and Wisdom: The Mediating Role of Moral Intelligence and Emotional Intelligence(مقاله علمی وزارت علوم)
Introduction: The present study was conducted with the aim of determining the relationship between moral development and wisdom through the mediation of moral intelligence and emotional intelligence. Material and Methods: The research method was descriptive and correlational. The statistical population included students of the University of Jyväskylä in the year 2024. A sample of 120 students was selected using a multi-stage cluster random method. The measurement tools included Webster's Self-Esteem Questionnaire (2007), Schering's Emotional Intelligence (1999), Lennick and Keel's Moral Intelligence (2005), and Graham's Moral Foundations (2007). The structural equation modeling method and Amos23 and SPSS22 software were used to analyze the data. Results: The results showed that the conceptual model of the study had an appropriate fit. Examining the coefficients of the effects of the research variables on each other, it seemed that moral development had a direct standardized effect coefficient of 0.53 on intelligence. Also, the standardized effect coefficients of moral development on moral intelligence were 0.51, moral development on emotional intelligence were 0.11, moral intelligence on intelligence were 0.32, and emotional intelligence on intelligence were 0.21. Conclusion: Based on the findings of this study, attention to effective moral variables and appropriate moral education on the one hand, and the promotion of emotional intelligence and attention to social and individual well-being resulting from the proper functioning of this intelligence in individuals on the other hand, are essential for the development of various areas of human wisdom.
National Media Strategies for Audience Persuasion in Crises: COVID-19 Pandemic(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
INTRODUCTION: Since systemic limitations such as managerial weaknesses, lack of specialized skills, flawed policymaking, and inefficient structures have created serious challenges in the persuasion process. This study aims to design a strategic model for audience persuasion by the national media during the COVID-19 pandemic crisis. METHODS: This research uses the grounded theory approach as a qualitative method. Data were collected through open-ended interviews and purposeful sampling of 20 experts and specialists related to the subject. The final model includes 264 codes, 85 concepts, and 78 categories. Data collection and analysis continued until theoretical saturation was achieved. FINDINGS: According to the findings, factors such as flawed policymaking, ineffective interaction between the media and other sectors, lack of efficient managerial structures, and unhealthy competition were among the key barriers to audience persuasion during the COVID-19 pandemic. The final strategic model identifies capacities and suggests solutions to improve the audience persuasion process. CONCLUSION: The results showed that fundamental reforms in structures, strengthening persuasive expertise, clarifying policies, improving interactions, and increasing public trust are necessary for the national media to play a more effective role in future crises. Therefore, paying attention to the values of the audience and utilizing cultural capacities can turn the national media into a powerful tool for crisis management.
تأثیرات فضاهای بسته و نیمه باز انتقالی خانه های مسکونی بر آسایش حرارتی انسان در اقلیم گرم وخشک ایران (کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
57 - 70
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در مناطق گرم وخشک مانند کرمان، طراحی معماری بومی با بهره گیری از استراتژی های غیرفعال اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا می تواند شرایط حرارتی مطلوب و آسایش بلندمدت ساکنان را در مقابل نوسانات دمایی فزاینده تضمین کند. ازاین رو، بررسی تأثیر فضاهای داخلی و نیمه باز در ساختمان های بومی کرمان از منظر محیط حرارتی و رفتارهای سازگاری حرارتی، اهمیت بالایی دارد. هدف پژوهش: تعیین و بررسی تأثیر جامع فضاهای داخلی و نیمه باز ساختمان های بومی کرمان بر محیط حرارتی، رفتارهای سازگاری حرارتی و پاسخ های حرارتی ساکنان در اقلیم گرم وخشک. روش پژوهش: در این تحقیق، با استفاده از روش های آماری پیشرفته، داده های یک مطالعه میدانی یک ساله جمع آوری و تحلیل شد. ارزیابی های انجام شده شامل اندازه گیری های محیطی در فضاهای داخلی و نیمه باز به همراه تعیین شاخص های آسایش حرارتی بر مبنای استانداردهای موجود است. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان می دهد، محیط های حرارتی فضاهای داخلی و نیمه باز به طور معناداری متفاوت هستند و در زمان های مختلف روز، شرایط متفاوتی از آسایش حرارتی را ارائه می کنند. همچنین، رفتارهای سازگاری حرارتی ساکنان به پیکربندی فضایی ساختمان ها وابسته است. ازجمله یافته های قابل توجه، اختلاف در شاخص های دمای خنثی، دمای قابل قبول (۸۰ درصد) و دمای ترجیحی است که به ترتیب در فصول انتقالی و تابستان به اندازه های 1/1 و 9/0 درجه سانتی گراد (دمای خنثی)، 2/2 و 7/2 درجه سانتی گراد (دمای قابل قبول) و 6/1 درجه سانتی گراد (دمای ترجیحی) مشاهده شده است. یافته ها تأیید می کنند، تنوع محیط های حرارتی موجود در ساختمان های بومی کرمان به طور معناداری بر رفتارهای سازگاری حرارتی و سطح آسایش ساکنان تأثیرگذار است. طراحی هوشمند فضاهای داخلی و نیمه باز با ایجاد شرایط حرارتی متفاوت، موجب تحریک سازگاری حرارتی و بهبود آسایش ساکنان می شود که این امر نقش حیاتی معماری بومی در سازگاری با اقلیم گرم وخشک را برجسته می سازد.
تحلیل چند بُعدی تأثیر ابعاد زیباشناختی و پایداری محیطی در طراحی نمای مراکز تجاری بر ادراک و ترجیحات کاربران (مورد پژوهی: کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۱۴۴
33 - 48
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تاکنون، بسیاری از پژوهش های مرتبط با نمای مراکز تجاری یا بر ابعاد زیبایی شناختی تمرکز داشته یا معیارهای عملکردی (به ویژه پایداری محیطی) را مدنظر قرار داده اند. ازاین رو، خلأ پژوهشی در ایران پیرامون رویکردی ترکیبی احساس می شد که همزمان جنبه های فنی (نظیر ضریب انتقال حرارت، پوشش سبز، کنترل تابش) و بُعد ادراکی-فرهنگی (ازجمله انتظارات کاربران شهری و سازگاری با هویت محلی) را تحلیل کند.هدف پژوهش: این پژوهش با هدف پرکردن این شکاف، می کوشد تا با رویکردی کمّی-کیفی، چگونگی تأثیر عوامل بصری و محیطی طراحی نمای ساختمان های تجاری بر ترجیحات و ادراکات مخاطبان در کلان شهر تهران را بررسی کند.روش پژوهش: در گام نخست، با شبیه سازی انرژی و تحلیل داده های کالبدی (شاخص های حرارتی و نور روز)، توان عملکردی چهار نمونه مرکز تجاری ارزیابی شد. سپس، از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و پرسشنامه، رویکرد کیفی درک و ترجیحات کاربران در ابعاد زیبایی شناختی و فرهنگی جمع آوری شد.نتیجه گیری: نتایج نشان داد نماهایی که ضمن کاهش مصرف انرژی، دارای جلوه های بصری و نشانه های فرهنگی آشکار هستند، در شکل گیری حس مثبت و تمایل کاربران به استفاده از آن فضا موفق تر عمل می کنند. این مطالعه، برخلاف اغلب پژوهش های پیشین که صرفاً بر یکی از ابعاد (زیبایی شناختی یا عملکردی) تأکید داشتند، الگوی تلفیقی کمّی-کیفی ارائه و شکل گیری پیوند میان عوامل محیطی و دریافت های روانی کاربران را به صورت نظام مند نشان می دهد. می توان از این چارچوب در راستای طراحی نماهایی بهره برد که همزمان، منافع زیست محیطی و رضایت ادراکی جامعه هدف را تأمین می کنند.