فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۷۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
حضرات خمس، حقیقتی جامع در عرفان اسلامی است که نخستین بار در مکتب ابن عربی و توسط خود او به شکل مصطلح آن مطرح شد. حضرات خمس ناظر بر درجات و مقامات وجود مطلق و مراتب کلّی هستی است که موطن ظهورات و تجلیات حق تعالی می باشد. قیصری و امام خمینی که هر دو متأثر از آموزه های مکتب ابن عربی هستند، تمایز آرای آشکاری با یکدیگر و با سایر عرفا در این زمینه دارند و در برخی موارد، ابداعاتی را نیز می توان در آنها سراغ گرفت. به اعتقاد ایشان مراتب وجود، منحصر در پنج حضرت است که عبارتند از: لاهوت، جبروت، ملکوت، ملک و انسان کامل. از میان این حضرات، لاهوت، جزء مراتب ذات بوده و بر مرتبه ذات واحدیت اطلاق می شود. سه مرتبه دیگر نیز از جمله مراتب خارج محسوب می گردند. همچنین انسان کامل، جامع حضرات پیشین است و از آن تحت عنوان کون جامع یاد می شود. گونه رویکرد قیصری و امام خمینی به موضوعات عرفانی و از جمله حضرات خمس، تحت تأثیر سنتی است که از آن برخاسته اند؛ بدین لحاظ عرفان امام خمینی، رنگ و بوی عرفان شیعی دارد. تطبیق آرای قیصری و امام در مواردی؛ نظیر مفهوم وجود، اسماء و صفات الهی، مفاتیح غیب، عماء، مراتب ذات حق، مراتب خارج، انسان کامل و نظایر آنها که همگی داخل در مقوله حضرات خمس هستند، اختلافات مبنایی ایشان را در این زمینه به خوبی تبیین می کند. تضارب تأملات عرفانی این دو عارف برجسته، به ویژه در مسئله حقیقت محمدیه و اضافه شدن حقیقت علویه در عرفان امام، جلوه بیشتری می یابد.
خودآگاهی به مثابه خداآگاهی در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
نحوه ارتباط انسان با پیرامون خویش که ذهن هر اندیشنده ای را به خود مشغول می دارد، در فلسفه عمدتاً ارتباط «من» و «او» یا «خود» و «دیگری» تعبیر می شود. «من» با ادراک از «من» یا خودآگاهی عجین است. خودآگاهی در دیدگاه فلاسفه اسلامی از جمله علوم حضوری به حساب می آید. این نوشتار مدعی است که اگرچه از دیدگاه ملاصدرا نیز علم به خود به نحو حضوری است، اما مبانی و پاره ای از شواهد در دیدگاه ملاصدرا دریافت نوینی از خودآگاهی موردنظر وی عرضه می دارد. در این دریافت، «غیر» یا «دیگری» نقش عمده ای در تکون «من» و تکامل آن دارد؛ به نحوی که مراتب آگاهی انسان متناسب با ادراک از «غیر» تکامل می یابد؛ تا آنجا که بالاترین مرتبه از معرفت «نفس» یا «خود»، معرفت به بالاترین مراتب از «غیر خود» که همان رب اوست، محسوب می شود.
تحلیل انتقادی آرای شارحان اشارات در باب تعین واجب تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ابن سینا در کتاب اشارات و تنبیهات برای بیان توحید واجب الوجود استدلالی در تعین واجب الوجود اقامه می کند. توضیح این استدلال او از وجوه مختلف مورد اختلاف شارحان واقع شده است. اختلاف اول این که وی در این جا یک استدلال در تعین واجب الوجود اقامه کرده است یا دو استدلال. اختلاف دوم این که محور استدلال ابن سینا، برای نفی تعینی که از جانب ذات نیست، یک واجب است یا دو واجب؟ و سرانجام این اختلاف که منظور از عبارت «و باقی الاقسام محال» چیست؟ در این مقاله به بیان و بررسی اقوال مختلف در موارد مذکور پرداخته ایم و وجه صحیح در هر مورد را بیان کرده ایم.
پایه بودن اعتقاد به خدا از دیدگاه علامه طباطبایی و آلوین پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
اعتقاد به وجود خدا، همواره در معرض حملات نظری بوده و یکی از این موارد، چالش در توجیه این باور است. در مقاله حاضر، نظرهای علامه سید محمدحسین طباطبایی و آلوین پلانتینگا در مواجهه با چالش فوق بررسی و با تحلیل دیدگاه آنها، مقایسه ای انجام خواهد گرفت. اگرچه هر دوی ایشان اعتقاد به خدا را از دلیل بی نیاز می دانند و برهان را تنها مؤید ایمان می پندارند، پلانتینگا که به سنت معرفت شناسی اصلاح شده تعلق دارد، با نقد بنیادی نظریه مبناگروی سنتی در توجیه، گزاره «خدا وجود دارد» را برای فرد دیندار از جرگه گزاره های واقعاً پایه معرفی می کند و البته آن را بدیهی نمی داند. این در حالی است که او نمی تواند معیار جامع و مانعی را برای گزاره های پایه ارائه دهد. اما علامه طباطبایی که به مکتب مبناگروی سنتی در توجیه وفادار است، برای اثبات وجود خدا از اصلی بهره می برد که مناقشه ای در پایه بودن آن وجود ندارد؛ یعنی اصل عدم اجتماع نقیضین. به این ترتیب علامه طباطبایی با تحلیل موضوع گزاره فوق، آن را به عنوان گزاره ای بدیهی اولی معرفی می کند.
تبیین جایگاه «فطرت» در خداشناسی دکارت و نسبت آن با برهان فطرت در اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
یکی از جریان های مهم عصر رنسانس، شکاکیت معرفتی حاصل از پیشرفت های علمی- تجربی و ظهور آرای متعارض در حوزه الهیات و به تبع آن، تزلزل خداشناسی بود. دکارت نخستین متفکری است که در پاسخ به این شکاکیت، با امید به کشف حقیقت، حوزه فلسفی نوی گشود و اهتمام خود را از میان انبوه مسائل فلسفی، به مسئله خدا و نفس معطوف داشته است. دراین حوزه، مسئله فطرت و خداشناسی فطری، به جهت اشتراک و انطباق با آموزه های دینی، از اهمیتی خاص برخوردار و درخور پژوهش است. برهان فطرت در آثار دکارت، با عنوان برهان «علامت تجاری» مطرح شده که بر مبنای وجود مفهوم فطری «کمال مطلق»- خدا- در ذهن انسان استوار است. مقاله حاضر سعی دارد ضمن بررسی معنای فطرت و تصورات فطری، به تبیین جایگاه فطرت در خداشناسی دکارت و بررسی نسبت استدلال فطری وی با برهان مشهور فطرت در اندیشه اسلامی بپردازد.
تحلیل و نقد برداشت دکارت از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تصویر دکارت از «خدا»، جوهری نامتناهی، سرمد، تغییرناپذیر، قائم به ذات، عالم مطلق، قادر مطلق و آفریننده هر موجود دیگری است. تقریر وی از برهان وجودی برای اثبات خدا، چندان تازگی ندارد و جذابیت آن بیشتر از این جهت است که او دیدگاه مکانیستی و هندسی خویش از جهان را با توسل به اثبات وجود خدا توجیه می کند و ازاین رو خدا در فلسفه دکارت، شأن وجودی ندارد؛ بلکه شأن او معرفتی است که درنتیجه با خدای واقعی، فاصله عمیقی پیدا می کند. به باور دکارت، خدا عالَم را مانند دستگاه عظیمی از اجسام متحرک آفریده و آن را به حال خویش رها ساخته است تا به حرکتش ادامه دهد که این با انتقاد مخالفان مواجه شده است. پرسش درباره خدای موردنظر دکارت این است که آیا واقعاً او خدای وجودی و حقیقی است و دکارت به آن اعتقاد دینی دارد یا اینکه این خدا بیشتر برای تضمین معرفت یقینی و تبیین جهان موردنظر دکارت با روش مکانیکی و هندسی طراحی شده است؟ این مقاله درپی تحلیل و بررسی این پرسش و نقد دیدگاه دکارت از سوی برخی از متفکران غربی و فیلسوفان مسلمان است.
تباین علم خداوند با علوم مخلوقی؛ تنها راه حلّ اشکال جبر برخاسته از علم پیشین الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علوم بشری و مخلوقی، در اصل شکل گیری و علم شدنِ خویش، همواره محتاج و وابسته به معلوم اند. این مطلب، لوازم و تبعاتی نظیر تأخّر و تأثّر علم از معلوم و تابعیّت نسبت به آن را به دنبال خواهد داشت. فلاسفه و عرفا با تسرّیِ عنصر اضافه به علم خداوند، آن را نیز به تبعات مذکور مبتلا کرده اند. امّا چنین علمی، هرگز نمی تواند فعل اختیاری دیگران را آشکار نماید و لذا مادام که علم خداوند را هم سنخ با علوم بشری بدانیم، هرگز نمی توان اشکال جبرآوری علم پیشین الهی را پاسخ گفت. تنها راه برون رفت از بن بست اشکال مذکور این است که علم خالق را متباینِ محض با علوم مخلوقی دانسته، آن را از وابستگی به معلوم و نسبت علمی و تمامیِ تبعات مربوطه، منزّه و مبرّا کنیم. امّا چون بشر، هرگز از این سنخ علم، بهره ای ندارد، هیچ راهی نیز به شناخت آن نداشته و فهم او از آن، منحصر به گزاره های تنزیهیِ محض است؛ نه اثباتی. بدین ترتیب، برخی تلاش های فلسفی که در جهت شناخت علم الهی صورت گرفته است، محکوم به بطلان بوده و هرگز توان شناساندن علم خداوند را ندارند؛ چرا که نقطة آغازینِ این تلاش های معرفتی، نگاه به علوم مخلوقی و شبیه سازیِ علم الهی بر اساس آن است.
بررسی دیدگاه شیخ طوسی در تفسیر آیاتِ ""علم حادث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم فلسفه و کلام اسلامی، مبحث علم الهی است. علم از صفات ذاتی خداوند است که همه معلوم ها را به طور مطلق، و بدون هیچ قید و شرطی دربرمی گیرد. آیات پرشماری نیز در قرآن کریم با علم خداوند و گستره و خصوصیات آن ارتباط دارند. از آن جمله آیاتی است که علم خداوند را بر حصول شرط یا پدیدار شدن حالتی متوقف می کند. بنابراین مفسِّر قرآن، به پیروی از اصول و مبانی اعتقادی باید از ظاهر این آیات بگذرد و بر پایه سازوکارهای تفسیری، معانی سازگاری با اصول اعتقادی برای این دست آیات بیابد.
متکلِّمان و مفسِّران شیعه امامی بر پایه ادله عقلی و نقلی در این حوزه، دیدگاه ها و وآراء خویش را بیان می کنند. در این میان، شخصیت شیخ طوسی بسیار قابل توجه است. شیخ طوسی، زعیم و مرجع دینی شیعه، بزرگ فقیه، متکلّم و مفسِّر قرآن است. وی را به حق می توان از سرآمدان عرصه کلام و تفسیر دانست. شیخ طوسی در تفسیر گرانسنگ التبیان به گونه ای آیات مرتبط با علم الهی را تفسیر نموده است که با اصول و مبانی کلامی سازگار آمده است. وی در تفسیر این دست آیات، وجوهی را بیان می کند که در چهار عنوان قابل بررسی است. از میان این وجوه، تفسیر حدوث علم به تحقق معلوم رجحان دارد.
توجه به سازوکارهای شیخ طوسی در تفسیر این آیات می تواند در تفسیر قرآن کریم، به ویژه آیاتی که به ظاهر خویش با اصول و مبانی کلامی ناسازگار است، راهگشای همه پژوهشگران عرصه تفسیر قرآن کریم باشد.
عظمت خداوند و خُردى آفریدگان در چشم شیعیان واقعى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقال شرحى است بر کلام معصوم علیه السلام در باب عظمت خداوند و خردى آفریدگان در چشمان شیعیان واقعى. ما حقیقت خداوند را درک نمى کنیم تنها با دیدن ویژگى هاى متعالى خود و تشبیه صفات و کمالات خداوند به آنها، البته با تنزیه صفات خداوند از جنبه هاى نقص موجود در صفات و کمالات خود، آن ویژگى ها را به خداوند نسبت مى دهیم.
یکى از راه هاى درک عظمت خداوند، تفکر درباره آثار عظمت خداوند است: خلقت موجودات، آسمان ها، زمین، کهکشان ها و... .
انسان در آغاز اسپرمى بیش نبود که آن را نیز خداوند آفرید، انسان از خود هیچ نداشت، آنچه دارد، از لطف و عنایت خداوندى است، آیا سزاوار است در برابر عظمت آفرینش و این همه نعمت هاى بى نهایت براى خود ارزشى و شأنى قایل شویم! اگر اهل بصیرت باشیم و به مخلوقات خداى سبحان توجه کنیم، باید از عظمت، ظرافت و زیبایى خلقت مدهوش شویم. به راستى شرم آور است انسان از اندامى که خداوند در اختیارش قرار داده براى انجام گناه استفاده کند.
تحلیل انتقادی برهان وجوب و امکان ابن سینا و نقد ملاصدرا بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
برهان وجوب و امکان را فارابی ابداع و ابن سینا به کمال رساند. برهان فارابی مبتنی بر امتناع تسلسل است؛ اما ابن سینا در ضمن برهانِ خویش به ابطال تسلسل می پردازد. بنابراین، پذیرش برهان سینوی منوط به پذیرش استحاله تسلسل به عنوان یک اصل نیست و این یکی از تفاوت های برهان سینوی با برهان وجوب و امکان فارابی است. اگرچه ابن سینا در اشاراتمدعی فراتر از این نوآوری است و می گوید تقریر اشارات، وجود واجب را حتی با فرض جواز تسلسل اثبات می کند، اما به نظر می رسد اولاً، برهان وجوب و امکان ابن سینا در اشارات، برخلاف ادعای او و تصور رایج ، امتیاز چشم گیری نسبت به تقریر های این برهان در مبدأ و معادو نجاتندارد و ثانیاً، این ادعای او در مورد هیچ یک از تقریرهایش صدق نمی کند. یکی دیگر از ایراد های برهان سینوی نادرستیِ مبنای او در بابِ نیاز معلول به علّت است. در عین حال، نقدِ «ممکن الوجود نبودنِ سلسله ممکنات» را نیز نمی توان از ملاصدرا پذیرفت؛ زیرا اوّلاً فرضِ مساوقت وحدت و وجود که استدلال او مبتنی بر آن است، نمی تواند حد وسط قرار گیرد و ثانیاً این نقد با نظریه او در باب وحدت حقیقی عالم ناسازگار است.
حقیّت خداوند در نظر ابن سینا و تأثیر آن بر نظریه وحدت وجود در ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
بحث «وحدت وجود» در عرفان و فلسفه اسلامی به عنوان بحثی پرمناقشه شناخته می شود. این بحث در حکمت متعالیه که محل تلاقی جریانات فکری پیش از خود بوده، نیز به گونه ای جلوه گر شده است. یکی از پرسش های اساسی مطرح در این زمینه چگونگی راه یافتن این بحث به فلسفه اسلامی است؛ پرسشی که در این مقاله برآنیم تا پاسخش را در بحثی نزد ابن سینا بیابیم که می توان آن را «حقیّت خدا» (انتساب حق به خدا) نامید. چنین به نظر می رسد که گرایش های قرآنی فیلسوفان اسلامی که بر طرح و بسط این بحث (حقیّت خدا) نزد آن ها اثرگذار بوده، باعث به وجود آمدن بحث تقابل «حق» و «باطل» در فلسفه اسلامی شده است؛ بحثی که بعدها با عنوان تقابل «وجود» و «عدم» پی گرفته شده است. سرانجام، تقابل حق و باطل در فلسفه اسلامی از نگرشی انحصارگرایانه در انتساب حق، به معنای وجود، به خدا سر درآورده و در پایان به نسخه ای تلطیف شده از نظریه وحدت وجود نزد ملاصدرا ختم شده است.
براهین تغییرناپذیری خداوند در الهیات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرناپذیری خداوند از صفات اصلی باری تعالی و پایه اثبات بسیاری از صفات دیگر است. در متون کلامی نخستین ویژگی مبدأ هستی غیرحادث بودن است که آن را از متغیر نبودن نتیجه گرفته اند. استدلال های ممکن بر تغییر ناپذیری خداوند را می توان از طریق صفات ثبوتیه و سلبیه واجب الوجود نشان داد. صفات ثبوتیه ای که از طریق آنها تغییرناپذیری واجب الوجود اثبات می شود عبارت اند از اتمیت و اکملیت، وجوب وجود، بسیط الحقیقه، خالقیت، نامحدودیت، اتحاد ذات و صفات، و محرک غیر متحرک بودن. همچنین صفات سلبیه ای که مقدمه براهین تغییرناپذیری واجب قرار می گیرند، عبارت اند از نفی حدوث، نفی حرکت در زمان و مکان، نفی حرکت به سوی شر، نفی کثرت، نفی قوه، نفی ماهیت، نفی سبب داخلی و خارجی و نفی تقسیم و نفی موضوع. فایده تفکیک براهین این است که بر حسب نوع مقدمات به کاررفته در استدلال، نوع تغییری که از واجب نفی می شود نیز متفاوت خواهد بود. از سوی دیگر در متون الهیاتی، صفاتی همچون علم به متغیرات، اراده، رضا و غضب، نسیان، عشق و لذت، خلقت زمانمند، استجابت دعای بندگان و تکلم، برای واجب نقل شده که با تغییرناپذیری خداند ناسازگار است. پاسخ هر کدام از اشکالات در جای خود به تفصیل بیان می شود؛ اما پاسخ اجمالی آن است که تغیّر در اضافات است نه در ذات و مقصود از اضافات همان فعل و صفات فعلی اوست که به مخلوقات حادث منتسب است؛ بنابراین مانعی از حدوث تغیّر در فعل و صفات فعلی وی وجود ندارد و از این امور، تغیر در ذات لازم نمی آید.
مبانی اشراقی ابن ابی جمهور احسائی در تحلیل صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکمت اشراقی سهروردی، با توجه به قرابت اندیشة شیعی و اشراقی، همراه با شکوفایی اندیشة شیعی در تفکر علمای امامیه بسط و تداوم یافت. ابن ابی جمهور احسایی حکیم و متکلم برجسته شیعی قرن نهم هجری (متوفای ابتدای قرن دهم) و از نوادر علم کلام شیعی، در زمره این علماست. وی در اثر ارزنده المجلیتلفیقی بی نظیر بین آرای کلامی و فلسفی ارائه می دهد. او در بسیاری از موارد آراء و مبانی اشراقی را برای توضیح و تبیین و یا تثبیت آراء و دیدگاه های کلامی و یا توسعه و تأسیس آراء و مبانی جامع و جدید کلامی خود به کار می گیرد. در بررسی مباحث توحیدی اثر ارزنده المجلی،می توان مبانی اشراقی وی را در تحلیل صفات الهی در ذیل چهار نظریه اشراقی ارائه کرد: 1. نظریه علم اشراقی را ابتدا به نحو «وجودی» و به طریقه «اشراق حضوری» و «احاطة تسلطیه» و درنهایت به نحو «اشراقی نوری» تحلیل و تأویل می کند. 2. صفت بصیر را براساس نظریه رؤیت (ابصار) اشراقی به ادراک شهودی و علم کشفی تأویل می کند. 3. «اراده» واجب تعالی را نیز بر مبنای علم کشفی اشراقی تحلیل می کند. 4. درنهایت نظریه رب النوع های اشراقی را در تدبیر انواع موجودات طبیعی، جانشین نظریه شوق و عشق مشائی می کند.
بررسی تحلیلی ترجمه پذیری اسماء الهی در آیة بیست و سه سورة «الحَشر» با استناد به ترجمة آندره شوراکی و کازیمیرسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برگردان اسماء الهی از زبانی به زبان دیگر، بسیار دشوار و به باور شماری از نظریّه پردازان معاصر عرصة ترجمه، کاری نشدنی است. ولی از آنجا که یکی از راه های آشنایی با پروردگار، قرآن است و او از طریق صفات خود به معرّفی خویش در این کتاب مقدّس می پردازد، ترجمة آن لازم و واجب است. امّا در عین حال، ترجمه ای نادرست از اسماء الهی می تواند ذهن خواننده را تحت تأثیر قرار دهد و تصوّری غلط و مبهم از خداوند در او ایجاد نماید. در این مقاله، سعی بر آن است تا با بررسی تحلیلی مقایسه ای ترجمة اسماء خداوند در آیة بیست و سه سورة «الحَشر» از سوی آندره شوراکی و کازیمیرسکی، به ترجمه پذیری ویا ترجمه ناپذیری آن بپردازیم. به منظور نیل به این مقصود، با استناد به کتب لغت، تفسیر و لغت شناسی، و با عنایت به تفاوت های ظریف معنایی واژگان از منظر ریشه شناسی و زبانشناسی، برآنیم تا به بررسی و تحلیل معادل های انتخابی این دو مترجم بپردازیم. این پژوهش نشان می دهد که در بیشتر معادل گزینی ها، توجّه کافی به ریشه و معنای صحیح اسماء الهی صورت نگرفته است و ترجمة تفسیری و یا اضافه کردن یک قید و یا صفت تأکیدی به معادل انتخابی در زبان مقصد، می تواند به عنوان راهگشایی در درک ترجمه دقیق اسماء الهی پیشنهاد شود.
قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامى با تأکید بر آراى ابن عربى و مشائیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
قاعده «الواحد»، یکى از قواعد مهم فلسفى است که بر طبق آن، از علت واحد جز معلول واحد صادر نمى شود: «الواحد لایصدر عنه الا الواحد». با وجود توافقى که میان فلاسفه نسبت به این قاعده وجود دارد، در کلمات عرفا، این قاعده با انکار و یا دست کم اصلاح روبه رو شده است. فارغ از قبول یا عدم قبول اصل قاعده، چالش اصلى تقریر فلسفى و عرفانى تعیین مصداق براى مصدر و صادر اول و همچنین تبیین چگونگى صدور کثرات از علت واحد است. این مقاله با روش تحلیلى توصیفى درصدد است با ارائه قرائت هاى فلسفى و عرفانى این قاعده و بررسى ایرادات عرفا به فلاسفه، مصادیق ارائه شده براى مصدر و صادر اول در دو دستگاه فکرى را معرفى کرده، تقریر ایشان را نسبت به چگونگى صدور کثرات بیان کند؛ همچنین ثابت نماید که اولاً، فارغ از اختلافات صغروى فلسفه و عرفان، اصل قاعده با مبانى عرفانى سازگار است و ثانیا، ایرادى که عرفا بر فلاسفه وارد کرده اند قابل پاسخ گویى است؛ اگرچه تقریر عرفانى مبتنى بر رد یا قبول اشکال مزبور نمى باشد.
تصور موضوع در ادلة اثبات خدا، بررسی و نقد چند دیدگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثبات و نفی وجود هر موجودی فرع بر امکان تصور آن است. آیا خدا به تصور می آید که بتوان از بودن یا نبودن او سخن گفت؟ گروهی تصور خدا را ممکن نمی دانند. ظواهر بعضی از متون دینی و عرفانی همین است. اما مقصود این متون دینی و عرفانی، عدم امکان تصور حقیقت حق تعالی به علم حصولی است نه عدم امکان هر گونه تصوری. کسانی که تصور را ممکن می دانند گاهی ظاهر سخنان ایشان امکان تصور ذات است. این سخن قابل دفاع نیست. گاهی مفاهیمی مانند «بی نهایت»، «موجود حاضر در همه جا» و مانند آن را موضوع قرار داده اند. مدعایی که این نوشته در پی دفاع از آن است عبارت است از این که اولاً این موضوعات پیچیده، برای قریب به اتفاق افراد فهم پذیر و تصورپذیر نیست. ثانیاً موضوع ادلة اثبات خدا، صفات بسیار متنوعی است که برای افراد معمول قابل فهم است، مانند «واجب الوجود»؛ یعنی موجودی که بودنش ضروری است، یا «ناظم فراطبیعی». اما کنه این صفات نه به تصور می آید و نه نیازی به تصور کنه صفات در ابتدای بحث از ادلة اثبات و نفی، وجود دارد.
نف ی کارآم دی بره ان لم در فلسفه اول ی. مطالع ه تطبیق ی میان رویکرد ملاص درا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق صوری سنتی منطق ارسطویی منطق عالم اسلام
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
موضوع این مقاله پژوهشی تطبیق ی بی ن رویکرد مشترک صدرالمتألهی ن و علامه طباطبایی در خصوص نفی کارآمدی برهان لم، در قلمرو فلسفه اولی است. ملاصدرا با اتکاء به نظریه بساطت حقیقت وجود، و این که امر بسیط، حدّ، و درنتیجه برهان ندارد، به این نتیجه دست یافت که برهان لم در شناخت و اثبات احوال و اوصاف وجود کارآمد نیست. صدرا برهان اِنّ را نیز با استناد به قاعده ذوات الاسباب، گاه به کلی نامعتبر، و گاه با کارکردی ضعیف معتبر می شمارد. او پس از تضعیف یا حتی تخطئه نقش برهان درقلمرو فلسفه اولی، به نوعی منطق گریزیِ محتوم، تن درمی دهد و در نهایت جانب شهود را تقویت می کند. علامه طباطبایی همچون صدرا، البته نه با استناد به نظریه بساطت وجود؛ بلکه با اتکاء به سه مبنای علم شناختی کلان، نخست، برهان لم را در قلمرو مسائل فلسفی نامعتبر می-شمارد. آن گاه با اتکاء به قاعده ذوات الاسباب، برهان اِنِّ مصطلح نزد منطقیون را نیز تماماً ناکارآمد می داند. سپس نوع برهان جدیدی به نام برهان از طریق ملازمات عامه، عرضه می-کند. بن بسط نظرای که نخست ملاصدرا و سپس علامه با آن مواجه شدند در اعماقش از ناکارآمدی منطق اصالت الماهوی در قلمرو فلسفه وجودی خبر می دهد. رویکرد علامه طباطبایی، مبنی بر نفی ناکارآمدی براهین مذکور، دراین مقاله مورد نقد قراررگرفته. اما مدعای ایشان مبنی بر این که برهان از طریق تلازم، در فلسفه کارآمد است و با سایر براهین تفاوت ماهوی دارد، کشفی ارزشمند تلقی شده است که می کوشد تا رکود منطق را نسبت به وجودشناسی در حکمت نو صدرایی، جبران کند.
تأملی در ادله عقلی نظریه کسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
نظریه کسب توسط ابوالحسن اشعری مطرح شده و مورد اقبال اکثریت اهل سنت قرار گرفته است. عالمان اشعری برای اثبات آن، افزون بر ادله نقلی، به تقریر ادله عقلی مختلفی مانند استحاله اجتماع دو علت بر معلول واحد، استناد به اطلاق صفت اراده، علم و قدرت خداوند و لوازم باطل نظریه رقیب کسب پرداخته اند. نویسندگان در این مقاله علاوه بر تبیین، به نقد مهم ترین ادله عقلی اشاعره خواهند پرداخت و نشان خواهند داد که نه تنها ادله عقلی مورد تمسک اشاعره مخدوش و باطل است، بلکه نظریه کسب، نظریه ای غیرمعقول و خلاف عقل و وجدان هم محسوب می شود.
بررسى چالش هاى قاعده «لطف» و گزینش طرح نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده «لطف» از جمله نخستین قواعد در کلام امامیه بوده و پایه و اساس مجموعه اى از باورهاى امامیه به شمار مى رود. هر فعلى که خداوند در حق بندگان انجام مى دهد تا به سبب آن، به انجام طاعت ها و دورى از گناهان هدایت یابند، «لطف» نام دارد. نقش ویژه تبیین قاعده لطف در دوره کنونى از آنِ مکتب امامیه است. هرچند مکتب معتزله، باور به وجوب لطف الهى دارند، اما فعالیت هاى آنها در قرن هفتم هجرى خاتمه پذیرفت و از آن پس، اشاعره در رأس عقاید اهل سنت قرار گرفتند. اشاعره از مخالفان جدى قاعده لطف اند و اشکالاتى را بر این قاعده وارد ساخته اند.
این نوشتار درصدد است با استفاده از روش توصیفى و تحلیلى، چالش هاى پیش روى اصل لطف را مورد بررسى قرار داده، تا در پى آن، ابهامات این قاعده حل گردد. اما با وجود قوت پاسخ هاى مطرح شده به چالش هاى لطف، به نظر مى رسد طرح «برهان حکمت» بهتر است.