فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱٬۳۹۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
تجزیه اتحاد شوروی با دغدغه ناشی از هراس تکرار سناریوی فروپاشی اتحاد شوروی برای رهبران جدید فدراسیون روسیه، همراه بوده است. در نخستین سال های پس از استقلال روسیه، رهبران جمهوری های خودمختار و استان ها، با استفاده از ضعف قدرت مرکزی، تقاضاهای استقلال طلبانه خود را افزایش دادند. یلتسین در دوران اتحاد شوروی با رهبران مناطق ائتلافی گسترده ایجاد کرده بود، که پس از فروپاشی هم ادامه یافت. تفاوت سطح توسعه، ظرفیت ها و توانایی های هر یک از مناطق، سبب تشدید دشواری شرایط پس از فروپاشی شد. سیاست های اقتصادی افراط گرایانه برای انتقال به نظام اقتصاد بازاری، بر وخامت اوضاع افزود. در دوره یلتسین جمهوری های خودمختار توانستند نهادهای تقنینی، اجرایی و قضایی خود را حفظ کنند. ولی با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین، دگرگونی در نظام فدراتیو روسیه با سرعت و شدت گسترش یافت. تهدیدهای امنیتی به ویژه در مناطق مسلمان نشین، زمینه را برای تمرکزگرایی جدید پوتین و عبور او از موازین فدرالیسم هموار ساخت. در این مقاله تحول در نظام فدرال روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، با تمرکز بر تفاوت های دوره یلتسین و پوتین مورد بررسی قرار می گیرد. هدف از انجام این پژوهش روشن کردن روند های تداوم و تغییر در نظام فدرال روسیه است. مفروض اصلی این نوشتار این است که در پی نابودی نظام کمونیستی و با سپری شدن دوره زمامداری یلتسین، پوتین روند تمرکزگرایی و عبور از استانداردهای نظام فدرال در روسیه را تقویت کرده است.
بررسی علت های شکست دولت برآمده از تحولات موسوم به انقلاب رنگی در قرقیزستان
حوزههای تخصصی:
تحولات اخیر در قرقیزستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی، برای ناظران سؤال های زیادی ایجاد کرد و بحث در مورد علت های این حوادث از موضوع هایی است که توجه تحلیل گران زیادی را به خود جلب کرده است. هدف این مقاله، بررسی علت های مؤثر بر شکست دولت برآمده از تحولات سیاسی موسوم به انقلاب رنگی در قرقیزستان است، که منجر به انتقال قدرت از دولت قربان بیک باقییف به دولت موقت، به رهبری رزا آتنبایوا شده است. مقاله در پاسخ به چرایی این شکست، نخست به بررسی مختصر پیشینه تاریخی این کشور میپردازد و سپس علت های این شکست را، به دو دسته داخلی(سیاسی، اقتصادی، فرهنگی) و بین المللی (سازمان های غیردولتی، آمریکا و روسیه) تقسیم کرده و در پایان به نقد و ارزیابی مباحث طرح شده پرداخته است. به هر حال درک واقع بینانه از علل این تحولات مستلزم بهکارگیری رهیافتی چند علتی و نگرش جامع و کامل به این کشورها است.
توسعه اجتماعی کشورهای آسیای مرکزی؛ یک مقایسه آماری
حوزههای تخصصی:
توزیع متناسب منابع بین بخشهای مختلف جامعه و توجه به توسعه اجتماعی به معنی فراهم آوردن امکانات اولیه آموزشی و بهداشتی جوامع، در دراز مدت تاثیر زیادی در توسعه کشورها دارد. بیشتر کشورهای در حال توسعه که به مراحل بالای توسعه اقتصادی رسیدهاند نیز در مراحل اولیه توسعه خود به توسعه اجتماعی توجه ویژه ای داشتهاند. در این مقاله تلاش شده است تا ساختار اجتماعی پنج کشور آسیای مرکزی بهصورت تطبیقی مورد بررسی قرار گیرد. با این هدف رشد و توسعه بخش های بهداشت، آموزش و درصد هزینه هایی را که دولت در این حوزهها داشته و همچنین برابری جنسیتی به طور تطبیقی بررسی شده است. شاخص های توسعه اجتماعی کشورهای منطقه در دو بخش آموزش و بهداشت مورد تحلیل قرار گرفته اند. از نظر آموزشی، شاخص هایی چون وضعیت سواد، ثبت نام در دوره های مختلف ابتدایی، متوسطه و پایانی و برابری جنسیتی در جامعه مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر ساختار بهداشتی نیز مقایسه جایگاه این کشورها با استفاده از شاخص هایی چون امید به زندگی، میزان مرگ و میر کودکان، مادران، دسترسی به آب بهداشتی سالم و دسترسی به تسهیلات بهداشتی صورت گرفته است.
تاملی بر روند گذار افغانستان به دموکراسی
حوزههای تخصصی:
گذار به سیستم سیاسی دموکراسی، همواره به عنوان روندی زمان بر و صعب در کشور های در حال توسعه به حساب می آمده است. بسیاری از ممالک جهان پس گذراندن چند دهه از نقطه ی آغاز حرکت های دموکراسی خواهانه خود، هنوز به دستاوردهای مطلوب نایل نشده اند. این روند برای کشور افغانستان که متجاوز از سه دهه درگیر جنگ داخلی، تجاوز خارجی، هرج و مرج و از هم پاشیدگی نهاد دولت بوده و هم اکنون در ابتدای راه دموکراسی است، پیچیدگی های مضاعفی را پیش راه خود دارد. قبیله گرایی، فعالیت گروه های تروریستی، جامعه ی غیر توده وار، لزومت انطباق با مقتضیات جامعه ی اسلامی و دخالت های خارجی به ابعاد این پیچیدگی افزوده است. آنچه مسلم است این مرحله گذار در وهله نخست طولانی و در مرتبه ی بعدی نیازمند اهتمام و تلاش جامعه ی جهانی، دولت افغانستان و مردم این کشور خواهد بود. در این میان علاوه بر کمک های مالی پشتیبانی فنی و به کار گیری نیروی انسانی، نقش «فرهنگ سازی» و «آموزش» نیز در تسریع و تسهیل روند دموکراتیزه کردن جامعه، بسیار قابل توجه به نظر می آید.این نوشتار بر آن است تا راهکارهایی را جهت ارتقاء توسعه ی افغانستان در راستای گذار خود به دموکراسی ارایه نماید. این راهکارها مشخصاً سه دسته از تاثیر گذار ترین بخش های جامعه در تحقق دموکراسی را هدف قرار می دهد: مردم، مقامات دولتی و احزاب سیاسی. به نظر می آید با عنایت به چنین راهکارهایی و همچنین با گذشت زمان، افغانستان می تواند حرکتی مؤثر به سمت دموکراسی داشته باشد.
عملگرایی پوتین و تغییر در رویکردهای سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روسیه در دورة پساشوروی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ خود تحت تأثیر تحولات فزایندة منطقهای و بینالمللی قرار گرفت. این تحولات با مجموعهای از تهدیدها و فرصتهای جدید، این کشور را در عرصة خارجی با ضرورت بازتعریف جایگاه، نقش و اهداف آن روبهرو ساخت. عدم واقعبینی نسبت به تحولات حوزة بیرونی در دورة یلتسین شرایط ضعف ادراک از روندهای محیطی، عدم توان سناریوپردازی، تصمیمگیریهای نابسامان و منفعلانه را فراهم کرد و سیاست خارجی روسیه با بحرانهای مفهومی و نهادی مواجه شد. این وضعیت با به قدرت رسیدن پوتین به گونهای مشهود تغییر کرد. تحولی در سیاست خارجی روسیه از آرمانگرایی به واقعگرایی، از بیثباتی به ثبات نسبی و از رهیافتهای غیرعقلایی به نسبتاً عقلایی صـورت گرفت. از منظر نوشتار حاضر در میان عوامل متعدد، اتخاذ رویکرد عملگرایانه از سوی پوتین بیشترین سهم را در بروز این تحول مثبت به عهده داشته است.
نقش انتقال انرژی در روابط ترکمنستان با روسیه
حوزههای تخصصی:
جمهوریهای سابق اتحاد از نظر منابع انرژی، نقش دوگانه این عامل را در روند استقلال خویش مشاهده کردند. هرچند وجود منابع انرژی به عنوان سرمایه ای خدادادی فرصتی استثنایی برای این کشورها تلقی میشد اما در همان حال، وابستگی آنها به مرکز سابق( روسیه) برای انتقال انرژی به بازارهای مصرف، چالش های گوناگونی را برای این کشورها پدید آورده است. ترکمنستان یکی از این جمهوریها است که منابع عظیم گاز طبیعی، از دیرباز موقعیت ژئواکونومیک برجسته ای به آن اعطا کرده و این موقعیت پس از استقلال برجسته تر شده است. تلاش ترکمنستان برای کسب آزادی عمل در زمینه انتقال انرژی و کسب منافع بیشتر و در برابر، تلاش روسیه برای حفظ انحصار خود در انتقال انرژی از اوراسیای مرکزی، ویژگی خاصی به روابط متقابل دو کشور بخشیده است. در این نوشتار همراه با شناخت این جنبه ها و نقش آن در رابطه دو کشور، نقش دیگر بازیگران نیز در این روند بررسی شده است.
نقش و جایگاه کلیسای ارتدوکس در نظام سیاسی روسیه (از سال 1917 تا 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این نوشته پی بردن به نقش و جایگاه کلیسای ارتدوکس در نظام سیاسی روسیه از سال 1917 تا 2010 م است. از همین رو، یک پرسش مطرح شد که چه رابطه ای میان کلیسای ارتدوکس و نظام سیاسی روسیه در این دوره وجود داشته است؟ و برای پاسخ به این پرسش هم یک فرضیه ی اصلی مطرح گردید: همکاری دولت با کلیسا همواره محدود بوده است و بر مبنای عدم دخالت در کار یکدیگر استوار است. افزون بر این، کلیسا نقش مهمّی در حفظ و دفاع از هویّت ملّی، گسترش زبان و فرهنگ ملّی داشته است. هویّت بخشی برای روسیه یکی از کارکردهای کلیسا به شمار می رود. به عبارت دیگر، می توان گفت که هویّت روسیه با مسیحیّت ارتدوکس پیوند خورده است. برای بررسی فرضیه ی مورد نظر، از وضع قانون جدید «آزادی عقیده و عمل» در روسیه و رابطه ی دین و سیاست و رویکرد آن در غرب بهره گرفته شده است.
جریان تصوف در آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه؛ راهکارهای بهره مندی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشورهای آسیای میانه، قفقاز و روسیه اهمیت ژئوپلیتیکی خاصی برای ایران دارند؛ به این دلیل که نزدیکی جغرافیایی، تجربه های مشترک تاریخی و پیوندهای عمیق فرهنگی، ضرورت شناخت جریان های مختلف اسلامی را جهت بهره گیری از آن در راستای منافع ملی و دینی اجتناب ناپذیر کرده است. قدرت های فرامنطقه ای فعال در حوزه مطالعاتی مذکور، به دلیل فضای باز سیاسیِ پس از فروپاشی شوروی و گسترش موج اسلام خواهی، همواره درصدد ایجاد نفوذ در منطقه برآمده اند. از جمله حرکت های اسلامی فعال در منطقه که در طول تاریخ (از بدو ورود اسلام تابه حال)، همواره نقش مهمی در میان مردم منطقه داشته، جریان تصوف است که به رغم تضاد و مبارزة حکومت کمونیستی با چنین جریاناتی، هنوز نزد بسیاری از مردم کشورهای منطقه محبوبیت داشته و مانع مهمی برای گسترش فعالیت های وهابیت و القاعده در منطقه به شمار می رود. با توجه به این موارد، نگارندگان درصدد هستند ضمن بررسی نقش تاریخی تصوف در گسترش اسلام در این مناطق، به جریان شناسی تصوف و شناخت رقبای ایران در نحوة مواجهه با تصوف بپردازند تا در نهایت بتوان با ارائه راهکار، برنامة هوشمندانه تری را در خصوص استفادة بهینه از این جریان در گسترش فرهنگ شیعی و ایرانی اتخاذ نمود.
نقش و تأثیر وهابیت در بحران چچن
حوزههای تخصصی:
امروزه از مهمترین جریان های افراطی که در بیشتر کشورهای جهان اسلام شکل گرفته و به فعالیت پرداخته، جریان وهابیت است.
از طرفی شاهد نفوذ این مکتب در سرزمین چچن و تأثیر مستقیم آن بر وقایع مختلفی همچون بحران های رخ داده هستیم. از آن جایی که بررسی این جریان های مذهبی در چچن و نقش آنان در بحران چچن مهم است، بنابراین این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که «وهابیت» چگونه بر بحران چچن تأثیر گذاشته است؟ به نظر میرسد وهابیت از راه حمایت های مادی، معنوی، آموزشی و ترویج ایدئولوژی رهبران تندرو، بر بحران چچن افزوده است. یافته های مقاله نشان میدهد که بدون شک یکی از عوامل مهم و مؤثر بر بحران چچن وهابیت بوده است که با تفرقه افکنی، افراط طلبی، دخالت در جریان های سیاسی، مسلح کردن هوادارن خود و عدم پیروی از مقام های رسمی، از نقش برجسته ای در چچن برخوردار بوده است.