فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
آگاهی ورزشکاران از فواید استفاده از مکمل های ضداکسایشی گوناگون برای تقویت دستگاه ضداکسایشی بدن، موجب مصرف فراوان این مواد توسط آن ها شده است. از طرفی، به دلیل اثرات نامطلوب مکمل های شیمیایی، جایگزین کردن مواد و ترکیبات طبیعی به جای مواد شیمیایی ضروری به نظر می رسد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مصرف مکمل گیاهی زعفران طی یک جلسه فعالیت بی هوازی بر تغییرات سطوح آنزیمی سوپراکسایددیسموتاز (SOD) و کاتالاز (CAT) پلاسمای زنان جوان تمرین کرده انجام شده است. برای این منظور 10 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی (میانگین±انحراف معیار سن، 87/1±27/21 سال و وزن، 60/2±88/54 کیلوگرم) به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از 12 ساعت ناشتایی در آزمایشگاه حاضر شدند و بعد از مصرف کپسول های حاوی زعفران آزمون وینگیت را اجرا کردند. آزمودنی ها مجدداً پس از سه روز بی تمرینی آزمونی مشابه جلسه اول اجرا کردند، اما این بار به جای زعفران از دارونما استفاده شد. برای سنجش فعالیت آنزیم های SOD و CAT به روش رنگ سنجی شیمیایی در هر جلسه در سه مرحله (ناشتا، پس از مصرف زعفران یا دارونما و پس از انجام آزمون) از آزمودنی ها نمونه خونی گرفته شد. برای مقایسه تغییرات پارامترها در پاسخ به مکمل و ورزش در دو گروه از آزمون t مستقل و برای مقایسه درون گروهی داده ها از تحلیل واریانس مکرر (یک طرفه) استفاده شد. تحلیل آماری داده ها نشان داد سطوح استراحتی SOD وCAT در جلسه مکمل پس از مصرف زعفران کاهش و پس از انجام فعالیت افزایش معنی داری داشت (05/0P<). این تغییرات، در مقایسه با جلسه کنترل برای SOD در هر دو مرحله معنی دار بود، اما برای CAT کاهش در هر دو مرحله معنی دار نبود. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که احتمالاً مصرف مکمل زعفران قبل از انجام فعالیت ورزشی می تواند محرک مناسبی برای بهبود و افزایش کارآیی دستگاه ضد اکسایشی باشد.
اثر تمرین ویژه و عمومی آماده سازی بسکتبال بر آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان تمرین کرده بسکتبال مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات دایره ای ویژه و عمومی- متداول یا کلاسیک- آماده سازی بر آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان تمرین کرده بسکتبال مرد بود که محقق به منظور رسیدن به این هدف تعداد 12 نفر از بازیکنان بزرگسال دعوت شده به اردوی آمادگی تیم بسکتبال ذوب آهن غرب کشور (تیم اسدآباد- همدان دسته یک کشور) را انتخاب و به طور تصادفی به دوگروه شش نفره تمرین ویژه و عمومی 29/5± 08/26 سال، قد77/6± 91/185 سانتی متر، وزن00/8± 66/77 کیلوگرم تقسیم کرد. هردو گروه تمرین ویژه و عمومی آماده سازی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و هرجلسه 40 دقیقه به صورت متناوب خارج از فصل مسابقات به تمرین پرداختند. گفتنی است که هردو گروه تمرینات بسکتبال را نیز در کنار این تمرینات، یعنی تمرینات وی ژه و عمومی آماده سازی انجام دادند. تأثیر اجرای تمرینات آمادگی ویژه و عمومی بر متغیرهای وابسته تحقیق، یعنی حداکثر توان بی هوازی، حداقل توان بی هوازی، میانگین توان بی هوازی و شاخص خستگی (توسط آزمون RAST)، توان انفجاری پاها (توسط آزمون پرش عمودی سارجنت)، حداکثر سرعت دویدن (توسط آزمون یویو)، درصد خستگی و زمان کلی تکرار دوهای سرعتی (توسط آزمونRHIET )، سرعت دویدن (توسط آزمون 20 متر سرعت) و توان هوازی (توسط آزمون چندمرحله ای 20 متر رفت وبرگشت ) طی مراحل پیش آزمون و پس آزمون، اندازه گیری شد. نتایج آزمون های آماری درصد ضریب تأثیر کوهن و تی مستقل در سطح 05/0≥ P نشان داد که در مورد متغیرهای توان هوازی، شاخص و درصد خستگی به نفع گروه تمرینی وی ژه، حداکثر و میانگین توان بی هوازی، توان انفجاری پاها و سرعت دویدن به نفع گروه تمرینی عمومی، اختلاف میانگین های بین دو گروه تمرین ویژه و عمومی آماده سازی معنی دار بود، ولی در باب حداکثر سرعت دویدن، حداقل توان بی هوازی و زمان کلی تکرار دوهای سرعتی اختلاف میانگین های دو گروه قابل ملاحظه نبود. به طور کلی، از یافته های تحقیق برمی آید که بهتر است مربیان رشته ورزشی بسکتبال جهت بهبود برخی شاخص های فیزیکی و فیزیولوژیکی و آماده سازی بازیکنان این رشته ورزشی از جمله توان هوازی، شاخص و درصد خستگی از تمرینات ویژه بسکتبال (تمرین دایره ای ویژه) و برای بهبود حداکثر و میانگین توان بی هوازی، توان انفجاری پاها و سرعت دویدن از تمرینات عمومی در کنار هم استفاده کنند
تأثیر تمرینات هوازی بر سطوح سرمی سایتوکین های TNF-α ،IL-1β ،IL-6، Hsp70 در موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سطوح برون سلولی (سرمی) پروتئین شوک گرمایی 70 تحت تأثیر عوامل استرس زای مختلف از جمله ورزش قرار می گیرد و نشان داده شده است که این پروتئین سطوح در گردش سایتوکین های پیش التهابی را در نمونه های انسانی و حیوانی تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات استقامتی بر سطوح سرمی سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 و Hsp70 در رت های تمرین کرده و تمرین نکرده است. 10 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (خریداری-شده از انستیتو پاستور ایران) به طور مساوی به دو گروه کنترل و تمرین کرده تقسیم شدند. برنامة تمرین ورزشی هوازی درگروه تمرین کرده شامل 8 هفته تمرینات استقامتی (5 روز در هفته) دویدن با شدت 55 تا 75 درصد VO2max روی نوار گردان بود، استفاده شد. نتایج نشان داد که سطوح سومی Hsp70 در گروه تمری نسبت به گروه تمرین افزایش معناداری داشت (05 /0 P<). از سوی دیگر، تغییر معناداری در سطوح سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 بین گروه تمرین-کرده نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. بنابراین تمرین استقامتی ممکن است با افزایش سطوح سرمی Hsp70 موجب حفاظت سلولی و تقویت سیستم ایمنی شود.
اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل گیاهی باریجه بر تغییرات دستگاه حفاظت قلبی طی پرفشار خونی ناشی از نیترو ال - آرژنین متیل استر در موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات نشان می دهد آپلین از پپتیدهای متسع کننده عروقی است که نقشی مهم در تنظیم تون عروقی و عملکرد قلبی - عروقی دارد، اما اثر فعالیت بدنی به همراه مکمل آنتی اکسیدانی بر آن مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل باریجه بر دستگاه حفاظت قلبی (آپلین و گیرنده آن) طی پرفشار خونی ناشی از نیتروال - آرژنین متیل استر (L-NAME) است. 40 سر موش به طور تصادفی به چهار گروه پایه، شم، L-NAMEو گروه تمرین و باریجه تقسیم شدند. گروه های L-NAME و گروه تمرین و باریجه محلول L-NAME را به مقدار 10mg/kg ، پنج روز در هفته و به مدت هشت هفته دریافت کردند. گروه تمرین و باریجه با سرعت 15 تا 20 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه روی نوار گردان دویدند و محلول باریجه را نیز با دوز 9/0 g/kg در روز با استفاده از گاواژ دریافت کردند. نتایج نشان داد القای هشت هفته ای L-NAME باعث افزایش پرفشار خونی، کاهش آپلین، گیرنده آن و بازدارنده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE-I)، در مقایسه با گروه های کنترل (پایه و شم) شد. ترکیب تمرین هوازی و باریجه باعث مهار تنظیم مثبت پرفشار خونی ناشی از L-NAME شد. به علاوه، این مداخله باعث افزایش معنی دار دستگاه آپلینرژیک قلبی و ACE-1 در مقایسه با گروه های پایه، شم و L-NAME شد. بر اساس این یافته ها می توان گفت به کارگیری روش های غیردارویی رویکردی مناسب برای بهبود دستگاه جدید حفاظت قلبی در برابر استرس های مزمن ناشی از پرفشار خونی است.
بررسی ارتباط بین غلظت IL-6 و بیش تمرینی پس از یک دوره کوتاه مدت تمرین شدید در زنان ورزشکار نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خستگی جسمی ناشی از کار بدنی به ویژه فعالیت های ورزشی می تواند بسیاری از اجزا و عملکردهای دستگاه ایمنی را تحت تأثیر قرار دهد. سیستم ایمنی به شدت به استرس فیزیولوژیکی و روانی حساس است، بنابراین می توان از برخی شاخص های ایمنی و هورمونی به عنوان شاخص استرس تمرین ورزشی استفاده کرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین غلظت IL-6، کورتیزول و تستوتسترون و علائم بیش تمرینی پس از یک دوره تمرین کوتاه مدت شدید در ورزشکاران نخبه بود. بدین منظور، از میان 28 نفر از زنان جودوکار نخبه، 7 جودوکار عضو تیم ملی اعزامی به مسابقات آسیایی به صورت هدفمند و دردسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. آزمودنی ها پیش و پس از برنامه تمرینی پرسشنامه بیش تمرینی را تکمیل کردند. پیش و پس از دوره تمرین خونگیری انجام شد. تمرینات با شدت MHR 80-95% در بعدازظهر روز اول، و صبح و بعدازظهر روزهای دوم، سوم و چهارم انجام شد. IL-6، کورتیزول و تستوسترون به روش الایزا اندازه گیری و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 تحلیل شد (0.05P˂). در مطالعه حاضر یک دوره کوتاه مدت تمرین شدید موجب افزایش معنادار غلظت کورتیزول شد (0.05P˂)، اما تفاوت معناداری را در سطوح IL-6، تستوسترون و T/C ایجاد نکرد (0.05P˃). تجزیه و تحلیل کمی پرسشنامه علائم بیش تمرینی را در هیچ کدام از آزمودنی ها نشان نداد. همچنین ارتباط معناداری بین بیش تمرینی و هیچ کدام از شاخص های اندازه گیری شده وجود نداشت (0.05P˃). اگرچه IL-6 احتمالأ فاکتور اصلی توسعه بیش تمرینی است، با این وجود به نظر می رسد استفاده از نشانگرهای هورمونی نشانه معتبری برای پیش بینی بیش تمرینی نیست و مطالعات بیشتری برای اثبات این تئوری لازم است.
اثر فعالیت هوازی و مصرف مکمل کراتین مونوهیدرات بر استرس اکسیداتیو و ترکیب بدن در ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر 7 روز مصرف مکمل کراتین مونوهیدرات بر پراکسیداسیون لیپید پس از فعالیت هوازی تا سر حد خستگی در کشتی گیران جوان می باشد. بنابراین، 31 کشتی گیر جوان (سن 75/2±52/19 سال؛ وزن 13/16±24/79 کیلوگرم؛ قد 49/6±173 سانتی متر؛ درصد چربی بدن 92/5±37/16) به صورت داوطلبانه در این پژوهش دو سو کور کنترل شده دارونما شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه دارونما (16=n، روزانه 4 دوز 5 گرمی مالتودکسترین) و کراتین (15=n، روزانه 4 دوز 5 گرمی کراتین مونوهیدرات) تقسیم شدند. قبل و پس از مصرف مکمل، آزمودنی ها فعالیت هوازی تا سر حد خستگی بر روی ارگومتر را انجام دادند. نمونه های ادرار در قبل، بعد و 24 ساعت بعد از فعالیت به منظور تعیین پراکسیداسیون لیپید جمع آوری شدند. افزایش غیر معنی دار اندکی در پراکسیداسیون لیپید به مقدار 43/0 درصد در گروه کراتین و 06/3 درصد در گروه دارونما پس از فعالیت مشاهده کردیم (05/0P>). افزایش معنی دار 71/3 درصدی در وزن بدن، افزایش 04/4 درصدی در توده بدون چربی، و افزایش 9/3 و 28/4 درصدی در مایع درون و برون سلولی مشاهده شد (05/0P<). یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین مونوهیدرات تاثیری بر پراکسیداسیون لیپید ناشی از فعالیت هوازی وامانده ساز ندارد اما، منجر به بهبود ترکیب بدن کشتی گیران گردید.
شیوع، دلایل مصرف و منابع کسب اطلاعات در مورد مکمل های غذایی - ورزشی در ورزشکاران رشته های مختلف شهر تبریز (1389)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین شیوع مصرف مکمل های غذایی و دیگر عوامل مؤثر بر مصرف مکمل ها در ورزشکاران شهر تبریز انجام گرفت. به این منظور، 150 ورزشکار رشته های مختلف ورزشی در پژوهش حاضر شدند. پرسشنامه ای با 17 سؤال برای بررسی رشته و سابقة ورزشی، دلایل مصرف و منبع اطلاعات و مراکز تهیه مکمل ها به کار برده شد. در زمان اجرای پژوهش 45 درصد ورزشکاران حداقل یک مکمل مصرف میکردند و 21 درصد آنان سابقة مصرف مکمل های غذایی را داشتند. رایج ترین مکمل های مصرفی، کراتین، مکمل های پروتئینی و مولتی ویتامین بود. تأمین نیازهای تغذیه ای اصلی ترین دلیل مصرف مکمل ذکر شد. مصرف مکمل در رشته های مختلف ورزشی به طور معناداری متفاوت بود. 34 درصد آزمودنی ها، مربیان را بهترین منبع کسب اطلاعات در مورد مکمل ها دانسته اند. اغلب این ورزشکاران داروخانه را مرکز تهیة مکمل های مورد نیاز خویش عنوان کردند.
یافته های این پژوهش با نتایج دیگر پژوهش ها همسوست و بیانگر شیوع زیاد مصرف مکمل های غذایی در ورزشکاران است.
بررسی تأثیر مصرف مکمل گلیسرولی پس از کاهش سریع وزن بر حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی کشتی گیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل گلیسرولی پس از کاهش سریع وزن به بازگشت حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی بود. 9 کشتی گیر داوطلب (میانگین سنی6/1±20 سال، وزن5/1±65 کیلوگرم و قد 9/3± 171 سانتی متر) انتخاب شدند. آزمودنی های این پژوهش طی سه هفته متوالی و با آرایش تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. آزمودنی ها با استفاده از سونا به مقدار 3 درصد وزن بدن آب زدایی داشتند، سپس با استفاده از یکی از سه نوع محلول الف) الکترولیت ـ کربوهیدرات؛ ب) الکترولیت – کربوهیدرات – گلیسرول و ج) آب ، 130 درصد مایع از دست رفته آبگیری شدند. حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی (آزمون بالک) ، 30 دقیقه پیش از آب زدایی،30 دقیقه پس از آب زدایی و 16 ساعت پس از آب زدایی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در مرحله آب زدایی نتایج نشان داد حجم پلاسما و توان هوازی در هر سه گروه گلیسرول، الکترولیت و کنترل به ترتیب 13 و 8 درصد کاهش یافت(05/0>p). در مرحله آبگیری، حجم پلاسما درگروه گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات 13درصد، در گروه الکترولیت 11درصد و در گروه کنترل 7درصد به طور معنی داری افزایش یافت. توان هوازی درگروه آبگیری با محلول گلیسرول- الکترولیت - کربوهیدرات نسبت به دو گروه دیگر و درصد جذب آب نیز درگروه گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات 69درصد، در گروه الکترولیت 57درصد و در گروه کنترل 50درصد به طور معنی داری افزایش یافت(5./0>p). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آب زدایی، بر عوامل فیزیولوژیکی و عملکردی ورزشکاران تأثیر منفی دارد. مصرف مکمل گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات ممکن است موجب افزایش حجم پلاسما، افزایش جذب مایع و توان هوازی به سطح قبل از آب زدایی شود.
اثر انقباض برونگرا بر تغییرات هماتولوژیک خون در مردان جوان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق، بررسی اثر انقباض برونگرا بر تغییرات هماتولوژیک خون در مردان جوان غیر ورزشکار بود. بدین منظور 14 مرد غیر ورزشکار (سن 14/1±28/24 سال، قد 48/0±36/175 سانتی متر، وزن 43/5±14/73 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 06/1±42/23 کیلوگرم بر متر مربع و چربی بدن 35/1±71/14 درصد) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. فعالیت برونگرا با اجرای پنج نوبت ١۵ تایی با ٧٠ درصد یک تکرار بیشینه توسط دستگاه خم کننده زانو ایجاد شد. نمونه های خونی (گلبول های قرمز خون، هموگلوبین، هماتوگریت، حجم متوسط گلبول قرمز، متوسط هموگلوبین گلبولی، متوسط غلظت هموگلوبین گلبولی، پلاکت ها، نوتروفیل ها، مونوسیت ها، لنفوسیت ها و لکوسیت ها) بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از تمرین بررسی شدند. نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد، تفاوت معنی داری در میزان لکوسیت ها، نوتروفیل ها، منوسیت ها و لنفوسیت ها به همراه پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین وجود دارد. ولی در 24 و 48 ساعت بعد از تمرین تفاوت معنی داری در متغیرها مشاهده نشد (05/0p≥). نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت مقاومتی به صورت انقباض برونگرا سبب تغییراتی در تعداد گلبول های سفید، پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین شد. احتمالا عدم تغییر معنی دار در سایر متغیرها می تواند در نتیجه حجم کم عضلات درگیر و نوع انقباض عضلانی ایجاد شده باشد.
تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر سطوح پلاسمایی گرلین آسیل دار، PYY 3-36، دریافت غذا و وزن رت های نر چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به روند رو به رشد اضافه وزن و چاقی، هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر تغییرات وزن، غذای دریافتی، هورمون اشتهاآور آسیل گرلین و هورمون ضد اشتهای PYY3-36 در رت های نر چاق بود. 16 رت نر ویستار به مدت 9 هفته با غذای پرچرب (مشتق شده از روغن سویا) تغذیه شدند تا به میانگین وزنی g30 ±319 رسیدند. پس از همسان سازی، رت ها به صورت تصادفی در دو گروه 8 تایی کنترل و تمرین استقامتی دوازده هفته ای (هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 15 تا 30 متر در دقیقه، 5 روز در هفته) دویدن روی تردمیل با شیب صفر تقسیم شدند.آب و غذای استاندارد به صورت آزادانه در اختیار حیوانات قرار گرفت. هر دو روز یک بار غذای دریافتی و وزن آنها اندازه گیری و ثبت شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین و 8 ساعت ناشتایی شبانه، نمونه های خونی جمع آوری شد. با استفاده از روش الایزا، غلظت پلاسمایی هورمون های ذکرشده اندازه گیری شد. دوازده هفته تمرین استقامتی کاهش معناداری را در وزن رت های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل ایجاد کرد (001 /0p=). در طول دورة تمرین، میانگین غذای دریافتی گروه تمرینی کمتر از گروه کنترل بود (028 /0= P) . غلظت پلاسمایی گرلین آسیل دار تفاوت معناداری بین دو گروه نشان نداد، اما مقادیر پلاسمایی PYY 3-36 در گروه تمرینی در حد معناداری زیادتر بود (016 /0p=). به نظر می رسد یکی از سازوکارهای احتمالی کاهش وزن ناشی از فعالیت-های ورزشی استقامتی، کاهش غذای دریافتی از طریق افزایش سطوح پلاسمایی هورمون ضد اشتهای PYY3-36 باشد.
تاثیر مصرف مکمل کراتین بر برخی شاخص های عملکردی بازیکنان جوان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مصرف مکمل کراتین در بین ورزشکاران جوان، رواج بسیاری یافته است. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف مکمل کراتین بر برخی شاخص های عملکردی بازیکنان جوان فوتبال بوده است. روش شناسی: بدین منظور 17 بازیکن جوان فوتبال با میانگین سن 33/1 ± 18/17 سال، قد 17/6 ± 6/169 سانتی متر و وزن 37/1 ± 67/61 کیلوگرم به عنوان آزمودنی انتخاب شدند و در یک طرح دوسوکور به دو گروه کراتین (8 n= ) و دارونما (9 n= ) تقسیم شدند. گروه کراتین 5 گرم کراتین و گروه دارونما 5 گرم آرد گندم، 4 بار در روز و به مدت 6 روز مصرف نمودند. قبل و بعد از مکمل سازی، شاخص های توان بی هوازی پاها، قدرت عضلانی، چابکی و دریبل با آزمون های معتبر اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های t همبسته و t مستقل استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد وزن بدون چربی، در گروه کراتین افزایش معنی دار یافت (01/0 P < )، ولی در گروه دارونما تغییر معنی داری نکرد. علاوه براین، زمان اجرای آزمون چابکی (001/0 P < ) و آزمون دریبل (04/0 P < ) در گروه کراتین کاهش معنی دار یافت، به طوری که اختلاف میانگین تغییرات در این متغیرها بین دو گروه کراتین به طور معنی دار بیشتر (05/0 P < ) از گروه دارونما بود. قدرت عضلانی (001/0 P < ) و توان بی هوازی پاها (002/0 P < ) درگروه کراتین افزایش معنی داری یافت، اما تغییرات این دو متغیر بین دو گروه معنی دار نبود (05/0 P> ). بحث و نتیجه گیری: مکمل سازی کوتاه مدت کراتین عملکرد فوتبالیست های جوان را، بهبود می بخشد.
تأثیر مصرف کوتاه مدت عصاره زنجبیل بر کوفتگی عضلانی تأخیری پس از یک جلسه تمرین در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوفتگی عضلانی تأخیری، اغلب پس از تمرینات ناآشنا رخ می دهد و موجب دور شدن ورزشکار یا فرد مبتدی از ورزش می شود. دستیابی به روشی آسان و بی ضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغه های مربیان و ورزشکاران است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف کوتاه مدت عصاره زنجبیل بر کوفتگی عضلانی تأخیری پس از تمرینات برون گرا در دختران دانشجوی غیر ورزشکار بود. به این منظور، 45 دانشجوی دختر غیرورزشکار با میانگین سن 48/2 ±02/22 سال، میانگین قد67/5±3/159سانتی متر ، میانگین وزن 8±14/57 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدن (BMI) 99/2±55/22 کیلوگرم بر مترمربع از میان داوطلبان به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه، شامل گروه تجربی اول (مصرف زنجبیل، یک ساعت پیش از آغاز تمرین)، گروه تجربی دوم (مصرف زنجبیل بی درنگ پس از پایان تمرین) و گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. پروتکل تمرین به شکل 20 دقیقه پله زدن با شدت 15 گام در دقیقه در چهار مرحله پنج دقیقه ای و یک دقیقه استراحت بعد از هر مرحله در نظر گرفته شد. نمونه های خونی، به منظور سنجش مقادیر اینترلوکین-6(IL-6) و کراتین کیناز(CK) در زمان های پیش از آغاز آزمون و 1، 24 و 48 ساعت پس از پایان آزمون اندازه گیری شد. علاوه بر نمونه خونی، شدت احساس درد عضلانی نیز در زمان های یادشده اندازه گیری شد. نتایج نشان داد در تغییرات IL-6 بین سه گروه دارونما، گروه تجربی اول و دوم تفاوت معنی داری وجود دارد) 04/0 .(P=همچنین مشخص شد تفاوت معنی داری در تغییرات CK در بین سه گروه وجود دارد )01/0 (P=و این تفاوت تنها بین گروه کنترل با گروه های دیگر معنی دار بود) 032/0 .(P=از طرف دیگر مصرف زنجبیل، قبل و بعد از تمرین، هیچ تأثیر معنی داری بر احساس درد در عضلات نداشت )12/0 .(P=با توجه به یافته های این پژوهش شاید بتوان گفت به منظور جلوگیری از افزایش سطوح IL-6 و CK، مصرف زنجبیل قبل از اجرای فعالیت ورزشی ( پیشگیری) نسبت به مصرف آن پس از فعالیت ورزشی (درمان) سودمند است.
ارزیابی WC ,WHR ,BMI و درصد چربی بدن در بانوان متقاضی تحصیل دررشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور ارزیابی شاخص های پیکر سنجی شامل ,WHR ,BMI WC و درصدچربی بدن در بانوان متقاضی تحصیل دررشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور انجام گرفت.
جامعه آماری این تحقیق را 1800 نفراز بانـوان متقـاضی ورود به مقطع کارشناسی رشـته تربـیت بـدنی دانـشـگاه پـیام نورتشــکیل می دهند که از این تعداد 664 نفـربه صورت تصـادفی برای نمـونه تحقیق انتخاب شدند.بر اسـاس یافته های پژوهـش، برای آزمـودنی های مورد مطالـعه BMI برابر56/3 ±23/08 کیلو گرم بر متر مربع ، WHR برابر0/07±0/7 ، WCبرابر9/69±77/54 سانتی متر و میزان درصد چربی بدن برابر7/12±32/87 %به دست آمد.تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد ارزیابی مربوط به WC ,WHR,BMI و درصدچربی بدن دربین بانوان 54-19 ساله که به عنوان شاخص های پیشگو در مطالعات اپیدمیولوژیکی و سوخت وسازی و نیز بروز بیماریهای مرتبط با چاقی مطرح اند، در مقایسه با نمونه های خارجی همخوانی دارد.این تشابه احتمالاً به دلیل وجود سطح تحصیلات، اهمیت دادن به ترکیب بـدن و داشـتن فـعالیـت ورزشی ، اطـلاع از خـطر های ناشی از چـاقی و کـم تحـرکی می باشد.مقایسه اطلاعات به دست آمده از آزمودنی ها با هنجارهای متداول نشان داد که آزمودنی ها از نظر درصد چربی بدن در طبقه بالای متوسط قرار گرفته و نوعاً مشکلی از بابت تندرستی نداشته اند.از نظر BMIدر طبقه قابل قبول و در دامنه کمتر از حد طبیعی قرار گرفته اند. از نظر شاخص WHRدر طبقه با میزان خطر کم قرار گرفته اندو خطری آنان را تهدید نمی کند.بطور کلی نتایج نشان داد که آزمودنی ها از نظر ترکیب بدنی و شاخص آن دچار مشکلی خاص نبوده و خطر های وابسته به بهداشت آنان را تهدید نمی کند.
تأثیر یک جلسه تمرین شبیه سازی فوتبال بر غلظت IgA ، IgG ، IgM و کورتیزول بزاقی در بازیکنان فوتبال مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر یک جلسه تمرین شبیه سازی فوتبال بر غلـظت IgA، IgG، IgM و کورتیزول بزاقی در بازیکنان فوتبال مرد است. به این منظور، ابتدا از میان بازیکنان فوتبال شهرستان سقز 30 نفر آزمودنی که دارای میانگین قد 5/178 سانتی متر، وزن 2/76 کیلوگرم، درصد چربی بدن 3/14 بودند به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. یک هفته پیش از آزمون اصلی، حداکثر اکسیژن مصرفی آن ها با استفاده از آزمون شاتل ران اندازه گیری شد و با توجه به میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، به دو گروه همگن تقسیم شدند. ده دقیقه قبل از اجرای آزمون، نمونه گیری بزاق از آن ها به عمل آمد. گروه تجربی در ساعت 5 بعدازظهر به انجام فعالیت بدنی پرداختند که شامل اجرای یک جلسه تمرین شبیه سازی شده فوتبال متشکل از شش دوره 15 دقیقه ای تمرینات ویژه راه رفتن، دریبل توپ از میان موانع، دویدن به عقب و دویدن با سرعت بود. بلافاصله بعد از فعالیت، مرحله دوم و مرحله سوم نمونه گـیری بزاقی بعد از گذشت دو ساعت انجام شد. برای اندازه گیری ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول از روش الایزا و پروتئین تام از روش برادفورد استفاده شد. روش های آماری شامل تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر به منظور تعیین تفاوت های مقادیر متغیرهای بین دو گروه و به منظور بررسی ارتباط ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول بزاقی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتیجه پژوهش نشان داد غلـظت IgA و کورتیزول در مرحله پیش آزمـون، در مقایسه با بلافاصله بعد از آزمون، به ترتیب کاهش و افزایش معنی-داری داشت، اما غلظـت IgA و کورتیزول در مرحله پیـش آزمـون، در مقایـسه با دو ساعت بعد از آزمـون تفاوت معـنی داری نداشت. غلظت IgG و IgM در مرحله پیش آزمون، در مقایسه با بلافاصله بعد از آزمون و دو ساعت بعد از آزمون تفاوت معنی داری نداشت. همچنین غلظت IgA بلافاصله بعد از آزمون، همبستگی منفی با افزایش کورتیزول نشان داد؛ بنابراین با توجه به نتایج پژوهش به نظر می رسد تمرین شبیه سازی فوتبال با توجه به مدت، شدت و سـایر ویژگی های آن ممکن است موجب تضـعیف موقتی IgA شود که مهم ترین ایمونوگلوبولین بزاقی است؛ یعنی ورزشکارانی که در این رشته به انجام تمرینات مشغول-اند احتمال دارد در معرض ابتلا به بیماری های مربوط به کاهش IgA قرار گیرند.
تأثیر مکمل مالتودکسترین در طول فعالیت هوازی بر مقدار گلوکز خون و شاخص های بی هوازی پسران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر مصرف مالتودکسترین بر مقدار گلوکز خون و شاخص های بی هوازی پسران جوان ورزشکار بود. 30 پسر جوان ورزشکار به عنوان نمونه انتخاب و به دو گروه تجربی (تعداد= 15؛ میانگین و انحراف معیار سنی 8 /0±67 /16 سال، قد22 /5±27 /171سانتی متر و وزن 29 /4±87 /67 کیلوگرم) و کنترل (تعداد= 15؛ میانگین و انحراف معیار سنی 03 /1±73 /16 سال، قد 41 /5±34 /173 سانتی متر و وزن 25 /4±11 /69 کیلوگرم ) تقسیم شدند. آزمودنی ها در طول 60 دقیقه دویدن با 70 درصد ضربان قلب بیشینه، هر 15 دقیقه، محلول مالتودکسترین 5 درصد یا دارونما به مقدار 3 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن مصرف کردند. قابلیت های بی هوازی شامل اوج توان، میانگین توان و شاخص خستگی با استفاده از آزمون وینگیت اندازه گیری شد. برای سنجش مقدار گلوکز خون از دستگاه گلوکومتر استاندارد استفاده شد. برای سنجش اندازة اثر مصرف مالتودکسترین بر متغیرهای وابسته از آزمون آماری اومگا دو (2) استفاده شد. براساس اطلاعات به دست آمده، 84 /61 درصد از کاهش گلوکز خون در گروه کنترل را می توان به اثر متغیر مستقل نسبت داد که بسیار زیاد ارزیابی می شود. با توجه به نتایج می توان گفت که مصرف مکمل مالتودکسترین در طول 60 دقیقه فعالیت هوازی با 70 درصد ضربان قلب بیشینه بر میانگین تغییرات گلوکز خون و متغیرهای بی هوازی در پسران جوان ورزشکار تأثیر معنی دار و اندازة اثر قابل قبولی دارد.
تأثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری و یک دوره بی تمرینی بر سطوح پلاسمایی آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آدیپونکتین به عنوان آدیپوکاین در تنظیم عملکرد انسولین نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسیتأثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری و یک دوره بی تمرینی بر سطوح پلاسمایی آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین است. 26 آزمودنی مرد (میانگین ± انحراف معیار: سن 7/3±2/25 سال، وزن 7/12± 3/78 کیلوگرم،شاخص توده بدنی 7/3±1/26) به طور داوطلبانه در دو گروه روزه داری (F) و تمرین استقامتی و روزه داری (F+ET) در این تحقیق شرکت کردند. گروه F+ETدر طول ماه رمضان سه جلسه در هفته به تمرین استقامتی روی تردمیل پرداختند. طول و شدت فعالیت بر اساس انرژی مصرفی تعیین شده بود و مقدار کالری مصرفی هر جلسه تمرین استقامتی در هفته اول ماه رمضان 500 کیلو کالری بود که تا هفته آخر ماه رمضان به 800 کیلو کالری در جلسه افزایش یافت. پس از پایان ماه رمضان،آزمودنی های گروه F+ETفعالیت و روزه داری خود را متوقف و دو هفته بی تمرینی داشتند وآزمودنی های گروه Fنیز روزه داری را متوقف و به رژیم غذایی عادی خود برگشتند. شاخص های آنتروپومتریکی و نمونه های خونی در سه مرحله قبل،پایان ماه رمضان و دو هفته پس از ماه رمضان اندازه گیری و ثبت شدند. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس مکرر با عامل بین گروهی استفاده شد. مقایسه بین گروهی داده ها نشان داد تمرین استقامتی در ماه رمضان بر غلظت آدیپونکتین، شاخص مقاومت انسولین، گلوکز و انسولین تأثیر معنی داری ندارد (05/0p>). با وجود این، غلظت آدیپونکتین در هر دو گروه F+ETو Fدر دو هفته پس از ماه رمضان افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0p<) و این افزایش در هر دو گروه مشابه بود.در مقابل، مقادیر گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در هیچ یک از گروه ها در دو هفته پس از ماه رمضان تغییر معنی داری نداشت(05/0p>). بر اساس یافته های تحقیق حاضرمی توان نتیجه گیری کرد کهترکیب تمرین هوازی و روزه داری اثری فراتر از روزه داری تنها ایجاد نمی کند و افزایش آدیپونکتین در دو هفته پس از ماه رمضان احتمالاًبه دلیل تغییر رژیم غذایی از روزه داری به رژیم عادی است و ارتباطی با بی تمرینی ندارد.
بررسی تغییرات ویسفاتین پلاسمایی و برخی شاخص های متابولیکی به دنبال یک دوره تمرین هوازی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ویسفاتین پروتین مترشحه از بافت چربی است، مطالعات ارتباط مستقیم بین سطوح ویسفاتین پلاسما و دیابت نوع 2 را نشان داده اند، اما تاثیر تمرینات ورزشی بر سطوح این هورمون نامشخص است. هدف تحقیق حاضر، بررسی تغییرات ویسفاتین پلاسما و شاخص های متابولیکی به دنبال تمرین هوازی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
مواد و روش ها:40 نفر زن مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سنی 26/5±88/58 سال و شاخص توده بدنی 69/3±25/32 کیلوگرم/مترمربع)، به شیوه ی در دسترس و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه تقسیم شدند.20 آزمودنی در گروه هوازی(12 هفته، 3 جلسه/هفته، 50-20 دقیقه و با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه) و 20 نفر در گروه کنترل (فاقد هر گونه فعالیت بدنی) قرارگرفتند. نمونه های خونی قبل و بعد از 12 هفته مداخله جمع آوری و جهت بررسی سطوح پلاسمایی ویسفاتین، انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1c)،گلوکز، تری گلیسیرید(TG)، کلسترول(CHOL)، لیپوپروتین با دانسیته بالا(HDL-c) و لیپوپروتین با دانسیته پایین(LDL-c) مورد استفاده قرار گرفت. داده های بدست آمده با از نرم افزار SPSS نسخه 21 و با سطح معنی داری 05/0> α تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی دار ویسفاتین،گلوکز، HbA1c، CHOL،TG و LDL-c شد. هم چنین شاخص های وزن، درصد چربی، شاخص توده بدنی و نسبت محیط کمر به لگن در گروه هوازی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت.
نتیجه گیری: کاهش معنی دار ویسفاتین پلاسما به دنبال تمرین هوازی احتمالا ناشی از کاهش مقادیر شاخص های تن سنجی و بهبود شاخص های گلیسمی و نیمرخ لیپیدی است.
تدوین نورم عوامل آمادگی جسمانی مرتبط با تندرستی برای مردان 50- 65 ساله شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف کلی تحقیق تدوین نورم آمادگی جسمانی مرتبط با تندرستی برای مردان 50- 65 ساله اصفهان بود. تحقیق حاضر از نوع توصیفی برای تدوین نورم است. 385 نفر از مردان 50- 65 ساله شهر اصفهان با میانگین سن 65/4 ± 73/57 سال، قد 04/6 ± 94/167سانتی متر و وزن 45/9± 88/76 کیلوگرم نمونه آماری تحقیق را تشکیل می دادند که به شکل تصادفی از طبقات سنی مختلف انتخاب شدند. آزمون های انعطاف پذیری بشین و برس، راه رفتن راکپورت، دراز و نشست و شنای سوئدی اجرا شد. از آمار توصیفی، معادله Z و محاسبه نقاط درصدی به تفکیک آزمون های مختلف آمادگی جسمانی نورم تهیه شد. یافته های تحقیق نشان می دهد میانگین استقامت قلبی - عروقی آزمودنی ها (17/28میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)، درصد چربی (70/29%)، شاخص توده بدن (18/27 کیلوگرم/ مترمربع)، استقامت عضلانی ناحیه شکم (77/14 دراز و نشست)، قدرت عضلانی ناحیه کمربند شانه (تعداد 54/11 شنای سوئدی) آزمودنی ها در مقایسه با میانگین و نورم های افراد همسال کشورهای دیگر و نورم های موجود در وضعیت مناسبی قرار ندارد، اما در انعطاف بدنی آزمودنی های تحقیق با میانگین 82/18سانتی متر وضعیت نسبتاً خوبی داشتند. اگرچه سودمندی انجام فعالیت های جسمانی منظم بر کسی پوشیده نیست، با توجه به نتایج احتمالاً به دلایل مختلف افراد مسن در فعالیت های جسمانی منظم مشارکت کمتری دارند.
تاثیر برنامه تمرین مقاومتی بر مقادیر میوستاتین پلاسمایی مردان چاق غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقادیر میوستاتین پلاسمایی مردان چاق غیر ورزشکار بود. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد به همین منظور 19 مرد چاق غیر ورزشکار بصورت داوطلبانه در تحقیق حاضر شرکت کردند و به دو گروه تجربی (n=8 ) با میانگین سن 1/57± 21 سال، قد 5/51±171/11 سانتی متر و وزن 15/85±92/22 کیلوگرم و درصد چربی 1/37 ± 28/21 و کنترل با میانگین سن 1/13±21/44 سال، قد 5/09± 175/61 سانتی متر ، وزن 14/05±90/00 کیلوگرم و درصد چربی 2/68 ± 27/15 تقسیم شدند. گروه تجربی پروتکل 8 هفته ای تمرین مقاومتی شامل 5 حرکت، 3 جلسه در هفته با شدت 50 تا 80 درصد را اجرا کردند و گروه کنترل در هیچ برنامه تمرینی شرکت نکرد. قبل و 48 ساعت بعد از اتمام آخرین جلسه تمرینی و در شرایط ناشتایی 5 میلی لیتر خون از ورید بازویی آزمودنی ها گرفته شد. نتایج تحلیل آماری با آزمون تی مستقل نشان داد که مقدار میوستاتین پلاسمایی در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (p=0/005). لذا میتوان نتیجه گرفت که اجرای تمرین مقاومتی می تواند در پیشگیری از آتروفی عضلانی و کاهش توده عضلات موثر باشد.
تأثیر بارگیری کراتین مونوهیدرات بر کراتین کیناز سرمی وآزردگی عضلانی ناشی از دویدن در سرازیری در مردان کوهنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به نتایج متناقض مربوط به اثر بارگیری مکمل کراتین بر آزردگی عضلانی، تحقیق حاضر به منظور تعیین تأثیر بارگیری مکمل کراتین مونوهیدرات بر کراتین کیناز تام سرمی و آزردگی عضلانی ناشی از دویدن در سرازیری در مردان کوهنورد انجام شد.
روش شناسی:20 مرد کوهنورد سالم داوطلب (سن28-20 سال، درصد چربی 12-8 و اکسیژن مصرفی بیشینه 55-50 میلی لیتر /کیلوگرم /دقیقه ) به طور تصادفی و دوسویه کور در دو گروه کراتین و شبه دارو تقسیم شدند. هریک از آزمودنی ها برای پنج روز متوالی، روزانه 300 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن مکمل کراتین مونوهیدرات یا دکستروز دریافت کردند. پس از دوره ی مکمل سازی، همه ی آزمودنی ها در یک قرارداد ورزشی دویدن سرازیری روی نوارگردان با 65% اکسیژن مصرفی بیشینه، شیب 15- درصد و مدت 30 دقیقه شرکت نمودند. نمونه های خونی در چهار مرحله: قبل و بعد از بارگیری، بلافاصله و 24 ساعت پس از قرارداد ورزشی انجام شد. داده های حاصله به صورت میانگین و انحراف استاندارد با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس، پس تعقیبی بونفرونی و تی مستقل در سطح معنی داری کمتر از 0/05 بررسی شد.
یافته ها: کراتین کیناز تام سرمی و احساس درد عضلانی هر دو گروه متعاقب دویدن در سرازیری به طور معنی دار افزایش یافت (P<0/05). با این حال، دامنه ی تغییرات 24 ساعته ی کراتین کیناز تام سرم گروه کراتین به طور معنی داری کمتر از گروه شبه دارو بود (P>0/05). در حالی که تفاوت 24 ساعته ی تورم، انعطاف پذیری، قدرت هم طول بیشینه و توان انفجاری اندام تحتانی دو گروه معنی دار نبود (P>0/05).
نتیجه گیری: براساس یافته های حاضر، می توان نتیجه گرفت که بارگیری پنج روزه ی کراتین مونوهیدرات بر تغییرات نامطلوب برخی شاخص های آزردگی عضلانی تأخیری مردان کوهنورد پس از دویدن سرازیری مؤثر است.