نویسنده به چالشهاى علم نسبت به دین در قرن نوزدهم اشاره مىکند و علم را مسؤول پاکسازى به اصطلاح نابخردىهاى دین مىداند. در قرن بیستم این چالش جاى خود را به ندانمگویى (= لاادرىگرى) مىدهد. دین تعریفهاى ذاتى، کارکردى و غایى دارد که به نظر نویسنده، معمول این تعریفها خالى از اشکال نیستند. از نظر نویسنده، میان نظامهاى دینى و نظامهاى اخلاقى تفاوت است.
هدف نخست نگارنده در این مقاله، آن است که اهمیت نظری استدلال هایی را نشان دهد که له و علیه رابطه ی فضای مجازی و دموکراسی مطرح شده اند. هدف بعدی و مهم تر آن است که نشان دهد چرا هر دوِ این نگرش ها مسیر نادرستی را پیموده اند؛ بدین معنا که به جای آن که به ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه نگاه کنند و محدودیت و بسط قدرت دموکراسی یا دولت را با توجه به آن ها توضیح دهند، وجه مستقل و علی حده ای برای فضای مجازی در نظر گرفته اند و بدین سان، قادر به فهم همه جانبه و عمیق عوامل عینی محدود کننده ی قدرت دولت و بسط دهنده ی قدرت اجتماعی نشده اند. در قسمت دوم مقاله به سویه های غیردموکراتیک فضای مجازی پرداخته ایم. این قسمت از این جهت اهمیت دارد که ایده هایی را بیان می کند که خلاف نگرش کلی و متعارف؛ یعنی سودمندی فضای مجازی برای دموکراسی است و از این لحاظ وجه افتراقی وافزایشی مهمی در این حوزه دارد. ما به نقد این نوع نگاه نیز پرداخته ایم و خاطر نشان کرده ایم که عدم تحقق «امر سیاسی» در جوامع اقتدارگرا، نه ناشی از خصلت های به اصطلاح ذاتی و مستقل فضای مجازی، بلکه برآمده از عدم شکل گیری نهادها، انجمن ها و عرصه های عمومی عینی در جامعه است و از سوی دیگر استفاده [یا سوءاستفاده ی] دولت از این ابزار، ناشی از ماهیت و کارویژه های این دستگاه سیاسی و نیز بستر اجتماعی و اقتصادی خاصی است که دولت از آن برخاسته است.
این مقاله با در نظر گرفتن معانی عرفی و اصطلاحی مختلفی که برای روشنفکری وجود دارد، به تبیین مفهوم روشنفکری حوزه ای پرداخته و فرایند تاریخی و اجتماعی روشنفکری حوزه ای را بر اساس معانی مختلفی که این ترکیب پیدا می کند، دنبال می کند.
مقاله براساس سه معنا از روشنفکری به سه مفهوم از روشنفکری حوزه ای می رسد، و در سه بخش به شناسایی موقعیت تاریخی این سه مفهوم می پردازد.
آنتوان فوک یکی از سه زنِ بنیانگذار ""جنبش آزادی زنان"" در فرانسه در این مصاحبه از تجارب خود، مراحل و دیدگاه ها و مشکلات مختلفی که مبارزات زنان از آن گذشتند صحبت می کند. او هم اکنون نیز در مقام نماینده پارلمان اروپا بر پیوند عمیقی که میان دموکراسی و مسائل زنان وجود دارد تأکید می کند.
در این مقاله ، نویسندگان به پاسخگویی پرسشهایی اقدام نمودهاند که عبارتند از : آیا واقعا نظام انتخاباتی کشورهای ایران و الجزایر در راستای نظام سیاسی مورد نظر در این کشورها میباشند ؟ آیا این دو نظام بازگو کننده بیم و امیدهای تحول موجود در جوامع خود هستند ؟ به نظر نویسندگان ، نظامهای انتخاباتی در این کشورها تنها ساختارهای روبنایی هستند که به منظور کسب مشروعیت برای نظام سیاسی موجود و ممانعت از انتقال قدرت به دیگری ایجاد شده اند همچنین از ساز و کارهای لازم و ضروری در جهت تامین اهداف اساسی انتخابات بهره مند نمی باشند ...