از زمانیکه قبایل صحراگرد «بونهچی» در قرن اول میلادی از شمال وارد باکتریا شده و با تار و مار کردن یونانیها این سرزمین را به تصرف خود درآوردند تا امروز که نام این کشور خوانده میشود، بیش از 10 سلسله و حکومت برآن فرمانروایی کردهاند، اما تنها در عمر دو سلسله این کشور شاهد شکوفایی فرهنگ، هنر و ادب بود و بقیه ایام، جنگ بخش اجتنابناپذیر زندگی مردمی شد که در این سرزمین زندگی میکردند.
این مقاله به بررسی تطبیقی آرای سید جمال الدین اسد آبادی و حسن حنفی دربارهٔ غرب با رویکرد نظری-معرفتی می پردازد. اسدآبادی بانی جریان نو اندیشی دینی است، جریانی که در نیمهٔ نخست قرن بیستم بهوجودآورندهٔ جریان دیگری به نام نومعتزلیان شد که امین خولی بانی آن بود و حسن حنفی نیز در حال حاضر یکی از برجسته ترین افراد نو معتزلی است. از روند تحقیق این نتیجه ها به دست آمد که سید جمال الدین از یک سو موافق استفادهٔ مسلمانان از علوم و فنون غربی بوده و در این زمینه به صورت کلی و بدون نگاه انتقادی سخن گفته است و از سوی دیگر، مخالف مکتب های ناسیونالیسم، سوسیالیسم و سکولاریسم بوده اما دموکراسی را استثنا کرده است. حنفی نگاهی مثبت به مکتب های غربی دارد و تنها مخالف سکولاریسم است و ضمن آنکه موافق استفاده از علوم و فنون غربی است، خواستار نقد تمام وجوه تمدن و میراث غربی در کنار تمدن و میراث اسلامی است.
فاطمیان پس از تسلط بر مصر (358 ق)، با وجود اتخاذ سیاست تسامح مذهبی، درصدد گسترش عقاید اسماعیلی در این سرزمین برآمدند. پژوهش حاضر، بر آن است تا با تبیین سیاست های مذهبی فاطمیان در دورهی اقتدار سیاسی (358- 427 ق)، کوشش های خلفای فاطمی را در جهت ترویج و فراگیر کردن مذهب اسماعیلی در مصر، مورد بررسی تحلیلی قرار دهد. در این دوره، به رغم کوشش هایی که برای فراگیری عقاید اسماعیلی در میان مردم مصر صورت گرفت، سیاست تسامح مذهبی فاطمیان در برابر ادیان و مذاهب دیگر، موجب بی نتیجه ماندن این کوشش ها شد.
جهاد از فرایض مهمّ دینی مسلمانان است. تأکید قرآن و روایات دینی بر امر جهاد، سبب گردید در مطالعات فقهی و اسلامی بخش مهمّی به موضوع جهاد، ابعاد و اشکال آن، و وظایف مسلمانان به هنگام جهاد، اختصاص یابد و این موضوع در ادوار مختلف تاریخ اسلام مورد توجّه مسلمانان واقع شود. در سده های متأخّر نیز جهاد همچنان از موضوع های مهمّ سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی بود و به ویژه در طیّ سده ی نوزدهم میلادی که سرزمین های اسلامی مورد هجوم غربی ها قرار گرفت، جهاد علیه کفّار مصادیق متعدّدی پیدا کرد.
منطقه ی ماوراءالنّهر هم بخشی از سرزمین های اسلامی بود که درآن زمان به صورت گسترده با یورش روس ها مواجه گردید. اهالی مسلمان این منطقه تلاش کردند با اتّکا به وجوب شرعی جهاد دفاعی، راه مهاجمان را سدّ نمایند. نوشتار حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی، روند حمله های روس ها به منطقه ی ماوراءالنّهر و مدافعه های جهادی پردامنه، پراکنده و توأم با فراز و فرود مردمان مسلمان آن منطقه را بررسی می کند و نشان می دهد، به رغم همه ی کوشش های به عمل آمده، روس ها بر منطقه ی مورد بحث مستولی شدند و مسلمانان شکست خوردند و به دلایل متعددی، از جمله نبودن رهبری واحد، عدم وحدت سیاسی در منطقه و پراکندگی وتنوع قومیّتی، اقدامات جهادی آنان به ثمر ننشست.