فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در گونة بابلیِ زبان مازندرانی، حرف اضافة /ǰɑ/ پسایند است و بر نقش های معناییِ خاستگاه، همراهی، ابزار و روش دلالت می کند و کارکرد معناییِ آن همانند «از» و «با» در زبان فارسی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که با توجه به تحولات تاریخی زبان های ایرانی، کدام نقش معنایی این حرف اضافه اصلی است و کدام حاصل تغییر معنایی. در این مقاله، صورتِ کهنِ /ǰɑ/ و کارکردهای معنایی آن در دوره های باستان و میانة زبان های ایرانی بررسی و مشخص شده است که /ǰɑ/ بازماندة hačaیا hačāدر زبان های اوستایی و فارسی باستان، و sacāدر زبان سنسکریت است. کارکرد اصلی این حرف اضافه دلالت بر نقش معنایی همراهی بوده است. در تحولات تاریخی زبان، این حرف اضافه با گسترش معنایی بر نقش های معنایی ابزار، سبب و روش دلالت کرده است. بازمانده های این حرف اضافه در دوره هایِ میانه برای دلالت بر نقش های معناییِ همراهی، ابزار، روش و سبب به کار رفته اند. /ǰɑ/ در گونة بابلی زبان مازندرانی کارکرد اصلی این حرف اضافه را حفظ کرده است. داده های این پژوهش به روش کتابخانه ای و استفاده از شم زبانی گویشوران گردآوری شده و شیوة بررسی آنها توصیفی - تحلیلی است.
بررسی معنایی سه حرف اضافه wæl، tɑ و ærɑ در کردی گورانی ازدیدگاه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش پیش رو، سه حرف اضافه مکانی wæl، tɑ و ærɑ از گویش کردی گورانی را ازدیدگاه معناشناسی شناختی بررسی می کنیم. یکی از تازه ترین الگوهای مطرح شده در بررسی معنایی حروف اضافه، الگوی چندمعنایی سامان مند (تایلر و ایوانز، 2001، 2003؛ ایوانز و تایلر، a2004، b2004؛ ایوانز، 2004، 2005، 2006) است که معیارهای کاربردی و روشنی را برای شناسایی معنا های مجزا و معنای اولیه حروف اضافه پیشنهاد می دهد. هدف ما این است که با بهره گیری از این الگو، سه حرف اضافه نام برده را واکاوی معنایی کنیم و پس از شناسایی معناهای مجزا و معنای اولیه هریک از آن ها، شبکه معنایی آن را رسم نماییم. یافته های پژوهش نشان می دهند که معنای اولیه wæl «همراهی» است و در شبکه معنایی آن نه معنای مجزا و دو خوشه معنایی وجود دارد، معنای اولیه tɑ «پایان» است و در شبکه معنایی آن چهار معنای مجزا دیده می شود و معنای اولیه ærɑ «برای و به خاطر» است و شبکه معنایی آن دارای چهار معنای مجزا و یک خوشه معنایی است.
مقایسة روابط معنایی درون زبانی اسامی در فارس نت، یورونت و وردنت پرینستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، روابط معنایی درون زبانی اسامی در سه شبکة واژگانی فارس نت، یورونت و وردنت پرینستون را مقایسه کرده ایم. برای این منظور، ابتدا شبکة واژگانی و روابط موجود بین واحدهای سازندة آن و سپس روابط معنایی موجود بین دسته های هم معنای اسم در شبکة واژگانی را معرفی کردیم. در این پژوهش، می کوشیم به این سؤالات پاسخ دهیم که آیا تفاوتی ازلحاظ نوع و تعداد روابط بین این سه شبکة واژگانی وجود دارد و درصورت وجود تفاوت، علت آن چیست. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تطبیقی است و نتایج مقایسه نشان داد که با اینکه چند رابطة محدود استخوان بندی این سه شبکة واژگانی را شکل می دهند و بین این سه شبکه مشترک هستند، روابط دیگری وجود دارند که بر اطلاعات موجود بین دسته های هم معنا و درنتیجه بر قدرت و کارایی این ابزارها در پردازش زبان طبیعی می افزایند؛ هرچند بیش ازحد بودن آن ها خود به کاهش توانایی محاسباتی منجر می شود و به همین دلیل در فارس نت، تعداد روابط متعادل تر انتخاب شده است. یافته های این پژوهش در ساخت شبکه های واژگانی دیگر، ازجمله شبکه های واژگانی تخصصی، به کار می رود.
آرایش واژگان در گویش های فارسی خوزستان از منظر رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش آرایش واژگان در چهار گویش فارسی خوزستان، یعنی بهبهانی، دزفولی، شوشتری و هندیجانی از نظر رده شناختی بررسی شده است. چارچوب نظری اصلی این پژوهش رده شناسی آرایش واژگان درایر است. دبیرمقدم در پژوهش خود 24 مؤلفه را در نظر گرفته است که 19 مورد آن ها برگرفته از مقاله درایر و بقیه مؤلفه ها برگرفته از پایگاه داده های وی هستند که آمار مربوط به آن در اختیارش قرار گرفته است. در پژوهش حاضر نیز همین 24 مؤلفه درباره گویش های خوزستان بررسی و نتایج حاصل با منطقه
اروپا آسیا و همچنین جهان مقایسه شده اند. ابزار و روش جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسش نامه و گفت و گو و مصاحبه حضوری با گویش وران است. با تعداد 30 گویش ور بومی این گویش ها مصاحبه شده و بعد از ثبت و ضبط مصاحبه ها و گفت و گو ها، مطالب به دقت آوانویسی و سپس براساس مؤلفه های مورد نظر تحلیل شدند. در بررسی داده ها، رفتار رده شناختی هر کدام از این گویش ها در مقایسه با زبان های اروپا آسیا و همچنین زبان های دنیا از جهت دارابودن مؤلفه های فعل پایانی و یا فعل میانی بررسی و تحلیل شد. به طور کلی این چهار گویش هم در مقایسه با زبان های اروپا آسیا و هم در مقایسه با زبان های دنیا، به رده فعل میانی قوی گرایش دارند ؛ البته باید گفت که بر اساس آمار جدول ها رفتار رده شناختی این گویش ها با رده بینابین (آمیخته)- که دبیر مقدم (1392) برای زبان های ایرانی پیشنهاد کرده است- هماهنگ است. درباره مؤلفه های رده شناختی مشترک و غیرمشترک باید گفت که در این چهار گویش فقط مؤلفه1، 9 و 11 غیرمشترک هستند و این گویش ها در 21 مؤلفه دیگر رفتار مشترک دارند.
ریشه شناسی چند واژه کهن از گویش های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریشه شناسی واژگان گویش های مختلف ایرانی هم به شناخت بیشتر ویژگی های آوایی این گویش ها کمک می کند، هم به ریشه شناسی واژه های فارسی و دیگر زبان ها و گویش های ایرانی. گویش های ایرانی گنجینه عظیمی از داده های زبانی هستند که می تواند در زبان شناسی زبان های ایرانی استفاده شود. این مقاله به ریشه شناسی 12 واژه از گویش های مختلف ایرانی می پردازد. درمورد هر واژه پس از بررسی برابر یا همریشه واژه در دیگر گویش ها و زبان های ایرانی، صورت ایرانی باستان واژه بازسازی، و روند دگرگونی آوایی واژه از ایرانی باستان به گویش های ایرانی بررسی شده است. در ریشه شناسی واژه ها به ویژه بر تمایز بین صورت واژه در گویش های شمال غربی و جنوب غربی تأکید شده. واژه هایی که در این مقاله از گویش های مختلف ایرانی ریشه شناسی شده اند، شامل این واژه ها هستند:
arde/âla «کنار، پهلو، نیمه»؛ast/hast «خانه، حیاط»؛ daha «داسه»؛ gwask/bīg «بزغاله، گوساله»؛ gūn «پستان دام»؛ jeven «هاون غلات»؛ jəxūn «خرمن»؛ kahra «بزغاله»؛ kətū «سگ»؛ mâl «دام، چهارپا»؛ tâta «عمو»؛ xal «کج، خمیده».
تحلیل فمینیستی گفتمان و توازن قدرت در رمان شمال و جنوب اثر الیزابت گاسکل بر پایه نظریه کُنش های گفتاری جان سِرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه جایگاه زنان در قرن نوزدهم انگلستان با بررسی گفت وگوهای رمان شمال و جنوب اثر الیزابت گاسکل بر مبنای نظریه کنش گفتارهای جان سِرل و شاخص های مؤثر بر آن ها نشان می دهد زنان، علی رغم قوانین حاکم بر مراودات اجتماعی و با حفظ شئونات رفتاری دوران خود، از زبان برای بهبود موقعیتشان به طور غیرمستقیم بهره برده اند. نورمن فرکلاف معتقد است ایدئولوژی غالب بر جامعه به شکلی چهره منطقی و طبیعی به خود می گیرد که گفتمان قدرت در دست گروه حاکم باقی بماند؛ اما بررسی زبان شناختی -فمینیستی آشکار می سازد که همسو با نظریه دبورا تانن، کلام و رفتار زنان بیشتر از آن که نشان دهنده شخصیت درونی آن ها باشد، حالت نمایشی دارد. قهرمان زن در نمونه گفت وگو های بررسی شده غالباً تغییراتی در انتخاب کنش خود ایجاد می نماید تا در توصیف ذهنیت شخصی اش موفق به ایجاد تأثیر قابل قبول در مخاطب شود. در پایان رمان هایی نظیر شمال و جنوب، علی رغم سکوت و فروتنی شخصیت زن در پایان داستان، دیدگاه های وی طی فرآیندی متشکل از تأثیرهای پی درپی، به قهرمان مرد داستان منتقل شده و در تصمیم ها و رفتار اجتماعی بعدی مرد نمود آشکاری دارد. چکیده مبسوط ١- مقدمه بررسی فمینیستی و سبک شناسانه رمان انگلیسی قرن نوزده شمال و جنوب اثر الیزابت گاسکل با استفاده از نظریه کنش گفتگوهای جان سرل نشان می دهد که علیرغم قوانین محکم حاکم بر رفتار و گفتار زنان با جنس مخالف در این دوره، زنان با بکارگیری مبتکرانه و زیرکانه زبان قادر بودند بر شرایط مدیریت کنند و قدرت را در اختیار بگیرند. ...
حینما یستنجد الترکیب بالصواتة (حالتا دفع الالتباس وتأسیس علاقات ترکیبیة)
حوزههای تخصصی:
یرمی هذا البحث إلى البرهنة على أن الوقف، باعتباره ظاهرة إیقاعیة (صوتیة)، لیس تابعا للترکیب ولا أثرا من آثاره کما کانت قد ذهبت إلى ذلک الصواتة التولیدیة. وقد اعتمد الباحث، للبرهنة على استنجاد الترکیب بالوقف وإعادة تنظیم القول لیکون تاما ودالا، على نصوص من القرآن الکریم، وعلى تراث لغوی ساهم فیه النحاة والمفسرون والأصولیون، من جهة، وعلى تراث لسانی طمسته النظریات التی هیمنت على الساحة اللسانیة. وقد اکتفینا، هنا، بدراسة ظاهرتین: تتمثل أولاهما فی دور الوقف فی رفع اللبس الترکیبی، بینما تتمثل الثانیة فی تأسیس الوقف للعلاقات الترکیبیة. وقد تبنینا، لبیان ذلک، النظریة الصواتیة الإیقاعیة کما تبلورت داخل الاتجاه التولیدی.
وقد خلصنا إلى أن الوقف مبنین للقول، وموجه وبان له. وبذلک لا یکون الوقف ظاهرة سطحیة بل هو ظاهرة مؤسسة للقول مساویة، فی هذا الباب، للترکیب. وهکذا، تبطل فکرة تحکمیة الترکیب، وتبرز فکرة التعاون بین مکونات النحو (الصواتیة والصرفیة والترکیبیة والدلالیة والتداولیة) من أجل إنتاج أقوال تؤَمِّن التواصل اللغوی وتصونه.
بررسی چندمعنایی فعل «خوردن»؛ نمونه ای از عدم کارایی رده شناسی واژگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چندمعنایی پدیده ای زبانی است که نه تنها در سنت مطالعة معنی همواره مطرح بوده بلکه در پژوهش های رده شناختی واژگانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. بررسی چندمعنایی فعل «خوردن» در رده شناسی واژگانی، که زیرشاخة رده شناسی معنایی به حساب می آید، در زبان های متعددی صورت گرفته است. در نوشتة حاضر، ضمن معرفی پژوهش های انجام شده در برخی از زبان های آسیایی، به بررسی این پدیده در مورد فعل «خوردن» در زبان فارسی می پردازیم. مقایسة داده های این زبان ها با نمونه های متعدد از زبان فارسی نشان می دهد که «خوردن» در زبان فارسی از چندمعنایی قابل ملاحظه ای نسبت به سایر زبان ها برخوردار است و یکی از پرکاربردترین افعال چندمعنی در زبان فارسی به حساب می آید. پژوهش حاضر نشان می دهد که در چارچوب رویکرد رده شناسی واژگانی نمی توان تبیین مطلوبی از چندمعنایی فعل «خوردن» در زبان فارسی به دست داد، آن هم به این دلیل که تبیین دقیق معنی دار بودن واژه ها هیچ گاه در قالب واژه های منفرد و بیرون از بافت امکان پذیر نیست. با توجه به این که تمام واژه ها از چندمعنایی نامتناهی برخوردارند و این بافت وقوع واژه است که در یک زبان و از زبانی به زبان دیگر تفاوت دارد و سبب بروز چندمعنایی می شود، رده شناسی واژگانی در تبیین چندمعنایی ناکارامد می نماید.
بررسی افعال وجهی در هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به کار رفته در این زبان می پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی های مقولة دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه بندی نظام های وجهی بر مبنای آرای پالمر (1999 & 2001)، ویژ گی های هر یک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می تواند برای نشان دادن مرتبة الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبة امکان از وجهیّت های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می تواند در برخی موارد برای بیان مرتبة الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم تری را متوجه کنش گر می کند. فعل «tāwāj» می تواند برای نشان دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای ارادة معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. هیچ یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان دادن وجهیّت گواه نمایی را ندارند.
مقاله به زبان روسی: تجزیه و تحلیل مقایسه ای جملات ساده در زبان های تاجیکی و روسی (بر اساس کتاب «کلیله و دمنه» نصرالله منشی) ( Сравнительный анализ простых предложений таджикского и русского языков (на примере поэмы «Калила и Димна» Насруллоха Мунши) )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی روش و اهداف ربطی انواع جملات ساده در زبان های روسی و تاجیکی می پردازد. نمونه ها از کتاب معروف «کلیله و دمنه» برگرفته شده که یکی از بهترین آثار ادبیات فارسی و تاجیکی است، مطالعه این اثر ایده ای از زبان، فرهنگ و خصوصیات آن در سده ششم تاریخ مسلمانان را مشخص می کند. تجزیه و تحلیل جملات تاجیکی و روسی طرح های متنوعی از جملات ساده (خبری، پرسشی و امری) را نشان می دهد. در زبان روسی و تاجیکی در ساخت جملات خبری، پرسشی و امری هم لحن و هم نوع ربط، نقش بسزایی بازی می کند. چگونگی سیستم ادای کلمات و لحن در زبان های مورد مطالعه بعضاً متفاوت است. شیوه بیان جملات منفی در این زبان ها دارای تفاوت هایی است. زبان روسی در مقایسه با زبان تاجیکی برای بیان انگیزه فرصت های متنوع تری دارد.
بررسی فضاهای واکه ای در لهجه کرمانی و لهجه فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه فضاهای واکه ای در دو لهجه کرمانی و معیار است. به این منظور از ده گویشور کرمانی و ده گویشور لهجه معیار خواسته شد تا شش واکه زبان فارسی را سه مرتبه تکرارکنند. صدای گویشوران توسط میکروفون Shure ضبط شده و پس از آن توسط نرم افزارPRAAT مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. سپس با ایجاد یک شبکه متنی، مقادیر بسامد سازه های اوّل و دوم آن اندازه گیری شد و با بررسی آمار توصیفی و تحلیلی به دست آمده، به مقایسه فضاهای واکه ای این دو لهجه پرداخته شد. نتایج به دست آمده از این قرار است: با توجه به اینکه مقادیر بسامد سازه های اوّل و دوم واکه های [ɑ] و [u] در لهجه کرمانی بیشتر از مقادیر آن ها در فارسی معیار است می توان چنین نتیجه گیری کرد که در لهجه کرمانی این واکه ها افتاده تر از فارسی معیار هستند و در جایگاهی پیشین تر تولید می شوند. همچنین در لهجه کرمانی واکه های [i,e,o,æ]، نسبت به لهجه فارسی معیار، دارای بسامد سازه اوّل بالاتر و بسامد سازه دوم کمتری می باشند. این مسئله موجب می شود که واکه های مذکور در لهجه کرمانی افتاده تر باشند و در جایگاه پسین تری نسبت به واکه های معیار تولید شوند.
مقاله به زبان انگلیسی: بررسی کارکردی اشاره به خود در پایان نامه های کارشناسی ارشد علوم نرم (A Functional Investigation of Self-mention in Soft Science Master Theses)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی کمی و کارکردی اشاره به خود در پایان نامه های کارشناسی ارشد در علوم نرم می پردازد. یکی از اهداف مهم این تخقیق یافتن کارکرد اشاره به خود در در پایان نامه های کارشناسی ارشد در علوم نرم بود. بدین منظور، بیست پایان نامه کارشناسی ارشد در علوم نرم ، در چهار رشته ی دانشگاهی به طور تصادفی از کتابخانه های چهار دانشگاه طراز اول انتخاب شدند. در هر رشته دانشگاهی، پنج مورد در بازه ی زمانی هفت سال (2014-2007) انتخاب شدند. این تحقیق، صرفا بخش مباحثه پایان نامه ها را مورد بررسی قرار داد. بررسی کمی این نوشته جات نشان داد که فراوانی انواع مختلف عناصر اشاره به خود، در علوم نرم کاملا متفاوت می باشد. میان این عناصر، ضمیر ""من"" با فراوانی 49 ، پر کاربردترین ضمیر اول شخص بود. همچنین این عناصر اشاره به خود، به طور کارکردی، براساس طبقه بندی نقش ضمایر شخصی در کلام Tang and John(1999)، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاضر، از بعد کارکردی نشان داد که پر کاربردترین نقش کلامی عناصر اشاره به خود در این نوشته جاتRecounter of research process وکمکاربردترین Originator بود.
بررسی ساخت مرکب های برون مرکز زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار و معنای واژه های مرکب همواره یکی از موضوعات مورد توجه زبان شناسان و دستوریان بوده است. زایابودنِ فرایند ترکیب در بسیاری از زبان ها از جمله فارسی و انگلیسی، خود می تواند دلیل موجهی برای توجه زبان شناسان به این فرایند باشد. واژه های مرکب را به لحاظ ساختار معنایی و وجود هسته معنایی در ترکیب می توان به واژه های مرکب درون مرکز، برون مرکز، دوسویه و متوازن تقسیم کرد. هریک از این گروه ها را نیز می توان، ازلحاظ ساختاری، در گروه های کوچکتری جای داد. واژه های مرکب برون مرکز در تقابل با واژه های مرکب درون مرکز معنا و مفهوم پیدا می کنند. برخلاف ترکیبات درون مرکز، بسیاری از ترکیبات برون مرکز معنای استعاری دارند، لذا از این دسته ترکیبات در زبان فارسی، می توان برای فرایند واژه سازی در برابرنهادهای واژه های علمی و بیگانه استفاده کرد. هدف پژوهش حاضر، ابتدا ارائه توصیفی از فرایند ترکیب، به ویژه ترکیب های برون مرکز، و سپس طبقه بندی واژه های برون مرکز فارسی براساس طبقه بندی باور (2009) است. در این پژوهش نشان می دهیم که برون مرکزبودنِ ترکیب در فارسی، در اغلب موارد، وابسته به ساختار نیست بلکه به دامنه ارجاع ترکیب بستگی دارد. داده های پژوهش حاضر از بررسی متون آموزشی زبان و ادبیات فارسی دبیرستان سال تحصیلی 1393 به دست آمده اند.
بررسی سبکی یک داستانِ کوتاهِ معاصر ازمنظر نقش گراییِ هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسیِ نقش گراییِ نظام مندِ هلیدی، سه فرانقش متنی، تجربی و بینافردی، سه لایة معنایی متفاوت هستند که با کمک آنها بندهای متن تحلیل می شوند و از این تحلیل، سبک شناسی متون حاصل می شود. هدف از این مقاله، تحلیل داستان کوتاه «نیمکت روبه رو»ی زویا پیرزاد ازمنظر نقش گرایی نظام مند و براساسِ سه فرانقش مذکور و تحلیلِ سبک شناسیِ آن است. نگاه زبان شناختی و نقش گرایی به سبک، با تعاریف سبک در ادبیات همپوشی ندارد اما در مواردی کلی، این مفهوم قابل انطباق است. داستان مورد بررسی 233 بند دارد که یک به یک، براساسِ این مدل، تحلیل شده اند اما به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، تنها به ذکر 18 بند از شاخص ترین نمونه ها بسنده شده است. انتخاب این مثال ها به گونه ای صورت گرفته است که بندها، تمام اجزای موجود در فرانقش ها را دارا باشند. برخی از نتایجِ حاصل از تحلیل مذکور عبارت اند از: در اکثرِ بندهای داستان، شخصیت اول نقطة عزیمت نویسنده است و داستان بر او و مسائلش تمرکز دارد. با توجه به روایی بودنِ سبک داستان، کاربرد وجه خبری و زمان گذشته فراوان است. وجود تعداد زیاد افعال به صورت فرایند مادی در این داستان حاکی از این است که نویسنده قصدِ بیانِ رویدادها و وقایع را دارد.
دو قالبگی «قید» در زبان عربی (تکمله ای بر مقاله ی قید دکتر آذرنوش )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«قید» نامی است که دکتر آذرنوش در سال 1367 شمسی، بر منصوب های غیررکن در نحو عربی نهاد و نشانه آن را نصب دانست. مقاله حاضر، ضمن تأیید این نام گذاری، با دلایلی قید را دارای دو قالب دانسته است: یکی مفرد و منصوب که آذرنوش پیش تر بدان اشاره کرده بود و دیگری مرکب و مجرور با حرفِ جر که نگارنده آن را ادعا کرده و دلایلی برای اثبات آن آورده است.
این دلایل عبارت اند از: خویشاوندشمردن نصب و جر ازسوی برخی نحویان قدیم؛ تصریح دستورنویسان فارسی به قیدبودن ترکیب های جارومجرورِ به کاررونده در فارسی؛ امکان مجرورشدن بخش عظیمی از منصوبات عربی با حرف جر؛ معادل یابی بسیاری از این منصوبات با یک جارومجرورِ مشابه به دستِ واژه نامه نویسان. هدف از این پژوهش آن بوده که در کنار قالبی که دکتر آذرنوش برای قید عربی پیشنهاد کرده است، قالب دومی جارومجرور برای آن نشان دهد تا از این راه، به آموزش نحو عربی به عربی آموزان یاری رساند. با این راهکار، برای بسیاری از جارومجرورهایی که اغلب نقشی برای آن ها تعیین نمی شود، نقشی دستوری معین می گردد و درنهایت، برای قید دو قالب مفرد اغلب منصوب و مرکب به دست می آید. سرانجام،قید در عربی یا واجب النصب است یا واجب الجر و یا جائز النصب و الجر.
استعاره های جهتی در قرآن با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به این پرسش اصلی می پردازد که بیان استعاری قرآن تا چه میزان مبتنی بر به کارگیریِ الفاظ جهتی در معنیِ استعاری است. تحلیل های مقاله، مبتنی بر طبقه استعاره های مفهومیِ جهتی در نظریه معاصر استعاره است. ازآنجاکه تجربه و درک مفاهیم مکان و جهت به لحاظِ شناختی از جایگاهی بنیادی برخوردارند، این پرسش مطرح است که این مفاهیم چگونه در قرآن برای دریافت مفاهیم پیچیده تر به کار رفته اند. برای پاسخگویی به این پرسش، در نرم افزار جامع التفاسیر نور (1390)، با کلید واژه های «فوق، تحت، وراء، خلف، امام، یمین، شمال» جست وجو شد و آیاتی که در آن ها این مفاهیم جهتی در ساخت استعاره به کار رفته بود، در کل قرآن مشخص شد. با این شیوه شصت شاهد به دست آمد که در آن ها جهت ها به عنوان حوزه های شناختی مبداء، در بیان استعاریِ قرآن به کار رفته بودند تا مفاهیم انتزاعی و پیچیده ای چون «منزلت، برتری، زمان، خیر و برکت» و جز آن توصیف و قابل درک شوند. تحلیل داده های مقاله حاضر شیوه های کاربرد منحصربه فردی را از واژه های جهت نما، در نقش استعاری در قرآن می نمایاند که می تواند به مثابه یکی از ویژگی های معناشناختی قرآن معرفی گردد. این پژوهش، زمینه ساز پژوهش های آینده خواهد بود که ازآن میان، می توان به پژوهش هایی درباره بررسیِ شیوه های بازنماییِ زمان ازمنظر معنی شناسیِ شناختی در قرآن کریم اشاره کرد.
تاثیر ساختار کلامی پزشک و بیمار بر میزان رضایتمندی بیماران/سلمانیان- ابراهیمی- روشن- بابا محمودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که مهارت های ارتباط کلامی پزشک از مهم ترین عوامل کسب اطلاعات لازم از بیمار، تشخیص و درمان بیماری و عامل مؤثری در رضایت بیمار است، سعی شده است تا در این پژوهش با استفاده از سبک پاسخ گویی کلامی طبقه بندیاستایلز و اندازه گیریانواع پاره گفتارها، تأثیر ساختار کلامیپزشکوبیماربرمیزانرضایتمندیبیماران مورد ارزیابی قرار گیرد. این مطالعهبا جمع آوریاطلاعات 26 پزشک و 101 بیمار و ضبط مکالمات آنها و نظرسنجی میزان رضایت مندی بیمار در پنج مرکز آموزشی - درمانی دولتی دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شده است. 1/95 % از بیماران رضایت خود را از این گفتگو اعلام نمودند (5/54 % راضی و 6/ 40 % کاملاً راضی)؛بین رضایتمندی بیماران و استفاده از پاره گفتارهایی که دلالت بر فهم کلام پزشک داشت یا در مورد نحوة درمان اعلام نظر می کرد، ارتباط معنی دار وجود داشت )02/0>P)؛بین استفادة پزشک از پاره گفتارهایی که دلالت بر آگاهی از وضعیت بیمار داشت و پاره گفتارهای نشان دهندة دریافت مفهوم کلام بیمار و رضایت بیمار نیز تفاوت معنی دار بود (05/0>P). زمانی که پزشک، بیماری و درمان را شرح داد و با سئوالاتی، بیمار متوجه شد که پزشک در پی یافتن مشکل اوست،درصد رضایت بیمار بالا رفت. بیشتریننارضایتی ها هنگامیبود کهبیمارحسنمودپزشککاملاًمتوجهمشکلاونشدهاست یازمانیکهپزشکدراختیارویگذاشته است،کافینبوده است.استفادة پزشکازپاره گفتارهاییکه اطلاعات عینی به بیمار می دهد یا کلماتی که بیمار را به ادامة کلام تشویق نموده، مکالمه را تسهیل کند، رضایت بیمار را افزایش می دهد و فرایندتشخیصو درمانبیماریتسهیل می شود.