"ایجاد نقش برجسته های صخره ای یکی از سنت های خاور نزدیک باستان است که حاکمان وقت برای جاودان ساختن خواست ها و اندیشه های خود از آن بهره برده اند. این یادمان های ارزنده تاریخی نه فقط اطلاعات گرانبها در خصوص سبک های هنری آن زمان در اختیار پژوهشگران قرار می دهند، بلکه داده های ارزشمندی هستند که می توان به کمک آن ها حوادث تاریخی، اوضاع سیاسی، مذهبی و نظام های اجتماعی آن زمان را بازسازی کرد.
نقش برجسته ها در حقیقت برگ هایی از کتاب مصور تاریخ، فرهنگ و هنر ایران هستند که در پس آن، اندیشه های فراوانی نهفته و تا امروز تمام مفاهیم آن ها به درستی آشکار نشده است. نقش برجسته ها در تحقیقات و مطالعات ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است. شناخت و تفسیر صحنه های نقش برجسته ها، همواره از موضوعات مورد بحث محققان بوده و از جنبه های مختلفی مطالعه و تحقیق شده است. در این مقاله، نگارنده بر آن است با بررسی و تامل در نقش برجسته ها، بخشی از اندیشه حکومت های حاکم بر سرزمین ایران را بکاود."
گذشته تاریخی همواره بخش مهمی از هویت فردی و اجتماعی محسوب می شود. این نوشته، با ارایه تعریفی از «هویت»، به بررسی جلوه های متعدد هویت ایرانی در دوره های مختلف تاریخی و از منظر روشی سیدجواد طباطبایی پرداخته است. طباطبایی با قایل بودن به ضرورت بینش تاریخی، به بحث درباره ادوار تاریخی برای فهم تاریخ و اندیشه می پردازد. بر این اساس، طباطبایی تاریخ ایران را به دوران های قدیم و جدید تقسیم می کند که هر کدام از آنها نیز به نوبه خود به دوره هایی جداگانه تقسیم بندی می شوند. وی با اذعان به وجود آگاهی قومی برای پدیدارشدن «خود آگاهی ملی»، معتقد است در هر دوره ای هویت ایرانیان در اثر کنش و واکنش میان آن دو مولفه، ممکن شده است. بدین ترتیب، زمانی «اندیشه ایران شهری» و زمانی دیگر بر آمدن سلسله های فرمانروایی ایرانی تبار طاهریان، سامانیان و بوئیان، مقولات آگاهی قومی بودند. بر اساس ایده طباطبایی، همچنین، در زمان دیگر، شاعران ایرانی مانند فردوسی و حافظ، امانتداران مقولات «آگاهی قومی» شده اند، اما با یورش مغولان، قرون وسطای ایرانی آغاز می گردد که به زوال اندیشه خردگرا، زوال ادب فارسی و چیرگی دین عجایز منجر گردید. در نتیجه، به دنبال زوال اندیشه سیاسی، شاهد بحران هویت در ایران هستیم.
رابطه قدرت های ملی و محلی از انقلاب فرانسه تا به امروز موضوع روز فرانسه است. مناسبت قدرت های محلی و ملی را دو فرایند تراکم زدایی و تمرکززدایی رقم زده است. با روی کار آمدن سوسیالیست ها تراکم زدایی شتاب بیشتری گرفت و قانون 1982 و قوانین متعددی که بعد از آن به تصویب رسیدند به تدریج قدرت را در لایه های مختلف توزیع کرد. تقسیم قدرت بین دولت مرکزی و نمایندگان دولت (تراکم زدایی) و واگذاری اختیارات دولتی به نهادهای منتخب مردم، مانند شوراهای شهر و شوراهای فرادستی و به ویژه شهرداری ها (تمرکززدایی) تا حدی از شدت نظام متمرکز فرانسه کاست. در جریان همین واگذاری اختیارات بود که بخش زیادی از امور فرهنگی به قدرت های محلی واگذار شد. ورود قدرت های محلی در امور فرهنگی تأثیر شگرفی بر همبستگی اجتماعی و توسعه و پیشرفت شهرها گذاشت. بین قدرت های محلی، بیشترین اختیارات امور فرهنگی به شهرداری ها که منتخب مردمند واگذار شد. فرهنگ به تدریج در شهرها از جایگاه والایی برخوردار گشت و مدیران سامان شهری، با دریافتن نقش فرهنگ در ایجاد همبستگی اجتماعی، شتابان به سوی فرهنگی کردن شهرها روی آوردند. فرهنگ و زندگی روزمره مردم این کشور به قدری در هم تنیده که می توان نام «فرهنگ شهر» را به جای دولت شهرهای آتن برای شهرهای فرانسه پیشنهاد کرد.