هدف اصلی این نوشته پی بردن به نقش و جایگاه کلیسای ارتدوکس در نظام سیاسی روسیه از سال 1917 تا 2010 م است. از همین رو، یک پرسش مطرح شد که چه رابطه ای میان کلیسای ارتدوکس و نظام سیاسی روسیه در این دوره وجود داشته است؟ و برای پاسخ به این پرسش هم یک فرضیه ی اصلی مطرح گردید: همکاری دولت با کلیسا همواره محدود بوده است و بر مبنای عدم دخالت در کار یکدیگر استوار است. افزون بر این، کلیسا نقش مهمّی در حفظ و دفاع از هویّت ملّی، گسترش زبان و فرهنگ ملّی داشته است. هویّت بخشی برای روسیه یکی از کارکردهای کلیسا به شمار می رود. به عبارت دیگر، می توان گفت که هویّت روسیه با مسیحیّت ارتدوکس پیوند خورده است. برای بررسی فرضیه ی مورد نظر، از وضع قانون جدید «آزادی عقیده و عمل» در روسیه و رابطه ی دین و سیاست و رویکرد آن در غرب بهره گرفته شده است.
در هندوستان اولین حکمرانی که شعار اتحاد بین مسلمانان را سر داد، تیپو سلطان بود. او در دوران حکومت 16 سالهاش منشأ تحولات و اصلاحات فراوان بود و مقاومت او در مقابل استعمار مثال زدنی است
تصرف مصر در سال 1798 م/ 1177 هـ به دست نیروهای فرانسوی و تهدید شدن متصرفات بریتانیا در شرق، به ویژه هندوستان، از سوی فرانسویان، باعث آغاز دوره ای از رقابت بین این دو قدرت اروپایی در شمال آفریقا، اقیانوس هند، خلیج فارس و از جمله، در عمان شد. عمان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در اقیانوس هند و دهانه خلیج فارس، از سویی با شرق آفریقا و جزیره موریس (ایل دوفرانس)، پایگاه فرانسویان در اقیانوس هند، ارتباط داشت و از سوی دیگر، روابط تجاری با غرب هندوستان و مناطق تحت کنترل داشت . همین موقعیت استراتژیک باعث شد تا حکومت انگلیسی هند از یک سو و حاکم فرانسوی جزیره ایل دوفرانس از سوی دیگر، تلاش کنند تا با بهره وری از شرایط منطقه و ایجاد و گسترش روابط با سلاطین عمان، از نفوذ رقیب در منطقه جلوگیری کنند. از سال 1810 م/ 1189 هـ به بعد، با افول تهدیدات فرانسه و تصرف مستعمرات این کشور در اقیانوس هند و شرق آفریقا، عمان از دایره رقابت های فرانسه و بریتانیا خارج شد. در این نوشتار، چگونگی شکل گیری، توسعه و سرانجام این رقابت در منطقه، که انعکاس بخشی از رویارویی های بریتانیا و فرانسه در اروپا بود، مورد بررسی قرار گرفته است.
در این گزارش از خوراک و پوشاک مردم در سرزمینی سخن می رود که خاورانش به مرزهای چین و باخترانش به کومش(قومس)و مازندران ایران، شمالش به روسیّه و جنوبش به هند و مکران و سیستان پیوند خورده است و در ابعاد زمانیو مکانی دور و درازی که به آن پرداخته شده، به خاوران ایران یا خراسان بزرگ، خوارزم و ماوراءالنهر اطلاق می گردیده، و گاه در این گذرگاه تاریخی، زندگی بخشی از سرزمینهای همسایگان را نیز دربرمی گرفته است و به هر روی، این همه سرزمینهای فراخ را که در عرف جغرافیایی سیاسی امروزه آن را آسیای مرکزی می نامند، خراسان بزرگ، بخشهای گسترده ای ازافغانستان، و جمهوریهای نو استقلال یافته ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان در این مرزبندیها جا گرفته است.