فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۹۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه نگرش دانش آموزان عادی دبیرستانی ایرانی و آمریکایی نسبت به امکان دوستی آنها با دانش آموزانی با ناتوانی شدید وچگونگی تسهیل چنین دوستی هایی بوده است .به همین منظور نتایج حاصل از پژوهشهای هندریکسون‘شکوهی یکتا‘نیتاپسکی‘وگیبل(1996)وکاووسی(1377)مورد مقایسه قرار گرفت .بدین ترتیب‘از داده های مربوط به 289 دانش آموز ایرانی و 656 نفر دانش آموز آمریکایی استفاده شد.آزمودنی ها با دامنه سنی19-13 سال شامل هر دو گروه دختر و پسر بودند. ((پرسشنامه ادراک دوستی دانش آموزان))(SFPS) روی هر دوگروه از دانش آموزان اجرا شد.نتایج به دست آمده از مقایسه داده های دو گروه نشان میدهد علاوه بر نقاط مشترک‘دربسیاری از موارد بین نگرش دانش آموزان ایرانی و آمریکایی تفاوت وجود دارد.از جمله این که هر دو گروه آزمودنی ها دوستی با دانش آموزانی با ناتوانی شدید را ممکن دانسته و حاضرند در جهت ایجاد چنین دوستی هایی تلاش کنند.در ایجاد و تسهیل این گونه دوستیها‘دانش آموزان آمریکایی بر نقش بزرگسالان ‘ودانش آموزان ایرانی‘به ویژه بر نقش متخصصان‘تأکید داشته اند. در ضمن در پایان مقاله دلایل احتمالی یافته های به دست آمده مورد بحث و بررسی قرار گرفته و کاربردهای عملی وپیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده ارایه شده است.
حلقه تفاهم یا زنگ دایره، نوآوری دیگری در آموزش و پرورش
منبع:
پیوند ۱۳۸۲ شماره ۲۸۴
حوزههای تخصصی:
رفتارهای نامطلوب دانش آموزان و شیوه های مدیریت آنها (15): کودک آزار رسان
حوزههای تخصصی:
تاکتیک های حل تعارض در زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نظریه ی تعارض یکی از پرکاربردترین دیدگاه ها در حوزه ی اختلافات زناشویی است که به نحو گسترده ای برای بررسی روش های کنار آمدن افراد با تعارض های موجود در روابط، مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی تفاوت زنان متقاضی طلاق و زنان عادی در تاکتیک های حل تعارض بوده است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه پس رویدادی 60 نفر از زنانی که طی شش ماهه نخست سال 1391 به دادگاه خانواده شماره 2 (ونک) مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 60 نفر از زنان عادی مورد مقایسه قرار گرفتند. پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و مقیاس تاکتیک های حل تعارض برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. برای مقایسه تفاوت های دو گروه از روش تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت دو گروه متقاضی طلاق و گروه عادی در تاکتیک های حل تعارض به جز در زیرمقیاس حمله جسمانی از فرم پرخاشگر و قربانی به لحاظ آماری معنی دار است بدین گونه که گروه متقاضی طلاق در زیرمقیاس حمله جسمانی از فرم پرخاشگر و زیرمقیاس خشونت روانی از هر دو فرم پرخاشگر و قربانی نمرات بالاتری به دست آوردند. در مقیاس مذاکره (فرم پرخاشگر و قربانی) گروه عادی نمرات بالاتری به دست آوردند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه حاضر زوجین موفق از تاکتیک های مسالمت آمیز در حل تعارضات خویش استفاده می کنند، در حالی که زوجین ناموفق با اتخاذ تاکتیک های خشن و خشونت روان شناختی و جسمانی سعی در فرونشانی تعارضات پیش آمده دارند. یافته های مطالعه حاضر اهمیت تاکتیک های حل تعارض در حوزه تعارضات زناشویی برجسته ساخته و توجه متخصصین و سیاست گزاران را به ابداع رویکردهای مداخلاتی برای بهبود این توانایی در جلوگیری از طلاق جلب می کنند.
پیش بینی تعارض های زناشویی زوجین بر پایه رفتارهای واپایی و تفسیر دشواری ها
حوزههای تخصصی:
رضایت زناشویی زوجین که متأثر از شناخت است در سلامت روانی- اجتماعی آن ها نقش مهمی دارد. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعارض های زناشویی زن و مرد بر پایه رفتارهای واپایی (مهارگری) و تفسیر دشواری ها به انجام رسید. پژوهش توصیفی و روش آن همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متأهل رودهن در سال 1394 بود. از این جامعه آماری 342 دانشجوی متأهل (220 زن، 122 مرد) با روش تصادفی چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه تعارض های زناشویی ثنایی ذاکر و براتی (1387)، مقیاس رفتارهای واپایی زن و شوهر گراهام– کوان و آرچر (2005) و مقیاس تفسیر دشواری ها هترینگتون، کوکس و کوکس (1998) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها آزمون رگرسیون چندمتغیره سلسله مراتبی به کار گرفته شد. یافته ها نشان داد هر دو بعد مشکلات میان فردی (05/0 p<،083/0=β) و مشکلات درون فردی (05/0 p<،081/0=β) تعارض های زناشویی را پیش بینی می کنند. همچنین از میان ابعاد رفتارهای واپایی، ضریب رگرسیون مربوط به بعد مهار اقتصادی (01/0 p<،301/0=β)، مهار با ترساندن (01/0 p<،227/0=β) و مهار با منزوی کردن (01/0 p<،289/0=β) پیش بین تعارض های زناشویی بودند. ضریب رگرسیون سایر مؤلفه های واپایی (مهار هیجانی و مهار تهدیدآمیز) معنی دار نبود. با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می گردد در راستای بهبود روابط زناشویی و محکم تر شدن بنیان خانواده توجه به نقش آموزش مهارت های شناختی و رفتاری زوجین بیشتر شود.
تأثیر آموزش مبتنی بر مدل قصد رفتاری بر نگرش مادران نسبت به سوء رفتار با کودک در مراجعین به خانه های بهداشت شهرستان فلاورجان استان اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقایسه دیدگاه گیری عاطفی و میزان همدلی در دانش آموزان زورگو و قربانی زورگویی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارتباط به پیگیری اطلاعات اجتماعی، زبانی و بدنی و در عین حال مدیریت جریان این اطلاعات بین شرکای محاوره ای نیاز دارد. ارتباط موفق، مستلزم آن است که شرکای محاوره ای نسبت به حالت های ذهنی یکدیگر مطلع و آگاه باشند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، مقایسه دیدگاه گیری عاطفی و میزان همدلی در کودکان زورگو و قربانی زورگویی است.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پس رویدادی و جامعه آماری آن شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 92-1391 بودند. برای نمونه گیری، بصورت تصادفی چندمرحله ای، 192 دانش آموز زورگو و دانش آموز قربانی زورگویی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه محقق ساخته دیدگاه گیری عاطفی (1384) و پرسشنامه همدلی برایانت (1982) بود.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در متغیرهای پژوهش وجود دارد (001/0P<). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس یک متغیره نشان داد که تفاوت گروه ها در متغیر همدلی معنادار نیست (05/0P>)، اما این تفاوت در متغیر دیدگاه گیری معنادار است. بدین معنا که گروه بندی در متغیر دیدگاه گیری 8 درصد واریانس را تبیین می کند (05/0P<).
نتیجه گیری: دیدگاه گیری عاطفی و همدلی به عنوان دو مؤلفه مؤثر در شناخت اجتماعی و موفقیت در روابط با همگنان، باید در قالب مهارت های ابتدایی و اساسی در آموزش رسمی و مهارت های فرزندپروری قرار بگیرد تا از مشکلات بین فردی در نتیجه ضعف در مهارت های همدلی و دیدگاه گیری جلوگیری نمود.
مقایسه سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و مقایسه آن با افراد سالم بود. بدین منظور 144 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس و پس از اعمال ملاک های ورود در این پژوهش شرکت کردند. نیمی از شرکت کنندگان را نمونه بالینی (افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری) به همراه مادرانشان و نیم دیگر را افراد سالم به همراه مادرانشان تشکیل دادند. این پژوهش توصیفی و از نوع علی – مقایسه ای بود. از مقیاس غربالگری وسواس مادزلی، پرسشنامه سلامت عمومی، مقیاس کمال گرایی هیل و مقیاس پیوند والدینی به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی و همبستگی استفاده شد. نتایج نشان داد کمال گرایی مثبت مادران افراد سالم بیش تر از مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری است و کمال گرایی منفی مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بیش تر از مادران افراد سالم است. هم چنین در زیرمقیاس حمایت افراطی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی – اجباری و افراد سالم تفاوت معناداری دیده شد؛ بدین معنی که ادراک حمایت افراطی مادر در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری بیش تر از افراد سالم است، ولیکن در زیرمقیاس های حمایت متعارف، مراقبت بی تفاوت و مراقبت متعارف از پرسشنامه پیوند والدینی در دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد. بر طبق نتایج توجه به ویژگی های مادران مانند سطوح کمال گرایی و تأثیر آن بر آینده روانی فرزندان با اهمیت به نظر می رسد. بنابراین، توصیه می شود به منظور ارتقاء سلامت روان افراد جامعه، والدین و کارشناسان حوزه سلامت روان توجه لازم را به سطوح کمال گرایی مادران و تأثیر آن بر فرزندانشان مبذول دارند.
تأثیر سبک های دلبستگی، انطباق پذیری و پیوستگی در خانواده بر میزان تاب آوری و رابطه آن با احساس غم غربت در میان دانشجویان مقیم خوابگاه دانشگاه الزهرا(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سبک های دلبستگی و انطباق پذیری و پیوستگی در خانواده بر میزان تاب آوری و رابطه آن با احساس غم غربت در میان دانشجویان سال اول مقیم خوابگاه دانشگاه الزهرا(س) در سال تحصیلی 1392- 93 انجام شد. پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی و از نوع همبستگی چند متغیره بود. جامعه آماری این پژوهش با استفاده از فرمول کرجسی و مورگان(1972)، از میان دانشجویان مقطع کارشناسی ورودی 92 مستقر در خوابگاه های دانشگاه الزهراء(س)، نمونه ای به تعداد 121نفر بودند. ابزارهای به کارگرفته شده شامل پرسشنامه تاب آوری کانرو دیویدسون، مقیاس انطباق پذیری و پیوستگی خانواده (FACE-3)،پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (RAAS)و پرسشنامه احساس غم غربت (HQ) بود. به منظور بررسی فرضیه ها، از همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره از نوع گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین تاب آوری و سبک دلبستگی اجتنابی رابطه معناداری وجود دارد و می توان تاب آوری دانشجویان را با توجه به سبک دلبستگی اجتنابی آن ها پیش بینی کرد، انطباق پذیری و پیوستگی در خانواده، در تاب آوری دانشجویان مؤثر نیست، بین تاب آوری و احساس غم غربت دانشجویان رابطه معنادار وجود دارد.
درک دختران نوجوان و والدینشان از نقش خانواده در شکل گیری رفتار فعالیت بدنی در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده تأثیر بسزایی بر رفتارهای مرتبط با فعالیت بدنی در کودکان و نوجوان دارد، گرچه نحوة این تأثیر هنوز مشخص نیست. پژوهش حاضر بهمنظور شناسایی نقش خانواده در شکلگیری رفتار فعالیت بدنی در دختران نوجوان طراحی شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و به شیوة تحلیل محتوا انجام گرفته است. بهمنظور جمعآوری دادهها مشارکتکنندگان این پژوهش (شامل 16 دختر نوجوان، 2 پدر و 7 مادر) مورد مصاحبة عمیق نیمهساختاری قرار گرفتند. کلیة مصاحبهها ضبط و سپس خط به خط دستنویس شد و در نهایت از طریق تحلیل محتوای کیفی تجزیه و تحلیل شد. طی تجزیه و تحلیل این پژوهش، مضامینی با عنوان شروعکننده (استعدادیابی، ایجاد علاقه)، تقویتکننده (فراهم کردن، همراهی، تشویق) و نگهدارنده (تلاش بهمنظور رفع موانع، تلاش برای کسب رضایت عضو مخالف در خانواده) بهعنوان نقش خانواده در شکلگیری رفتار فعالیت بدنی در دختران نوجوان بهدست آمد. این پژوهش درک بهتری از نحوة تأثیر خانواده بر شکلگیری رفتار فعالیت بدنی دختران نوجوانان فراهم کرد. شناسایی نقش خانواده در این زمینه میتواند به طراحی مداخلات مؤثرتر مبتنیبر خانواده به کارکنان بهداشتی و مربیان تربیت بدنی کمک کند، ضمن اینکه به این وسیله حوزههای مورد نیاز برای تحقیق بیشتر آشکار میشود.
کمال زدگی در خانواده کودکان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده، آموزشگاه ماندگارترین یادگیری هاست، چراکه همیشه یادگیری ضمنی و مشاهده ای بیشترین پایداری را دارد. از طرفی، کودکان تیزهوش موضوع مطالعات بسیاری قرار گرفته اند. این مقاله مروری است بر پژوهش های انجام شده در زمینه پدیده کمال زدگی در خانواده کودکان تیزهوش. یکی از ویژگی های شخصیتی دانش آموزان تیزهوش، کمال گرایی است که در صورت انحراف تبدیل به کمال زدگی می شود. شواهد پژوهشی مؤید آن است که والدین و معلمان از کودکانی که به وسیله متخصصان سنجش، تیزهوش معرفی می شوند انتظار دارند که در همه زمینه ها عالی عمل کنند. چنین انتظاراتی از تیزهوشان آن ها را مستعد کمال زدگی می کند که خود این ویژگی باعث ایجاد آسیب های روان شناختی جبران ناپذیری در آن ها می شود. بر اساس یافته های پژوهشی این طور به نظر می رسد که انتظارات بالای خانواده از فرزند تیزهوش منجر به استقرار کمال زدگی و به تبع آن عدم موفقیت کودک تیزهوش می شود. نکاتی جهت آموزش نحوه برخورد صحیح خانواده ها با کودکان تیزهوش در متن مقاله مطرح شده است.
تاثیر آموزش شیوه های مقابله شناختی رفتاری و تنظیم هیجان بر کاهش ناامیدی، شادکامی و عزت نفس کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش شیوه های مقابله شناختی رفتاری و تنظیم هیجان برکاهش ناامیدی و بهبود شادکامی و عزت نفس کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست بود. روش این پژوهش، شبه آزمایشی با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست شهر اردبیل در سال 1392 تشکیل دادند (83N=). از این جامعه تعداد 45 نفر به روش نمونه-گیری تصادفی ساده انتخاب و بعد از انجام مصاحبه بالینی در سه گروه 15 نفری آموزش مهارتهای مقابله ای شناختی رفتاری، آموزش تنظیم هیجان و گواه به تصادف جایگزین شدند. هر سه گروه در مراحل پیش و پس آزمون به پرسش نامه های ناامیدی، شادکامی و عزت نفس پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات سه گروه آموزش مهارتهای مقابله ای شناختی رفتاری، تنظیم هیجان و گروه گواه در ناامیدی، شادکامی و عزت نفس وجود دارد. نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد که در شادکامی و ناامیدی هر دو شیوه ی آموزش مهارتهای مقابله شناختی رفتاری و تنظیم هیجان به یک اندازه اثربخش بودند ولی روش تنظیم هیجان بر عزت نفس اثربخش نبود. با توجه مشکلات کودکان بی سرپرست و بدسرپرست در اکتساب طبیعی مهارتهای رفتاری و هیجانی ضروری برای رشد، آموزش مهارتهای مقابله ای شناختی رفتاری و تنظیم هیجان در افزایش میزان شادکامی و کاهش ناامیدی این کودکان و نوجوانان می تواند سودمند باشد.
اثرات داشتن خواهر یا برادر با ناتوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پرورش یک کودک با ناتوانی در خانواده نه تنها والدین، بلکه سایر فرزندان خانواده را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. درواقع به دلیل این که رابطه خواهران و برادران نسبت به روابط دیگر پایدارتر و طولانی تر است؛ قوت و رشد این رابطه می تواند رشد، رفتار، شخصیت، نگرش و هویت یابی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. این گروه از خواهران و برادران ازیک طرف به دلیل مشکلاتی مانند احساس های متضاد، متعارض، حقارت، ظلم و تبعیض که والدین به دلیل داشتن فرزند دارای ناتوانی با آن مواجه اند، تحت فشار هستند و از طرف دیگر، ناتوانی خواهر یا برادر با ناتوانی، بر رابطه خواهر و برادران تاثیر گذاشته و آن ها را در مخاطره اختلال های گوناگون قرار می دهد.
نتیجه گیری: در این مقاله نخست در مورد رابطه خواهران و برادران به ویژه زمانی که یک کودک با ناتوانی در خانواده وجود دارد، بحث، سپس اثرات مثبت و منفی داشتن خواهر یا برادر با ناتوانی ارایه شده است، سرانجام اثرات داشتن خواهر یا برادر با ناتوانی بر اساس جنسیت بیان و در پایان نتیجه گیری شده است.
مدیریت و روابط انسانی در مدرسه
منبع:
پیوند ۱۳۶۵ شماره ۷۹
حوزههای تخصصی: