موضوع "" مسخ شدگی "" که از دوران کهن تا به امروز به طور وسیعی در ادبیات مورد بحث و بررسی قرار گرفته، به وسیله اوژن یونسکو و فرانتس کافکا که به کارکرد مبهم و چند پهلوی آن پرداخته اند، جلوه ای نو یافته است. آن چه که در این مقاله به انجام آن خواهیم پرداخت، بررسی تطبیقی موضوع "" مسخ شدگی "" در کرگدن های یونسکو و مسخ کافکا خواهد بود تا بدین طریق به واکاوی دوگانگی یک تغییر و تحول که در آن واحد هم روح و هم جسم را تحت شعاع خود قرار می دهد، بپردازیم. با در نظر گرفتن قابلیت استعاری مسأله مسخ شدگی، بر آن خواهیم بود تا به آشکارسازی تمام تمایلات وحشیانه و هراس های عمیق بشری چه در حوزه اجتماعی و سیاسی، چه در حوزه فلسفی و چه در حوزه روانشناختی مبادرت کنیم.
رشد و گسترش بی سابقه صنایع هوایی در آغاز سده بیستم در بسیاری از عرصه های زندگی نمود پیدا کرد و فضای زندگی انسان به شدت توسعه یافت؛ سرعت جابه جایی از مکانی به مکان دیگر چندین برابر افزایش پیدا کرد و افق های جدید دانش پیش روی بشر گشوده شد. صنایع هوایی به یکی از مؤثرترین جلوه های پیشرفت فنّاوری بدل شد. موضوع صنایع هوایی و پرواز در میان شاعران فوتوریست که از مدافعان رشد و پیشرفت این صنعت به شمار می آمدند، انعکاس گسترده ای یافت. آن ها گاهی به تجربه شخصی پرواز خویش تکیه می کردند. در این اشعار، موضوع پرواز و هوا با جهان نوین عجین و جوانب جدید و اغلب تراژیکی از روابط متقابل انسان و ماشین نمایانده شده است. مهم ترین چهره در میان شاعران پروازنگار فوتوریست، واسیلی کامنسکی است. او حتی به شکل حرفه ای خلبان شد و در آثار منظوم خویش به طور گسترده به موضوع پرواز پرداخت. در این آثار، وی مجموعه ای غنی از واژگان نو ایجاد کرد که به واسطه ساخت غیرعادی صرفی و معناشناختی و همچنین نظام آوایی خاص خود، قابلیت بیان شدیدترین احساسات را داشتند. ویلیمیر خلبنیکوف با توصیف سوانح هوایی که در آن زمان بسیار اتفاق می افتاد، «راه های آسمانی» انسان را به شدت دراماتیک جلوه می دهد. بلوک نیز در بعضی از اشعار مرتبط با پروازش، با خلبنیکوف هم عقیده است.