از آنجایی که رضایت شغلی به عنوان یکی از عوامل اساسی در افزایش کارایی و ایجاد عوارض جسمی و روانی در حرفه معلمی عنوان شده است، هدف از پژوهش حاضر بررسی، وضعیت رضایت شغلی معلمین(ابتدایی، راهنمایی، متوسطه)می باشد. در راستای هدف پژوهش حاضر تعداد 397 نفر معلم(211زن و186مرد)، از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند و پرسشنامه های اطلاعات فردی و پرسشنامه رضایت شغلی بری فیلدورث در بین آن ها به اجرا درآمد. نتایج آزمون اف فیشر بیانگر این امر است که در پرسشنامه رضایت شغلی بری فیلدورث بین معلمین تنها از نظر سنوات خدمت و وضعیت اقتصادی تفاوت معنادار بود. ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد که رابطه بین رضایت شغلی با وضعیت اقتصادی (r:./11،p:0.03) و مدرک تحصیلی معلمان(r:./25،p:0.00) معنادار بوده و همچنین ضریب همبستگی وی کرامر رابطه رضایت شغلی با نوع استخدام(r:./10،p:0.03) و با مقطع تدریس (r:./10،p:0/04( را معنادار نشان داد.
مقاله حاضر خلاصه قسمتی از پژوهشی است که در مورد 425 دانش آموزبا استعداد وتیزهوش24 دبیرستان و هنرستان پسرانه و دخترانه شهر کرمان انجام شده است. برای انتخاب این دانش آموزان سه ملاک متفاوت در نظر گرفته شده:اول معرفی و تأیید دبیران مربوط‘دوم معدل کل دانش آموزان در سال تحصیلی قبل‘وسومین عامل بهره هوشی(بالاتر از120) هدف تحقیق بررسی عوامل مختلف اجتماعی مانند خانواده‘گروه همسالان ومدرسه و تأثیر این عوامل بر عملکرد وگرایشهای دانش آموزان مورد مطالعه است. نتایج تجربی حاصله با تئوریهای مربوط مورد تأیید واقع گردید. در مقاله حاضر‘نقش عوامل مدرسه ای بر اهداف و گرایشهای شغلی دانش آموزان مذکور بررسی شده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر روش های مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان انجام گردید. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و دارای طرح پیش، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه الزهرا در سال تحصیلی 95-94 بودند. به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم جامعه تعداد 361 نفر از دانشجویان پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی را تکمیل کردند. از بین آنها تعداد74 نفر نمره یک انحراف استاندارد پایین تر از میانگین کسب کردند. مرحله دوم 60 نفر از افرادی که داوطلب شرکت در مرحله دوم پژوهش بودند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش(هر کدام 15) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی در مورد سه گروه آزمایش انجام شد. در پایان چهار گروه دوباره با استفاده از پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی هیرشی (2014) سنجیده شدند. یافته ها: نتایج درون و بین آزمودنی حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و واریانس چندمتغیری نشان دادند که ارائه آموزش بر بهبود میانگین نمرات اشتیاق مسیرشغلی تاثیر داشته است(p < 0/001). نتایج آزمون تعقیبی بیان گر آن بود که نمره کل اشتیاق مسیرشغلی در مراحل پس آزمون و پیگیری در گروه کنترل به طور معناداری از سه گروه مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی کمتر بود(p < 0/001). نتیجه گیری: پژوهش حاضر بیانگر این است که آموزش مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر افزایش اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان دختر موثر است.
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش سرمایه روانشناختی بر سرمایه اجتماعی معلمان زن مدارس ابتدایی شهر بهبهان بود. نوع تحقیق با توجه روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این تحقیق معلمان زن مدارس ابتدایی شهر بهبهان (230= N) بود، از طریق نمونه گیری تصادفی 60 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد، و به صورت تصادفی به دو گروه 30 نفره تقسیم شدند و بر اساس قرعه یکی از گروهها، به عنوان گروه آزمایشی و گروه دیگر به عنوان گروه گواه انتخاب شد. پرسشنامه های سرمایه اجتماعی ابیلی برای هر دو گروه آزمایش و گروه کنترل در دو مرحله قبل از آموزش و پس از آموزش اجرا شد. گروه آزمایشی به مدت 11 جلسه 1 ساعتی تحت آموزش برنامه آموزشی سرمایه روانشناختی لوتانز قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از در بخش آمار توصیفی از دو شاخص آماری میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش سرمایه روانشناختی بر هر سه بعد (شناختی، رابطه ای و ساختاری) سرمایه اجتماعی معلمان زن مدارس ابتدایی شهر بهبهان اثربخش بوده است، لذا پیشنهاد می گردد مدیران آموزش و پرورش از طریق برگزاری کارگاههای آموزشی سرمایه روانشناختی، جو اعتماد و صمیمیت را در بین معلمان تقویت و توسعه دهند.