فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
نخستین مفسران مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام احسن از دیدگاه لایب نیتس و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
ماکس شلر، فیلسوف عشق
ادراک حسی در پدیدار شناسی مرلوپونتی
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی فیلسوف پدیدار شناس فرانسوی در خصوص ادراک حسی به نقادی آرای عقلی مذهبان و تجربی مذهبان می پردازد و با الهام از اندیشه اگزیستانس درهیدگر و پدیدارشناسی هوسرل با ردیگرادراک حسی را مورد تحقیق قرارمی دهد و این مقاله به طور اجمال به آن پرداخته است.
برهان مفهومی از دیدگاه آنسلم و محقق اصفهانی (کمپانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده
یکی از راههای اثبات وجود خدا، اثبات از طریق مفهوم است. در این روش، تنها از طریق یک مفهوم ذهنی مثل مفهوم واجبالوجود ، مفهوم کاملترین و مفهوم بزرگترین، وجود واجب تعالی در خارج اثبات میشود بدون این که به جهان خارج رجوع و از واقعیتهای عینی و موجودات طبیعت کمک گرفته شود. بر این اساس، برهان مفهومی یک برهان پیشینی و قبل از تجربه است. این برهان را در غرب اولین بار قدیس آنسلم (1033-1109) متکلم قرن 11 میلادی و اسقف کلیسای کانتربری مطرح کرد و از زمان کانت، «برهان وجودی» نامیده شد. بر این برهان، اشکالات متعددی وارد شده که مهم ترین آنها اشکال خلط بین حمل اولی و حمل شایع است که اندیشمندان اسلامی آن را مطرح کردهاند. در میان اندیشمندان اسلامی اولین بار فارابی این برهان را ارائه و سپس اندیشمندان دیگری آن را مطرح کردهاند که موجزترین و متقنترین بیان را مرحوم محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی مطرح کرده است. مقاله حاضر بر آن است که برهان ایشان را تبیین و با برهان آنسلم مقایسه کند و اشکالاتی را که بر برهان محقق اصفهانی وارد شده است، پاسخ دهد.
رابطه فهم با دیالکتیک، تاریخ و زبان در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گادامر فهم را اساسی¬ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی¬شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می¬دهد، اعلام می¬کند. او فهم را واقعه¬ای می¬داند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ می¬دهد. از نظر او فهم, واقعه¬ای دیالکتیکی، تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل، گفت¬وگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است. فهم با عواملی همچون سنت، افق، زبان، زمان، تاریخ، پیش¬داوری، دور هرمنوتیکی، کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین, تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند.
بررسی آثار اسکینر و کاوشی در نقد وی بر متدلوژی قرائت زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۴۲
حوزههای تخصصی:
بر پایه متدلوژی قرائت زمینهای، آرا و اندیشههای هر متفکری به منزله پاسخ به شرایط بیواسطه زمانه و محیط زندگی وی است بنابراین، نباید صرفا متون و آثار متفکران (اعم از گذشتگان و معاصران) را مطالعه نمود؛ بلکه ترجیحا و ضرورتا باید زمینه اجتماعی- تاریخی پدیدهها و اتفاقاتی را مطالعه کرد که آن متون در واکنش به آنها نگارش یافته و درصدد تبیین آنها برآمدهاند. فرض بنیادین این متدلوژی آن است که هرمتنی نه بهطور مجرد و غیرتاریخی، بلکه بر حسب زمینه اجتماعی -تاریخی خاصی شکل میگیرد و فهم هر متن مستلزم و منوط به فهم زمینه آن است. اسکینر ضمن موافقت با قسمت اول این فرض، قسمت دوم آن را نامناسب و ناکافی میداند و براین اساس، متدلوژی قرائت زمینهای را بهصورت یک متدلوژی ناکافی تلقی نموده و مورد نقد قرار میدهد.
از فرد مدرن تا شخص پست مدرن
حوزههای تخصصی:
دراین مقاله می کوشیم بعضی از خصوصیات انسان غربی را از نیمه دوم قرن بیستم به این سو بررسی کنیم و غربی را ازنیمه دوم قرن بیستم به این سو بررسی کنیمو نشان دهیم چگونه تصویر«فرد» و «فردگرایی»دراندیشه غربی متناسب با شرایط جدید اجتماعی واقتصادی دگرگونی های معناداری را شاهد بوده است که تعاریف قبلی از این مفاهیم را اگرنه نقض بلکه دستخوش جرح و تعدیل های عمیقی می کند.فردی که از این پس درگرداب مصرف می افتد مختصات «شخصی»را نشان می دهد که «التذاذ»را به «غایت»خود تبدیل می کند.بررسی پی آمدهای آن هدف این مقاله است.
جاودانگی نفس: تأملی در محاوره فایدون افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده
نوشتار حاضر شرحی مختصر بر محاورة زیبای افلاطون با عنوان فایدون است. مقدمة مقاله نشان میدهد که به اعتقاد افلاطون مرگاندیشی از دغدغههای اصلی فیلسوف است و افلاطون با تصویر سقراط به عنوان فیلسوفی که در دم مرگ شادابتر و شادمانتر از همیشه است، علت این شادابی و شادمانی را اعتقاد به حیات پس از مرگ میداند. حیاتی که برای نیکان به مراتب خوشایندتر از حیات دنیوی است. و بدین سان مسأله این است که آیا فیلسوفی چون سقراط فقط به یک خیال (یعنی خیال زندگی پس از مرگ) دل خوش داشته است یا نه حقیقتاً چنین حیاتی وجود دارد. اینجاست که مسأله جاودانگی نفس به طور جدی رخ مینماید. به علاوه دو تصور مختلف افلاطون از نفس به عنوان نفس بسیط و نفس سه جزئی مورد بحث قرار گرفته و ضمن یافتن توجیهی برای جمع میان این دو تصور نشان داده شده است که آنچه در فایدون موضوع بحث است، همان تصور نفس بسیط است.
در ادامه مقاله، براهین چهارگانه افلاطون بر اثبات جاودانگی نفس مورد بحث و بررسی انتقادی قرار گرفته و ضمن تفکیک مقدمات آن براهین، به قدر گنجایش فضای مقاله نشان داده شده است که چگونه مبانی آن براهین از دیگر اندیشههای افلاطون یا احیاناً از فیلسوفان سابق بر افلاطون اقتباس شدهاند. به علاوه دو نقدی را که خود افلاطون در مورد مسأله وجود نفس و جاودانگی آن ایراد کرده است، مطرح شده و پاسخهای افلاطون به این نقدها نیز بررسی شدهاند.