بیشتر کارشناسان بر این باورند که اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که دارای سلاح های هسته ای است، با این حال اسرائیل در قبال برنامه هسته ای خود سیاست ابهام را در پیش گرفته است، به طوری که دارا بودن سلاح های هسته ای نه تایید و نه تکذیب می کند. دولت اسراییل طی سال های متمالی به دفعات عنوان کرده است که اولین کشوری نخواهد بود که در خاورمیانه به عنوان صاحب سلاح هسته ای شناخته می شود. دکترین هسته ای اسرائیل در اثر نبود عمق استراتژیک شکل گرفته و بر جنگ پیشدستانه استوار است. در همین راستا نیز اسرائیل تلاشهای دیپلماتیک، عملیات روانی و همین طور اقدامات نظامی پنهانی را مورد استفاده قرار می دهد تا از دست یابی کشور های خاورمیانه به توانایی های هسته ای جلو گیری کند. در 7 جون 1981، اسرائیل حمله هوایی پیش دستانه ای را علیه راکتور هسته ای عراق در اوزیراک سازماندهی کرد که به عملیات اپرا معروف است .در 6 سپتامبر 2007، اسرائیل حمله هوایی دیگری را با نام عملیات اورچارد علیه هدفی در منطقه دیر الزور سوریه انجام داد. این کشور همچنین در حال انجام تلاش های دیپلماتیک عملیات روانی گسترده ای است تا برنامه هسته ای ایران را متوقف کند. با توجه به اینکه انحصار هسته ای در خاورمیانه از مهم ترین اهداف دولت اسرائیل در منطقه است ، این مقاله بران است تا ضمن نگاهی به این سیاست اسرائیل، روش های مورد استفاده این کشور را در راستای حفظ انحصار هسته ای نیز مورد بررسی قرار دهد.
حضور قدرتهای فرامنطقه ای در خاورمیانه و آثار آن بر کیفیت نظم امنیتی منطقه یکی از مهمترین امور مورد علاقه پژوهشگران این منطقه بوده است. پس از جنگ جهانی دوم تاکنون آمریکا یکی از مهمترین بازیگران مداخله گر در منطقه بوده و نقش تعیین کننده ای در ساختار امنیتی آن داشته است. اخیراً واشنگتن نسبت به توسعه قلمرو ناتو در خاورمیانه از طریق پذیرش اعضای همکار و شریک اقدام نمود. پژوهش حاضر نشان می دهد که این رفتار راهبردی در چارچوب اهداف امنیتی ایالات متحده همچون افزایش دامنه نفوذ و سلطه در منطقه، شکل دهی نظم امنیتی دلخواه در منطقه، مقابله و مهار قدرت رو به رشد ایران، کمک به عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل از طریق عضویت آنها در ناتو، تسریع روند اصلاحات در خاورمیانه، مقابله با تروریسم بنیادگرای اسلامی، امنیت ذخایر انرژی و خطوط انتقال آن، تامین امنیت دولتهای عرب غربگرا و ... صورت پذیرفت. این اقدام که از سوی اعراب و اسرائیل نیز مورد استقبال قرار گرفته است، در چشم انداز امنیت در خاورمیانه نقش تعیین کننده ای دارد و ناتو را به یکی از مهمترین بازیگران منطقه تبدیل خواهد کرد. اگرچه ناتو مقابله با تهدیدات بین المللی را سرلوحه کار خود قرار داده و از این نظر حضور ناتو در خاورمیانه در مهار تهدیدها آثار مثبتی دارد، اما با توجه به اینکه ناتو سازمانی غربگرا و در خدمت منافع امنیتی غرب است، می توان مدعی شد که حضور ناتو در خاورمیانه بر منافع امنیتی ایران آثار منفی خواهد داشت.
هدف پژوهش حاضر تبیین منطق و مبنای استراتژی های طرح ریزی شده توسط بازیگران مطرح در معادلات امنیتی حوزه خلیج فارس به منظور یافتن شکل مطلوب آینده ترکیب امنیتی منطقه است. بازیگران درگیر در فرایندهای امنیتی خلیج فارس شامل کشورهای ساحلی این منطقه با دسته بندی سه گانه ایران، عراق و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و نیز قدرت های فرامنطقه ای ایالات متحده، کشورهای اروپایی، چین و روسیه در نظر گرفته شده اند.منطق راهبردهای کلان امنیتی مدنظر هریک از این بازیگران تحت تاثیر سه عامل بررسی شده اند که عبارت اند از: یک. اصل وابستگی متقابل فزاینده هم در سطح وابستگی های منطقه ای و جغرافیایی و هم از لحاظ وابستگی موضوعی؛ دو. قواعد مربوط به فرایند جهانی شدن؛ سه. قطب بندی های خاص موجود در هر نظام بینالمللی.مبنای چنین راهبردهایی نیز بسته به میزان قدرت و اهداف هریک از بازیگران حاضر در منطقه مبین سه الگوی عام سیاست بین الملل، یعنی سیاست خارجی حفظ وضع موجود، امپریالیسم و یا پرستیژ است. بر این اساس، چنانچه یافته های تحقیق نشان می دهد، با توجه به منطق و مبنای راهبرد امنیتی بازیگران مطرح در منطقه، کارامدترین نظام امنیتی در خلیج فارس، نظامی خواهد بود که بر پایه اصول منطقی نظریه واقع گرایی و نیز نوواقع گرایی همراه با اصلاحات صورت پذیرفته در آن استوار باشد.