بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا با توطئه های مختلف تلاش کرد ایران را منزوی سازد. اعمال تحریم ها از سوی غرب، گرچه موجب بروز مشکلاتی برای ایران شد؛ اما آثار مثبت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی را نیز برای ایران به همراه داشت. با وجود این آمریکا برای پوشاندن تناقض بین قول و عمل و تحت تأثیر لابی یهودیان، از سیاست اعمال تحریم علیه ایران همچنان استفاده می کند.
این پژوهش بر آن است تا با پاسخ به این پرسش که چه عواملی باعث شد آمریکا نتواند از تحریم علیه ایران به نتایج دلخواه خود برسد؟ این فرضیه را به آزمون گذارد که رهبری عالمانه حضرت امام و همراهی مردم تا حدود زیادی آثار تحریم را کمرنگ و بعضاً خنثی نمود.
بررسی مزیتهای نسبی اقتصادی، مبنایی اصولی برای تعیین چگونگی حضور کارآمد در بازارهای جهانی و راهنمای دولت ها برای تخصیص منابع در داخل کشوراست. همچنین، شناخت این مزیتها، گامی است در راه تدوین یک راهبرد توسعه صادرات و انتقال به مرحله رشد سریع اقتصادی کشور...
قدرت یکی از مفاهیم اساسی در حوزه سیاست بین الملل است. تصمیم گیرندگان و سیاستمداران در این حوزه به دنبال توانایی تحصیل هدف های سیاست خارجی خود هستند؛ در واقع این همان مفهوم قدرت در سیاست بین الملل است. کسب و تولید قدرت در دنیای جدید در مقایسه با دوران قبل از الگوهای متفاوتی پیروی می کند، و با تحولاتی که بعد از جنگ جهانی دوم به ویژه دهه هفتاد به بعد در ساحت اندیشه و عمل به وجود آمد به نوعی، متغیرهای جدید را جهت تولید، اعمال قدرت و کسب نفوذ وارد حوزه سیاست بین الملل نموده، و این عرصه را به شدت تحت تأثیر عوامل فرهنگی و هویتی قرار داد. از این رو، کسب وجهه و اعتبار بین المللی و نفوذ در افکار عمومی و به عبارتی، دسترسی به قدرت نرم، از جمله اهداف مهم و در عین حال، تصریح نشده دیپلماسی کشورها در حوزه سیاست بین الملل است؛ دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از مکانیسم های به کارگیری قدرت نرم در این زمینه نقش زیادی دارد. در این مقاله با بیان تحول مفهوم قدرت، تعریف قدرت نرم و مؤلفه های مؤثر آن بر سیاست بین الملل، به این پرسش که در بین مؤلفه های تأثیرگذار قدرت نرم بر سیاست بین الملل، چه عواملی مؤثرتر هستند، پرداخته ایم. با استفاده از روش «توصیفی تحلیلی» دیپلماسی فرهنگی و رسانه را به عنوان مهم ترین عوامل تأثیرگذار قدرت نرم در سیاست بین الملل می دانیم.
این مقاله کوششی است برای تبیین برخی از جنبه های تعاملات تمدنی شامل ایده گفت و گوی تمدن ها از منظر دیدگاههای جنسیت، به ویژه دیدگاه ژولیا کریستوا، فمینیست بلغاری الاصل فرانسوی.پرسش های بنیادینی که مقاله حاضر در صدد پاسخ دادن به آنهاست، عبارتند از: چنانچه به تعبیر کریستوا سامان نمادین جوامع مدرن را از یکسو و آنارشی نشانه ـ ای سایر جوامع را از سوی دیگر در نظر بگیریم، آیا امکان برقراری یک گفت و گوی تفاهم آمیز میان آنها وجود دارد یا خیر؟ آیا این گفت و گو صرفا نوعی گفت و گوی جدلی خواهد بود که به تعبیر لیوتار در «چنبر تعارض ها» و منازعات قدرت خواهد افتاد؟ نهایتاً آنکه تحت کدام شرایط، امکان چنین گفت و گوی تفاهم آمیزی وجود خواهد داشت؛ گفت و گویی که در آن تحول و تقلیل یک فرهنگ به دیگری (در اینجا تقلیل امر نشانه ای به امر نمادین) صورت نگیرد؟
عدالت؛ یک واژگان، یک مفهوم و یک پدیده است. پدیده، مفهوم و واژگان عدالت، بسان سیاست، بسیار سهل و در عین حال بسیار سخت می باشد. عدالت سیاسی؛ عدالت در سیاست و سیاست عادلانه است. عدالت سیاسی، عدالت در سیاست و سیاست عادلانه، تعادل میان یا میانه توسعه اقتصادی و تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی است. عدالت به این معنا، عدالت متعالی است. عدالت متعالی، در قبال و در مقابل عدالت نامتعالی و متعارف یا عدالت طبیعی و نیز عدالت تک ساحتی و فرای آن قرار دارد. عدالت متعارف، طبیعی و تک ساحتی مادی است. عدالت مادی صرف در حقیقت عدالت نیست. بلکه عدالت ظاهری و بخشی یا جزیی بوده و نارسا یا نارسایی در عدالت می باشد. حتی شبه عدالت بوده و در یک نگاه ضد عدالت است. یعنی بی عدالتی یا ظلم و ستم می باشد.