نوآوریهای نیما محدود به وزن و قالب و قافیه نیست. زبان شعر او نیز تازه است. وی تا آنجا که میتواند، زبان شعر را ساده می سازد و آن را به زبان نثر و نمایش نزدیکتر میگرداند. پرداختن به طبیعت و به کارگیری عناصر طبیعی و و بهره گیری از مفاهیم نمادین آنها در آفرینش تصاویر شعری نیز موجب محسوس تر و ملموس تر شدن اندیشه و احساس او میگردد. هرچه در شعر نیما هست ، طبیعی و از تحمیل و تکلف به دوراست. کلماتی که در شعر خود به کار میبرد یا تخیلی که آن را به تصویر میکشد ، غالباً با انگیزه ها و شور و شوق شاعرانه او متناسب است. زبانی زنده و خلاق که حقیقت مفهوم ذهنی شاعر را یکراست و آنچنان که هست، به ذهن هوشیار خواننده انتقال میدهد. وی سخنی را میپسندد که برخاسته از دل و جوشیده از جان باشد. او شعر را جدا از شاعر نمیداند و آن را جزئی از زندگانی میشمارد ، بنابراین زبان شعر او به زبان مردمان عادی نزدیکتراست. البته پرداختن به مسائل اجتماعی و بیان مفاهیم و مضامین مربوط بدان نیز از این لحاظ بیتاثیر نیست. توسل به شیوه تمثیل، حکایت پردازی و روایتگری نیز نزدیکی بیش از اندازه او به فرهنگ و زبان عامه را نشان میدهد. وی زیبایی را در سادگی میجوید. از پیچیدگیهای زبانی بیزار است و آن را نوعی انحراف میداند. سادگی زبان شعر نیما در نمونه های غنایی او مشهودتر است. حتی در سخنان بسیار عادی نیز روح شاعرانگی میدمد و بدانها زندگانی دوباره میبخشد. از این رو، دنیایی که در شعر خود میآفریند، آکنده از لطافت، طراوت، زیبایی و آکنده از زندگی است.
برشهای درون مصراعی که به لحاظ شکل نوشتاری، برش یا تقطیع پلکانی و عمودی نیز نامیده می شود، عبارت از برش زدن در مصراعهای شعر و ایجاد وقفه های زیبا شناختی از طریق تقسیم هر مصراع به دو یا چند بخش و نوشتن آن پاره ها به صورت عمودی یا پلکانی است. برشهای درون مصراعی پدیده تازه ای در شعر معاصر است که مایاکوفسکی (1930-1893) شاعر معاصر روس بنیان گذاری کرد و پس از اینکه برخی از شعرای فارسی زبان به صورت تفننی از آن تقلید کردند، شاملو از حدود سال 1328 به بعد به صورت گسترده، آن را به عنوان یک تمهید القاگر وارد شعر فارسی کرد. این تمهید بنابر اهداف خاصی از قبیل برجسته سازی و تاکید بر مقوله های خاص یا دیداری کردن تصاویر در مصراعهای شعر رخ می دهد. تعیین جایگاه برش در مصراعها یا سطرهای شعر از جهت القای پیام بسیار حایز اهمیت است. گرچه قوانین ویژه ای برای این کار وجود ندارد با جستجو در اشعار شاعرانی که از این تمهید بهره برده اند می توان تا حدودی این جایگاه را استنباط و مشخص کرد. در مقاله حاضر سعی بر این است که پس از توضیح مختصری درباره پیشینه برشهای درون مصراعی، با توجه به نمونه های موجود در اشعار معاصر مشخص شود اینگونه برشها در چه مواضعی از مصراع ها یا سطرهای شعر رخ می دهد. نتیجه کار گویای آن است که برشهای درون مصراعی را در سه گروه می توان جای داد: 1- برش بین اجزا و واحدهای تصویری برای دیداری کردن تصویرهای شاعرانه. 2- برش بین اجزا و واحدهای زبانی به منظور تکیه و تاکید بر آنها. 3- برش بین اجزا و واحدهای موسیقیایی برای برجسته سازی هماهنگی های آوایی