فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۱٬۱۹۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
تهیة نقشة دقیق از ساختارهای زمین شناسی، در مدیریت سرزمین اهمیت بسزایی دارد. بسیاری از این ساختارها در مناطق خشک و بیابانی منشأ رسوبات بادی، غبار و ذرات معلق در هوا به شمار می آیند. افزایش روزافزون توان تفکیک سنجنده ها و دسترسی آسان به آنها، کمک شایانی به مطالعة مناطق بیابانی کرده است. هدف پژوهش حاضر، تعیین مهم ترین عوامل مؤثر در تفکیک رخساره های کویری براساس روش میانگین هندسی و تجمیع لایه های اطلاعاتی سنجندة ASTERاست. به منظور انجام پژوهش حاضر از تصویر ماهواره ای استر مربوط به تاریخ 23 ژوئن سال 2010 استفاده شد.ابتدا 40 نمونه از خاک سطحی منطقة مطالعاتی برداشت شد ومؤلفه های مختلف خاک شناسی (آنیون ها، کاتیون ها، بافت، رطوبت و pH) در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل شدند.به منظور بررسی اثر توپوگرافی بر شکل رخساره ها از مدل رقومی ارتفاع بهره گرفته شد. ارزش پیکسل ها در باندهای مختلف در محل نمونه های آموزشی (26 نمونه) استخراج شد و سپس با استفاده از روش رگرسیون چندگانة خطی اقدام به برپایی مدل های همبستگی شد. با استفاده از مدل های رگرسیونی در محل نقاط شاهد (14 نمونه)، مقادیر تخمینی در این نقاط محاسبه و صحت مدل ها ارزیابی گردید. با اعمال مدل ها روی باندهای مرتبط، نقشة مربوط به هر مؤلفه تهیه و پس از استانداردسازی با استفاده از روش تفکیک تراکمی طبقه بندی شدند. صحت طبقه بندی نقشه های تولیدشده براساس نقشة واقعیت زمینی برآورد گردید. سپس با استفاده از روش میانگین هندسی و تجمیع، لایه های اطلاعاتی تلفیق شدند. درنهایت، ارزیابی صحت نقشه های خروجی نیز صورت گرفت. نتایج تحقیق حاضر حاکی از نبود رابطة معنادار بین مؤلفه های سدیم، کربنات، هدایت الکتریکی خاک و توپوگرافی با داده های ماهواره ای در منطقة مطالعاتی است. همچنین نتایج نشان دادند که گرچه براساس مدل های تخمینی رس، سیلت، قلیایی بودن، رطوبت و استفاده از رویکرد ادغام رخساره هایی که بازتاب طیفی مشابه دارند می توان حداکثر تا 4 رخساره را در منطقة مطالعاتی تفکیک کرد، اما براساس روش میانگین هندسی و با استفاده از اثر جداگانة مؤلفة آهک و اثر متقابل مؤلفه های بیکربنات آهک، پتاسیم آهک، و بیکربنات آهک پتاسیم با صحت کلی بیش از 53 درصد می توان 5 رخساره را تفکیک کرد. کلید واژه ها : رخساره، میانگین هندسی، تجمیع،ژئوموفولوژی، پلایا، طبس.
بررسی قابلیت داده های طیفی سنجندة OLI ماهوارة لندست8 در برآورد مشخصة تراکم جنگل های زاگرس میانی (مطالعة موردی: منطقة حفاظت شدة مانشت استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور ارزیابی قابلیت تصاویر سنجندة OLI ماهوارة لندست8 در تهیة نقشة تراکم تاج پوشش جنگل های زاگرس، ابتدا پنجره ای از تصاویر سنجندة مذکور از جنگل های منطقة حفاظت شدة مانشت با مساحت 2300 هکتار در استان ایلام انتخاب شد.برای تهیة نمونه های تعلیمی و برآورد صحت طبقه بندی ها، نقشة واقعیت زمینی به شکل نمونه ای از طریق نمونه برداری به روش منظم-تصادفی با 100 قطعه نمونة مربعی شکل (36/0 هکتاری) روی شبکه ای با ابعاد 500×400 متر تهیه شد. در هر قطعه نمونه، سطح تاج پوشش تمامی درختان اندازه گیری شد و درصد تاج پوشش در هر قطعه نمونه به دست آمد. پس از انتخاب نمونه های تعلیمی و مجموعة باندهای مناسببا استفاده از معیار واگرایی تبدیل شده، طبقه بندی داده ها به روش نظارت شده و با استفاده از خوارزمی های حداقل فاصله از میانگین و حداکثر احتمال انجام شد.نتایج حاصل از طبقه بندی با استفاده از معیار های تعیین صحت نشان دادند که خوارزمیِ حداقل فاصله از میانگین با صحت کلی و ضریب کاپای 80 درصد و 68/0 در مقایسه با خوارزمیِ حداکثر احتمال با صحت کلی و ضریب کاپای 60 درصد و 35/0 در طبقه بندی تراکم تاج پوشش بهتر عمل می کند. بازبودن تاج پوشش و همچنین اختلاط بازتاب خاک و پوشش گیاهی در این منطقه مانع دستیابی به نتایج مطلوب تر گردید. به طور کلی نتایج پژوهش حاضر، قابلیت نسبتاً مناسب داده های سنجندة OLI را در طبقه بندی تراکم تاج پوشش جنگل های زاگرس نشان می دهند. کلید واژه ها : استان ایلام، جنگل های زاگرس، سنجندة OLI، لندست8.
تعیین پتانسیل وقوع چشمه آب زیرزمینی با استفاده از روش حداکثر آنتروپی، GIS و RS با تأکید بر شاخص جدید توپوگرافیکی هیدرولوژیکی HAND (مطالعه موردی: حوزه آبخیز دریاچه ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق تعیین مناطق دارای پتانسیل حضور چشمه آب زیرزمینی و اولویت بندی عوامل مؤثر در آن، با استفاده از روش حداکثر آنتروپی (مدل MaxEnt)، سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور است. در تحقیق حاضر، از چهارده شاخص تأثیرگذار در پتانسیل آب زیرزمینی شامل شاخص های توپوگرافیکی، زمین شناسی، اقلیمی، هیدرولوژیکی و کاربری اراضی و همچنین، شاخص جدید ارتفاع از سطح نزدیک ترین زهکش (HAND) استفاده شده است. ابتدا، شاخص ها به دو بخش شاخص های توپوگرافیکی و سایر عوامل شامل زمین شناسی، اقلیمی، هیدرولوژیکی و کاربری اراضی تقسیم شدند و نقشه پتانسیل آب زیرزمینی براساس آنها تهیه شد. سپس، از تلفیق شاخص ها، نقشه نهایی پتانسیل آب زیرزمینی به دست آمد. از مجموع 2547 چشمه، با استفاده از روش فاصله ماهالانوبیس، 60% به منزله داده های آزمون و 40% به منزله داده های اعتبارسنجی طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد که به ترتیب، براساس شاخص های توپوگرافیکی، سایر عوامل و تلفیق تمامی شاخص ها 38.5%، 27.4% و 34.7% حوزه دارای پتانسیل آب زیرزمینی است. همچنین، طبق نمودار جکنایف لایه های ارتفاع، کاربری اراضی، شیب، موقعیت شیب نسبی، شاخص HAND و لیتولوژی به ترتیب مهم ترین عوامل مؤثر در پتانسیل چشمه آب زیرزمینی بودند. سطح زیر منحنی (AUC) براساس نمودار ROC نشان دهنده دقت 83%، 83% و 85% (خیلی خوب) در مرحله آموزش و 82%، 81% و 84% (خیلی خوب) در مرحله اعتبارسنجی، مطابق با شاخص های توپوگرافیکی، سایر عوامل و تلفیق تمامی شاخص ها بود. با توجه به اینکه شاخص HAND جزء شاخص های تأثیرگذار در آب زیرزمینی محسوب می شود؛ نقش تعیین کننده و مهمی در تعیین مناطق دارای پتانسیل چشمه آب زیرزمینی دارد.
مقایسه روش های بصری و خودکارِ مبتنی بر شیء در شناسایی لندفرم های حوضه یزد اردکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی لندفرم های غالب مناظر طبیعی در انواع برنامه ریزی های شهری، آمایش، گردشگری و ... کاربرد و اهمیت فراوان دارد. در این پژوهش، لندفرم های حوضة یزد اردکان، به دو روش بصری و خودکار، شناسایی و سپس مقایسه شدند. در روش شناسایی خودکار لندفرم ها، از قطعه بندی تصویر با دو الگوریتم قدرت تفکیک چندگانه و تباین پیکسلی، در قالب مفاهیم شیء پایه، استفاده شد. نتایج نشان داد قطعه بندی به روش قدرت تفکیک چندگانه، به دلیل لحاظ کردن معیار شکل در تشخیص ساختار و مرز طبیعی لندفرم ها مانند مخروط افکنه، مناسب به نظر می رسد ولی قطعه بندی به روش تباین پیکسلی، در شناسایی میکرولندفرم مانند کانال های گیسویی در سطح مخروط افکنه، مناسب است. نتایج حاصل از مقایسه شناسایی بصری و خودکار لندفرم ها نشان داد، در روش بصری، فقط امکان شناسایی لندفرم های بزرگ همچون توده های کوهستانی، انواع دشت سرها، کفة اردکان و به سختی تلماسه ها وجود داشت. ولی در روش خودکار مبتنی بر شیء، نه تنها لندفرم های مذکور بلکه لندفرم های کوچک تر مثل تپه های عرضی، مخروط افکنه ها، هزاردره ها، کوه های منفرد نیز شناسایی شدند. برای ارزیابی دقت مدل های شناسایی خودکار لندفرم ها، از دو روش کیفی و کمّی استفاده شد؛ در ارزیابی کیفی، از تکنیک هم پوشانی به منظور بررسیِ چشمی میزان تطابق و رویِ هم قرارگیری نقشه حاصل از مدل با تصاویر گوگل ارث و در ارزیابی کمّی، از ماتریس درهمی استفاده شد. نتایج ارزیابی ها نشان دادند که الگوریتم قدرت تفکیک چندگانه در شناسایی و قطعه بندی لندفرم ها دارای صحت کلی و ضریب کاپای است. همچنین، خطاهای کُمیسیون و اُمیسیون نشان دادند که کمترین خطاهای شناسایی مربوط به لندفرم هایی با بافت نرم، مانند دشت، است ولی بیشترین خطاهای شناسایی به لندفرم هایی با بافت خشن، مثل کوهستان، بازمی گردد.
توسعة خودکاره های سلولی برمبنای نظریة فازی برای مدل سازی توسعة شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول 10 سال اخیر، خودکاره های سلولیبه صورت گسترده ای در شبیه سازی پدیده های مکانی مورد توجه و استفاده قرار گرفته اند. با این حال، به دلیل ماهیت قطعی و توجه نکردن به عدم قطعیت در خودکاره های سلولی کلاسیک، محدودیت های گوناگونی برای شبیه سازی این گونه پدیده ها به وجود آمده است. در پژوهش حاضر، خودکاره های سلولی کلاسیک ازطریق تلفیق آن با نظریة فازی معرفی شده اند. در این تحقیق، قوانین انتقال به صورت فازی بیان شده و بر مبنای آن مدل خودکاره های سلولی فازی ارائه شده است. مدل مذکور به منظور شبیه سازی فرایند توسعة شهری اصفهان در طول سال های 1990 تا 2009 به کار گرفته شده است. کلید واژه ها : خودکارة سلولی، نظریة مجموعة فازی، توسعة شهری، ماتریس خطا.
بهبود طبقه بندی بدون نظارت تصاویر فراطیفی با استفاده از مدل خوشه بندی فازی Gustafson-Kessel(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل های خوشه بندی c-means یکی از پرکاربردترین شیوه های طبقه بندی نظارت نشده در آنالیز داده ها به شمار می رود. مدل فازی این روش، یعنی Fuzzy c-means، یکی از مشهورترین مدل هایی است که در آن هر داده با یک مقدار درجه عضویت بین 0 و 1، به هر یک از خوشه ها اختصاص داده می شود. این مدل خوشه بندی جهت طبقه بندی داده های سنجش از دوری بسیار استفاده شده است. مدل Fuzzy c-means از فاصله اقلیدسی جهت خوشه بندی استفاده کرده و برای همه خوشه ها شکل یکسانی فرض می کند. با وجود این، این مدل برای داده هایی که در آن ها کلاس ها دارای شکل و حجم متفاوت اند، مناسب به نظر نمی رسد. برای رفع این مشکل، مدل Gustafson-Kessel جهت خوشه بندی داده های پیچیده ارائه شده است. این مدل برمبنای به کارگیری یک ماتریس کوواریانس فازی برای هر خوشه عمل می کند و شکل هندسی، حجم و جهت گیری یکسانی برای همه خوشه ها در نظر نمی گیرد. در این تحقیق، از هر دو مدل خوشه بندی مذکور جهت داده های سنجش از دوری فراطیفی واقعی حاصل از سنجنده های Hyperion، ROSIS و CASI استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل های خوشه بندی Fuzzy c-means و Gustafson-Kessel به پارامتری به نام فازی کننده وابسته است که در این تحقیق، مقدار بهینه آن با محاسبه و بررسی دقت طبقه بندی هر یک از این مدل ها، در ازای فازی کننده های مختلف به دست آمده است. نتایج به دست آمده در ازای مقدار بهینه فازی کننده، نشان می دهد که مدل Gustafson-Kessel دقت و صحت طبقه بندی را حدود 5/12% برای داده های Hyperion و حدود 45/8% برای داده های ROSIS افزایش می دهد. همچنین، ارزیابی دیداری نتایج دو مدل خوشه بندی روی داده های CASI نشان می دهد که مدل Gustafson-Kessel عملکرد بهتری دارد. البته در مقابل، باید گفت مدل Gustafson-Kessel هزینه زمانی بیشتری را صرف می کند و همچنین، جهت تعیین پارامتر مربوط به حجم خوشه ها، به دانش قبلی نیاز دارد.
ارائه روشی نوین جهت برآورد ارتفاع جنگل با استفاده از داده های تداخل-سنجی پلاریمتریک راداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایش زمین و زیست کره آن در هر مقیاسی جهت نیل به یک توسعه پایدار لازم و ضروری است. ازاین رو، جنگل ها، به عنوان یک منبع طبیعی ارزشمند، نقش مهمی در کنترل تغییرات آب وهوایی و چرخه کربن دارند. به همین دلیل، زیست توده و به تبع آن ارتفاع جنگل جزء اطلاعات کلیدی جهت پایش جنگل و زمین زیر آن به شمار می آیند. در مطالعات بسیاری نشان داده شده است که سامانه تصویربرداری رادار با روزنه مجازی (SAR) می توانند کمک شایانی به این هدف نمایند. در این راستا، تکنیک جدیدی که تداخل سنجی پلاریمتریک SAR (PolInSAR) نامیده می شود، ابزاری مناسب و در دسترس جهت برآورد ارتفاع جنگل می باشد، چراکه به موقعیت و توزیع قائم اجزای ساختاری جنگل حساس است. بر این اساس، از یک نقطه نظر، روش های به کار برده شده در این حوزه را می توان به دو دسته تقسیم کرد: الف) بر اساس مدل معکوس گیری حجم تصادفی بر زمین (RVoG)، و ب) بر اساس تکنیک های تجزیه مدل مبنای داده های PolInSAR. در این تحقیق، جهت بهبود برآورد ارتفاع جنگل روشی نوین بر اساس ترکیب دو دسته روش اشاره شده پیشنهاد شده است. عملکرد و کارآمدی روش پیشنهادی توسط دو مجموعه داده شبیه سازی شده از نرم افزار PolSARProSim در باندهای L و P اثبات شد. به طوری که در باند L و در روش های تفاضلی مدل رقومی ارتفاعی (DEM)، دامنه کوهرنسی و ترکیبی (فاز و کوهرنسی) به ترتیب 69/0 متر، 84/1 متر و 38/3 متر بهبود در برآورد ارتفاع حاصل شد. همچنین در باند P و بالاخص در روش های تفاضلی DEM و دامنه کوهرنسی به ترتیب با 53/1 متر و 74/2 متر بهبود حاصل شد.
برآورد شاخص سطح برگ محصول ذرت با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاخص سطح برگ استخراج شده (LAI) از تصاویر سنجش از دور پارامتر مهمی، به منظور مدل سازی مکانی تولید پوشش گیاهی، محسوب می شود. معمولاً شاخص های پوشش گیاهی که با بازتاب طول موج های قرمز و مادون قرمز نزدیک محاسبه می شوند، در برآورد LAI با استفاده از روش های آماری، به کار می روند اما بسیاری از این شاخص ها در مقادیر متفاوت LAI به اشباع می رسند. برای رفع این محدودیت، بازتاب محدوده لبه قرمز استفاده شده است؛ بنابراین، باید قابلیت شاخص های متفاوت پوشش گیاهی استخراج شده از داده های سنجش از دور، برای برآورد LAI ذرت علوفه ای، ارزیابی شود. بدین منظور پنج مرحله نمونه برداری میدانی، با فاصله زمانی نزدیک به گذر ماهواره سنتینل 2، از سوی مرکز تحقیقات فضایی پژوهشگاه فضایی ایران، اجرا شد و در مجموع، 234 نمونه از مزارع ذرت علوفه ای شرکت کشت و صنعت مگسال قزوین برداشت شد. سپس سیزده شاخص پوشش گیاهی متفاوت، با استفاده از سری زمانی تصاویر سنتینل 2، محاسبه شد و برای برآورد آماری مقادیر LAI به کار رفت. نتایج نشان داد که شاخص EVI با ضریب همبستگی 76/0 برای برآورد شاخص سطح برگ ذرت علوفه ای بهترین عملکرد را داشته است. علاوه براین، مقدار RMSE روش های رگرسیون غیرخطی بیشتر از روش های خطی بوده است.
برآورد تبخیر و تعرق واقعی با استفاده از الگوریتم سبال (SEBAL) و مقایسه آن با تبخیر و تعرق استاندارد فائو 56 بهبودیافته با رابطه KC-NDVI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظارت بر تغییرات مکانی و زمانی تبخیر تعرق برای مدیریت آبیاری و نیاز آبی گیاهان زراعی، به ویژه در مناطق کم آب، بسیار مهم است. هدف از پژوهش حاضر برآورد تبخیر و تعرق واقعی با استفاده از الگوریتم سبال (SEBAL) و مقایسه آن با تبخیر و تعرق استاندارد فائو 56، به منظور تعیین باغات پسته تحت تنش خشکی در استان یزد است. بدین منظور، از یک سری زمانی تصاویر ماهواره ای لندست 8 با پانزده تصویر در سال 2015 استفاده شد. در ابتدا، تبخیر و تعرق در دوره های پانزده روزه فنولوژی پسته به دست آمد و سپس، با جمع تبخیر و تعرق در دوره های پانزده روزه، میزان تبخیر و تعرق در چهار مرحله اصلی فنولوژی پسته و کل یک دوره رشد سالیانه تعیین شد. تبخیر و تعرق استاندارد نیز به روش فائو 56 و با استفاده از رابطه KC-NDVI به دست آمد و به منزله استانداردی برای مقایسه تبخیر و تعرق واقعی سبال در نظر گرفته شد. براساس نتایج، الگوریتم سبال قابلیت مناسبی در تعیین میزان تبخیر و تعرق در منطقه مورد مطالعه دارد. با اینکه داده های معتبر لایسیمتر برای مقایسه نتایج الگوریتم سبال با آن در منطقه یادشده وجود نداشت؛ مقایسه نتایج با روش استاندارد فائو 56 نشان داد این دو روش مطابقت خوبی با یکدیگر دارند و میانگین ضریب تبیین (R2)، خطای جذر میانگین مربعات (RMSE ) و میانگین خطای مطلق (MAE) میان نتایج الگوریتم سبال و رویکرد فائو KC-NDVI به ترتیب 0.8، 16.7 و 14.5 میلی متر بین دوره های پانزده روزه فنولوژی پسته به دست آمد. میانگین میزان تبخیر و تعرق واقعی و استاندارد در طول یک فصل رشد پسته، در سطح منطقه مورد بررسی، به ترتیب 950 و 1086 میلی متر است. مقایسه تبخیر و تعرق واقعی و استاندارد نشان داد، در بخش اعظم این منطقه، تبخیر و تعرق واقعی کمتر از شرایط استاندارد است.
راهکاری مبتنی بر شبکه های عصبی کاملاً کانوولوشنی برای تشخیص هم زمان جاده ها و ساختمان ها در تصاویر هوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه سیستم های خودکار تشخیص جاده و ساختمان در تصاویر هوایی همواره با چالش های مهمی مانند متفاوت بودن ظاهر ساختمان ها، تغییرات روشنایی، زاویه تصویربرداری و فشرده و چگال بودن جاده ها و ساختمان ها در نواحی شهری روبه روست. در چند سال اخیر، استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی چندلایه (شبکه های عصبی عمیق) مورد توجه بسیاری از پژوهشگران این حوزه (و حوزه های مشابه) قرار گرفته و نتایج خیره کننده ای با به کارگیری آنها حاصل شده است. باوجوداین، به دلیل استفاده از لایه های کاملاً متصل در راهکار های داده شده، میانگین مدت زمان پردازش هنوز بسیار زیاد است و مدل ساخته شده نیز به سرعت دچار پدیده بیش برازش می شود. علاوه براین، در بیشتر روش های پیشنهادی، برای تفسیر تصاویر هوایی براساس چنین راهکاری از رویکرد تک کلاس استفاده شده است. به عبارتی، تشخیص جاده ها و ساختمان ها از عوارض طبیعی به طور هم زمان امکان پذیر نیست و لازم است مدل های جداگانه ای برای تشخیص هریک از آنها ایجاد شود. هدف اصلی، در این پژوهش، طراحی معماری جدیدی است که مدل ساخته شده با استفاده از آن بتواند، هم زمان، جاده ها و ساختمان ها را از عوارض طبیعی تشخیص دهد و به این ترتیب، پیچیدگی عمل طبقه بندی را به حداقل برساند. همچنین، در طراحی معماری پیشنهادی، حذف لایه های کاملاً متصل از معماری چندلایه ای مرسوم و در نتیجه، کاهش میانگین مدت زمان پردازش مورد توجه قرار گرفته است. نتایج آزمایش های انجام گرفته روی بانک تصاویر هوایی ماساچوست نشان می دهد عملکرد معماری پیشنهادی %۳۸ سریع تر از دیگر روش های مبتنی بر شبکه های عصبی چندلایه بوده است و دقت تشخیص را به طور میانگین، %۲ افزایش می دهد.
طبقه بندی داده های لیدار موج پیوسته با ترکیب ویژگی های فیزیکی و هندسی در مناطق شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دو دهة اخیر استفاده از لیزراسکن های هوایی یا لیدار در کاربردهای گوناگون مهندسی ژئوماتیک رشد فزاینده ای یافته است. دلیل این امر قابلیت اعتماد بالا و صحت داده های خروجی حاصل از این نوع سنجنده هاست. خروجی لیدار، ابرنقاط سه بعدی طبقه بندی نشده و غیرساختاریافته است. برای عملیاتی کردن داده های مذکور می بایست این داده ها به نوعی ساختارمند شوند و در کلاس های متمایز طبقه بندی گردند. در پژوهش حاضر با تلفیق ویژگی های هندسی و فیزیکی داده های حاصل از سنجندة جدید لیزراسکن هوایی موج پیوسته، بردار ویژگی متناسب با هر نقطه از ابرنقاط تشکیل می شود. روند پردازش به کارگرفته شده در این مقاله شامل استخراج ویژگی های هندسی از مختصات سه بعدی نقاط موجود در ابرنقاط است. این ویژگی شامل میزان مشارکت نقطة مطلوب در تشکیل یک صفحه در ابرنقاط است. برای رسیدن به این هدف از تبدیل هاف سه بعدی استفاده شده است. در کنار این ویژگی هندسی، ویژگی های فیزیکی شامل دامنة پالس، پهنای پالس و شمارة پالس بازگشتی نیز به هر نقطه در داده های لیزراسکن هوایی موج پیوسته اختصاص داده می شود. با استفاده از بردار ویژگی تشیکل شده برای هر نقطه و طبقه بندی کنندة ماشین بردار پشتیبان، ابرنقاط غیرساختاریافته را به مجموعه ای ساختاریافته و کلاسه بندی شده تبدیل می کنیم. خروجی حاصل از روش ارائه شده در این مقاله شامل ابرنقطه ای طبقه بندی شده به سه کلاس زمین لخت، ساختمان و پوشش گیاهی است. این طبقه بندی با دقت کلی 04/81 درصد، ضریب کاپا 69/0 و دقت میانگین 21/79 درصد انجام شده است. کلید واژه ها : لیدار موج پیوسته، طبقه بندی کنندة ماشین بردار پشتیبان، پردازش ابرنقاط، تبدیل هاف سه بعدی، مناطق شهری
تهیه نقشه شاخص سطح برگ گیاه نیشکر با استفاده از معکوس سازی تصاویر ابرطیفی ماهواره PRISMA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاخص سطح برگ نقش مهمی در تبادل ماده و انرژی بین زمین و اتمسفر دارد. مانند سایر گیاهان، شاخص سطح برگ نیشکر معیار خوبی برای وضعیت سلامت و رشد این محصول است که به دلیل نقش آن در صنایع غذایی و انرژی، اهمیت اقتصادی بسیاری دارد. ماهواره PRISMA که در سال 2019 پرتاب شد، یکی از جدیدترین منابع داده های ابرطیفی را فراهم کرده است که به ویژه، در تهیه نقشه متغیرهای گیاهی کاربرد دارد. در پژوهش حاضر، نوع جدیدی از شبکه های عصبی مصنوعی، موسوم به شبکه عصبی تنظیم شده با روش بیزین (BRANN) که قانون بیز را برای غلبه بر مشکل بیش برازش شبکه های عصبی به کار می برد، استفاده می شود. مدل یادشده روی مجموعه ای داده، متشکل از طیف دریافت شده ازطریق ماهواره PRISMA به منزله متغیر مستقل و مقادیر اندازه گیری شاخص سطح برگ نیشکر به منزله متغیر وابسته، اجرا شد. اندازه گیری های زمینی شاخص سطح برگ نیشکر در 118 واحد نمونه برداری زمینی، روی مزارع کشت و صنعت نیشکر امیرکبیر در استان خوزستان و در هفت تاریخ متفاوت طی یک دوره رشد نیشکر در سال 1399، انجام شد. مقایسه عملکرد BRANN با یک روش متعارف شبکه عصبی، یعنی شبکه آموزش دیده با روش لونبرگ مارکوارت (LMANN) در بازیابی شاخص سطح برگ نیشکر از طیف PRISMA، حاکی از این است کهRMSE بازیابی از 26/2 (m 2 /m 2 ) به روش LMANN به 67/0 (m 2 /m 2 )، با استفاده از روش BRANN کاهش یافته است. در این پژوهش، به منظور کاهش ابعاد داده نیز از تبدیل مؤلفه های اصلی استفاده شد. در بازیابی شاخص سطح برگ از بیست مؤلفه اصلی اول نیز RMSE از 41/1 (m 2 /m 2 ) با استفاده از روش LMANN به 71/0 (m 2 /m 2 ) طبق روش BRANN کاهش یافت. استفاده از مؤلفه های اصلی باعث کاهش چشمگیر زمان محاسباتی شد. با اجرای مدل آموزش دیده BRANN روی تصاویر PRISMA به صورت پیکسل به پیکسل، نقشه شاخص سطح برگ نیشکر تولید شد. ارزیابی این نقشه نشان داد که این نقشه تغییرات مکانی شاخص سطح برگ نیشکر را به خوبی نشان می دهد. نتایج این تحقیق بیانگر قابلیت بالای روش BRANN و تصاویر PRISMA برای بازیابی شاخص سطح برگ نیشکر است.
بررسی زمین گردشگری کویری و بیابانی شهرستان گرمسار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پدیده های زمین گردشگری جزء مهمترین منابع و سرمایه های ملی هستند که در صورت برنامه ریزی مناسب جهت بهره برداری از مزایای آنها می توانند منافع مادی و معنوی فراوانی را عاید کشور کنند با توجه به اینکه قسمت اعظم فضای پیراشهری شهرستان های استان سمنان در قلمرو مناطق خشک و بیابانی قرار دارد، شناخت دقیق و اصولی و توانایی های بیابان ها و کویرها و راه های بهره برداری از آنها، از ضروریات اساسی توسعه اقتصادی و اجتماعی استان است در بین شهرستان های استان سمنان شهرستان گرمسار از ظرفیت های بالقوه و بالفعل عمده ای از زمین گردشگری کویر برخودار است که هم بعنوان فرصت و هم بعنوان تهدید توسعه از آن نام می برند سهم گردشگران و علاقمندان جاذبه های فرهنگی تاریخی شهرستان بیشتر است (حدود47 درصد) که این خود نیازمند مدیریت و برنامه ریزی گردشگری پایدار برای جاذبه های فرهنگی تاریخی آن است. مناطق و سایتهای کویری گرمساردر جنوب و غرب شهرستان واقع شده اند که مهمترین ژئو سایت های زمین گردشگری کویرو اکوتوریسم بیابان شهرستان می توان به پارک ملی کویر، معادن و اشکال مختلف نمکی ، تپه های ماسه ای وریگ جن و جاده سنگفرشی و کاروانسراهای کویری اشاره کرد. بطور کلی قابلیت زمین گردشگری معادن و اشکال نمکی در منطقه خوب ارزیابی می گردد تطبیق ویژگی های گردشگری و مقاصد گردشگری کویر گرمسار حاکی از انگیزه و نوع گردشگری بیابان، گردشگری علمی و ماجراجویانه با علاقمندی و نسبت گردشگران متوسط و تطابق با مدل گردشگری در مرحله اکتشاف(باتلر) در مرحله علاقمندی و چارچوب استراتزی برای پارک ملی کویر،راهبرد کراچ و ریچی و برای معادن نمک ، راهبرد پورتر و برای تپه ماسه ای استراتژی پون پیشنهاد می گردد
آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای طی دوره زمانی 2019-1984 (مطالعه موردی شهرستان کامیاران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تغییرات کاربری اراضی در اثر فعالیت های انسانی یکی از موضوعات مهم در برنامه ریزی های منطقه ای و توسعه ای می باشد. با توجه به مزیت ها و قابلیت هایی که داده های ماهواره ای دارند، این تکنولوژی می تواند کمک شایانی به شناسایی و کشف این تغییرات نماید. هدف از این تحقیق آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی شهرستان کامیاران با استفاده از تصاویر ماهواره ای طی دوره 35 ساله می باشد. در این مطالعه از داده های سال 1984 سنجنده TM ، 2000 سنجنده ETM+ و 2019 سنجنده OLI ماهواره لندست استفاده شد. در ابتدا پیش پردازش های اولیه شامل تصحیحات رادیومتری، اتمسفری و هندسی بروی داده خام انجام گرفت. از نقاط کنترل زمینی جهت آموزش، اعتبارسنجی و برای تهیه نقشه کاربری اراضی استفاده شد. کلاس کاربری در هر نقطه با پیمایش میدانی و با استفاده از تصاویر گوگل ارث در 9 کلاس کاربری زمین های کشاورزی، جنگل ، باغ، مراتع غنی و مشجر، مراتع متوسط، مناطق مسکونی،پهنه آبی، زمین های بایر و رخنمون سنگی مشخص گردید. در ادامه از روش شبکه عصبی برای طبقه بندی نظارت شده تصاویر در نرم افزار ENVI 5.3 استفاده شد. نتایج ارزیابی نشان داد که صحت کلی و ضریب کاپای تصاویر طبقه بندی شده OLI به ترتیب 94.3 و 0.92 درصد، ETM+ 92.6 و 0.91 درصد و TM 90.3 و 0.87 درصد می باشد. نتایج مشخص کرد که اراضی جنگلی و مراتع غنی و مشجرکاهش محسوسی در طی سه بازه زمانی داشته که به ترتیب 11.64 و 19.12 درصد کاهش یافته است. به طوری که مراتع غنی و مشجر تا سال 2000 روندی افزایشی و در بازه زمانی بعدی تا سال 2019 روند کاهشی داشته است. اراضی مسکونی، پهنه آبی و باغات روند افزایشی داشته و به ترتیب 2.27، 0.57 و 3.98 درصد رشد افزایشی داشته است.
کاربرد مدل برنامه ریزی محیطی تغییر مکان – سهم در شناسایی مزیتهای رقابتی و ساختاری رشته فعالیتهای بیمه ایی در شرکت بیمه خصوصی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صنعت بیمه در اقتصاد جایگاه بسیا ویژه ای دارد و شرکت های بیمه از نهادهای مهم در بازار سرمایه اند . فعالیتهای بیمه ای به عنوان یکی از ارکان مهم برای توسعه اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود و اثر گذاری محسوسی در توسعه و رشد مناسبات اقتصادی و اجتماعی کشور به عهده دارد. در اقتصاد ایران،رشد صنعت بیمه از دغدغه های اصلی سیاست گذاران اقتصادی است. در شرایط حاضر، از جمله راه حل های مفید در این راستا، ایجاد وگسترش رشته فعالیت های بیمه ایی از طریق افزایش سرمایه گذاری در رشته فعالیت های مولد حق بیمه تولیدی بر حسب مزیت نسبی شرکت بیمه در مناطق مختلف می باشد. مدل تغییر مکان = سهم، یکی از مدل های مهم و کارآمد جهت تجزیه و تحلیل برنامه ریزی منطقه ای میباشد. تحقیق حاضر سعی بر آن دارد که یکی از جنبه های مهم برای بستر سازی و بهبود عملکرد شعب شرکت بیمه خصوصی از طریق شناخت مزیت های هر یک از شعب بپردازد.در این تحقیق داده های موجود با استفاده از نرم افزار SPSS پردازش شد و در نهایت ضریب مکانی رشته فعالیت های بیمه ای شعب مختلف محاسبه و در نهایت کاربرد مدل در شناسایی مزیتهای رقابتی و ساختاری مورد آزمون قرار گرفت .
ارائه رویکردی خودکار برای تشخیص نقاط پرت در ابر نقاط لیدار به کمک SVM-CRF و نمودار جعبه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه داده های ابر نقاط لیدار و مدل های سه بعدی ( 3-D ) در استخراج عوارض شهری، مدیریت جنگل داری، شهری و گردشگری، رباتیک، تولید بازی های رایانه ای و موارد دیگر کاربرد گسترده ای دارد. از سویی، وجود نقاط پرت در ابر نقاط لیدار اجتناب ناپذیر است؛ بنابراین تشخیص نقاط پرت و حذف آن از ابر نقاط لیدار به منزله گامی ضروری در پردازش ابر نقاط لیدار شناخته شده است. طی دهه های گذشته، چندین تکنیک تشخیص نقاط پرت در منابع این موضوع معرفی شده است اما بیشتر آنها از نظر زمانی هزینه برند و به نیروی متخصص انسانی نیاز دارند. به منظور کاهش این محدودیت ها، این مقاله رویکرد خودکار جدیدی برای تشخیص نقاط پرت، با استفاده از تکنیک میدان تصادفی شرطی برپایه ماشین بردار پشتیبان ( SVM-CRF ) و روش نمودار جعبه ای، معرفی کرده است. رویکرد نمودار جعبه ای بردار انرژی خروجی SVM-CRF را برای تشخیص نقاط پرت تجزیه و تحلیل می کند. این روش به کمک مجموعه داده محک ISPRS که برای مجموعه داده وهینگن، با هدف طبقه بندی سه بعدی و بازسازی سه بعدی ساختمان ایجاد شده بود، ارزیابی شد. به منظور ارزیابی این روش، ابتدا نقاط پرتی به صورت دستی به مجموعه داده افزوده شد؛ با این تمرکز که این نقاط جزء نقاط پرت چسبیده به اشیا باشند. سپس مراحل تحقیق برای ارزیابی توانایی روش پیشنهادی در تشخیص نقاط پرت انجام شد. نتایج این تحقیق عملکرد مدل پیشنهادی را با دقت کلی 62% نشان داد. اگرچه الگوریتم RANSAC عملکردی بهتر از مدل پیشنهادی دارد، تکنیک زمان بر و پرهزینه تری در مقایسه با تکنیک تشخیص نقاط پرت پیشنهادی است.
مروری بر پتانسیل تلفیق اینترنت اشیا و سامانه اطلاعات مکانی برای بهبود فعالیت های کشاورزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور در برنامه ریزی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
87 - 107
حوزههای تخصصی:
تولیدات و محصولات کشاورزی عمدتاً با عوامل مکانی مانند شرایط اقلیمی، جغرافیایی و محیطی در ارتباط هستند. برای سنجش این عوامل از فناوری های مختلفی مانند اینترنت اشیا که در آن هر سنجنده یک یا چند شاخص را اندازه گیری می نماید، می توان بهره گرفت تا داده های موثر بر فعالیت های کشاورزی مانند نوع خاک، میزان رطوبت، شیب زمین و غیره را جمع آوری نمود. از طرفی برای تحلیل این داده های غالباً مکانی، نیاز به سامانه ای داریم که بتواند داده ها را جمع آوری، مدیریت، تحلیل و ارائه نماید و سیستم اطلاعات مکانی مصداق آن است. بنابراین تلفیق اینترنت اشیا و GIS پتانسیل فوق العاده ای برای ارتقاء فعالیت های کشاورزی فراهم می نماید و هدف از این تحقیق بررسی این پتانسیل است. از GIS در حوزه های مختلف کشاورزی مانند بررسی مطلوبیت زمین، مکانیابی، تخصیص زمین، ارزیابی اثر و ... استفاده شده است. از اینترنت اشیا نیز برای سنجش دما و رطوبت خاک، زنجیره تامین کالا، ردیابی دام ها و بررسی رفتارحیوانات، آبیاری، کوددهی و برداشت هوشمند و ... بهره گرفته شده است. اما تحقیقات اندکی در زمینه بررسی پتانسیل تلفیق اینترنت اشیا و GIS در حوزه کشاورزی انجام شده است. برای انجام این تحقیق مقالات در حوزه های اینترنت اشیا و کشاورزی، GIS و کشاورزی، GIS و اینترنت اشیا مورد بررسی قرار گرفتند و با بررسی آن ها پتانسیل های تلفیق GIS و اینترنت اشیا در کشاورزی استخراج گردید. تا کنون بیشتر از تلفیق GIS و اینترنت اشیا در مدیریت شهرها بهره گرفته شده است، درحالی که که از این تلفیق می-توان در حوزه های آبیاری، مدیریت گلخانه، زنجیره تامین کالا، جلوگیری از بیماری ها و آفات کشاورزی، دامداری دقیق و ... بهره جست.
ارزیابی کارآیی داده های طیفی و شاخص های منتج از سنجنده های OLIو TIRS در برآورد شوری خاک های مناطق خشک جنوب استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوری خاک یکی از مشکلات مهم زیست محیطی است و شناسایی و پهنه بندی خاک های شور، به علت نیاز به نمونه برداری و انجام دادن آنالیزهای آزمایشگاهی و همچنین تغییرپذیری زمانی و مکانی آن، مشکل است. در سال های اخیر استفاده از تصاویر ماهواره ای، به علت استفاده آسان و توانایی در شناسایی پدیده ها، همواره مورد توجه متخصصان قرار گرفته است. در این پژوهش، 220 نمونه خاک از منطقه میمه شهرستان دهلران، در جنوب استان ایلام، با توجه به نوع مطالعه و تیپ های فیزیوگرافی و واحدهای متشکل خاک ها برداشت شد. سپس مقادیر pH و EC با استفاده از روش های استاندارد اندازه گیری شد. ارزیابی مقادیر شوری خاک، با استفاده از روابط همبستگی بین مقادیر هدایت الکتریکی EC حاصل از داده های زمینی، با متغیرهای به دست آمده از تصاویر ماهواره ای لندست 8 شامل باندها، شاخص های شوری، شاخص های پوشش گیاهی و شاخص های خاک صورت گرفت. در نهایت، مدل تخمین شوری سطحی خاک با روش رگرسیون گام به گام به دست آمد. این روش شامل انتخاب خودکار متغیرهای مستقل است و با دردسترس بودن بسته های نرم افزاری آماری، انجام دادن آن حتی در مدل هایی با صدها متغیر امکان پذیر است. در مطالعات گذشته، شاخص ها و باندها به صورت جداگانه و محدود به کار رفته اند اما، در این مطالعه، سعی شده است از ترکیب شاخص های گوناگون استفاده گسترده تری شود و در نهایت، با حذف شاخص هایی که کمترین تأثیر را در برآورد شوری خاک داشته اند، بهترین مدل برآورد شوری برای خاک منطقه پیشنهاد شد. با استفاده از آنالیز سطح معنی داری و میزان همبستگی بین خروجی مدل ها و داده های زمینی، بهترین مدل با مقدار (882/0R2=) انتخاب و نقشه شوری خاک براساس آن تهیه شد. بیشترین مساحت مربوط به کلاس غیرشور است که 75% از کل منطقه مورد مطالعه را شامل می شود و حدود 1% از خاک های منطقه نیز مربوط به کلاس بسیار شور است. با مقایسه داده های حاصل از ماهواره لندست 8 و به کارگیری شاخص ها و قراردادن شاخص ها در معادله رگرسیونی گام به گام، این نتیجه حاصل شد که تصاویر ماهواره ای برای ارزیابی شوری خاک منطقه کارآمد است و نتایج حاصل، همبستگی بالایی در سطح 88/0 با داده های زمینی دارند.
پیشنهاد روشی برای جایگزینی داده های تابشی سنجندة MODIS با استفاده از مدل CRTM تصحیح شده در مقیاس محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر روشی برای جایگزین کردن چگالی های شار تصاویر سنجندة MODIS با استفاده از مدل انتقال انرژی مجمع (CRTM) که از مدل های حل معادلة انتقال انرژی است، ارائه شده است. بدین منظور اندازه گیری های رادیوساند مربوط به ایستگاه سینوپتیک بندرعباس به همراه چگالی های شار اندازه گیری شده از تصاویر شب سنجندة MODIS مستقر بر سکوی Aqua برای آب های عمیق خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفت. بنابراین با استفاده از پیش بینی کننده های استاندارد نسخة هشتم مدل گذردهی مسیر نوری (OPTRAN) که بخش اصلی مدل CRTM است، اختلاف چگالی های شار محاسبه شده به وسیلة مدل CRTM و اندازه گیری شده به وسیلة سنجندة MODIS مدل سازی شده است. پس از پیاده سازی روش مورد نظر، مقدار میانگین RMSE چگالی های شار محاسبه شده از مدل CRTM با مقدار اندازه گیری شده برای تصاویر سنجندة MODIS منتخب برای آزمون کارایی روش، در تمام باندها W/(m 2 .µm.sr) 47/0 محاسبه شد که با اعمال تصحیحات ارائه شده در پژوهش حاضر به 39/0 تغییر یافت. مقدار میانگین RMSE دمای درخشندگی میانگین معادل این چگالی های شار نیز به ترتیب 45/6 و 27/5 درجة کلوین محاسبه گردید. با استفاده از روش ارائه شده در این پژوهش، مقادیر چگالی های شار حاصل از مدل CRTM به مقادیر چگالی های شار سنجندة MODIS نزدیک تر می شود. بنابراین می توان از این مدل برای ارزیابی چگالی های شار سنجندة MODIS استفاده کرد و در مواردی نظیر وجود نویز بالا یا وجود ابر در تصاویر یا ازکارافتادن سنجنده، داده های آن را با داده های محاسباتی مدل CRTM تصحیح شده جایگزین کرد. کلید واژه ها : پروفایل دما، MODIS، CRTM، ماهواره.
پهنه بندی درجه آسیب پذیری زیرساخت های شهر سمنان با رویکرد پدافند غیرعامل در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
امروزه زیرساخت ها حائز نقش تعیین کننده ای در فرآیند امن یک جامعه می باشند و حفظ امنیت زیرساخت ها در برابر حملات و تهدیدهای، جزء اولویت های امنیتی هر کشور است. بر همین اساس شناخت وضعیت کنونی و میزان آسیب پذیری زیرساخت ها در مقیاس شهری می تواند به عنوان راهکاری کارآمد، به تدوین راهبردهای شهری منتج شود. در این راستا مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، پس از جمع آوری داده ها و اطلاعات موردنیاز، به تبیین میزان آسیب پذیری زیرساخت های شهر سمنان با رویکرد پدافند غیرعامل با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی پرداخته است که در آن بعد از اولویت بندی مراکز ثقل و مشخص شدن زیرساخت های حیاتی و حساس، پهنه بندی شهر با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای و سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام گرفته است. در این راستا مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، پس از جمع آوری داده ها و اطلاعات موردنیاز، با استفاده از روش های ارزیابی چند معیاره به تحلیل زیرساخت ها پرداخته و پس از شناخت برهم کنش ها با توجه به موقعیت فضایی هریک از زیرساخت ها، وضعیت آسیب پذیری شهر سمنان را محاسبه نمود. نتایج حاصله نشان می دهد که درمجموع 37.83 درصد از زیرساخت های شهر سمنان در پهنه های با آسیب پذیری بسیار زیاد، 21.34 درصد در پهنه های با آسیب پذیری زیاد، 13.58 درصد در پهنه های با آسیب پذیری متوسط، 14.66 درصد در پهنه های با آسیب پذیری کم و 12.56 درصد در پهنه های با آسیب پذیری بسیار کم استقراریافته اند. این مسئله به دوراز اصول و ملاحظات پدافند غیرعامل بوده و تشدیدکننده میزان آسیب پذیری است.