فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۹۴ مورد از کل ۹۴ مورد.
رویکرد محمدامین ریاحی به مقوله زبان فارسی و فرهنگ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضرورت تکوین هویت ملی جدید، از مسائلی بود که برای تجددگرایان دوره ی قاجار به ویژه پس از انقلاب مشروطه مطرح شد و در قالب پژوهش در گذشته و با محوریت تاریخ و زبان به عنوان دو مقوله ی فرهنگی و تمدنی جلوه یافت. محمدامین ریاحی نیز از جمله پژوهش گرانی بود که دغدغه ی پژوهش در مقوله های فرهنگی تمدنی ایران داشت. این پژوهش بر محور این پرسش بنا شده که مسأله ی فرهنگ و زبان در پژوهش های ریاحی چه جایگاهی داشته است؟ از رهگذر بررسی آثار ریاحی می توان چند مؤلفه ی برجسته در اندیشه ی او دریافت کرد؛ محوریت فرهنگ ایرانی و زبان فارسی؛ به گونه ای که با وجود ارتباط قسمتی از پژوهش های ریاحی با حوزه ی عثمانی، دغدغه ی عمده ی او در این پژوهش ها، زبان فارسی و گستره ی نفوذ فرهنگ ایران است. یافته های پژوهش نشان می دهد ریاحی با این که تعلق خاطر مشخصی به متون کهن فارسی دارد، یکی از نمایندگان پیش رو نگرشی است که به درک معتدلی از ضرورت بازاندیشی در زبان فارسی باور داشت. ریاحی توانست نسبت متعادلی میان اهمیت و اصالت زبان متون کهن و ضرورت بازاندیشی در زبان فارسی برای پاسخ به مقتضیات زمانه برقرار کند.
نقدى بر مقاله آقاى گلبن، چاپ شده در مجله پیام بهارستان رسالة صحّت و مرض فضولى بغدادى یا سفرنامة مکة حاجى میرزا حسن رشدیه
حوزههای تخصصی:
نقدی بر کتاب «رنسانس ایرانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جورج لِین در کتاب "" ایران در اوایل عهد ایلخانان ؛ رنسانس ایرانی"" به طرح این مدّعا می پردازد که اولاً هولاکو نه به عنوان یک متجاوز بلکه در پی دعوت ایرانیان قدم به خاک ایران نهاد و ثانیاً تأسیس حکومت ایلخانی را باید اقدامی در جهت احیاء و استقرار دوباره ی فرهنگ ایرانی دانست . به زعم نویسندة کتاب ، تعبیر ""رنسانس ایرانی"" می تواند این دو مدّعا را نمایندگی کند. این دو مدّعا سؤالات متعددی را پدید می آورد. سؤالاتی از این دست که : مبنای این نگرش متفاوت به عصر ایلخانی چیست ؟ نویسنده در تأیید مدّعای خود از چه منابع و مصادری و چگونه بهره برده است ؟ و نسبت میان آنچه که وی رنسانس ایرانی می نامد با وضعیت سیاسی و فرهنگی ایران در اوایل عهد ایلخانان چیست؟ پی جوییِ این پرسش ها عملاً نوعی بررسی کتاب را به لحاظ نقد درون ساختاری و نقد برون ساختاری می طلبد و این وظیفه ای است که مقاله حاضر بدان می پردازد.