فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۴٬۰۵۶ مورد.
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
137 - 159
حوزههای تخصصی:
آراء ابن سینا درباره استقرا در میان فیلسوفان مسلمان و حتی در میان فیلسوفان غیرمسلمان متقدم، در شمار دقیق ترین نظرها است. این فیلسوف نامدار ایرانی، در همان چهارچوب ارسطویی به نقد استقراء ارسطو پرداخت و توانست با نقدی عالمانه، ناکارآمدی آن را نشان دهد. او با معرفی دقیق و موشکافانه مفهوم تجربه، استقرا را با یک قیاس خفی همراه کرد تا از رهگذر این همراهی مشکل دستیابی به یقین را حل کند؛ اما این یقین نمی توانست مطلق باشد، به همین دلیل به تعیین شرایط حصول یقین همت گماشت. او نشان داد که یقینِ حاصل از تجربه، یقین مشروط است و تنها تحت شرایطی خاص حاصل می شود؛ اما کبرای قیاس خفی، قاعده اتفاقی است که نقدهای بسیاری به آن وارد شده است. یکی از این نقدها، که مهم ترین آن ها نیز هست، تجربی بودن قاعده اتفاقی است. در این مقاله پس از بیان نظر ابن سینا، قول خواجه نیز درباره تجربه و استقرا ذکر، و با استفاده از نظر خواجه درباره تجربه، تحلیلی عقلی از قاعده اتفاقی بیان می شود؛ سپس نشان می دهد که قاعده اتفاقی، قاعده ای عقلی است و با استفاده از اصل علیت می توان تبیینی عقلی از آن بیان کرد.
امکان انتزاع مفاهیم متعدد از حیثیت واحد بما هو واحد و نتایج فلسفی آن (با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد یکی از مسائلی است که در موضوعات و استدلال های فلسفی مورد استفاده قرار می گیرد. آیا انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد امکان پذیر است؟ برخی قائل به امکان و برخی قائل به امتناع این موضوع هستند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی- عقلی به این نتیجه می رسیم که انتزاع مفاهیم متکثر از واحد من حیث هو واحد، امر ممکنی است و انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق بسیط از آن حیث که دارای حیثیت واحد است در برخی موارد اتفاق می افتد و این خاصیت از خواص ذهن است که مفاهیم متکثر ایجاد می کند؛ البته از حیثیاتی که در بیرون وجود بالعرض دارند و باعث ایجاد تکثر در موضوع خود نمی شوند. هرچند این فرآیند بستگی به درجه و مرتبه ی وجودی مصداق دارد؛ یعنی هرچند مصداق کامل تر و قوی تر باشد، ذهن مفاهیم بیشتری از آن انتزاع می کند تا جایی که در مورد کامل ترین مصداق مفاهیم متضادی؛ مانند اول و آخر و ... را می توان انتزاع و به آنها متصف کرد. این دیدگاه برگزیده دارای آثار و نتایجی است که در مقاله به آنها اشاره می شود.
فرآیند تکاملی آفرینش از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلاسفه تفاسیر مختلفی از آفرینش ارائه نموده اند. در مقاله حاضر تفسیر صدرایی از آفرینش مورد توجه قرار گرفته است. مشهور این است که آفرینش در دو قوس نزول و قوس صعود انجام شده که سیر نزول از خداوند شروع می شود و پس از مرتبه صفات و اسماء، عوالم عقل و مثال به عالم طبیعت رسیده است و ابتدای سیر صعود، عالم طبیعت و انتهای آن خداوند است و عوالم دیگر در میان این دو هستند. از آنجایی که در نظریه رایج، آفرینش با نزول ملازم می باشد، سؤالات جدی مطرح می شود. آیا عالم طبیعت نازل ترین عوالم بوده و موجودات در این عالم در نهایت نقص هستند؟ آیا انتهای قوس صعود دقیقاً ابتدای قوس نزول است؟ آیا این فرضیه معقول است که یک موجودی تام و تمام، به اضعف و اسفل درجات تنزل یابد و دوباره از پایین ترین نقطه، حرکت خود را شروع کند تا به مرتبه نخستین برسد؟ در این مقاله، ضمن بررسی و نقد دیدگاه رایج، سعی بر آن است که ضمن پاسخگویی به پرسش های مطرح شده، مدل جدیدی از فرایند آفرینش ارائه شود. در نظریه مختار، آفرینش پیوسته به سوی کمال می رود و از مرتبه وجوب وجود و وجود علمی که نزد خدای متعال هست تا به عوالم عین، یعنی عالم عقل، مثال و طبیعت پیش می رود. این سیر آفرینش، پیوسته در حال شدت و تمامیت است. آن چیزی که از مرتبه ذات خداوند نازل شده بعد نزول همچنان در مرتبه سابق وجود دارند، فقط نحوه ظهور آنها در مراتب نازل متفاوت شده است.
مراتب ایمان در حکمت متعالیه ملاصدرا و مراحل رشد ایمان از دیدگاه فاولر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، بویژه حرکت جوهری، تشکیک در مراتب وجود، انسان و شناخت، به بیان مراتب ایمان پرداخته است. او گاه ایمان را به تقلیدی، برهانی و عیانی و گاهی به ظاهری و حقیقی و همچنین به لفظی، معنایی، حقیقی (برهانی یا کشفی) و استغراق در نور احدیت تقسیم کرده است. از نظر او، اوج ایمان از آنِ کاملان در عقل نظری و عملی است که اندک افرادی از آنان به خلافت الهی و انسان کامل میرسند. جیمز فاولر، الهیدان و روانشناس معاصر، با تأثیرپذیری از برخی الهی دان ان ج دید مسیح ی مانن د تیلی خ و روان شناسانی مانند پیاژه، کولبرگ و اریکسون، رشد ایمان را در شش مرحله تبیین کرده اس ت: 1) شه ودی تصویری، 2) اسطوره ی ی واقعی، 3) ت رکیب ی ع رف ی، 4) ان ف رادی انتق ادی، 5) پیونددهنده، 6) دین جهانی. وسعت نظر شناختی و اخلاقی خویش، نمونه یی از مرحله ششم ایمان هستند. در این نوشتار ابتدا با روش توصیفی تحلیلی به تبیین دیدگاه ملاصدرا درباب مراتب ایمان و دیدگاه فاولر درباره مراحل رشد ایمان پرداخته و سپس به مقایسه نقاط اشتراک و تفاوت و ارزیابی این دو دیدگاه پرداخته شده است.
معناداری اسامی خداوند از منظر نصیرالدین طوسی و فاضل مقداد (با ابتنا بر دیدگاه ابن سینا درباره معانی صفات واجب الوجود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
179 - 200
حوزههای تخصصی:
نصیرالدین طوسی پایه گذار جریان «خردورزی فلسفی» در مدرسه فلسفی کلامی حلّه به شمار می رود. صفت بارز این جریان فکری، توجّه جدی به مباحث «امور عامّه» است که آثار آن در مسائل خاص الهیاتی نیز دیده می شود. پژوهش پیش ِرو عهده دار تبیین مسئله معناداری اسامی خداوند در برخی از آثار نصیرالدین طوسی و فاضل مقداد است که به پیروی از دیدگاه ابن سینا، با رویکرد تنزیهی تشریح شده است. ابن سینا که بر پایه قاعده معرفت شناختی «ناممکن بودن انتزاع دو مفهوم از حقیقت بسیط»، به ترادف مفهومی صفات ذاتی خداوند باور داشت، برای پاسخ به اشکال مقدّری ناظر به معانی متفاوت صفات خداوند در گزاره های الهیاتی، طرحی سه گانه ارائه داد که دربرگیرنده سلب معنای مقابل، اضافه به مخلوق، یا ترکیبی از آن دو بود. نصیرالدین طوسی در آثار خود از نظریه ترادف مفهومی سخنی به میان نیاورد؛ ولی بدون ذکر نام ابن سینا، طرح سه گانه وی را در الفصول النصیریه به کار گرفت. البته طوسی به جای عنوان «معانی صفات»، بحث خود را بر پایه «معانی اسامی خداوند» و اقسام آن سامان داد؛ بدین لحاظ اللّه به عنوان «اسم ذات» به تنهایی، در دسته ای جداگانه ای قرار گرفت و طرح پیشین ابن سینا با ادبیات کلامی فلسفی طوسی، به طرحی چهارگانه ارتقا یافت. بعدها فاضل مقداد در الأنوار الجلالیه، با ادبیات ساده تری آن طرح را تشریح و برخی ابهامات آن را مرتفع ساخت. حاصل دیدگاه تنزیهی محقّق طوسی آن است که اسامی متعدّد خداوند، دلالت بر تحقّق مبادی صفات در ذات احدی ندارند؛ ازاین رو اطلاق اسامی متعدد بر خداوند با بساطت ذات، سازگار است.
تطورحکمت نبوی از سهروردی تا ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
159 - 172
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های دور دوم تاریخ فلسفه اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیه ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژه فلسفه مترادف با فلسفه مشائی مرسوم و منحصر به اندیشه های ارسطویی نیست، بلکه حکمت راستین را سرچشمه دیگری است که با سرچشمه وحی و الهام انبیاء و اولیاء منطبق است. بنابراین، اصل معنای «حکمت»، به معنای«حکمت الهیه» مورد توجه و تأکید سهروردی و حکمای متأخر چون ملاصدرا بوده است. مسئله این پژوهش، بررسی روش، رویکرد و مبنای سیر تغییر و تطور معنای «حکمت» در نزد سهروردی و ملاصدرا است. چگونه حکمت در این مسیر تدریجاً به دین اسلام و تشیع تقرب یافته است؟ یافته ها: تغییر روش، توسع در معنای عقل و توسع در روش عقلی با کشف و شهود و قرآن و احادیث و مبنای نظریه انوار در سهروردی و نظریه اسماء و صفات در ملاصدرا است. بر این اساس سهروردی با قصد احیای حکمت نوری ایرانی، مسیر بومی سازی را شدت بخشید و ملاصدرا با پیوند با عرفان ابن عربی و نظریه ولایت آن هدف را به کمال رساند.
نسبت فلسفه و فقه براساس طبقه بندی علوم از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
59 - 82
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی علوم از مباحث بنیادی در علم شناسی و معرفت شناسی به شمار می رود و در تعیین جایگاه و نقش و کارکرد هر یک از شاخه های علم تأثیرگذار است. با نظر به اهمیت بنیادی حکمت و شریعت، دو اصل محوری نزد حکمای مسلمان، طبقه بندی علوم (علوم اسلامی) گاهی براساس این دو امر تدوین و ترسیم شده است. مسئله پژوهش، محور و معیار رویکرد فارابی و ابن سینا به نسبت میان فلسفه و فقه یا حکمت و شریعت است. براین اساس مبانی و لوازم و نتایج آن در هر یک از دو نظام فلسفه فارابی و ابن سینا بررسی شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش این است که هر دو فیلسوف با اعتقاد به سازگاری و تلائم فلسفه و دین به فراخور، هم به شریعت و هم به فلسفه توجه و اهتمام داشتند؛ اما معیار و ملاکشان متفاوت بود. فارابی با رویکرد اصالت فلسفی و با مبانی سه گانه جهان شناختی، معرفت شناختی و اخلاقی، فقه و کلام را در ذیل حکمت عملی و مادون حکمت نظری قرار می دهد و ابن سینا با رویکرد اصالت دین و با مبنای الهیاتی، صناعت شارعه را علمی مستقل در ذیل حکمت عملی و بالاتر از علوم انسانی با منشأ الهی می داند و آن را علمی مستقل در کنار علم مدنی و نه منشعب از آن می شمارد؛ به این ترتیب به علوم دینی با هویتی مستقل از فلسفه، اصالت و اعتبار می بخشد و به نحوی شرایط جایگزینی شریعت را به جای حکمت عملی در جریان فلسفه اسلامی فراهم می سازد و زمینه را برای دو علم اصول دین (کلام) و فروع دین (فقه) مهیا می کند. گویا ابن سینا تحقق فلسفه در جامعه اسلامی عصر خویش را در اسلامی سازی (بومی سازی) فلسفه و اعتبار و اصالت علوم دینی می بیند؛ ازاین رو نسبت به فارابی، دغدغه بیشتر و قوی تری برای بومی سازی داشته، و درصدد به روزرسانی فلسفه پیشینیان بوده است.
بررسی فلسفی امواج الکترومغناطیسی در اندیشه فلاسفه نو صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امواج یکی از مفاهیم کلیدی در فیزیک و زمینه ای مناسب برای پژوهشی تطبیقی بین فیزیک و فلسفه می باشد. پژوهش حاضر با رویکردی فلسفی امواج الکترومغناطیسی را از نظر مفهومی و هستی شناختی در اندیشه فلاسفه نوصدرایی مورد بررسی قرار داده و به این سؤال مهم پاسخ می دهد که موج از لحاظ فیزیکی و فلسفی دارای چه نوع حقیقتی است؟ نتایج و دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که امواج الکترومغناطیسی با مفاهیم دیگر همچون میدان، ماده و انرژی ارتباط تنگاتنگی دارند. میدان از سنخ انرژی است و انرژی از نظر فلسفی جوهری مادی است که پژوهش های موجود قادر به تبیین حقیقت آن نیستند. امواج الکترومغناطیسی حالت انتقال و حرکت انرژی هستند و فرکانس آن ها نشانگر میزان انرژی منتقل شده است. با رویکرد ابزارانگارانه امواج اجزاء طبیعت نیستند؛ بلکه ابزاری برای فهم طبیعت اند. با رویکرد واقع گرایانه سه احتمال فلسفی در مورد امواج می توان بیان کرد: 1) تجرد 2) عرض مادی و 3) اینکه از نظر هستی شناختی در خارج به صورت رابط موجود هستند و از نظر مفهومی از نوع مفاهیم فلسفی (معقول ثانی فلسفی) می باشند.
واکاوی مناسبت سعادت و سیاست در فلسفه سیاسی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایده ای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرت بنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آن ها نزد ملاصدرا چگونه است؟ در فرایند پاسخ به این سؤال، مقاله به سعادت و مساوقت آن با وجود، خیر و سلامت از نظر ملاصدرا می پردازد و اهمیت کمال عقل نظری و عملی را در تحقق سعادت بیان می کند. صدرا از سعادات متفاضل و ملائمت آن ها با مرتبت انسان ها و توان ادراکیشان سخن می گوید و در نهایت نیز به سعادت قصوی التفات دارد. سیاستی که او به اجمال طرح می کند نیز بخشی از قوس صعود نفس و صیرورت سعادتمندانه اش با دو بال عقل نظری و عقل عملی است که رهنمون بیت الله المحرم می شود. حضور اجتماعی انسان شرط تکامل و نیل به سعادت عنوان شده و اساسا معاش، معبر معاد شناخته می شود. پس در مقام دستاورد مقاله می توان به وضوح، «برهم کنش دوسویه سعادت و سیاست» را مورد اذعان قرار داد. در واقع هم تمام توجه صدرا در ترسیم ابعاد سیاست مطلوبش، مصروف تأمین سعادت برای اهالی مدینه فاضله می گردد تا در سایه انسان کامل، غایت نهایی که فناء فی الله است حاصل شود و هم تحصیل سعادت جز از مسیر یک سیاست متعالیه به دست نمی آید. این مقاله، با رویکردی بنیادین در پژوهش و روشی متخذ از روش تفسیری رئالیستی که با حفظ تفاوت هایی در هستی شناسی معنا و معرفت شناسی آن به هرمنوتیک هرش نزدیک است، معنای لفظی سعادت و سیاست را در ژانر فلسفی اصاله الوجودی واکاویده است.
ارتباط نوع دوستی با جنسیت براساس مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
133 - 146
حوزههای تخصصی:
از جمله ویژگی های اخلاقی انسان، نوع دوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت می توان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیت پذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و قوا در دیدگاه ملاصدرا، به تفاوت قوا میان دو جنس مؤنث و مذکر اشاره شده و با توسعه در معنای عقل از منظر حکمت صدرایی خصوصاً نگاه متفاوت ملاصدرا در مورد قوه واهمه، تفاوت معنای عقل در زن و مرد حاصل گشته است. براساس این یافته تحلیلی می توان عقل زنانه را عقلی عاطفه گرا نامید که همدلی و همدردی مؤلفه های اصلی آن است و از آنجا که میان نوع دوستی و عاطفه ارتباط مستقیم برقرار است، ارتباط میان نوع دوستی و جنسیت آشکار می گردد. ضرورت و اهمیت بحث حاضر در این است که با تبیین فضایل اخلاقی متفاوت زنانه و مردانه بر اساس مبادی مورد پذیرش ملاصدرا، مانع ارزش گذاری تبعیض آمیز و ناعادلانه (قوی یا ضعیف نامیدن هر یک از ) دو جنس شده که امروزه یکی از دغدغه های فلسفه های زنانه نگر است. نوشته حاضر تلاشی است بنیادی که با روش کتابخانه ای و با تحلیل مبانی حکمت صدرایی سعی در تبیین نتیجه مذکور دارد.
نسبت «معنا» به مثابه مدرَک باطنی با «مفهوم»، نزد صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
83 - 101
حوزههای تخصصی:
«ادراک باطنی» از مفاهیم شایع در حیطه معرفت شناسی و نفس شناسی نزد فیلسوفان مسلمان است که در مقابل ادراک ظاهری یا حسی یا مانند آن، قرار می گیرد. اما بااین وجود و با بررسی مواضع متعددی از عبارات فیلسوفان مسلمان، به نظر می رسد که این گونه ادراک، نیازمند واکاوی و وضوح مفهومی بیشتری بوده و ادراک باطنی در همه موارد، به یک معنا به کار برده نمی شود. این پژوهش درصدد است تا با تحلیل منطقی عبارات صدرالمتالهین -به مثابه فیلسوفی که نگاهی وجودی و تشکیکی به علم و ادراک داشته و تحلیل هایی عمیق تر از ادراک ارائه می دهد- به بازخوانی معانی متعدد ادراک باطنی در چارچوب فکری این فیلسوف بپردازد. ره آورد این مطالعه، نشان گر آن است که ادراک باطنی حداقل در دو معنا به کار می رود: «ادراک درونی» و «ادراک مفهومی(غیبی)» که به تریبت در مقابل ادراک حسی ظاهری و ادراک بی واسطه و شهودی قرار می گیرد. دخالت «مفهوم» و وجود ذهنی در مورد دوم، مسلتزم آن است که نسبت «مفهوم» و «معنا» نیز واکاویده شود؛ واکاوی ای که در ضمن خود، نسبت «معنا» و «صورت» و «ماده» را برجسته و تبیین کرده و در نهایت، منجر به خوانشی سوم و متفاوت از ادراک باطنی می گردد: ادراک باطنی به مثابه «مکاشفه معنوی و ادراک معنا». در این خوانش، ادراک باطنی مشاهده مستقیم معنا (به مثابه حقیقت و بنیان صورت) است که در مقابل آن، ادراک حسی و مشاهده صور مثالی قرار خواهد گرفت.
نقد و بررسی برهان اختفای الهی مبتنی بر احکام ایجابی و سلبی وجود در حکمت متعالیه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینان بخش سبب شده تا برخی جست وجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه می گیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینان بخش و ارائه شواهد تجربی بیشتر می تواند مانع از بروز چنین وضعیتی شود، اما ملاصدرا در حکمت متعالیه خود با تحلیل ویژگی های وجود و ماهیت و در نهایت طرح برهان صدیقین معتقد است خداوند وجود است و نه موجود و با توجه به رابطه علّی وجود و موجود، همه موجودات از مظاهر وجود هستند. تحلیل احکام سلبی وجود نظیر غیر نداشتن، ثانی نداشتن، ماهیت نداشتن، ضد و مثل نداشتن و برخی احکام ایجابی نظیر بساطت، بی حدی و مفهوم بودن وجود، می تواند پرده از راز اختفای الهی بر دارد. از این رو، برخلاف دیدگاه اصالت ماهیتی شلنبرگ، انسان ها با کثرت شواهد و مظاهر وجود خداوند مواجه بوده و طرح براهینی نظیر برهان اختفاء ناشی از عدم شناختِ درست ویژگی های خداوند و بالتبع انتظارات نادرست معرفتی نسبت به اوست. از مزایای دیدگاه صدرا می توان به تبیین ظهور الهی در عین بطون او، استفاده از مبانی بدیهی و عقلی، تطابق با الهیات سنتی ادیان، ارائه تصویری مناسب از رابطه خدا و جهان، اصلاح و تعدیل انتظارات معرفتی انسان ها از خداوند و سهولت فهم اشاره کرد. در این نوشتار سعی شده تا دو تقریر قیاسی بدیع مبتنی بر دیدگاه های صدرا ارائه شود تا مبتنی بر نتایج آنها، اشتباهات معرفتی دیدگاه شلنبرگ آشکار گردد.
فراموشی و یادآوری از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
153 - 171
حوزههای تخصصی:
ادراک و کیفیت حصول آن، اهمیت بسیاری در میان مباحث فلسفی ابن سینا دارد. او تنها فیلسوف مسلمانی است که سعی در بیان نظریه ای منسجم درباره فراموشی و یادآوری داشته است. بانظر به امکان فراموشی و یادآوری در هر موضوع علمی و پیش آمدن آن برای تمامی انسان ها، بررسی این مسئله اهمیت زیادی ازنظر معرفت شناسی در فلسفه سینوی دارد که در پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی توصیفی به بررسی آن پرداخته شده است. سئوالاتی که در این پژوهش پاسخ داده شده، چیستی حقیقت یادآوری و فراموشی و مراتب هر یک و تفاوت یادآوری و یادگیری است. مباحث ابن سینا در این زمینه مبتنی بر نظریه او درباره حصول صورت یا ماهیت اشیا و ورود آن از خارج به ذهن است و در اقسام ادراکات حسی و خیالی، وهمی و عقلی بررسی می شود. فراموشی امری مشترک میان برخی از حیوانات و انسان ها است؛ ولی یادآوری صورت های علمی مختص انسان است. با نظر به مادی نبودن قوه خیال و ادراکات آن و هم چنین شواهد حسی، دیدگاه ابن سینا در این زمینه اشکال اساسی دارد. یادگیری، تحصیل صورت علمی جدید و انتقال از مجهول به معلوم است؛ ولی یادگیری ادراک مجدد صورت علمی ای است که در گذشته ادراک شده است. کلید واژگان: ابن سینا، یادآوری، فراموشی، یادگیری، خیال، عقل.
واکاوی مفهوم ارزش با رویکرد معرفت شناختی در آرای علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
93 - 106
حوزههای تخصصی:
مقوله ارزش، طیفی گسترده در زیست جهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روان شناسی و حتی انتخاب های روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادی ترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفت شناسانه است. از نظر ایشان «ارزش های واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزاره های وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزاره های ارزشی، معرفت پذیر و بلکه می تواند در حد گزاره های علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجه واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعی تر جلوه می کند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقع گرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزاره های ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشته های متنوع علوم انسانی است.
چیستی، خاستگاه و هدف تربیت سرشت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۴)
97-118
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در حکمت متعالیه، «حقیقت» در آرمان گرایی را با «حقایق» در واقع گرایی، در کنار هم میداند؛ به این معنی که حقایق، همان حقیقتند که در پرده مراتب، خود را نمایان ساخته است. سفرهای چهارگانه نزد عرفا، راهی برای تعالی عرفانی است که سالک طی مراتب میکند. این سفر از فطرت آغاز میشود؛ فطرت نیز مراتبی دارد که نازلترین مرتبه آن، طبیعت است. پس این سفر، یا بعبارتی این یادگیری، از طبیعت آغاز میشود و با طی سلسله مراتب، کامل میگردد. مراتب یادگیری، مرتبه نظر و عمل را توأمان دربرمیگیرد. روش شناسی ملاصدرا در فلسفه اش، مبتنی بر سخن وحی، برهان عقل و مشاهده قلب است، به این معنی که هر سه منظر، باید راستی، واقعیت و حقیقت یک یافته را ادراک و تأیید کنند. پژوهش پیش رو با تکیه بر حکمت متعالیه در ابعاد فلسفی و با روش برهانی، به تعریف، خاستگاه و اهداف پرورش سرشت گرایانه پرداخته و در موضوع، هدف و شیوه، از روش فراترکیب بهره میبرد تا مراتب یادگیری سرشت گرایی را که مبتنی بر فطرت انسان است، عرضه و معرفی نماید. هدف این پژوهش، معرفی الگوی مفهومی تربیتی و یادگیری است و ابتناء فلسفی آن، لزوماً محدود به یکی از مکاتب و آراء فلسفی نیست.
پاسخ ابن سینا به دو پرسش بنیادی درباره گستره معرفت های بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
5 - 27
حوزههای تخصصی:
ابن سینا که تحقیقات گسترده وی درباره انسان ازجهات زیستی و بیولوژیکی و ساحت های وجودی و به طورویژه نفس انسانی در دنیای اسلام، اگر ادعا نشود بی نظیر، به یقین کم نظیر است، تعقل کلیات را برترین مراتب ادراک و عالی ترین مرتبه نفس انسانی می داند. گستره ادراک کلیات، که کلید ورود به دریای بی کران علوم وحقایق است، ازجهت محدود یا نامحدود بودن و اینکه میزان شناخت انسان از مصادیق و کنه اشیا تا چه اندازه است، ابهامات و مجادلاتی را بین فیلسوفان برانگیخته است. باتوجه به اهمیت و نقش کارکردی آگاهی ها درتمامی عرصه های زندگی، پژوهش پیش ِرو کوشیده است برای دو پرسش ازدیدگاه ابن سینا پاسخی بایسته دهد: یک: دامنه معرفت های بشری تا کجا است؟ دو: آیا نقش تعاریف حدی تنها تمایز میان اشیا است یا انسان را بر شناخت تمام ذاتیات توانا می سازد؟ برای رسیدن به داوری علمی، نخست دو گروه از عبارات ابن سینا بیان شده است و پس از ارزیابی و تحلیل با سودجستن از عمومات فلسفی، که معرفت های بشری را محدود نمی دانند، و درنهایت با بهره مندی از مبانی فلسفی ابن سینا به ویژه دیدگاه وی درباره پیوند نفس و بدن، و تأکیدبر توانایی توسعه ظرفیت های وجودی، این نتیجه گرفته شده است که انسان در سیر افقی برای کسب کمالات با مرز بسته ای روبه رو نخواهد شد و بر شناخت کنه اشیا توانایی خواهد داشت. روش نوشتار تحلیلی و عقلی است. چنانچه خرده گرفته شود که در باره ادراک کلیات و مسئله موردِپژوهش افزون بر متون کهن فلسفی، رسائل و مقالات بسیاری نوشته شده است، پاسخ این است آنچه این پژوهش را متمایز از تحقیقات پیشین می سازد، تبیین و تأکید ظرفیت های وجودی انسان است که درصورت شکوفایی افق هایی نو پیرامون گستره معرفت بر روی انسان می گشاید و نادرستی این پندار را که گفتارهای ابن سینا درباره حدود معرفت های بشری با هم سازگاری ندارد، آشکار می سازد.
امکان سنجی تأثیرکاتارسیس بر مخاطب تراژدی در نسبت با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
107 - 122
حوزههای تخصصی:
هر اثر نمایشی با عناصر ویژه ای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگستره ای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه می تواند این گونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور می شده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیم کلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه داده اند. بر همین اساس یکی از رویکردهایی که می تواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت می پذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی می داند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر می برد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس می تواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودی اش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
استعاره های مفهومی علم حضوری در فلسفه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
243 - 270
حوزههای تخصصی:
براساس آخرین نظریات حوزه معناشناسی شناختی، بشر به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، برای ساده سازی مفاهیم پیچیده ذهنی از استعاره مفهومی استفاده می کند. فیلسوفان، از کسانی هستند که برای فهم پذیرساختن مفاهیم انتزاعی فلسفی، از استعاره های مفهومی بسیار بهره برده اند. در پژوهش حاضر به کارگیری استعاره های مفهومی برای تبیین علم حضوری در اندیشه ابن سینا بررسی می شود. ابن سینا از این استعاره ها برای مفهوم سازی و ساده سازی علم حضوری بهره برده است. او معتقد است که ادراک حضوری زمانی حاصل می شود که معلوم نزد عالِم یعنی نفس حضور یابد؛ اما درعین حال این حضور را تنها شرط لازم برای حصول معرفت نمی داند و معتقد است که باید فرایند مشاهده و اشراق نیز فراهم باشد تا حضور به کسب علم بینجامد. باتوجه به برداشت هایی که از سخنان وی می شود، دو استعاره «علم حضوری، دیدن است» و «علم حضوری، اشراق است»، به دست می آید که در استعاره دیدن، سه عنصر یعنی بیننده و شیءِ دیده شده و نسبت میان آن ها حائز اهمیت است و در استعاره اشراق هم دو عنصر تابنده و شیءِ مستنیر وجود دارد. این مقاله باروش توصیفی تحلیلی می کوشد به بررسی استعاره هایِ مفهومی به کاررفته در علم حضوری در فلسفه سینوی با روش کاملاً اکتشافی و درنتیجه به دوراز هرگونه فرضیه سازی بپردازد.
مبانی فلسفی صدرالمتألهین در مواجهه با تناقض باوری در وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلاش صدرالمتألهین برای ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان، وی را با دشواری هایی مواجه کرده است که برخی از آنها توسط خود وی مورد توجه قرار گرفته و برخی را می توان با توجه به مذاق و مبانی وی کنکاش کرد. یکی از این دشواری ها عبارت است از انطباق تجربه عارفانه وحدت وجود با قاعده تناقض. این ادراک حضوری که یگانگی مخلوقات با خالق و در عین حال دوئیت آنها را مدعی است، قاعده منطقی- فلسفی امتناع تناقض را به چالش می کشد. هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که صدرالمتألهین چه راه کاری برای این اشکال داشته است؟ هرچند وی در آثار متأخر خود به وحدت شخصی وجود قائل شده، اما به نظر می رسد نظریه وحدت تشکیکی وجود - علی رغم عدم تصریح خود ملاصدرا - راه حلی از جانب وی برای خروج از این اشکال بوده است. با این حال، روش توصیفی و تحلیل انتقادی نگارندگان حاکی از عدم کفایت این نظریه برای حل این تناقض نما است. منطق باور نیز نمی تواند برای خروج از این اشکال راهگشا باشد. نگارندگان نشان داده اند که براساس مبنای صدرالمتألهین در مسئله وجود ذهنی، قاعده امتناع اجتماع متناقضین در عوالم غیرمادی مضیق شده و امکان جمع برخی امور متقابل در آن فراهم می باشد و از این رهگذر می توان در حل تناقض نمای وحدت وجود نیز بهره جست. در مجموع، روشن است که ملاصدرا نه می خواسته و نه - با توجه به مبانی فکری خود- می توانسته تناقض باوری و نقض قاعده تناقض را پذیرا باشد.
خوانش نظریه «دفعه واحده» میرداماد براساس نظریه حدوث زمانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به منظور یافتن یک خوانش مشترک درباره آموزه «حدوث» بر بررسی رهیافت حدوث دهری «دفعه واحده» میرداماد از یک سو و «حدوث زمانی» ملاصدرا از دیگر سو تمرکز دارد. بخشی از کتاب قبسات به بحث از حقیقت حدوث دهری و رویکرد ابداعی دفعه واحده می پردازد. ملاصدرا نیز در منهج سوم، مشعر سوم کتاب المشاعر به تحلیل حدوث زمانی و ارائه برداشتی نو از آن اقدام می نماید. این مقاله دو دستاورد مهم دارد: اولی یافتن رد پای حدوث زمانی در رهیافت دفعه واحده و دیگری تبیین گونه ای همگرایی میان این دو رویکرد درباره مقوله حدوث به رغم تفاوت ها. نویسنده با تحلیل رویکرد حدوث دهری نشان می دهد که مولفه بنیادی رهیافت دفعه واحده بر آموزه مسبوقیت عدم واقعی و عدم غیر مجامع عالم مادی در مرتبه دهر استوار است و حدوث عالم مادی دفعه الواحده روی می دهد. همچنین قوام آموزه حدوث زمانی نزد ملاصدرا بر نظریه مسبوق الوجود بودن عالم مادی به عدم واقعی زمانی تکیه می کند. با این همه تبیین نو ملاصدرا از حادث زمانی خلاف خوانش دفعه واحده نه تنها به دوام فیض علت فاعلی نیازمند است، بلکه موجود حدوث یافته و مسبوق به عدم زمانی پیشین، حدوث دفعی نیافته است. چرا که هر آن در زمان، مشمول حدوث نو است و به این سان منجر به شکل گیری خوانشی نو از عملکرد علت یعنی دوام فیض وجود در فرآیند حدوث می شود.