فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱٬۶۵۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هویت فردی چگونه در ما شکل می گیرد؟ (1)
حوزههای تخصصی:
تأثیر ماساژ به روش استروک سطحی پشت بر اضطراب سالمندان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: اضطراب در زندگی امروزی، به خصوص در سالمندان که قدرت تطابق و سازگاری کمتری دارند، می تواند باعث عوارض وخیم و جبران ناپذیری در ابعاد سلامت آنان شود. این مطالعه با هدف کاهش میزان اضطراب آشکار این افراد با استفاده از تکنیک ماساژ استروک سطحی پشت «اس.اس.بی.ام» در سالمندان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به روش نیمه تجربی در مرکز سالمندان کهریزک تهران در سال 1385 انجام شد. 102 نفر سالمند بر اساس معیارهای ورودی انتخاب و با روش بلوک های تبدیل شده تصادفی به دو گروه مساوی مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش شامل فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه اضطراب آشکار اسپیل برگر بود. در گروه مداخله ماساژ «اس.اس.بی.ام» به مدت 5 روز متوالی، روزی 5 دقیقه بین ساعات 7-3 بعد ظهر اجرا گردید. میزان اضطراب آشکار هر دو گروه قبل و بعد از مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت. از آزمون های کای اسکوئر، تی مستقل، کولموگروف- اسمیرنوف و تی زوجی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد.
یافته ها: میانگین اضطراب آشکار دو گروه مداخله و کنترل قبل از شروع ماساژ «اس.اس.بی.ام» اختلاف معناداری نداشت(05/0< P )، در حالی که بعد از ماساژ « اس.اس.بی.ام» اختلاف معناداری بین دو گروه مشاهده شد(05/0> P ).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه می توان چنین اظهار نمود که با بکارگیری روش ماساژ « اس.اس.بی.ام» امکان کاهش اضطراب و عوارض ناشی از آن در سالمندان وجود .
رابطه سلامت روانشناختی نوجوانان 15-18 ساله با سبک های تربیتی و وضعیت اقتصادی اجتماعی والدین
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی رابطه و عوامل پیش بینی کننده سلامت روانشناختی نوجوانان از طریق نوع سبک های تربیتی و همچنین وضعیت اقتصادی اجتماعی والدین آنان بوده است. 1396 دانش آموز دختر و پسر 15-18 ساله شهر تهران، از طریق تقسیم بندی مناطق مختلف تهران، مقیاس سلامت روانشناختی (دینر، 1992) و مقیاس وضعیت اقتصادی اجتماعی محقق ساخته را کامل کردند و پس از آن، مادران این دانش آموزان پرسشنامه سبک های تربیتی والدینی (بورای، 1991) را تکمیل کردند.
نتایج نشان داد که پایین ترین شاخص سلامت روانشناختی در مناطق جنوب شهر و بالاترین شاخص آن در مناطق شمال شهر است. از بین سبکهای والدینی نیز، سبک اقتدار منطقی و سبک استبدادی از توان پیش بینی معنادار سلامت روانشناختی نوجوانان برخوردار بودند. در پایان، نتایج مورد بحث و نتیجه گیری قرار گرفتند.
دروغ گویی در کودکان
ایمنی هیجانی در خانواده و نشانه های آسیب شناختی روانی و سلامت کودک: بررسی نقش واسطه ای و تعدیل کننده خلق کودک
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق، بررسی نقش واسطه ای و تعدیل کننده خلق کودک در رابطه بین ارزیابی کودک از ایمنی هیجانی در خانواده با نشانه های مشکلات عاطفی – رفتاری و سلامت جسمی و روانی – اجتماعی کودک است. برای این منظور، یک گروه نمونه (413 نفر) از جامعه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر تهران شامل 220 دختر و 193 پسر، با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. مادران به پرسشنامه خلق نوجوانی اولیه و سلامت کودک-فرم 28 سوالی والدین- و مادران و معلمان به پرسشنامه توانایی ها و مشکلات کودک پاسخ دادند. دانش آموزان نیز به مقیاس ایمنی در سیستم خانواده پاسخ دادند. یافته ها نشانگر نقش پیش بینی کننده ایمنی هیجانی خانواده در کاهش مشکلات عاطفی- رفتاری و نقش پیش بینی کننده ایمنی هیجانی خانواده در کاهش مشکلات عاطفی- رفتاری و نقش پیش بینی کننده مقابله هیجان مدار کودک به ناایمنی و همچنین خلق کودک در پیش بینی نشانه های آسیب شناختی و سلامت کودک است. علاوه بر این، نقش واسطه ای خلق منفی کودک در رابطه بین مقابله هیجان مدار با سلامت جسمی کودک و همچنین در رابطه بین ایمنی هیجانی با نشانه ای آسیب شناختی کودک تایید شد. هیچگونه حمایتی برای نقش تعدیل کننده خلق کودک در این تحقیق بدست نیامد. نتایج این پژوهش در قالب نظریه های خلق و الگوهای مرببوط به رابطه خلق با سازگاری، نظریه ایمنی هیجانی و رویکرد سیستمی به عوامل خطر و محافظ در آسیب شناسی تحولی، نشان می دهند که خلق منفی کودک می تواند به عنوان یک عامل خطر فردی اثر محافظ ایمنی هیجانی بر نشانه های آسیب شناختی کودک را خنثی کند. همچنین، مقابله هیجان مدار کودک با ناایمنی در خانواده (به دو صورت مشغله ذهنی و کناره گیری)، در کودکانی که واجد خلق منفی هستند می تواند منجر به کاهش سلامت جسمی کودک شود.
از زبان روزمره کمک بگیریم: استعاره و تغییر دوران درمانی
حوزههای تخصصی:
سوء استفاده و غفلت از سالمندان
حوزههای تخصصی:
بررسی خود - گسستگی در نوجوانان بر اساس مدل فرایند و محتوای خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسه مشکلات دوره بلوغ دختران نوجوان کم توان ذهنی با دختران نوجوان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی مشکلات دوره بلوغ (رفتاری و جنسی) دختران کم توان ذهنی و مقایسه آن با مشکلات دوره بلوغ در دختران عادی در شهر تهران است. روش: این پژوهش مطالعه ای تحلیلی از نوع مقطعی است. تعاد 90 نفر دختر کم توان ذهنی و 90 نفر دختر عادی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، به صورت گروه نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش، برای بررسی مشکلات رفتاری در دوره بلوغ از چک لیست رفتاری آخنباخ (فرم CBCL) و برای بررسی مشکلات جنسی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله آزمون های آماری t مستقل، یومن ویتنی، خی دو، ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دختران کم توان ذهنی در دوره بلوغ حالت هایی چون گوشه گیری، اضطراب/ افسردگی، پرخاشگری، مشکلات اجتماعی، مشکلات توجه، درونی سازی و مشکلات جنسی در آنها نسبت به دختران عادی بیشتر مشاهده می شود و در مقیاس های شکایت جسمانی، مشکلات تفکر، رفتار بزهکارانه و برونی سازی بین دو گروه، تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دختران کم توان ذهنی در مقایسه با دختران عادی با داشتن بهره هوشی پایین و اختلال در رفتار سازشی، در حل مشکلات فردی و اجتماعی نقص عمده دارند؛ بنابراین بلوغ و تغییرات همراه با آن می تواند مشکلاتی را برای این افراد و خانواده های آنها ایجاد کند.
بررسی الگوی تحول ادراکی بازشناسی چهره در نمونه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازشناسی چهره به عنوان الگویی از رشد مهارتهای ادراکی مورد توجه خاص پژوهشگران می باشد. چهره ها مهمترین محرک های بصری را در روابط انسانی فراهم می کنند. از طریق چهره، هویت و هیجانات افراد و نیز سن و جنسیت آنها درک می شود. لذا رشد و توانایی برای خواندن چهره ها و شناسایی افراد بر اساس چهره، به عنوان مهارتی شناختی، جنبه ای اساسی از رشد شناختی و اجتماعی تلقی می گردد. تحقیقات نشان داده اند که خردسالان در مقایسه با بزرگسالان در رمز گذاری و بازشناسی چهره مشکل دارند. اینکه دشواری خردسالان در بازشناسی چهره ها، به خاطر کمبود تجربه در مواجهه با چهره هاست یا اینکه سطح پایین مهارتهای پردازش اطلاعات آنها باعث عملکرد ضعیف آنها می باشد مورد بحث می باشد. پژوهش حاضر با سنجش مهارتهای بازشناسی چهره بر روی نمونه ایرانی، تلاش دارد رشد مهارت بازشناسی چهره های ناآشنا، همگانی بودن و نقش تجربه در رشد توانایی بازشناسی چهره را بررسی نماید. شرکت کنندگان شامل سه گروه 22 نفره از کودکان 5 ساله، 9 ساله و بزرگسالان بودند که به تکالیف بازشناسی چهره در سه حالت چهره کامل، چهره داخلی و چهره بیرونی پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در هر سه نوع از تکلیف، با افزایش سن، صحت و سرعت پاسخ دهی افزایش می یابد. پژوهش اخیر همخوان با نتایج قبلی، ضمن تاکید بر وجود فرایند رشد در بازشناسی چهره، نشان داد که با افزایش سن عملکرد کودکان در هر سه تکلیف بازشناسی چهره کامل، چهره داخلی و چهره بیرونی بهبود می یابد. نتایج تحقیق از یک طرف تایید کننده رویکرد همگانی بودن فرایند رشد بازشناسی چهره است که در همه جوامع و فرهنگ ها تحقق می یابد و از طرفی دیگر بیانگر نقش تجربه در فراگیری جنبه های تمیز دهنده چهره های انسانی است.
بررسی تحولی ترجیح رنگ در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تحول ترجیح رنگ در کودکان 4 تا 10 ساله شهر اصفهان بوده است. بدین منظور 240 کودک (120 پسر و 120 دختر) به صورت تصادفی با روش نمونه گیری خوشه ای از مهدکودک ها ومدارس ابتدایی دو ناحیه آموزش و پژورشی شهر اصفهان انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از کارت های رنگی، شامل رنگ های زرد، صورتی، نارنجی، قرمز، آبی، سبز، بنفش، قهوه ای، خاکستری، سفید و سیاه جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس نشان داد ترجیح رنگ در چهار گروه سنی4، 6، 8، و 10 ساله در مورد رنگ های نارنجی، قرمز و قهوه ای معنی دار است (به ترتیب002/0P< ، 029/0P< و005/P<). علاوه بر این میانگین نمرات رنگ ها و نمودارهای مربوط به آنها نشان داد که به طور کلی رنگ های آبی، زرد، قرمز، نارنجی و صورتی جزء 5 ترجیح اول کودکان 4، 6، 8 و 10 ساله بوده؛ و رنگ های سبز، بنفش، سفید، قهوه ای، خاکستری و سیاه جزء 6 ترجیح آخر آنها قرار دارند. نتایج برمبنای مطابقت های پژوهشی و نظریه های مرتبط مورد بررسی قرارگرفته است.
بررسی تحولی حافظه آشکار و ناآشکار کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر به منظور بررسی تحولی حافظه آشکار و ناآشکار کودکان انجام شد تا مشخص شود که با استفاده از تکالیف معمولی و روزمره، عملکرد کودکان در حافظه آشکار و ناآشکار به موازات افزایش سن چه تغییری می یابد.
روش: در یک بررسی مقطعی، با استفاده از نمونه گیری چندمرحله ایی 120 کودک دبستانی از پایه های سوم، چهارم و پنجم برای اجرا انتخاب شدند. ابزار آزمون مجموعه واژگان پربسامد بود. تعداد این واژگان در طی فرآیند آزمون سازی 32 واژه بود که برای حافظه آشکار و ناآشکار از طریق بازشناسی (حافظه آشکار) و تکمیل کلمه با حروف نخستین (حافظه ناآشکار) اجرا گردید. داده ها با کمک تحلیل واریانس و مقایسه های چندگانه با 99% اطمینان بررسی شد.
یافته ها: کودکان پایه های تحصیلی مختلف در هر دو حافظه آشکار و ناآشکار افزایش در عملکرد را نشان دادند.
نتیجه گیری: مهمترین نتیجه پژوهش حاضر این بود که به موازات رشد حافظه آشکار، حافظه ناآشکار هم با گذشت زمان و افزایش سن رشد می یابد.