فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۴٬۰۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
تأمل و اندیشه در باب خدا، یکی از مهمترین و اساسیترین محورهای معرفت انسان است و در طول تاریخ فلسفه و کلام، متفکران بسیاری به بحث و بررسی در این باب همت گمارده اند. از میان مباحث خداشناسی، براهین اثبات وجود خدا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و اساس سخن گفتن از خدا را تشکیل میدهد. هر یک از الهیدانان بر اساس مبانی و نظام فکری خود به شیوه ای میکوشند براهینی متقن، براثبات وجود خدا اقامه کنند. از جمله این متفکران میتوان به ملاصدرا، بنیانگذار حکمت متعالیه و توماس آکوئیناس، فیلسوف برجسته قرون وسطی اشاره نمود. هر چند ملاصدرا و توماس وجود خدا را فطری میدانند، باز هم به اقامه برهان بر وجود خدا میپردازند. ملاصدرا با طرح امکان فقری و تکیه بر مبانی صدرایی، برهان امکان و وجوب توماس را غنا میبخشد و با اقامه برهان صدیقین از وجود بر وجوب شاهد میآورد. وی همچنین با اثبات حرکت جوهری، برهان حرکت او را تکمیل مینماید. در این مقاله بر آنیم که ابتدا دیدگاه ملاصدرا و توماس را در باب بداهت وجود خدا تبیین کنیم و سپس به بررسی و مقایسه برخی از براهینی که آن ها برای اثبات وجود خداوند اقامه میکنند، بپردازیم
فضیلت عشق (اروتیک)
حوزههای تخصصی:
چگونگی ترکیب ماده و صورت از نگاه صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو، مبدع نظریه ترکیب انضمامی اجسام از ماده و صورت، و همفکران وی ادعا می کنند: اجسام فراورده ترکیب دو جوهر جدا از هم می باشند. ایشان برای اثبات مدعای خویش، دو برهان «قوه و فعل» و «وصل و فصل» را به دست می دهند. اشراقیان، به رهبری شیخ اشراق، با اعتراف به وجود خاصیت بالقوگی در اجسام، منکر وجود جوهری جدا به نام «ماده» در ازای این خاصیت هستند و به تعبیری، ترکیب انضمامی ماده و صورت را نمی پذیرند. صدرالمتالهین نیز علاوه بر نفی ترکیب انضمامی، براساس حرکت اشتدادی در جوهر، دیدگاه منحصر به فردی را عرضه می کند که نظریه «ترکیب اتحادی ماده و صورت» نامیده می شود. وی گذشته از اثبات مدعای خود، به اشکالات وارد بر این نظریه نیز پاسخ می دهد
تبیین تقریرهای برهان فطرت (تضایف) بر اثبات وجود خدا(با تأکید بر آرای آیت الله شاه آبادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثبات گرایش فطری و درونی در نهاد انسان ها به سوی پروردگارشان، یکی از بهترین راه های اثبات و شناخت خدا است؛ چراکه این راه، ذاتی، همگانی، تغییرناپذیر و پایدار است و می تواند از استوارترین برهان های اثبات وجود خدا باشد. از آنجا که فطرت انسان، دارای گرایش های مختلف است، تقریرهای برهان فطری نیز براساس این گرایش ها متفاوتند. در برهان فطرت عشق به کمال مطلق، با استفاده از عشق ذاتی و درونی انسان به کمال مطلق، خدا اثبات می شود. در برهان فطرت امید نیز از راه اثبات امید انسان در سختی ها و کوتاه شدن دستش از تمام اسباب و وسائط مادی، وجود خدا اثبات می شود. در برهان فطرت افتقار که از ابتکارات مرحوم آیت الله شاه آبادی است، با استفاده از برهان فقر ذاتی صدرایی و برهان امکان و وجوب سینوی، پس از اثبات ذات فقیر و امکانی انسان ها، ذات غنی خداوند اثبات می شود. برهان فطرت انقیاد، برهان فطرت خوف و برهان فطرت بغضِ نقص نیز که باز از ابداعات فلسفی ایشان هستند، به ترتیب از راه اثبات خضوع ذاتی انسان در برابر کمال، خوف از دست دادن محبوب ها و تنفّر از نقص، خداوند را اثبات می کنند. در منظومه فکری آیت الله شاه آبادی چگونه با تقریرهای مختلف برهان فطرت یا تضایف از گرایش درونی انسان، وجود خدا اثبات می شود؟ این پژوهش ضمن پاسخ به این پرسش، به تحلیل تقریرهای این برهان می پردازد.
حدوث و قدم زمانی عالم (بررسی آرای حکیمان معاصر، علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی، و آیت الله مصباح یزدی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
حدوث و قدم زمانی عالم، از کهن ترین مسائل فلسفی است. صدرالمتألهین بر اساس حرکت جوهری وتجدد مداوم عالم، پاسخی جدید به این مسأله داده است. گفته های فیلسوفان معاصر این مکتب، گامی در تنقیح و پرورش نظریه صدرایی است؛ اما در این سخنان اختلاف نظرهایی دیده می شود. در این نوشتار، نظریات حکمای فرزانه معاصر، علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی تبیین، بررسی و نقد می شود. این نقد و بررسی، در دو بخش صورت می گیرد: ۱. تعریف حدوث وقدم زمانی از دیدگاه هریک از اساتید؛ و ۲. تعیین حدوث یا قدم زمانی عالم بنا بر تعریف ایشان.
دستاورد این پژوهش، رسیدن به تعریف های متعددی از حدوث و قدم زمانی، وحکم به حدوث یا قدم عالم بر اساس تعریف و انتخاب قول برگزیده در این باب می باشد.
تاملی بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در علم الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مساله «علم الهی» یکی از دشوارترین مباحث فلسفه الهی و مورد توجه متون دینی می باشد. این مقاله ضمن بیان متون دینی مرتبط با موضوع، به بررسی دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در این باره می پردازد و بیان می کند که شیخ الرییس، علم الهی به ذات را حضوری می داند. او علم الهی به ما سوا را علمی حصولی می داند که از راه صور مرتسمه حاصل می شود. از این رو او به علم عنایی معتقد است.
شیخ اشراق نیز علم الهی به ذات را حضوری می داند؛ اگر چه آن را با مبنای نوری خود تحلیل می کند. او علم حق به اشیا، از راه اضافه اشراقیه تبیین می کند.
در پایان بیان خواهد شد اگر چه تبیین سهروردی در مورد علم بعد الایجاد، تحلیلی صحیح و در مقایسه با ابن سینا، به متون دینی نزدیک تر است؛ اما ضعف آن، این است که در بحث علم قبل الایجاد فقط به رد دیدگاه ابن سینا پرداخته و هیچ تحلیلی ارایه نمی کند؛ گرچه این مرتبه علمی را انکار نمی کند
تشابه یا تشکیک مفهوم وجود: مقایسه نظریات ارسطو و ابن سینا در مسئله معنای وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
در این مقاله نظریات ارسطو و ابن سینا در باب معنای وجود مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر ارسطو موجود دارای معانی متفاوتی است، اما نه به طریق اشتراک لفظی. ارسطو بین اشتراک لفظی و اشتراک معنوی موجود، نظریه سومی را ارائه می کند که خود، آن را رابطه «نسبت به» می نامد ابن سینا، در مقابل، موجود را به نحو مشترک معنوی می داند؛ با این حال معتقد است موجودات در یک رابطه تشکیکی دارای شدت و ضعف و اولویت و عدم اولویت هستند، به طوری که مثلاً جواهر نسبت به اعراض در موجود بودن اولویت دارند.
بحث معنای وجود در مباحث وجودشناختی و مخصوصاً نظریه علیت هر یک از این دو فیلسوف قابل پی جویی است. ارسطو وجود را به عنوان یک عنصر متافیزیکی متمایز در نظر نمی گیرد بلکه برای او، وجود بلافاصله در مقولات تقسیم می شود؛ اما برای ابن سینا، وجود واقعیتی متمایز از ماهیت است که در همه موجودات به عنوان یک عنصر فلسفی وجود دارد. به همین ترتیب، ارسطو علیت خدا را از نوع علیت غایی می داند به طوری که هر موجودی در مسیری مستقل به سمت محرک اولی در حرکت است، در حالی که ابن سینا خداوند را علت فاعلی ایجادی می داند که به همه موجودات یک عنصر مشترک یعنی وجود را افاضه می کند.
صدر الدین محمد دشتکی شیرازی زندگی، آثار و آراء فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سید سند صدر الدین محمد دشتکی از سادات خاندان دشتکی است که با بیست و چند واسطه به زید بن علی بن حسین (ع) می رسد. وی از ذهنی بسیار نقّاد بهره مند بود. دروس حدیث و شرعیات را نزد پدرش غیاث الدین منصور فرا گرفت. سلسلة مسموعات او در علم کلام به امام محمد غزالی، امام فخر رازی و علامه حلی می رسد و در منطق و فلسفه به خواجه نصیر، بهمنیار و ابن سینا. دوران حیات او مصادف با فرمانروایی حسن بیگ و یعقوب میرزا بود (خواند میر، 3/605) از لحاظ مالی فرد متمکن بوده و در سال 883 ق دو هزار ذرع از املاک دشتک را خرید تا مدرسه بزرگ منصوریه را در آن بنا نهد. شیوه علمی او بیشتر شرح و تعلیقه نویسی توأم با نوآوری و ارائه نظرهای بکر است. تشابه نام وی با صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا) گاه سبب شده که بعضی از کتابهای او، از جمله اثبات الواجب به ملاصدرا منسوب شود.
نظری به کتاب فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه نگارش ابوالحسن شعرانی تهرانی
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود از منظر علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
شاید بتوان مهم ترین بحث از مباحث کلام، فلسفه و عرفان نظری را، بحث دربارة توحید و حقیقت آن دانست. در این بین دیدگاه ها و اختلاف نظرهای بسیاری بین اهل کلام و فلاسفه و عرفا وجود دارد که کتاب های بسیاری در این عرصه به آنها اختصاص داده شده است. اهل کلام و فلاسفه مشاء، به بینونت خالق و مخلوق رأی داده اند؛ متفکران اشراقی به نوعی وحدت معتقدند که کثرت را شامل می شود. مؤسس حکمت متعالیه به تبع فهلویون، وحدت تشکیکی و سپس به تبع اهل عرفان، نوعی از وحدت شخصی وجود را مطرح کرد. عرفا نیز وحدت شخصی وجود را رأی ادق می دانند. یکی از متفکران معاصر، یعنی استاد محمدتقی جعفری نیز در آثار خود به طور پراکنده به این مسئله پرداخته و در ظاهر امر به مخالفت های بسیار و اشکال های متعددی در مقابل دیدگاه وحدت وجود همت گمارده است. ما در این مقاله، ضمن طرح اشکال های ایشان، به بازسازی دیدگاه وی در زمینة «ارتباط خالق و مخلوق» پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که باید به نظریات استاد جعفری در دو مقام توجه کرد. ایشان در مقام نخست با نگاه پانته ایستی به نقد «وحدت وجود» عرفا می پردازد، حال آنکه در ایستار دوم از حیات علمی خویش، به دیدگاه عارفان نزدیک شدند و وحدت شخصی وجود را پذیرفتند.
پایه بودن اعتقاد به خدا از دیدگاه علامه طباطبایی و آلوین پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
اعتقاد به وجود خدا، همواره در معرض حملات نظری بوده و یکی از این موارد، چالش در توجیه این باور است. در مقاله حاضر، نظرهای علامه سید محمدحسین طباطبایی و آلوین پلانتینگا در مواجهه با چالش فوق بررسی و با تحلیل دیدگاه آنها، مقایسه ای انجام خواهد گرفت. اگرچه هر دوی ایشان اعتقاد به خدا را از دلیل بی نیاز می دانند و برهان را تنها مؤید ایمان می پندارند، پلانتینگا که به سنت معرفت شناسی اصلاح شده تعلق دارد، با نقد بنیادی نظریه مبناگروی سنتی در توجیه، گزاره «خدا وجود دارد» را برای فرد دیندار از جرگه گزاره های واقعاً پایه معرفی می کند و البته آن را بدیهی نمی داند. این در حالی است که او نمی تواند معیار جامع و مانعی را برای گزاره های پایه ارائه دهد. اما علامه طباطبایی که به مکتب مبناگروی سنتی در توجیه وفادار است، برای اثبات وجود خدا از اصلی بهره می برد که مناقشه ای در پایه بودن آن وجود ندارد؛ یعنی اصل عدم اجتماع نقیضین. به این ترتیب علامه طباطبایی با تحلیل موضوع گزاره فوق، آن را به عنوان گزاره ای بدیهی اولی معرفی می کند.
ادراک حسی: مقایسه دیدگاه ابن سینا و تئوری های جدید علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از مباحث مطرح در حوزه های مختلف فلسفی، روان شناسی و علوم اعصاب مانند فیزیولوژی و نوروسای کلوژی، مسئله ادراک حسی است. از میان فلاسفه، ابن سینا فیلسوفی است که با دقت نظر و ژرفنگری خاصی مسایل مربوط به ادراک حسی را تبیین نموده است، به گونه ای که با گشودن افق های جدید در این خصوص راهگشای بسیاری از فیلسوفان و حتی پزشکان در مباحث مربوطه بوده است. با توجه به آن که مطالعات مربوط به ادراک، مطالعاتی چند بُعدی و میان رشته ای است، طرح و تبیین آن در حوزه های مختلف علمی و فلسفی با مبانی متفاوت صورت پذیرفته است. با مقایسه نظر ابن سینا ـ به عنوان حکیم و فیلسوفی جامع علوم ـ و اندیشمندان علوم اعصاب در زمینه « ادراک حسی» رگه ها و تأثیراتی از نظریات و ابن سینا در آرا فلاسفه و پزشکان پس از او مشاهده می شود. این تأثیر در مباحثی چون توجیه مسئله حس و فرآیند ادراک حسی، شناسایی زوج های عصبی مغزی، عملکرد اختصاصی مناطق قشر مغز، تقسیمبندی حسها، ادراکات حسی کاذب قابل پیگیری است.
در مقایسه این دو دیدگاه علاوه بر تبیین نقاط اختلاف آن ها، هم در مبانی نظری و هم در مسایل خاص، به تحلیل و بررسی موارد اشتراک متعدد نیز پرداخته شده است.
رابطه ی خدا و جهان در آینه ی عقل و وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
خداوند پس از آفرینش موجودات، چگونه ارتباطی با آن ها دارد؟ در پاسخ به این سؤال، برخی هرگونه ارتباط را نفی کرده اند و معتقدند که جهان پس از پیدایش، جدای از آفریننده ی خود، به کارش ادامه می دهد. گروهی دیگر به وجود رابطه میان خالق و مخلوق اذعان دارند که خود چند دسته اند. افلاطون و برخی از متکلمین مسلمان، هرچند به شکل متفاوت، به رابطه ی صانع و مصنوع اشاره کرده اند. ارسطو این رابطه را از نوع محرک و متحرک دانسته است. رواقیون رابطه ی خدا و جهان را همان رابطه ی نفس و بدن تلقی کرده اند، که از جهاتی همگون با دیدگاه برخی از عرفای مسلمان است. افلوطین سخن از فیضان و رابطه ی صادر و مصدر به میان آورده است، که در نحله های مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی متأخر، تأثیر فراوان داشته است. رابطه ی حلول و اتحاد نیز نوع دیگری از این ارتباط است، که منتسب به مذهب نصارا و جمعی از صوفیه است.
این نوشتار ضمن بررسی و نقد نظرهای گذشته، به تبیین رابطه ی دیگری میان خداوند و آفریده هایش در قالب وجود رابط و مستقل می پردازد و نشان می دهد که رابطه ی خالق و مخلوق از نوع رابطه ی وجود رابط و مستقل است، به گونه ای که مخلوقاتْ عین ربط به خداوند هستند نه موجودات مستقلی که مرتبط با او باشند، چون در غیر این صورت، در مقابل خداوند، از نوعی استقلال برخوردار خواهند بود و چنین چیزی پذیرفتنی نیست. این دیدگاه، که بر مبنای حکمت متعالیه شکل گرفته است، با آموزه های وحیانی نیز سازگار است.
ساختار گنوسی قصیده عینیه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۵۰
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، نخست به بررسی نکات عمده جهان بینی گنوسی ها درباره دوگانگی روح و جسم و هبوط روح از عالم بالا، و اسارت آن در جسم پرداخته و ضمن اشاره به دیدگاه اورفه ای - فیثاغوری و افلاطون در یونان باستان، و نیز نگرش اسکندرانی، پیشینه این اندیشه هارا نشان میدهد. آن گاه دو مکتب گموسی، سوری مصری و ایرانی را معرفی کرده، و در بخش دوم، ابیات بر جسته قصیده عینیه، با استفاده از رسایل اخوان الصفا شرح داده می شود. و با مقایسه قصیده عینیه، با یکی از متون گنوسی، آن را دارای ساختار گنوسی دانسته، و در پایان با تاکید بر نقش اخوان الصفا در آشنایی حکما و عرفای مسلمان، با اندیشه های گنوسی و هرمسی، پیشینه آشنایی تمدن اسلامی با این افکار را نشان می دهد.
روش فلسفی ابن سینا در تفسیر حروف مقطعه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره تفسیر و فهم معانی حروف مقطعه قرآن از مهم ترین مسائل تفسیری به شمار رفته است. ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مسلمان در تفسیر آیات از روش فلسفی و مبانی حکمت خود که بیش تر جنبه نوافلاطونی دارد، بهره می گیرد. او در رساله النیروزیه که به تفسیر حروف مقطعه اختصاص دارد، ابتدا به بیان مبانی حکمت خود مانند نظریه صدور و پیدایش نظریه صدور و پیدایش موجودات از واجب الوجود، می پردازد و سپس سعی می کند تا با استفاده از نظریه حروف ابجد، حروف مقطعه قرآنی را بر این مبانی تطبیق و تفسیر کند. از نظر وی هر یک از حروف مقطعه که معادل حروف ابجد در نظر گرفته می شوند، به صورت فردی یا در حال ترکیب با حروف دیگر، بر اساس قوانین خاصی که ابن سینا ارایه می دهد، با موجودات خاصی متناظر خواهند بود.
نور و مباحث مشترک آن در فلسفه اشراق و شعر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اساس فلسفه اشراق «نور برتر» است که اصل و منشا هستی به شمار می رود و با حکمت خسروانی و پهلوی ایرانیان باستان و نیز حکمت یونانیان قدیم مرتبط است و سهروردی احیا کننده این فلسفه، در دامن عرفان و حکمت اسلامی است.
با توجه به کاربرد واژه «نور» و ترادفات آن با بسامد بالا در اشعار مولانا، متوجه جایگاه خاص این واژه در افق فکری وی می شویم. براین اساس، در این نوشته سعی شده است مناسبات و مشابهات محتوایی نور در آثار سهروردی و اشعار مولانا بررسی و نمایانده شود.