مقاله حاضر نخست سه علت رواج واژه جهانیشدن را در سالهای اخیر، تحولات اقتصادی، فرارسیدن عصر اطلاعات و مشکلات جهانی، میشمارد.
به زعم مولف ظهور این مسائل همکاری بینالمللی را ضروریتر ساخته است. اما دراین میان امریکا به مثابه تنها ابرقدرت، درصدد است تا مفهوم جهانیشدن را به امریکایی شدن تغییر دهد و برای این منظور، برنامه راهبردی و بلند مدتی را تدوین نموده است که سه محور مهم آن عبارتاند از: تحکیم برتری اقتصادی امریکا، پافشاری بر تدوین نظام بینالمللی آزاد در زمینه تجارت و سرمایهگذاری و ایجاد ائتلافی بزرگ و بینالمللی از دموکراسی های جهان و منزوی ساختن کشورهای غیر دموکراتیک، سیاستمداران این کشور حتی براین باورند که بنابه تجربیات پیشین، عدم مشارکت امریکا در برقراری نظام نوین جهانی به معنای از هم فروپاشی آن خواهد بود و به بیان سادهتر رهبری امریکا را ضامن موفقیت این نظام نوین دانستهاند. بدیهی است که این عقیده مخالفت سایر اندیشمندان را برانگیخته و آن را کاملا مغایر با روح همکاری جهانی در عصر حاضر دانستهاند.
نظارت و ارزیابی در کلیة امور موضوعی است که اگر با دقت و ریزبینی پیگیری و اعمال نشود، ممکن است مسیری را که برای رسیدن به یک هدف باید طی شود طولانیتر کند و یا آن را به انحراف کامل بکشاند و موجب به هدر رفتن وقت، سرمایه و نیروی انسانی شود. در امور پژوهشی نظارت و ارزیابی به میزان بیشتری مورد نیاز است و اگر این پژوهش در زمینة مسائل اجتماعی باشد، در امر نظارت بر پژوهشها و در نهایت ارزیابی آن باید با احتیاط هر چه بیشتر عمل کرد. نظارت دقیق در امر پژوهش موجب میشود که یافتههای پژوهش بدون سوگیری، دارای جنبة علمی، اصولی، عینی، اخلاقی و برخوردار از پایایی، روایی و قابلیت تعمیم باشند. در امر ارزیابی نیز اگر ارزیابها دارای توان علمی و تخصصی باشند و حب و بغضهای شخصی را کنار بگذارند به طور قطع این توان وجود خواهد داشت که تحقیقی ماندنی و کاربردی به جامعة علمی کشور ارائه شود و محققان ما صرفاً مترجمان نوشتههای دیگران نباشند.
بسته به اینکه شناخت هایی که در مورد اشیاء یا رویدادها برای فرد حاصل می شود خوشایند یا ناخوشایند باشند ، نگرش مثبت یا منفی به آن شیئی یا رویداد به صورت تداعی در ذهن ایجاد می کند . در واقع نگرش نوعی وضعیت روانی و آمادگی است که از طریق تجربه سازمان یافته و تاثیری بر پاسخ های فرد در برابر کلیه اشیاء و یا موفقیت هایی دارد که به آن مربوط می شود. یکی از وجوه جالب تغییر نگرش که در روان شناسی اجتماعی آن را متقاعد سازی می گویند در کار تبلیغات است . هدف از متقاعد سازی ایجاد یا تغییر عوطف و احساساتی است که ممکن است به رفتار دینی و سیاسی و اقتصادی منتهی شود . این امر با تلاش هدفمند و آگاهانه در تاثیر گذاری بر نگرش دیگری از طریق ارتباط صورت می گیرد.موفقیت یک پیام تبلیغاتی در متقاعد کردن مخاطبان خود شرایط و زمینه های خاصی را می طلبد . در این جا کارگزار تبلیغ در فرآیند تاثیر گذاری بر مخاطبان خویش باید هفت نقش پیاپی را بدین شرح انجام دهد : برانگیختن احساس نیاز مردم نسبت بع تغییر ، ایجاد ارتباط با مخاطب تعیین نیاز مخاطب ایجاد انگیزه تغییر در مخاطب تبدیل نگرش به رفتار ، پایدار ساختن تغییر ودستیابی به داوری جدید.