فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۴٬۰۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در چند دهة اخیر اندیشمندان و متفکران به فلسفة اسلامی به عنوان موضوع و مسئله ای مهم توجه نشان داده اند. این پرسش مهم در این زمینه مطرح است که تعبیر فلسفة اسلامی به چه معناست. پس از روشن شدن این معنا و نیز تفسیر ویژگی «اسلامی» در این فلسفه، باید تفاوت های این فلسفه را با آنچه فلسفة غرب می خوانیم نشان دهیم، یعنی بگوییم که چه تفاوت هایی به ما اجازه می دهند از چنین تعبیری استفاده کنیم. در این مقاله کوشش شده تا پاسخ این پرسش ها را با توجه به آثار شهید مطهری (و به تعبیری از دیدگاه ایشان) بررسی کنیم. از نظر شهید مطهری فلسفة اسلامی و فلسفة غرب تفاوت های زیادی دارند که این تفاوت ها را در سه بخش پرسش ها، پاسخ ها و زیست- محیط می توان دسته بندی کرد. با این بیان که در فلسفة اسلامی شاهد پرسش های جدید و پاسخ های جدید به پرسش های قدیمی هستیم و اینها تا حد زیادی به سبب زیست- محیط خاصی است که فلسفة اسلامی در آن پرورش یافته است. در این زیست- محیط عناصر فرهنگی خاصی از جمله قرآن، روایات، کلام اسلامی حضور دارند که افق های ویژه ای را در برابر دیدگان فیلسوفان مسلمان گشوده اند.
دکارت و نردبان معکوس همسخنی های فلسفه دکارت و اومانیسم رنسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین چهره ها نه تنها در فرایند سیر تاریخی فلسفه غرب، که بر تمدن دوران جدید آن دیار است. از این رو، فهم فلسفه و تمدن نوین غرب بدون شناخت اندیشمندی چون او کامل نخواهد بود. از طرف دیگر، رنسانس نیز دوره نضج گرفتن مدرنیته غربی است و گوهر آن نیز انسان گرایی یا اومانیسم است. در این دوره، نردبانی که در سده های میانه، رو به «آسمان» بود معکوس شد و بر «زمین» گذاشته شد. بررسی اندیشه دکارت و اومانیسم دوره رنسانس نشان دهنده وجود همخوانی ها و هم سخنی هایی بین این دو است. انگاره نوشتار حاضر آن است که گرچه دکارت خود را یک اومانیست نمی دانست ولی در فلسفه او جنبه های اومانیستی ای هست که ریشه در اومانیسم رنسانس دارد و در اموری چون سوبجکتیویسم دکارتی، تردید در حجیت قدما، اصالت عقل، توجه به تفسیر ریاضی و مکانیکی جهان خود را نشان می دهد. در نوشتار حاضر برای تبیین هر چه بهتر بحث، پس از اشاره به مفهوم، اهمیت و شاخصه های رنسانس و اومانیسم آن، این هم سخنی ها بررسی خواهد شد.
هستی شناسی و شناخت شناسی تطبیقی افلاطون و سهروردی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
نقد تهافت غزالی
حوزههای تخصصی:
نظریه علامه طباطبایی درباره چگونگی پیدایش کثیر از واحد (نظام فیض)
حوزههای تخصصی:
نظریه علامه طباطبایی درباره نظام فیض با نظریه حکیمان مشایی از جهت اعتقاد به وجود سلسله طولی در میان موجودات و پذیرش سه حلقه، مشابهت دارد و از جهت عدم انحصار عقول طولی به ده عقل، و اعتقاد به عالم مثال و قطع پیوند نظام فیض با طبیعیات قدیم متفاوت است. نظریه علامه با حکیمان اشراقی نیز از جهت تبیین پیدایش کثرت بر مبنای سلسله طولی، پذیرش عقول طولی و عرضی، عدم انحصار عقولی طولی به ده عقل و اعتقاد به عالم مثال و عالم ماده تشابه دارد، اما از جهت قطع پیوند نظام فیض با طبیعات قدیم و پذیرش اصالت وجود متمایز می گردد و نظریه علامه طباطبایی با نظریه ابوالبراکات بغدادی از حیث قطع پیوند نظام فیض با طبیعیات قدیم تشابه و از جهت پذیرش سلسله طولی در میان موجودات تفاوت دارد و با عطف توجه به مباحث مختلف در ترسیم نهایی نظریه علامه می توان به شش ویژگی اشاره کرد که عبارتنداز: قطع پیوند نظام فیض با هیات قدیم، پذیرش نظریه عقول و عالم مثال، طرح بحث بر مبنای اصالت وجود و تشکیکی بودن مراتب وجود، عدم پذیرش وجود منبسط به عنوان صادر اول، چگونگی پیدایش کثرت در عقول.
نقش خیال در تربیت انسان (از منظر آیت الله جوادی آملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
مهمترین هدف این نوشته، بیان اهمیت و نقش خیال در تربیت انسان با توجه به دیدگاه-های آیت الله جوادی آملی است. تحلیل توصیفی و استنتاج، روش این اثر بوده است. حیات انسان دو قلمروی اصلی دارد: قلمروی اول، حیات حقیقی (فطرت و عقل) اوست. در این قلمرو خطا و انحراف راه ندارد. انسانی که حیاتش قرین فطرت و عقل باشد، سعادتمند خواهد بود. قلمروی دوم، حیات طبیعی انسان است که عرصه امیال و آرزوها و عرصه اراده و حرکت انسان در مسیر سعادت یا شقاوت است. دستگاه ادراکی و تحریکی انسان، نقش آفرینان اصلی این قلمرو هستند. قوای ادراکی و تحریکی، دستمایه و سرمایه انسان برای انتخابهایی است که در نهایت هویت و سعادت یا شقاوت او را رقم می زند. خیال، نقشی مهم در هدایت یا انحراف قوای ادراکی و تحریکی افراد دارد و لذا چهره ای الهی و چهره ای غیر الهی دارد؛ در صورتی که تحت تدبیر و حکومت عقل، فعالیت کند، الهی و معد تربیت انسان خواهد بود و در صورتی که از عقل تمکین نکند، غیر الهی و مزاحم تربیت نوع بشر خواهد بود. تربیت خیال، زمینه ساز سعادت انسان است. مهمترین راه های تربیت خیال، تعدیل، تهذیب و تطهیر خیال، ریاضت عقلی، تقوای علمی، و کاهش پراکندگی های درونی است.
بررسی و نقد نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانشمندان اسلامی تقریرهای مختلفی از علم دینی کرده اند. یکی از دیدگاه های ابتکاری در بحث علم دینی، دیدگاه عبدالله جوادی آملی است. وی که از موافقان علم دینی است، معتقد است علم اگر علم باشد (نه وهم و خیال)، حتماً دینی خواهد بود و اساساً علم، غیردینی نیست و هر علمی دینی است. برای اطلاق علم دینی به همه علوم، البته صحیح بودن و روشمندانه بودن، شرط علمیت یک گزاره است. علم صائب، تفسیر خلقت و فعل الهی است و تبیین کار خدا، حتماً اسلامی است، گرچه فهمنده، این حقیقت را درنیابد و خلقت خدا را طبیعت بپندارد. این دیدگاه مبانی و پیش فرض هایی دارد که در این پژوهش با رجوع به آثار مکتوب ایشان و تحلیل آن مبانی به آن ها اشاره می شود. در پایان نیز نقدهای وارد بر این دیدگاه را بیان خواهیم کرد. این نظریه در عرصه علم دینی، باوجود نظام مند بودن آن، اشکالات فراوانی دارد ازجمله؛ خلط مفاهیم الهی، دینی و اسلامی؛ ناسازگاری درونی؛ نقص روشی نظریه؛ ناروایی جایگزینی «خلقت» به جای «طبیعت»؛ خدشه پذیر بودن لوازم دینی دانستن همه علوم؛ ناظر بودن نظریه به مقام ثبوت نه اثبات و...که مانع کارآمدی آن می شود.
بررسی تطبیقی آرای ابن سینا و ساموئل کالریج در مورد تمایز میان خیال و تخیل(مقاله علمی وزارت علوم)
درآمدى بر مطالعه انتقادى ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
گونه شناسیِ ""شک"" در اندیشه غزالی و دکارت
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
واکاویِ مفهوم ""شک""، که در تقابل با ""یقین"" قد علَم کرده، در سامانه فکریِ دو اندیشمند شرق و غرب، محمد غزالی و رُنه دکارت، ضروری می نماید. این گفتار در ابتدا به تنقیح و تحدید حدود شک دست زده؛ سپس، گونه شناسی و تلقیِِ هر یک از این دو عالِم نسبت به شک را بررسی کرده؛ و در نهایت، به مقابله آن مفهوم و ترسیم چگونگیِِ گذار غزالی و دکارت از گردنه صعب-العبور شک پرداخته است. این جستار بر آن است تا نشان دهدکه اولاً: خط سیر شک غزالی از شک استدلالی به شک روانی- مزاجی تغییر مسیر داده، ولی دکارت در همان شک استدلالی متوقف شده است؛ و ثانیاً: قلمروِ شک غزالی، از آنجا که علاوه بر سپهر فلسفه به سپهر شک عقیدتی- دینی نیز کشیده شده است، بسی فراخ تر از شک صرفاً فیلسوفانه دکارت است.
زمان در پدیدارشناسی وجودی هایدگر و آنتولوژی صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بحث زمان و ارتباط آن با هستی یکی از مباحث مهم فلسفی است. حقیقت زمان و رابطه آن با هستی و انسان پرسش های مطرح در تاریخ تفکرات فلسفی بوده اند. زمان در اندیشه ملاصدرا در عالم طبیعت، جلوه ای از هستی است؛ هستی صدرا که هستی عام و اعم از سیال و ثابت بوده و زمان، منتزع از وجود سیال است. ملاصدرا با تلقی زمان به عنوان بُعد چهارم جسم، در اندیشه گذشتگان تحول جدی پدید می آورد و با این نگاه گسست میان اجزای زمان را از بین می برد. در هایدگر، با اینکه از وجود عام سخن به میان می آید، اما زمان در وجود انسانی یا دازاین قابل فهم است؛ لذا درباره زمان، گذشته و آینده و حال، نه به عنوان مفهوم و قطعات فرضی زمان، بلکه به عنوان ابعاد وجودی حضور سخن به میان می آید. طبیعت و انسان در فلسفه ملاصدرا در افق زمان فهمیده می شود و در هایدگر از تاریخ و هویت تاریخمند وجود آدمی بحث می شود.
حکمت مشرقی ابن سینا و حکمت اشراقی سهروردی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
می دانیم که نسبت میان حکمت مشاء و حکمت اشراق، یکی از بحث های مهم فلسفه اسلامی است. بنابراین در این نوشتار ابتدا به تعریف دو حکمت مذکور پرداخته و سپس آثاری که حاوی حکمت مشرقی در میان تألیفات ابن سیناست و نیز توضیحاتی راجع به رساله های تمثیلی سهروردی آورده می شود. پس از آن یازده مورد از وجوه اشتراک این نوع تألیفات بیان می شود که از مهم ترین موارد میان این نوع آثار دو فیلسوف، می توان کاربرد زبان تمثیل، بررسی و شناساندن نفس و قوای آن، استفاده از رمز پرنده در اکثر این رسائل و ... را نام برد. در نهایت به این نتیجه می رسیم که ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی و همچو وی دارای تجربه عرفانی و یا حکمت مشرقی بوده و نیز یکی از رساله های تمثیلی وی، نقطه آغازین نگارش آثاری از این نوع توسط سهروردی بوده است. بنابراین نمی توان ابن سینا را فیلسوفی صرفاً مشائی و ناآگاه از حقایق عرفانی دانست
علم حضوری از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفة اسلامی طرح مسئلة علم حضوری به صراحت در آثار سهروردی یافت می شود و پس از او صدرالمتألهین آن را بسط داده است. سهروردی علم را به ظهور و نور تعریف کرده و ملاصدرا از این تعریف سود جسته است. هر چند ملاصدرا در مسئلة ابصار با سهروردی مخالفت می کند، اما در مواردی همچون حصول مدرکات خیالی از او متأثر است. از جمله موارد اختلاف این دو می توان به مسئلة ابصار، مادی یا مجرددانستن قوة خیال، و اتصال یا اتحاد نفس با عقل فعال و از نقاط اشتراک می توان به تعریف علم اشاره کرد. این نقاط افتراق و اشتراک برآمده از مبانی هر یک از این دو فیلسوف از جمله قابل یا فاعل دانستن نفس نسبت به صور و تعریف غیر ماهوی علم است؛ مثلاً مبنای این که نفس قابل یا فاعل صور است باعث تفاوت در نظریة ابصار و مبنای تعریف غیر ماهوی از علم باعث اشتراک در تعریف علم شده است.
تاملی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا و پیروان وی، حرکت قطعیه را انکار می کنند. انکار حرکت قطعیه اولا مستلزم انکار حرکت به معنای خروج تدریجی از قوه به فعل، و ثانیا مستلزم پذیرش توهمی بودن زمان است؛ در حالی که ابن سینا، هم حرکت در آن معنا را می پذیرد و هم به وجود خارجی زمان معتقد است. میرداماد و ملاصدرا، به منظور رفع این تناقض، وجود حرکت قطعیه را پذیرفته و از این رو درصدد تاویل نظر ابن سینا در این باره برآمده اند.
مقاله حاضر، از سویی، بر آن است که تفسیر رایج از حرکت قطعیه و توسطیه و نیز ادله و علل آن را بررسی کند و مشکلات آن را یادآور شود و از سویی دیگر، در تلاش است تا نشان دهد که می توان انکار حرکت قطعیه و پذیرش وجود زمان را با یکدیگر سازگار و بدین ترتیب از کلام ابن سینا رفع تناقض کرد، بی آنکه نیازی به تاویل باشد.