۱.
توانایی سازمان های دولتی برای هماهنگی و اجرای خدمات عمومی یا همان ظرفیت خط مشی از چنان اهمیتی برخوردار می باشد که شاخصی برای سرمایه دار بودن کشورهاست. محقق در راستای شناسایی شاخص های تاثیرگذار در ظرفیت خط مشی گذاری آموزش های مهارتی کشور از حیث عملکرد و اهمیت آن ها نسبت به تدوین مدل ارتقای ظرفیت خط مشی گذاری آموزش های مهارتی کشور با استفاده از پارادایم تحقیق عملگرا، رویکرد آمیخته، استراتژی نظریه داده بنیاد و معادلات ساختاری اقدام نمود. حجم نمونه کیفی 15 نفر خبره به صورت غیر تصادفی هدفمند و مصاحبه ها نیمه ساختار یافته بودند.تحلیل داده های کیفی با نرم افزار MaxQda2020 و فرایند کدگذاری صورت پذیرفت. در بخش کمی حجم نمونه 214 نفر با استفاده از نرم افزار G Power3.1 تعیین گردیده و داده های حاصله از پرسشنامه های تکمیل شده با استفاده از نرم افزارهای SPSS 26 و PLS 3 مورد تحلیل واقع گردید.نتایج آزمون های آماری نشان دادند که ظرفیتهای مدیریتی، انتخاب معتبر، زیرساختهای خطمشیگذاری، قابلیتهای خطمشیگذاری، اجرای خطمشی و تجزیه و تحلیل و تدوین خطمشی در حدی پایینتر از نقطه مطلوب قرار دارند. مدل تایید شده در تحلیل IPMA توسط نرم افزار PLS 3 نشان داد که دو شاخص تلاش برای افزایش مخاطب و اتخاذ تدابیر اعتماد دهنده با مقادیر ضریب اهمیت به ترتیب 0.0290 و 0.0268 و ضرایب عملکرد 60.714 و 61.878 از اهمیت بیشتری برخوردارند ولی کارکرد پایین تری نشان داده اند، لذا توجه و سرمایهگذاری بر روی آنها توسط سیاستگذاران آموزش های فنی و حرفه ای توصیه می شود.
۲.
یافتهها نشان داد که در مدل علل عدم گرایش دانش آموزان و خانواده ها به ادامه تحصیل در شاخه های فنی و حرفه ای و کاردانش و ارایه راهکارهای مناسب، عوامل علی شامل(هشت دسته عوامل فردی دانش آموزان ، موانع انگیزشی دانش آموزان ، عوامل خانوادگی، نگرش دانش آموزان و خانواده ها ، عوامل آموزشی ، عوامل زیرساختی ، سیاستگذاری و عوامل مدیریتی)، عوامل مداخله گر شامل(سه مقوله فن آوری، کسب و کار و ویژگی های دانش آموزان )، عوامل زمینه ای شامل(چهار دسته تنوع الگوه های تصمیم گیری ، پیچیدگی بازار کار و صنعت، ریسک و عدم اطمینان ادراک شده و فضای رقابتی )، راهبردها شامل(پنج مقوله راهبردهای رهبری حمایتی، استراتژی محوری، الگوسازی نظام تخصیص، توانمندسازی کارآفرینانه و مدیریت نگهداشت منابع انسانی در مدارس فنی و حرفه ای و کاردانش راهبردهای نهادینهسازی سیستم مدیریت توانمندی های کارآفرینانه دانش آموختگان، طراحی فرایند مدیریت استعداد کارآفرینانه چندگانه و الگو سازی نظام تخصیص منابع) و پیامدها شامل( چهار دسته پاسخ گویی، اشتغال پایدار، اعتبارسازی( برند سازی) مدارس فنی و حرفه ای و کاردانش تقویت سیستم مدیریت ارتباط با دانش آموزان و خانواده ) که بار عاملی همه آن ها معنادار بود.
۳.
بررسی میزان اثر بخشی آموزش های فنی و حرفه ای از جمله مسائلی است که همواره ذهن بسیاری از محققین و اندیشمندان بخش آموزش و اشتغال را به خود معطوف نموده اند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف شناخت اثربخشی آموزش ها فنی و حرفه ای بر وضعیت اشتغال مقرری بگیران بیمه بیکاری انجام شد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه روش انجام کار از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه مقرری بگیران بیمه بیکاری شهر تهران به تعداد 221300 بودند که حجم نمونه براساس فرمول کوکران370 نفر محاسبه و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای این اطلاعات جمع آوری شد. یافته های آمار توصیفی نشان داد که علیرغم توسعه کمی و کیفی آموزش های فنی و حرفه ای و با وجود برخی موفقیت های حاصل شده در جهت بهبود اینگونه آموزش ها برای مقرری بگیران بیمه بیکاری ، با این حال تنها تعداد معدودی از آموزش دیدگان توانسته اند که جذب بازار کار شده و درصد قابل توجهی از اینگونه افراد علیرغم شرکت در دوره های آموزشی برگزار شده ، قادر به جذب در بازار کار نشده اند . همچنین نتایج رگرسیون بدست آمده نشان داد که قریب 30 درصد از آموزش های فنی و حرفه ای منجر به اشتغال زایی مقرری بگیران بیمه بیکاری شده است که ضریب پایینی را نشان می دهد و این امر لزوم تجدید و بازنگری دردوره های آموزشی فوق الذکر را ضروری می نماید.
۴.
در دنیای پویا و رقابتی صنعت خودروسازی، توسعه مهارتهای کارکنان به منظور ارتقاء نوآوری سازمانی، به یکی از اولویتهای اصلی تبدیل شده است. این مقاله با هدف بررسی پیشایندها، پیشرانها، موانع، راهبردها، و پیامدهای مرتبط با مهارتآموزی در صنعت خودروسازی، به ویژه در شرکت سایپا، انجام شده است. تحقیق حاضر از نوع کیفی و اکتشافی است و برای گردآوری دادهها از مصاحبههای نیمهساختار یافته استفاده شده است. جهت اطمینان از روایی پژوهش، محقق از روشهای بررسی توسط اعضا، مثلثسازی منابع دادهها و بازبینی توسط همکاران بهره برده است. همچنین برای محاسبه پایایی مصاحبهها، از روشهای بازآزمون و توافق درونموضوعی استفاده شد. مشارکتکنندگان در این تحقیق شامل خبرگانی بودند که در زمینه مهارتآموزی و خودروسازی صاحب نظر بودند و تعداد آنها بر اساس حد اشباع نظری، که در مصاحبه چهاردهم حاصل شد، مشخص گردید. تحلیل دادههای کیفی با استفاده از روش تحلیل محتوا و در سه مرحله کدگذاری انجام شد. یافتههای این تحقیق نشاندهنده اهمیت فرهنگ سازمانی، رهبری مؤثر، و سرمایهگذاری در منابع و زیرساختها به عنوان پیشایندهای کلیدی در توسعه نوآوری هستند. پیشرانهای اصلی شامل پیشرفتهای فناوری، فشار رقابتی جهانی، و نیاز به کاهش هزینهها میباشند. همچنین، موانع قابل توجهی همچون محدودیتهای مالی و مقاومت در برابر تغییر شناسایی شد. راهبردهای پیشنهادی ارائه شد.
۵.
از مهمترین نشانههای موفقیت هر مؤسسه آموزشی از جمله مؤسسات آموزش مهارتی، موفقیت در جلب متقاضیان بیشتر برای دریافت خدمات آموزشی است که لازمه آن بازاریابی آموزشی سنجیده است. اطلاعرسانی درست و بهموقع از اقدامات اصلی برای تبدیل نیاز ادراک یا احساسشده افراد به نیاز بیانشده و در نتیجه شرکت آنها در دورههای آموزش مهارتی است. از آنجا که بنابر اصول بازاریابی، روشهای اطلاعرسانی باید متناسب با مخاطب هدف، انتخاب و استفاده شوند، مقاله حاضر که برمبنای طرحی پژوهشی با روش آمیخته و با موضوع «شناسایی و تعیین اولویت نیازهای آموزش فنیوحرفهای کارجویان و شاغلین در سواحل مکران» نگاشته شده است، بهدنبال ارزیابی نقش و قابلیت شیوههای اطلاعرسانی در برگزاری دورههای آموزش مهارتی در پهنه ساحلی مکران است. برای دستیابی به هدف مذکور این مقاله براساس بخش کمی طرح پژوهشی پیشگفته بهدنبال پاسخ این سؤال اصلی است: کدام روشهای اطلاعرسانی بیشترین نقش و قابلیت را در اطلاعرسانی دورههای آموزش مهارتی در پهنه ساحلی مکران دارند؟ نتایج پژوهش که براساس نظر خبرگان، شاغلین و کارجویان جامعه نمونهای از پهنه مذکور حاصل شده است، نشان میدهد مؤثرترین و مطلوبترین روشهای اطلاعرسانی دورههای آموزش مهارتی در پهنه ساحلی مکران، بهترتیب، استفاده از رسانههای مجازی، روش دهانبهدهان و سپس استفاده از رسانههای عمومی است. در میان رسانههای مجازی «استفاده از شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای خارجی»، در میان روشهای دهانبهدهان، «اطلاعرسانی در مدارس و دانشگاهها» و در میان رسانههای عمومی نیز «نصب آگهیهای کاغذی، بنر و تابلو» دارای قابلیت بیشتری دانسته شده است.
۶.
هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل تجربیات معلمان فنی و حرفهای در استفاده از هوش مصنوعی برای بهبود مهارتهای آموزشی آنها است. این مطالعه کیفی از روش پدیدارشناسی بهره برده است تا به تحلیل عمیق تجربیات و درک معانی پنهان در پس این تجربیات بپردازد. مشارکتکنندگان شامل 15 معلم فنی و حرفهای از هنرستانهای سراسر کشور بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. معیارهای انتخاب شامل سابقه تدریس، تجربه در استفاده از فناوریهای نوین به خصوص هوش مصنوعی و تمایل به مشارکت در پژوهش بود. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری و با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبهها تجزیه و تحلیل شدند. مراحل تحلیل شامل آشنایی با دادهها، کدگذاری اولیه، ایجاد و بازبینی مضامین، و تهیه گزارش بود. یافتههای اصلی به چهار تم کلیدی تقسیم شدند: ارتباطات و حمایت از دانشآموزان، ارتقاء مهارتهای اجتماعی، تأثیر فناوری بر کیفیت تدریس، و مدیریت کلاس و بهینهسازی فرآیند آموزشی. نتایج نشان داد که هوش مصنوعی به معلمان کمک میکند تا تعاملات خود را با دانشآموزان، اولیا و همکاران بهبود بخشند و ابزارهای هوش مصنوعی به اشتراکگذاری ایدهها و تجربیات با دیگر معلمان کمک کرده و شبکههای حرفهای را تقویت مینمایند. برای اطمینان از اعتبار دادهها، از تکنیکهای سهسویهسازی و بررسی همکاران استفاده شد. تمامی ملاحظات اخلاقی در این پژوهش رعایت شده و اطلاعات شخصی مشارکتکنندگان محرمانه باقی ماند. این پژوهش با فراهم کردن دیدگاهی جامع از تجربیات معلمان در استفاده از هوش مصنوعی، راهکارهایی برای بهبود کیفیت آموزش فنی و حرفهای ارائه میدهد.
۷.
هدف کلی تحقیق، تعیین میزان اثربخشی هوش هیجانی در شکلگیری هویت حرفهای مربیان آموزش فنی و حرفهای استان خراسان جنوبی میباشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی است. جامعه آماری شامل 94 مربی بخش دولتی و 188 مربی آموزشگاه آزاد که در مجموع 282 نفرمیباشد. با توجه به فرمول کوکران 162 نفر به صورت تصادفی مورد سنجش قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود که روایی محتوا (توسط صاحب نظران) و روایی سازه مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن نیز توسط ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هوش هیجانی و هویت حرفهای سنجیده شد. دادهها با استفاده از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار اسمارت پیالاس مورد آزمون و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد هوش هیجانی و مؤلفههای آن در شکلگیری هویت حرفهای مربیان آموزش فنی و حرفهای استان خراسان جنوبی، اثر مثبت معناداری دارد.
۸.
در محیط رقابتی و پیچیده امروز، ساخت و حفظ برند قدرتمند کارآفرینانه جهت رشد و دوام کسبوکار اهمیت شایانی دارد و برندسازی نقشی تعیین کننده در افزایش اثربخشی بنگاه و توانمندسازی در برقراری ارتباط بین محیط داخلی و بیرونی دارد. از طرفی روابط متقابل میان کسبوکارها و جامعه بیش از هر زمان دیگری آشکار شده و بکارگیری مسئولیت اجتماعی سازمانی برای بقا و بهره روی شرکتها امری ضروری تلقی میشود. این تحقیق با هدف بهرهگیری از آموزش مهارتهای نوین در برندسازی کارآفرینانه و مسئولیت اجتماعی بوده است.این تحقیق با روش مطالعه موردی انجام شد . نتایج بیانگر یک مدل فرایندی جهت بهرهگیری از آموزش مهارتهای نوین در برندسازی کارآفرینانه و مسئولیت اجتماعی است که شامل سه مرحله است. اولین مرحله مهارت هایی است که در دستیابی به مزیت اولیه رقابتی و تکاپوی ایجاد تمایز برای بنگاه در تلاش برای رهایی از رقابت قیمتی و دستیابی به مزیتی متمایزتر است. مرحله دوم مهارتهایی است که به شناسایی فرصت برندسازی و طراحی شعار برند و مراورده و مخابره آن به مشتریان و جامعه و حرکت در جهت عمل به وعده برند کمک می کند. نهایتا مرحله سوم، مهارت هایی است که ارتباط مستقیمی با مسئولیت اجتماعی دارد و در عمل به وعده برندتاثیر دارد و طی آن شرکت علی رغم مشکلات و موانعی که ایجاد میشود به وعده خود در جهت مسئولیت اجتماعی عمل میکند و سطح فعالیتهای بازاریابی خود را برای مخابره پیام برند افزایش میدهد.
۹.
داده ها بستری مناسب برای تصمیم گیری مبتنی بر حقایق را ایجاد می کنند. بدون شک لازمه ی ایجاد و توسعه ی کارآفرینی دانش بنیان مبتنی بر دریافت و گردآوری داده های موثق و به هنگام می باشد. این پژوهش با هدف ایجاد اکوسیستم حکومتی داده باز با تأکید بر توسعه کارآفرینی دانش بنیان مبتنی بر رسالت سازمان فنی و حرفهای کشور بر آن است تا بینشی جهت توسعه ی اکوسیستم حکومتی داده باز جهت ترسیم چشم انداز کارآفرینی دانش بنیان در سازمان فنی و حرفه ای کشور ایجاد نماید. روش تحقیق در این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از منظر گردآوری اطلاعات ،کیفی از نوع «تحلیل محتوا» است. روش گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته است.مصاحبه با مشارکت کنندگان تا رسیدن به نقطه اشباع نظری ادامه یافته است که این مهم با انجام 18 مصاحبه حاصل گردید. مشارکت کنندگان با روش گلوله برفی و هدفمند انتخاب شده اند. تجزیه و تحلیل داده ها به واسطه سه مرحله کد گذاری با نرم افزار MAXQDA2020 بوده است. بر اساس نتایج تحقیق عوامل موثر در سطح سازمانی مشتمل بر «تحقیق و توسعه،ارزیابی و تحلیل،کاهش بروکراسی،خلاقیت و نوآوری،فناوری ،مدیریت و مدیریت دانش» مشخص شد و پیامد ها نیز مشتمل بر«عملکرد نوآورانه پویا،ارتقا کیفیت تصمیم گیری،ارتقاء کیفیت و کمیت استاندارد های شایستگی،افزایش مشارکت و همکاری،تسهیل فرایندهای آموزشی و تسهیل در توسعه مهارت» مشخص و پیشنهادات کاربردی ارائه گردید .