ارمینیه به عنوان یکی از مهم ترین بخش های منطقه قفقاز به علت قرار داشتن بر سر راه جاده ابریشم و مرزهای جهان اسلام با دارالکفر، همواره نقش بارزی در تاریخ تحولات این منطقه ایفاء نموده است. با وجود این که ضعف ناشی از نبود مدارک و اسناد آماری در تاریخ نگاری اسلامی همواره یکی از موانع عمده برای تشریح جغرافیای اقتصادی ارمنستان و دیگر مناطق مختلف تحت سیطره جهان اسلام بوده است؛ اما اشارات اجمالی و گاه ناچیز جغرافی دانان و سفرنامه نویسان ایرانی و مسلمان نیز نتوانسته این ضعف موجود را مرتفع نماید. این پژوهش درصدد است تا با رویکردی توصیفی و تحلیلی که اساس آن بررسی آثار جغرافی نویسان و مورخان ایرانی و عرب قرون اولیه هجری است، ضمن بررسی جغرافیای اقتصادی این منطقه، به شناسایی و تبیین عوامل اثرگذار بر این قضیه بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که با وجود تهاجم پیاپی اقوام بیگانه به سرزمین ارمینیه و تأثیرات مخرّب آن در اقتصاد این منطقه؛ اما برخی ویژگی های اقلیمی و طبیعی مساعد هم چون وجود دشت های وسیع و حاصل خیز، ناهمواری های بسیار مرتفع و غنی از معادن، دریاچه ها و رودهای گوناگون سبب شده است تا زمینه های لازم جهت تولید انواع صنایع دستی، محصولات کشاورزی و باغی، پرورش کرم ابریشم، پرورش دام و حیوانات بارکش قوی و زیستِ برخی گونه های نادر ماهیان آبزی و صدور آنها به دیگر مناطق جهان اسلام و شکوفایی اقتصادی و توسعه بازرگانی و تجاری ارمینیه گردد.
خاستگاه نقشبندیه، ماوراءالنهر و خراسان بود و از این مراکز به سایر مناطق، از جمله کردستان نفوذ پیدا کرد؛ که این مهم در کردستان توسط مولانا خالد شهرزوری بود. چرایی و چگونگی نفوذ شیوخ اورامان بین مردم و نقش آنها در تحولات سیاسی قرن بیستم مسئلة محوری این پژوهش می باشد. مشایخ و بزرگان طریقت ها در کردستان به ویژه نقشبندیه، به واسطة حمایت و پشتیبانی مردم از آنها و همچنین با حذف حکومت های محلی، در راستای افزایش نفوذ و اعتبار سیاسی و اجتماعی در عرصه های گوناگون بودند. نفوذ سیاسی شیوخ اورامان در دوران قاجار و به خصوص در زمان مشروطه و پس از آن افزایش یافت. با وقوع جنگ جهانی اول فرمان جهاد در مقابل روس و انگلیس صادر کردند و با جذب مریدان و پیروان بیشتر آنان را به جنگ تشویق نمودند. به طور کلی فعالیت سیاسی طریقت نقشبندیه به خصوص شیوخ اورامان در دورة قاجاریه به بالاترین سطح خود رسیده بود.
رویدادهای مربوط به جنگ جهانی اول در ایران و نتایج اجتماعی و سیاسی آن همواره مورد توجه هنرمندان ایرانی معاصر بوده است که در این میان سینمای داستانی ایران تنها چند دهه است که ساخت فیلم های تاریخی با موضوع ایران در جنگ جهانی اول را تجربه می کند. این تحقیق می کوشد نخست با تحلیل رابطه سینما و تاریخ از منظر رابرت ای رُوزِنستون، ویژگی های پژوهشی این نوع آثار سینمایی و چگونگی دست یابی به نوعی تحلیل تاریخی به کمک سینما را تشریح کند. سپس به بررسی محتوایی فیلم های تاریخی ایرانی مربوط به جنگ جهانی اول پرداخته و ویژگی های مفهومی آن ها را بررسی کند. این پژوهش نشان می دهد که موضوع ایران در جنگ جهانی اول در سینمای قبل از انقلاب موضوعی فراموش شده بود که پس از انقلاب اسلامی به ابزار بیانی مهم برای تبیین مقاومت تاریخی و بیگانه ستیزی ایرانی تبدیل می شود. این نوع رویکرد به دلایل ایدئولوژیک با تاکید بر برخی از موضوعات پس از سه دهه از ظهور سینمای تاریخی و آسیب شناسی آن، به طرح موضوعات جدیدی در این نوع از فیلم های تاریخی می پردازد.