فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱٬۷۰۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
چکیده: یکی از مسائل مهم ادیان ابراهیمی مسئله ایمان است. پولس رسول و فخر رازی، دو متفکر در دو حوزه دینی مسیحیت و اسلام، در این باره به تفصیل سخن گفته اند. آن دو ایمان را اساس دین و اخلاق و عامل اصلی سعادت و نجات انسان می دانند. اصل لغوی ایمان در عبارات پولس اعتماد و در آثار فخر رازی اعتماد، تصدیق و امان است. پولس ایمان را به صورت اطمینان و یقین به اینکه آنچه امید داریم واقع خواهد شد، هرچند نادیدنی باشند، تعریف می کند. فخر رازی نیز ایمان را «تصدیق همه آنچه که به ضرورت می دانیم از دین حضرت محمد(ص) است همراه با اعتقاد» می داند. تاکید پولس بر اعتماد و تاکید رازی بر تصدیق است. هر دو معتقد به مومن بودن پیامبرانشان هستند، با این تفاوت که عیسی در نظر پولس مکاشفه خدا است. پولس اقرار زبانی را شرط کمال ایمان و رازی آن را شرط حصول ایمان می داند. فخر رازی به بررسی معانی ایمان خداوند نیز می پردازد. پولس به پیوند میان ایمان، اعتماد، امید و محبت نیز اشاره می کند. هر دو عمل نیک را نتیجه ایمان می دانند و بر عطایی بودن ایمان تاکید دارند.
طبقه بندی فضایل از نظر توماس آکویینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی فضایل کار دشواری است. با توجه به وجوه اشتراک و اختلافی که میان فضایل وجود دارد، فهرست های گوناگونی از آن ها بیان شده است. توماس آکویینی، متأله کلیسای کاتولیک، که درباره دینداری مسیحی دغدغه های عقلانی دارد، در کتاب جامع الاهیات (Summa Theologica) خود، مفصل ترین طبقه بندی از فضایل را به دست داده است. وی فضایل را با دو رویکرد فلسفی و الاهیاتی تقسیم بندی می کند. بحث فضایل فلسفی او مبتنی بر دیدگاه ارسطو و بحث فضایل دینی او مبتنی بر عهد جدید است. او در تقسیم بندی فلسفی، فضایل را به دو دسته فضایل عقلی و فضایل اخلاقی تقسیم می کند. او فضایل ناشی از طبیعت عقلانی انسان را فضایل عقلی و فضایل مربوط به طبیعت رفتاری انسان را فضایل اخلاقی می نامد. این تقسیم بندی را به مبنای تقسیم عقل به نظری یا عملی و نیز بر مبنای این که فضایل از سنخ انفعالات هستند یا از سنخ افعال، توسعه می دهد. اما در تقسیم بندی با رویکرد الاهیاتی، فضایل را به دو نوع فضایل الاهی و فضایل اساسی تقسیم می کند. فضایل الاهی (ایمان، امید و محبت)، آن دسته از فضایل موهوبی ای هستند که به رابطه انسان با خدا مربوط می شوند. فضایل اساسی (احتیاط، عدالت، میانه روی و شجاعت) از سنخ فضایل اکتسابی به شمار می روند. توماس مبنای تقسیم بندی و نیز زیرمجموعه های هر یک از این فضایل را به تفصیل بیان می کند که در این نوشتار بدان ها خواهیم پرداخت.
معناشناسی اوصاف الاهی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
بحث زبان دین یکی از مهم ترین و جذاب ترین مباحث فلسفه ی دین است. از آن جایی که این بحث به معناداری و معناشناسی اوصاف الاهی مربوط می شود، برای متدینان، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا معقول بودن گزاره های ناظر به خداوند، در گرو معناداری آن هاست. به طور کلی می توان گفت در این زمینه، با دو پرسش اساسی مواجهیم:
۱. آیا گزاره های ناظر به خداوند معنادارند یا نه؟
۲. در صورت معناداری گزاره های مذکور، درک معنای آن ها برای انسان ممکن است یا نه؟
در این مقاله آنچه بررسی کرده ایم، پاسخ قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون به سؤالات بالاست؛ زیرا گرچه آنان به دو فضای فکری و زمانی مختلف تعلق دارند، در باب معناشناسی، اوصاف کمالی مانند علم و قدرت و... و اوصاف فعلی نظیر درک کردن، ساختن و...، دیدگاه نزدیکی به یک دیگر دارند که از آن، می توان با عنوان رویکرد کارکردگروی یاد کرد.
بررسی دیدگاه ویلیام هاسکر دربارة «علم میانی» خداوند با تکیه بر آرای توماس فلینت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة علم میانی یکی از راه حل های جبرگرایی الهیاتی است. بر مبنای جبرگرایی الهیاتی، اگر علم خداوند به رویدادهای آینده، ازجمله افعال انسان، خطاناپذیر باشد، انسان کاری جز آن چه خداوند از پیش می داند نمی تواند بکند، از این رو، در افعال خود مجبور است. این نظریه با اعتقاد به این که خداوند به تمام شرطی های خلاف واقع که در مورد موجودات مختار صادق است، علم ِ پیشاارادی دارد، به حل معضل یادشده می پردازد. در این مقاله پس از توضیح این نظریه، به دیدگاه ویلیام هاسکر، فیلسوف دین آمریکایی، می پردازیم. هاسکر بر این باور است که اصولاً شرطی خلاف واقع اختیار، که بنیان نظریة علم میانی است وجود ندارد، پس نظریة علم میانی باطل است. در این مقاله، با تکیه بر آرای توماس فلینت، نشان می دهیم که برخی از مبانی هاسکر در نفی علم میانی خداوند نادرست، و از این رو، دیدگاه او مخدوش است
بررسی تغییر عقیده آنتونی فلو از منظر موافقان و مخالفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنتونی فلو، فیلسوف تحلیلی مشهور، پس از حدود 60 سال تلاش برای انکار خدا، اعلام کرد که با تکیه بر اسناد و شواهد علمی، وجود خدا را پذیرفته است. به گفته او، چرخش وی در جهت عمل به این اصل اساسی رخ داده است: «پیرو دلیل باش، هرکجا که تو را راهنمایی کرد».
فلو در دوره الحاد با تأکید بر مسائلی از قبیل شرور موجود در جهان و معناداری گزاره های دینی، عقیده خدا باوران را به چالش می کشد و بر اساس پیش فرض الحاد، مسئولیت ارائه دلیل را بر دوش آنها می گذارد. اما او نسبت به ملحدان نیز موضع مشابهی می گیرد و از این رو خود را نه خدا باور می داند و نه ملحد ایجابی؛ او موضع خویش را""الحاد سلبی "" می نامد. از همین رو می توان باور او را در دوره الحاد موقتی دانست؛ در نتیجه با آگاهی از اکتشافات جدید، به ویژه در حوزه ژنتیک، او براساس اصل دلیل خویش اعلام می کند که به خدا باور یافته است. اما مخالفان فلو بیشتر از روی تعصب می کوشند رویگردانی او را از الحاد، ناشی از کبر سن، ضعف حافظه و نقص دانش جلوه دهند. در این مقاله ضمن اشاره به تفکر اساسی فلو در دو دوره الحاد وخدا باوری، به نقد و بررسی آرای مخالفان می پردازیم و نشان می دهیم که چرخش فلو با اصول اساسی او در تعارض نبوده است.
خدا و مسأله شر(درد و رنج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل کلام و فلسفه دین، مسئله شر (درد و رنج) و ارتباط آن با خدا و صفات اوست. به این صورت که چرا از سویی، خداوند قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه علی الاطلاق است و از سوی دیگر، در جهان شر (درد و رنج ) وجود دارد. در این نوشته ، به یک رویکرد (پاسخ) مهم و مشهور، اما از دو نظرگاه طبیعی و وجودی (که از جانب فلاسفه و متکلمان مطرح شده) پرداخته شده است. طبیعی از این نظر که شرور لازمه خیرات هستند و بدون شر، خیر یا متحقق نمی شود یا در صورت تحقق درک شدنی نیست. برای پدیدآمدن خیر، شر ضرورت دارد. یعنی اهمیت شر به گونه ای است که اگر از بین رفت، خیر را هم با خودش می برد و از این نظر است که خدا خیر و شر را با هم آفریده است. و وجودی از این لحاظ که شرور و درد و رنج ها سبب می شوند که وقتی انسان به خودش مراجعه می کند، ببیند که خدا و موجود ماورایی وجود دارد که دست اندرکار جهان و غیر از ما انسان هاست و رابطه نزدیکی با ما دارد و ما نیز وابستگی شدیدی به او داریم. همچنین با تجربه درد و رنج ها می فهمیم که انسان های دیگر نیز درد و رنج را تحمل می کنند و سبب می شود با آنها اظهار همدردی کنیم.
وظیفه گرایی اخلاقی کانت در بوته نقد و بررسی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
یکی از مباحث مطرح در فلسفة اخلاق، معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی است. کانت، فیسلوف آلمانی، معتقد است تنها فعلی واجد ارزش اخلاقی است که مطابق با تکلیف باشد و فاعل هیچ گونه انگیزه دیگری غیر از عمل به وظیفه نداشته باشد. برای فهم اینکه چه عملی مطابق با وظیفه است، باید به امر مطلق مراجعه کرد. مراد از امر مطلق، که تمام وظایف اخلاقی ما را مشخص می کند، عبارت است از: بنابر آن قاعده ای عمل کنید که بتوانید همزمان اراده کنید که آن قاعده، قانونی جهان شمول گردد. وی امر مطلق را حکم بدیهی عقل عملی می داند. ازآنجاکه این امر مطلق است، احکام به دست آمده از آن نیز مطلق خواهد بود. این پژوهش، با رویکرد نظری و تحلیلی و با هدف معرفی و نقد مکتب اخلاقی کانت تدوین یافته است.
شمایل نگاری در الهیات ارتدوکس: نمادها و نشانه های آن در کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناقشات تمثال شکنی، در سده هشتم میلادی میان کلیسای کاتولیک رم و کلیسای قسطنطنیه، موجب ایجاد شکاف میان آنها شد. کلیسای ارتدوکس به صورت رسمی در قرن یازدهم میلادی، اعلام جدایی کرد که شمایل نگاری از مشخصه های آن است. این مقاله با بررسی ارتباط مبانی نظری شمایل نگاری با کتاب مقدس، چگونگی پیوستگی آن دو را تبیین می کند.
بنابر الهیات ارتدوکس، بسیاری از آموزه های مسیحی موجود در کتاب مقدس به نحوی در شمایل ها تجلی یافته است. ازاین رو، شمایل نگاری را به نوعی «تفسیر بصری» کتاب مقدس دانسته اند. در مقابل، کتاب مقدس را به منزله «شمایل مکتوب» مسیح انگاشته، در نتیجه، احترام برابری را برای شمایل و کتاب مقدس قائل شده اند. علاوه بر مسائل الهیاتی، به جنبه های هنری شمایل ها در مقام هنر دینی یا هنر مقدس نیز توجه شده است. وجوه زیبایی شناختی شمایل ها، با استناد به تصویرسازی های موجود در کتاب مقدس، تصاویر روایی و غیرروایی ازجمله تصویر خداوند، عیسی مسیح و انسان و نشانه شناسی برخی از شمایل ها طرح شده است. این شمایل ها در مقام نمادهایی از متون مکتوب و سنت شفاهی اند و صرفاً کاربردی تزئینی ندارند.
سنت گرایی و تکثرگرایی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت گرایی مکتبی نوپا و مربوط به سده بیستم است که در نزاع بین سنت و مدرنیته، که در عصر روشنگری به وجود آمد یا به اوج خود رسید، جانب سنت را می گیرد. باورهای این مکتب از قبیل حکمت جاویدان، که در دل هر سنت قرار دارد، سبب باور به حقانیت همه سنت های ریشه دار و در نتیجه، حقانیت و نجات بخشی همه سنت های بزرگ دینی، یعنی تکثرگرایی دینی، شده است. این نوشتار به بیان و بررسی مبانی تکثرگرایانه این مکتب می پردازد. مسئله مقاله این است که اساسی ترین باور سنت گرایی (که موجب پذیرش تکثرگرایی دینی شده) یعنی اعتبار و تقدس همه سنت های تاریخی، مخدوش است.
بازخوانی سنت های فکری کلامی در کتاب ایوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب ایوب، ازجمله کتب حکمت در عهد قدیم است. این کتاب، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی جهان، به برخی از مهم ترین چالش های فکری یعنی مسئله رنج و معنای زندگی می پردازد. به گونه ای که آن را اساساً کتابی در باب تئودیسه یا عدل الهی دانسته اند. اما به نظر می رسد، واجد مؤلفه ها و عناصری برای رویکردی الهیاتی باشد. در بازخوانی این کتاب، به راحتی می توان نمونه هایی از مناقشات کلامی جریان های مختلف فکری در دنیای اسلام همچون اشاعره، معتزله و شیعه را هم یافت. بحث رنج و آلام بشری به طور مستقل جایگاه مهمی در کلام اسلامی ندارد، بلکه در عمدة گرایش ها، تحت الشعاع مبحث «تکلیف» قرار گرفته است. هدف از تحلیل محتوای این کتاب و استفاده از روش مطالعه نقد تاریخی و هرمنوتیک، صرفاً بازخوانی برای بازیابی برخی از مهم ترین آموزه های دیرپای ادیان وحیانی است. این امر با توجه به تغییرات انسان شناختی عصر حاضر و نیازهای حاصله از جابه جا شدن پارادایم های آن می تواند به بازسازی اضلاعی برای الهیات جدید یاری رساند.
نقد و بررسی سبک زندگی از منظر دالایی لاما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیل محتوا، برآن است تا الگوی سبک زندگی از دیدگاه دالایی لاما(ی چهاردهم)، رهبر بوداییان تبت را از میان آثار وی استخراج و مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. دالایی لاما در سبک زندگی، بر چند اصل اساسی تأکید دارد. از نظر وی، شادی هدف زندگی است و باید تمامی فعالیت ها و برنامه ها در راستای این هدف سامان یابد. همدردی با دیگران براساس مهرورزی عام، زمینة آرامش و نشاط زندگی را فراهم می کند. تمرین آیات هشت گانه و مراقبه روزانه، معرفت نفس و گیاه خواری، از آموزه های وی در سبک زندگی به شمار می آید. این تعالیم براساس آئین بودایی ارائه شده است. اشکال اساسی تعالیم وی در سبک زندگی، منبعث از اخلاق سکولار و منعزل از مبانی و اهداف ماورایی است. نتایج این تحقیق، گویای این است که گرچه همسویی خاصی در توصیه به برخی عادت واره ها با آموزه های اسلامی مشاهده می شود، اما این آموزه ها فاقد پشتوانه اصیل متکی به وحی و غیرقابل اتکا می باشد.
مقایسه دیدگاه مطهری و سوئینبرن درباره مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر، آن گونه که در اندیشه مطهری و سوئینبرن مطرح شده، یکی از معضلات مهم و در عین حال پیچیده در بحث باور به خدا و غایتمندی جهان است. هر دو فیلسوف از منظر عدل به مثابه مهم ترین صفت الهی بدان نگریسته و با ابتناء بر دو رهیافت عنایت و اختیار بدان پاسخ گفته اند. دشواری مسئله شر عمدتاً به روش منطقی طرح بحث باز می گردد که بر ناسازگاری، و نه صرفاً نقض، تأکید دارد. بدین معنا که با وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه مطلق وجود شرور هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با توجه به دیدگاه دو فیلسوف مطرح، مرتضی مطهری و ریچارد سوئینبرن، به مسئله شر بپردازد. این دو متفکر هر دو بر اساس نظام منسجم عدل الهی خود در صدد تبیین و توجیه شرور علی رغم وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه مطلق هستند. در این مقاله، دیدگاه مطهری در دو بخش تبعیض ها و شرور مورد بحث قرار می گیرد. نظر ایشان در باب شرور ذیل سه عنوان «عدمی بودن شر»، «نسبی بودن شر» و «تفکیک ناپذیری خیر و شر» بررسی می شود. دیدگاه سوئینبرن نیز در سه محور «شر اخلاقی» (مهار منطقی، دفاع مبتنی بر اختیار، اصل صداقت و مسئولیت)، «شر طبیعی» (کسب معرفت، دفاع مبتنی بر خیرهای برتر) و «رنج حیوانات» بررسی خواهد شد. در پایان به مقایسه دیدگاه های این دو فیلسوف در محورهای انگیزه طرح عدل الهی، روش دو فیلسوف در ارائه نظریه عدل الهی، ماهیت شر، تقسم بندی شرور، فواید شرور، نظام احسن و رنج حیوانات می پردازیم، و روشن خواهد شد که هرچند هر دو متفکر در تأکید بر اختیار انسان و وجود نظام احسن الهی و فواید شرور با هم متفق القول اند، در باب ماهیت شر و تقسیم بندی شرور و برخی از توجیهات برای وجود شرور با هم اختلاف رای و رویکرد دارند. لذا می کوشیم تا وجوه اشتراک و افتراق این دو را مورد بررسی قرار دهیم.
بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
مرگ و تأثیر آن بر معنی زندگی از دغدغه های همیشگی بشر بوده است؛مولوی در شمار اندیشمندانی است که موضوع مرگ و رابطه ی آن با معنای زندگی را در مثنوی و کلّیّات شمس به تفصیل بیان نموده است. مولویِ عارف، بسیار «مشتاق مرگ» است و از آن با تعبیر «عروسی ابدی» یاد می کند.از دیدگاه وی، مرگ به معنی«قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه« آغاز زندگی جاودانه ی دیگری» است.در اندیشه ی مولوی ، معنی زندگی ، تولّد دوباره یافتن، تکامل انسانی، روی کردن به صفای باطن، به دنیای قلب پا نهادن ، زمام عقل را به عشق الهی سپردن ، ایجاد تغییر و تحوّل در جریان زندگی و پرهیز از خشک اندیشی ، همراهی با زمان و...است. هایدگر نیز در شمار فیلسوفان معاصری است که بخش عظیمی از اندیشه ی فلسفی خویش را به مرگ و معنای زندگی اختصاص داده است.از دیدگاه هایدگر ، مرگ ، نوعی «انتخاب اجباری» و گاهی «هراسناک» توصیف شده است.از نظر وی، معنای صحیح مرگ، واقعیّتی بیرونی و عمومی در جهان نیست، بلکه «امکان درونی هستی» خود انسان است که نقطه ی پایانی بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که« هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در می آید و مرگ، حدّ پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعه ای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه ساختاری بنیادی و جدایی ناپذیر از «در جهان بودن» ماست.ازاین رو ، رویارویی انسان با مرگ، نه تنها«کلید خودمختاری»، بلکه «کلید تمرکز» نیز هست. افزون بر این،هایدگر بر این باور است که زندگی دارای معناست و این معنی ،وظیفه ای است که سازنده ی «ماهیّت» انسان است..این پژوهش بر آن است تا به تحلیل تطبیقی موضوع مرگ و معنای زندگی از نگاه این دو اندیشمند بپردازد.
بررسی مسئله شر از دیدگاه لایب نیتس و سوئین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله شر یکی از مشکل ترین مسائل پیش روی اندیشه دینی است و هم اکنون بزرگترین دلیلی است که ملحدان برای انکار وجود خداوند به آن استناد می کنند. این مسأله ابراز می دارد که با وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیر خواه مطلق، وجود شرور هیچ توجیهی نمی تواند داشته باشد. به دنبال این مسأله، پژوهش حاضر در پی آن است تا طبق دیدگاه دو فیلسوف مطرح، لایب نیتس و ریچارد سوئین برن، به مسأله شر بپردازد. این دو متفکر هر دو بر اساس عنایت و عدل الهی، درصدد ارائه راه حل هایی برای مسأله شر هستند و هر دو بر اساس اختیار انسان، نظام احسن الهی و فواید شرور به این مهم می پردازند. در این تحقیق به شرح دیدگاه های فیلسوفان مذکور می پردازیم و وجوه اشتراک و افتراق این دو را یاد آور می-شویم.
تحلیل انتقادی دیدگاه جان شلنبرگ در باب مسئله خفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان شلنبرگ، فیلسوف دین معاصر، برای اولین بار در سال 1993 «برهان خفا» را مطرح کرد. بر مبنای این برهان، خداوند برای بیشتر انسان ها شواهد کافی بر وجود خود ارائه نکرده است، و از این رو در خفاست. به عبارت دیگر، برخی از انسان ها، بدون تقصیر و بی آن که سزاوار سرزنش باشند، به شواهد کافی برای وجود خداوند دست نمی یابند. از منظر شلنبرگ، این امر قرینه ای به سود خداناباوری است. شلنبرگ معتقد است از آنجا که خدای محب نباید مزایا و منافع باور و اعتقاد را از آدمیان دریغ ورزد، فقدان شواهد بر وجود خداوند با عشق و حب الهی ناسازگار است. این مقاله نشان می دهد که برهان شلنبرگ مخدوش است. دفاع وی از دو مقدمه بحث انگیز برهانش موفق نیست: یکی این ادعا که عشق خداوند با این فعل او که اجازه می دهد برخی انسان ها در وجود خدا دستخوش تردید شوند، ناسازگار است؛ و دیگری این که ناباوری عده ای از لاادری گران سرزنش ناپذیر است. ادیان الهی برای این اندیشه که هر نوع ناباوری سرزنش پذیر است دلایل قابل قبولی دارند و شلنبرگ در رد آن ها موفق نیست.
نقد روایت سوئینبرن از برهان غایت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در تقریر خود از دلیل غایت شناختی سعی در معقول جلوه دادن باور به خدا با استفاده از این دلیل دارد. البته سوئینبرن معتقد است هیچ یک از ادله اثبات وجود خدا نمی توانند یقینی ریاضی وار برای ما به همراه آورند؛ بلکه مجموع این ادله باور به وجود خدا را از نقیض آن محتمل تر می سازند. سوئینبرن با تفکیک نهادن میان دو نوع نظم: نظم زمانی و نظم مکانی، در ارائه دلیل خود بر نظم زمانی تأکید می کند. از طرف دیگر برای تبیین پدیده ها میان دو نوع تبیین تفاوت می گذارد: تبیین علمی و تبیین شخصی، و ادعا می کند که تبیین علمی توانایی تبیین اصل قوانین جهان را ندارد و برای تبیین این قوانین باید به تبیین شخصی توسل جست. سوئینبرن تبیین جهان به وسیلة تبیین شخصی را ساده ترین تبیینی می داند که خالی از تعقیدها و پیچیدگی ها در پاسخ به چرایی پدیده هاست. به عبارت دیگر، به میزان کمتر شدن علل برای تبیین یک پدیده، آن تبیین رو به سادگی می رود. مدعای این مقاله آن است که مفهوم سادگی یا ساده ترین تبیین در بیان سوئینبرن خالی از پیچیدگی نیست و ابهاماتی دارد و همچنین فرض وجود امری ماورائی در تبیین پدیده نظم، نه تنها نمی تواند ساده ترین تبیین باشد، بلکه آن را گرانبار از پیش فرض می کند.
باور دینی، انگیزش و التزام اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
فیلسوفان اخلاق در باره نقش انگیزشی باورهای اخلاقی دو رویکرد مختلف دارند: درون گرایان با انحصار دلایل انگیزشی به باور، رابطه باور و التزام اخلاقی را ضروری می دانند و برون گرایان با پذیرش باور و میل به عنوان دو عنصر انگیزشی، ارتباط باور و التزام اخلاقی را ضروری تلقی نمی کنند. از این رو، ضعف اراده را ممکن می دانند یعنی فاعل با وجود باور به درستی فعل، آن را انجام نمی دهد. این مقاله نقش انگیزشی باورهای دینی را مورد سؤال قرار می دهد و از ارتباط باور با التزام اخلاقی می پرسد؛ اینکه باورهای دینی می توانند فاعل را به سوی انجام فعل برانگیزانند؟ و آیا باورهای دینی شرط لازم و کافی برای التزام اخلاقی اند؟ این مقاله پس از تحلیل دو رویکرد درون گرایی و برون گرایی اخلاقی و توضیح صور مختلف رابطه دین و اخلاق، رابطه روان شناختی را بررسی می کند و پس از تبیین نقش انگیزشی باور دینی رابطه ضروری آن را با التزام اخلاقی رد و ایمان را جایگزین باور می کند و درنهایت، نتیجه می گیرد ایمان، اگر واقعی باشد، می تواند با التزام اخلاقی ارتباط ضروری داشته باشد.
داوری معرفتی بین خداباوری و الحاد براساس فضیلت گرایی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سه نگره خداباوری، الحاد و لاادری گری با حجم انبوهی از مناقشات، در کانون مباحث فلسفه دین بوده و طرف داران هریک سعی در غلبه بر ادله مخالف و اثبات ادعای خود داشته و دارند. یکی از پیش زمینه های ضروری برای داوری بین این ادعاها، تعیین الگوی حاکم و مبنای ارزیابی است که قرینه گرایی، ایمان گرایی، معرفت شناسی اصلاح شده و رویکردهای مصلحت اندیشانه و عمل گرایانه، نمونه هایی از این معیارها به شمار می روند. معرفت شناسی فضیلت محور از رویکردهای نوین است که نقش فضایل عقلانی را در ارزش معرفتی باورها پررنگ می کند و راه اصابت باور را به صدق، برآمدن آن از فعالیت فضایل عقلانی می داند. درنتیجه برای ارزش سنجی معرفتی هر باوری باید کم و کیف به کارگیری فضایل پیش گفته را در فرایند معرفتی عامل ردیابی کرد. این پژوهش با سیری کلی در گونه های رایج برای داوری بین خداباوری و الحاد و نیز گزارشی کوتاه از معرفت شناسی فضیلت محور به روایت لیندا زگزبسکی درصدد نشان دادن ارزش معرفتی اعتقاد به خدا در مقابل عدم آن براساس رویکرد پیش گفته است.
آیا ویتگنشتاین ایمان گراست؟نگاهی مجدد به معرفت شناسی دینی منسوب به او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
در باب ایمان گرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفول افتاده: اولاً آیا ""ویتگنشتاین"" صراحتاً از ایمان گرایی دفاع کرده است؟ و ثانیا آیا ایمان گرایی از اندیشه های او. قابل استنباط می باشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمان گرایی، نشان داده شده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزه های «پژوهش های فلسفی» او بوده است. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین به ویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان می دهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمان گرایی ویتگنشتاین وجود دارد که می تواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمان گرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازی های زبانی به عنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحت های فکری او. به دو دوره را دچار چالش می نماید.