فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱٬۶۷۶ مورد.
شهرک های شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان ؛ مطالعه ای در باره تاریخ شهرک نشینی
حوزههای تخصصی:
تمام مناطقی که شهرکها در آن ساخته شدند، بیشتر به دلایل صنعتی انتخاب شده بودند. در آن زمان این شهرکهای صنعتی مدرن مانند عضوی کاملاً غریبه و ناهمگون، تصادفاً بر پیکر اجتماع ایران پیوند خورده بودند. اجتماعی که مردمش هنوز بسیاز سنتی، روستایی، ساده و بی پیرایه بوند.
روایت پردازیِ هویت سیاسی اجتماعی ایران در منابع تاریخ نگاری دورة قاجار (1210-1250 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور تحلیل تاریخی نگارندة مقاله این است که هویت سیاسی اجتماعی ایران در نیمة اول قرن نوزدهم چه ابعادی داشته و چگونه منابع تاریخ نگاری در بازنمایی معانی و مفاهیم آن به ایفای نقش اجتماعی پرداخته اند. دستاورد بحث حاضر نشان می دهد که برخی معانی و مفاهیم هویتی در منابع تاریخ نگاری، متأثر از وضعیت عصر تأسیس، درصدد جست وجو و کشف خاستگاه ایرانی در جغرافیای سرزمینی ایران برای قاجاریان، انتساب آنان به حکومت های مختلف پیشینی، کاربست القاب شاهان ایران باستان برای حکام جدید و مواجهة نظامی فکری ایران با دنیای بیرونی منجر به انتقال معانی جدید و مفاهیم هویت بخش از جمله ملت، دولت، کشور ایران، ایران زمین، وطن، ایران مدار و فرمانروای ایران شد که نوعی تأکید مورخان بر دالِ مرکزی مفهوم «ایرانِ سیاسی» در روایت پردازی از تاریخ به عنوان عاملِ هویت ساز بوده اند. این مسئله در آثار تاریخ نگارانة عصر تأسیس یعنی رستم التواریخ، ملوک الکلام، شمایل خاقان، تاریخ جهان آرای مروزی و تاریخ محمدی به منزلة گفتمان مسلط هویتی منعکس شده است. روایت هم زمان و متناقضِ «غیریت سازی مرجعیت سازی» از مفهوم فرنگ توسط دنبلی و خاوری صورت گرفته، مفهوم شاهنشاه اسلام و اندیشة شاه نایب امام زمان و برگزیدة فقها از سوی خاوری شیرازی و پردازش تاریخ به زبان گروه های عوام در روایت رستم الحکماء در چهارچوب گفتمان هویت اجتماعی مطرح شده است.
گفت و گو: وجه ادبی نو در گفتار سیاسی عصر مشروطه
منبع:
گفتگو بهار ۱۳۷۸ شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
بنیاد نظری فروپاشی اجماع در گفتمان اصلاح طلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان اصلاح طلبی بر پایه مجموعه ناسازههای نظری پیکربندی شد و فاقد انسجام نظری بود. زیرا به طور توأمان، در آن هم از آموزههای سنتی اسلام و هم از آموزه های مدرن لیبرال استفاده شده بود. اجماع فوری اصلاح طلبان، ناشی از ضرورت تاریخی مخالفت با نامزد محافظه کاران بود که پیروزی خود را قطعی می پنداشت. آنان بر آن بودند که با تجمیع آرای پراکنده و ایجاد یک جبهه گسترده، صدای نوگرایان دینی و اصلاح طلبان را به جامعه برسانند و در عرصه سیاست حضور داشته باشند. اما راهبرد مشخصی برای این همگرایی یا ائتلاف سیاسی طراحی نکرده بود. اجماع نانوشته در پیرامون حمایت از خاتمی حاصل شد. هنگامی که پیروزی ناباورانه به دست آمد، اختلاف نظرها شروع شد. این اختلافات که از ناسازه های نظری گفتمان ناشی می شد، اختلاف نظر در پیرامون مبانی فکری و عقیدتی گسترده، روش های سیاسی گوناگون و رویه های اجرایی متفاوت اصلاح طلبان دور می زد. تفسیرهای موسع یا مضیق و مردم سالارانه یا سنتی از اصول قانون اساسی، شیوه تقسیم قدرت و بهره گیری از منافع قدرت سیاسی ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر شکل گرفت. بنابراین، هر فرد و گروهی جنبش اصلاح طلبی را به سویی کشاند و اجماع اصلاح طلبان فروپاشید و بستر لازم برای تحول نظری و تغییر شیوه های مبارزه سیاسی آنان فراهم گشت. در این مقاله، فرایند فروپاشی اجماع اصلاح طلبان در چهارچوب یک رهیافت نظری بررسی می شود.
جامعه شناسی تاریخیِ دولت و نسبت آن با مناسبات اجتماعی تولیدی ایران در عصر نظام الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی ساختار قدرت سیاسی و مناسبات آن با جامعه و الگوی تولید می توان گفت ماهیتِ دولت در عصر نظام الملک بر مبنای اصل تمرکز قدرت چرخیده و عمدتاً ماهیت مالک الرقابی داشته است. مسئله ی نوشتار حاضر این است که چرا و متأثر از چه مولفه های جامعه شناختی فرهنگی مناسبات قدرت سیاسی با جامعه و نیروهای تولید در عصر نظام الملک این گونه بود؟ با روش تحلیلی و وارسی منابع تلاش داریم تا ماهیت و عملکرد دولت که از آن به عنوانِ «دولت به مثابه تصاحب امور» تفسیر خواهد شد، به صورت بندی جدیدی از گزاره های تاریخی بپردازیم. با مراجعه به گزاره های تاریخی این رویکرد اثبات می شود؛ زیرا سلجوقیان در آغاز راه، حکمرانی خود را با شمشیر و تغلّب بر ایران هموار کردند؛ خاستگاه غیر ایرانی داشتند و در ادامه ی تصاحب سرزمینی به رغم به کار گرفتن دیوان سالاران ایرانی همواره این گروه نخبگان اداری جان خود را در نزاعِ قدرت از دست دادند. از منظر اقتصادی نیز حاکمان سلجوقی ضمن تصاحب تمام منابعِ قدرت و ثروت، چیدمان پیشین و شکل یافته ی طبقات و گروه های اجتماعی ایران را بر هم زده و با تحکیم ساختار قدرت اقتصادی کالایی و بی ثباتی مالکیت نظام ارضی مانع از دگرگونی اساسی شدند. با اعمال شیوه اقتصاد مبتنی بر حیات کوچروی و توسعه الگوی زمینداری اقطاعی امکان انباشت سرمایه و گردش آن تقلیل یافت و به رغم توسعه ی حجم امور اقتصادی و گسترش سرزمین های تحت سیطره در این مقطع پر اهمیت تاریخی، شاهد تکوین مراحل تحول و جهش در این دوره نیستیم؛ بلکه حوادث عظیم این دوره صرفاً در درون یک دایره ی بسته رخ داد که دولت صاحب امور آن را کنترل می کرد. دولت به مثابه تصاحب با اتخاذ و تعمیم نظام ارباب رعیتی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تقویت می شد. دولت متمرکزِ عصر نظام الملک از شرایط برای نهادینه کردن تسلط خود بهره گرفت؛ اما برای گذار به مرحله تحول اساسی، حرکت جهش سازی صورت نگرفت.
وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل برساخت گرایانه رفتار کشور ترکیه در قبال جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیه یکی از کشورهای اسلامی است که به انقلاب اسلامی در ایران توجه خاصی ـ خواه مقابله و یا همراهی ـ داشته است. این کشور از زمان ظهور انقلاب اسلامی تاکنون مواضع مختلفی را اتخاذ کرده که نوع تعاملاتش را با کشور ایران مشخص کرده است. هدف نگارنده این است که به بررسی دوره ای رفتار ترکیه در قبال ایران، تحت تأثیر انقلاب اسلامی بپردازد. ازاین رو، سؤال اساسی این است که از منظر سازه انگاری از زمان وقوع انقلاب اسلامی، رفتار دولت ترکیه در قبال ایران ریشه در چه عواملی داشته است؟ فرضیه این پژوهش نیز بدین صورت است که از منظر سازه انگاری چنین به نظر می رسد که از زمان وقوع انقلاب اسلامی، رفتار دولت ترکیه در قبال ایران ریشه در ساختار معنایی نظام سیاسی ترکیه و ایران، نظم آنارشیک منطقه ای و جهانی و منافع ناشی از عوامل مذکور دارد.
رابطه اخلاق و سیاست از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در تفکر معاصر، وقتی سخن از رابطه اخلاق و سیاست به میان می آید، ممکن است پرسش های متعددی مطرح شود: آیا میان اخلاق و سیاست، نسبت «عینیت- تعامل» برقرار است؟ آیا اخلاق، تابع و ابزار سیاست خواهد بود؟ آیا سیاست و اخلاق با همدیگر تضاد دارند یا دو حوزه کاملاً متمایز و جدای از دیگری هستند. با تامل در اندیشه ملاصدرا و مبانی نظری اخلاق و سیاست در حکمت متعالیه می توان تنها به پرسش های این که سیاست، خادم و تابع اخلاق باشد، یا میان اخلاق و سیاست، «وحدت-تعامل» برقرار باشد، پاسخ مثبت داد. از این رو، این نوشتار، متکفل بررسی همین دو پرسش است. به نظر می رسد صدر المتالهین، در خصوص نسبت میان اخلاق و سیاست، تنها دو فرضیه «غایی-ابزاری» و «وحدت-تعامل» را از میان فرضیه های متعدد و رایج، برگزیده است. و میان اخلاق و سیاست متعارفه و متعالیه، با طرح اسفار اربعه بر محوریت توحید، پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده است.