فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
نسبت «عقلانیت انتقادی» با اخلاق اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله معرفی ایده عقلانیت انتقادی از منظر کارل پوپر و بازشناسی نسبت آن با اخلاق اجتماعی است. پوپر به عنوان فیلسوفی که بهبود وضعیت اخلاقی جامعه انسانی، یکی از دغدغه های اصلی اوست، بر نقش برخی از اصول اخلاقی در عقلانیت و تحصیل معرفت تأکید میکند و بر این باور است که تعاملات عقلانی انسان باید مبتنی بر «نقدپذیری»، «تواضع علمی» و «احترام به نظرات دیگران» باشد. در این مقاله، پس از بیان انتقادات پوپر نسبت به الگوهای معرفت شناسی سنتی، ایده «عقلانیت انتقادی» وی معرفی می شود و ضمن تبیین نسبت آن با اخلاق، برخی اصول اخلاقی منتج از آن همچون «برابری انسان ها در دانایی و ارزش»، «تواضع علمی»، «گفتگو و بحث نقادانه» و «خود مختاری اخلاقی» بازشناسی می گردد. در مقاله حاضر چنین فرض می شود که می توان از دیدگاه هایی نظیر دیدگاه پوپر، به مثابه تئوری راهنمای عمل در اخلاق اجتماعی استفاده نمود.
درآمدی بر فلسفه تلویزیون
حوزههای تخصصی:
فلسفه تلویزیون را می توان در بستر فلسفه رسانه فهم کرد و برداشت از فلسفه تلویزیون در ساحت ها و ابعاد گوناگونی که فلسفه رسانه بدان تقسیم بندی می گردد و متفکران بدان پرداخته اند، قابل بررسی است. از دیگر سوی، فلسفه تلویزیون هم از منظر فنی و هم از منظر قالب های آن قابل بررسی است و لذا می توان در سه بخش تصویر، واقعه و سریال ابعاد آن را مورد مطالعه قرار داد. تلویزیون با توجه به سازمان بندی و شیوه عمل مختص به خود، تفکر و تجربه ای را تولید می کند، تلویزیون در اصل شکلی مختص به خود از تفکر و تجربه است که با عنایت به آن نه تنها جنبه فنی تلویزیون فراموش نمی شود، بلکه بر آن تأکید و تمرکز نیز می شود. تلویزیون عضو ماشینی زندگی انسان است که به فنی شدن و تکنیکی شدن تفکر می انجامد. تلویزیون رسانه ای است که ادراکی جهانی را برای انسان میسر می سازد. در این نوشتار فلسفه تلویزیون در سه بخش و با در نظر گرفتن سه برداشت از فلسفه رسانه بررسی می شود.
نسبت اخلاق لویناس با اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده که نسبت بین اخلاق لویناس و اخلاق کانت در قالب تفاوت ها و تشابه های موجود بین اخلاق این دو متفکر مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله دو بخش دارد. در بخش اول به وجوه اشتراک اندیشة اخلاقی لویناس و کانت تحت عنوان «تقدم عقل عملی» و «احترام به شأن انسانی» مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده که فلسفة لویناس و کانت حامل روح اخلاقی مشترکی اند. این روح در نظام فلسفی هردو حضور دارد. در بخش دوم به وجوه افتراق اشاره شده که از جمله آنها می توان به خودآیینی اخلاق کانت در مقابل دیگرآیینی اخلاق لویناس اشاره نمود. علاوه بر این در اخلاق لویناس احساس و عاطفه جایگزین عقل کانتی می شود. همچنین سوژة اخلاقی کانت ماهیتاً غیر از سوژة اخلاقی لویناس است. سوژه کانتی سوژة خودآیین و مختار و عقلانی است و سوژه لویناس در وهله اول در برابر دیگری و چهره او مسئول است. بنابراین می توان گفت که هم لویناس و هم کانت در نظام فلسفی خود یک رسالت بزرگ را برعهده دارند و آن رسالت اخلاقی است.
جان رالز و ابتنای اخلاق بر قراردادگرایی
حوزههای تخصصی:
جان رالز بزرگ ترین فیلسوف سیاسی و اخلاقی قرن بیستم در کتاب نظریه عدالت، فلسفه سیاست و فلسفه اخلاق را در سطح عمیقی به یکدیگر مربوط ساخته است. وی در این کتاب با ابتنای اخلاق بر قراردادگرایی، درصدد به دست دادن نظریه جامع اخلاقی است تا جایگزین فایده گرایی شود. بدین سان، وی امیدوار است بتواند کاری را که منتقدان شهودگرا و کمال گرا طی سال ها چالش فکری با فایده گرایی نتوانسته اند انجام دهند، به سامان رساند و این دیدگاه جامع اخلاقی و فلسفی را در اختیار نهد.
نگارنده در این مقاله، پس از طرح مسئله و بیان نظریات مختلف درباره معیار صواب و خطا در اخلاق هنجاری (نظریات غایت گرایانه، وظیفه گرایانه، فضیلت گرایانه و قراردادگرایانه)، قراردادگرایی رالز و مفاهیم اساسی در اندیشه وی را تبیین نموده و سپس با اشاره به انتقادات متعدد از نظریه رالز، نقد مک اینتایر (فیلسوف اخلاق فضیلت مدار و جامعه گرا) را بیان داشته است.
نسبت نظریه عدالت جان رالز با فلسفه اخلاق کانت و فلسفه حق هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از کتاب معروف کارل پوپر در زمینه فلسفه سیاسی و در حمایت از آموزههای لیبرال با عنوان «جامعه باز و دشمنانش»، مشهورترین نظریه از جان رالز، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه هاروارد است که در کتابی با عنوان «نظریه ای در باب عدالت» در سال 1971 منتشر شد. این کتاب دربرگیرنده مقالات چندی است که نهایتاً به شکل یک کتاب عرضه شده و مخاطبان پرشماری در دانشگاه و مجلات تخصصی، به ویژه در کشورهای انگلیسی زبان یافته است. کتاب رالز، بر اساس رهیافت اخلاقی- سیاسی به چالش با مباحث رایج، از جمله دیدگاه سودگرایان پرداخت. رالز از نظریات جان استوارت میل، دیوید هیوم و بحث اخلاقی سیجویک که مباحثی کاملاً رایج و جا افتاده محسوب میشد، فراتر رفت و بر اساس سنت اخلاقی قرار دادگرایی، نظریه وظیفه گرایی کانت و فلسفه حق هگل به طراحی نظریه خود پرداخت و مجدداً مفاهیم هنجاری را در سنت فلسفه سیاسی غرب احیا نمود. کتاب «نظریه عدالت» به واسطه استناد وسیع به علوم مختلف اجتماعی، مخاطب های بسیاری را به خود جلب کرد. این نظریه خوانندگان وسیعی از رشته های مختلف، از روانشناسی گرفته تا اقتصاد و مباحث اخلاقی پیدا کرد. مبحث انتخاب شده از آن جهت است که رالز بارها در کتابش نظریه خود را کانتی خوانده و نامی از هگل نیاورده است، در این مقاله بر زوایای پنهان تاثیر فلسفه حق هگل در نظریه او و همچنین بر نظرهای برخی مفسران رالزدرباره این تاثیر پذیری، متمرکز خواهیم شد.
بررسی و نقد کثرت گرایی دینی به روایت سید حسین نصر
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، به بررسی و نقد کثرت گرایی دینی در فلسفه دین سید حسین نصر می پردازد. در این تحقیق، ابتدا رابطه سنت، دین و حکمت خالده از نگاه نصر بررسی شده و سپس مبانی کثرت-گرایی دینی در فلسفه دین وی بررسی و تبیین می-گردد. «قائل شدن به مبدا واحد برای تمام ادیان»، «تمایز میان ظاهر و باطن در عالَم و در دین»، «قائل شدن به وحدت باطنی و کثرت ظاهری در عالم هستی و در دین»، «تفکیک حقیقت به حقیقت مطلق و حقیقت نسبی» و «وجود عناصر متشابه در ادیان مختلف»، مبانی و دلایلی است که نصر برای حقانیت ادیان گوناگون؛ و قائل شدن به کثرت گرایی دینی، در آثار مختلف خود به آن ها استشهاد کرده است. در این تحقیق، سعی بر آن بوده است که این مبانی، تبیین شده و مورد بررسی قرار گیرند. پس از آن، رویکرد کثرت گرایانه نصر نقد شده و اشکالاتی نیز درباره آن مطرح شده است.
پست مدرنیسم و تاریخ نگاری
حوزههای تخصصی:
تلازم حق و تکلیف(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ناسازگاری نظریه با نوع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا هر رویکرد نقد ادبی قابلیت بررسی هر اثر ادبی را دارد؟ و از آن فراتر، آیا هر نظریه روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و... قابلیت بررسی هر متنی را دارد؟ به صِرف مشاهده چند شباهت یا نشانه ای ضعیف و کوچک از بحث های موجود در یک نظریه می توان آن را برای تفسیر و تحلیل هر متن ادبی مناسب دانست؟ آیا نمی باید اصولا میان متن و نظریه ای که قرار است تحلیل گر و گشاینده رمز و راز و پیچیدگی های متن باشد، نوعی ارتباط و سازگاری و همگونی وجود داشته باشد؟ و در چه صورتی می توان گفت منتقد در ارایه خوانش تازه ای از مثلا یک متن کهن بنا بر یک نظریه علوم انسانی توفیق یافته است؟ شاید البته اگر منتقد برداشت و تحلیل جدیدی را از متن به دست دهد، اگر از راز و رمز اثر پرده بردارد، اگر بتواند فراروی درون مایه اثر را با اندیشه ها و نظرهای جدید نشان دهد، اگر با ارایه آگاهی های تازه درک ما را درباره متن دگرگون کند و در نهایت بتواند به کشف لایه ای ناشناخته از متن یا به شناخت جدیدی از آن دست یابد.
تفکر فلسفی در سنت تاریخی: مروری بر تفکر تاریخی جدید و مکاتب آن با تأکید بر تاریخ نگاری
حوزههای تخصصی:
معمول این است که ما در نگاه به گذشته، پدیده ها را آن گونه که به ما گزارش داده اند میبینیم و البته کمی هم به دخل و تصرفات نویسنده توجه داریم، اما اگر بخواهیم آنها را در گستره زمانهی خود و بلکه کل زمان، و در نسبت و ربط با پدیده های دیگر ببینیم آن وقت است که به مباحث نظری تاریخ و فلسفه وارد شده ایم. به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی رفتیم تا با دکتر حسین کلباسی اشتری - دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و صاحب کتاب هزاره گرایی در سنت مسیحی- در این زمینه به گفتگو بنشینیم.